در یک نیم روز زمستانی در آرامستان قدیمی و متبرک تخت فولاد اصفهان که بسیاری از مشاهیر و علما جهان اسلام در آن آرام گرفتند و در میان انبوهی از قبور سنگ قبری شکسته توجهم را جلب کرد. شهید آیتالله خانی که در مصاف جنگ خلیجفارس در سال ۱۳۵۰ به درجه رفیع شهادت نائل شد، کنجکاو میشوم و به دنبال شرح واقعه شهادت این شهید بزرگوار راهی روابطعمومی تخت فولاد شده تا بیشتر درمورد این ماجرا بدانم.
عملیات آبی و خاکی صبح روز حادثه، ساعت ۰۶:۳۰ تنب کوچک این جزیره چون خالی از سکنه بود، عملیات راحتتر انجام شد و نیروهای ایرانی بهسرعت به سمت نقاط حساس جزیره پیشروی کردند و تا ساعت ۰۶:۵۰ صبح تمامی نقاط حساس و ارتفاعات را کنترل کردند و پرچم ایران را بر فراز ارتفاعات تنب کوچک بر کوه حلوا برافراشتند، اما در آنسوتر، تنب بزرگ دارای حدود ۱۰۰ نفر سکنه عرب. هلیکوپترها با پخش تراکتها به مردم اعلام آمادگی عملیات را دادند عملیات به فرماندهی دریادار کمال حبیباللهی آخرین فرمانده نیروی دریایی پهلوی و دریادار رمزی عطایی همراه با پنج فروند هاورکرافت SR.N-۶ نیروهای نظامی ایرانی را در سه کرانه مختلف جزیره پیاده کردند.
این عملیات توسط ناوها و یک فروند هلیکوپتر مسلح پشتیبانی شد، نیروهای پیاده شده در چهار گروه به ارتفاعات جزیره پیشروی کردند، یک گروه به فرماندهی سروان پیاده سوزنچی به پایگاه پلیس نزدیک شدند. برای جلوگیری از تنش بیشتر یکی از افراد غیرمسلح برای مذاکره نزد پلیس فرستاده شد، اما پلیس تسلیم نشدند و سرانجام با مسلسل مستقر در پاسگاه به سمت گروه اقدام به تیراندازی کردند در نتیجه سروان پیاده سوزنچی مهناوی یکم حبیبالله کهریزی و ناوی آیتالله خانی در این عملیات جان خود را از دست دادند، همچنین ناوی وظیفه علی قربان روزبهانی نیز مجروح شد در همین زمان سربازان در پاسخ به تیراندازی پلیس اقدام کردند که منجر به کشتهشدن چهار نفر و مجروح شدن پنج نفر دیگر از آنها شد.
گروه دوم به سمت پاسگاه پلیس پیشروی کرد، برای پشتیبانی از نیروها یک فروند هلیکوپتر آگوستا بل ۲۰۵ مجهز به مسلسل به پرواز درآمد، اما بهخاطر نزدیکی موقعیت نفرات دو طرف امکان استفاده از مسلسل محیا نشد در این میان ناو سروان شهریار شفیق و ناخدا سوم خزعل توسط هلیکوپتر از جزیره ابوموسی به تنب بزرگ منتقل شدند و با تکیه بر مهارت و شجاعت خود از دیوار ساختمان عبور کرده و به پشت پاسگاه رسیدند.
آنها از درب پشتی وارد شدند و پس از درگیری کوتاه افراد حاضر در پاسگاه که همچنان در حال تیراندازی بودند را وادار به تسلیم کردند. در این حین تیراندازیهای پراکندهای از خانههای ساکنان جزیره به سمت نیروهای ایرانی صورت گرفت که خوشبختانه هیچ تلفاتی به همراه نداشت. با سقوط پاسگاه پرچم ایران با احترام نظامی بر فراز مدرسه برافراشته شد. مجروحان با هلیکوپتر به بندر لنگه انتقال داده شدند، اسلحهها از منازل جمعآوری شد و امنیت به منطقه بازگشت، پیکر شهدا در صبح ۱۱ آذر ۱۳۵۰ بر دستان مردم ایران تشیع شد و شهید ناوی آیتالله خانی به اصفهان منتقل شد و در تخت فولاد اصفهان آرام گرفت. شهیدی که برای دفاع از این خاک خونش ریخته شد، حال بهصورت غریبانهای نقاب در خاک همین سرزمین فروبرده و از او تنها سنگ قبر شکستهای در گوشهای از تخت فولاد اصفهان به جا ماند و هیچگاه از او یادی نشد تا همگان بدانند سرباز قهرمان وطن دور از هر ادعایی در این خاک خفته است؛ خاکی که با ریختن خون این افراد از دست دشمن و استعمار خارج شد که خلیجفارس تا ابد فارس بماند.
پس از این عملیات، کشورهای عربی به تسلط ایران اعتراض و تلاش کردند تا حمایتهای بینالمللی برای بازپسگیری این جزایر جلب کنند. جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در خلیجفارس بهعنوان دروازههای اصلی تردد کشتیها و تأمین امنیت خطوط دریایی شناخته میشوند. این جزایر به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، کنترل بر یکی از مهمترین مسیرهای تجاری و نفتی جهان را ممکن میسازند. تسلط بر این مناطق به ایران این امکان را میدهد تا بر تنگه هرمز که یکی از پررفتوآمدترین نقاط حملونقل نفت در جهان است، نظارت داشته باشد. این جزایر در ابتدا تحت کنترل پرتغالیها بودند و سپس در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بریتانیا بر آنها تسلط یافت. در سال ۱۹۷۱، مشاور وزیر امور خارجه بریتانیا به تهران سفر کرد تا شاه ایران را از تصمیم کشورش برای خروج نیروی دریایی بریتانیا از خلیجفارس آگاه کند. این سفر در شرایطی حساس انجام شد که ایران بهشدت در حال تلاش برای تقویت حاکمیت خود بر جزایر سهگانه بود.
این خروج، به ایران این فرصت را میداد تا بدون مداخله خارجی، کنترل بیشتری بر جزایر داشته باشند. ایران در پاسخ به تهدیدات و چالشهای موجود اقداماتی را انجام داد و به تقویت نیروی دریایی خود و افزایش حضور نظامی در منطقه پرداخت. این اقدامات شامل بهروزرسانی تجهیزات و افزایش تعداد نیروها بود.
در سال ۱۹۷۱، ایران با رصد ناوچه ایرانی بایندر توسط نیروی دریایی بریتانیا، واکنشهای تندی از خود نشان داد. اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه وقت ایران، هشدار داد که نیروی دریایی در صورت نزدیکشدن دوباره هواپیماهای بریتانیایی به کشتیهای ایرانی، اقدام به هدفگیری خواهد کرد. در تاریخ ۸ آذر ۱۳۵۰، توافقاتی به امضا رسید که شامل چندین بند مهم بود؛ استقرار نیروهای نظامی ایران در جزایر، انصراف ندادن هر یک از طرفین از ادعای مالکیت این موضوع به تنشهای آینده میان ایران و کشورهای عربی دامن زد، اجازه شارجه برای استخراج نفت و تقسیم درآمد، آزادی فعالیت ماهیگیران ایرانی تعهد ایران به ارائه کمکهای اقتصادی به شارجه، در عملیات نهم آذر ۱۳۵۰، نیروی دریایی ایران برای تسلط بر جزایر از هواناوها استفاده شد تا پس از هشتاد سال مالکیت جزایر به ایران تعلق گیرد بر همین اساس تنشها در سطح بینالمللی نیز موردتوجه قرار گرفت و کشورهای عربی به دنبال جلب حمایت از سازمانهای بینالمللی بودند.
حمایتهای سیاسی و نظامی بریتانیا و آمریکا از ایران، باعث بینتیجه ماندن تلاشهای عراق برای محکومسازی ایران در سازمان ملل شد. این حمایتها به ایران این امکان را میداد که به حاکمیت خود بر جزایر ادامه دهد. موضوع حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه به یکی از مسائل حساس در روابط ایران با امارات متحده عربی تبدیل شده است. امارات متحده عربی پس از پنجاه سال حسرت همچنان در تلاش است تا حمایتهای بینالمللی برای بازپسگیری این جزایر را جلب کند.
این کشور به دنبال ایجاد ائتلافهای منطقهای و بینالمللی برای تأکید بر ادعای خود است این چالشها نهتنها به دلیل موقعیت جغرافیایی و اقتصادی این جزایر، بلکه به دلیل تنشهای تاریخی و فرهنگی میان ایران و کشورهای عربی نیز به وجود آمده است. این تنشها ریشه در تاریخ و جغرافیا دارند و به پیچیدگی روابط میان دو طرف افزودهاند. جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک نهتنها نماد حاکمیت ایران بر خلیجفارس هستند، بلکه نمایانگر تاریخ، فرهنگ و هویت ملی این کشور نیز به شمار میروند. این جزایر بهعنوان یک نقطه عطف در تاریخ ایران و نمادی از تلاشهای ملیگرایانه بهحساب میآیند. برای حفظ و توسعه جزایر سهگانه، ایران باید از دیپلماسی فعال استفاده کند و به تقویت همکاریهای اقتصادی و فرهنگی بپردازد، همچنین توجه به نیازهای جوامع محلی و ایجاد فرصتهای اقتصادی برای ساکنان جزایر ضروری است و باید با تلاشهای مستمر در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و دیپلماتیک حفظ شوند و شاید بدین خاطر است که مرتب در مغزم تداعی میشود، ما برای آن که ایران، ایران شود خوندلها خوردهایم رنج دوراندیدهایم.
انتهای پیام
نظرات