ابوالحسن فیاضانوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و محمدعلی بصیری، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان در این نشست علمی که با حضور دانشجویان و خبرنگاران برگزار شد، پیرامون این موضوع گفتوگو کردند که متن آن را در ادامه میخوانید.
در مقام تحلیل بفرمایید که ایرانیان در بهمن ۵۷ چه رویایی در سر داشتند و اصلا چرا چگونه انقلاب شد؟
بصیری: برای بررسی انقلاب اسلامی باید به ریشه آن و ۲۰۰ سال قبلتر برویم، ایرانی که زمانی محور تمدن شرق بود و عَلَم عِلم و صنعت را در دست داشت، بعد از صفویه و بهویژه در دوره قاجار دو سوم سرزمین خود را از دست داد، انسجام ملی از دست رفته و ایران و ایرانی در جنگهای ایران و روس و در تقابل با مدرنیسم غربی مدام در حال تحقیر بود، بنابراین سوال و دغدغه ایرانیان این بود که چرا کشور به چنین شرایطی رسیده؛ در پاسخ به این سوال دو عامل استبداد داخلی و استعمار خارجی را بهعنوان علت شناختند و در اولین اقدام برای حذف این دو عامل، نهضت مشروطه را به راه انداختند، اما نهضت مشروطه هم با شکست مواجه شد، استبداد قاجاری جای خود را به استبداد رضاخانی داد و تنها شکل استعمار تغییر کرد بعد از آن نهضت ملی شدن صنعت نفت با همین هدف یعنی مهار استبداد داخلی و استعمار خارجی به وجود آمد که آن هم با کودتا شکست خورد و قیام ۱۵ خرداد ۴۳ هم سرکوب شد، این روند به انقلاب اسلامی میرسد که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را مطرح کرد و در این شعار استقلال نفی استعمار خارجی و آزادی نفی استبداد داخلی است. از سوی دیگر جامعهشناسان معتقدند هزینه انقلاب از اصلاحات سیاسی، اجتماعی بیشتر است و معمولا وقتی جامعه به انسداد سیاسی میرسد، استبداد و استعمار در آن به اوج میرسد و اصلاحات به جایی نمیرسد، انقلاب رخ میدهد، بنابراین ایرانیها هم که تلاشهای قبلی خود را برای اصلاحات و نجات کشور شکستخورده میدیدند دست به انقلاب زدند، در این ۴۶ سال نیز تمام تلاش جریانهای سیاسی برای مهار همین دو عامل بوده و جالب آنکه این دو عامل در اکثر کشورهای جهان سوم دو معضل شایعی هستند که هزینههای زیادی را به ملتها تحمیل میکنند، منافع مردم را میبلعند و توسعه را متوقف میکنند و در ۱۲۰ سال تاریخ گذشته کشور، گمشده ایرانیان از بین بردن این دو عامل بوده است تا ایران را به احیای تمدنی و جایگاه پیشین خود برسانند. در واقع هدف اصلی انقلاب هم تا همین امروز مقابله با همین دو عامل بوده است.
فیاضانوش: ابتدا باید توجه داشت که از لحاظ تاریخی وقوع انقلاب در سال ۵۷ اجتنابناپذیر است، شرایطی اتفاق افتاده بود که جامعه ایرانی احساس کرد با وجود سجیه اخلاقی و ملی مشترکی که در نهاد همه ایرانیان طی تاریخ ۲۵۰۰ ساله وجود دارد، یعنی پرهیز از انقلاب، تغییرات خشن و آشوب، اما در دهههای پایانی رژیم گذشته وضعیت به جایی میرسد که چیزی جز انقلاب نمیتواند شرایط را تغییر دهد و آنچه کلمه انقلاب را که طی تاریخ ایران همواره لغتی ناخوشایند، بدآهنگ و مترادف آشوب و فساد و انحطاط بوده، تطهیر میکند، اندیشههای امام خمینی(ره) و وجاهت شرعی بود که نگاه ایشان به انقلاب داد که اگر این نگاه و این اندیشهها نبود، نیروها و جریانهای چپ نمیتوانستند لزوم انقلاب را در جامعه ایرانی جا بیندازند، در واقع تنها حضرت امام این هنرمندی و توان را داشتند که انقلاب را مشروع کنند و نشان دهند که با انقلاب میتوان کارهای صحیح و بزرگ کرد.
نکته دیگری که وجود دارد این است که ما انقلاب مشروطه نداریم و اساسا جز انقلاب اسلامی هیچ انقلابی در تاریخ کشور وجود ندارد، دلیل این موضوع هم گذشته از اینکه در خود برهه مشروطه و در متون و خطابهها از کلمه انقلاب استفاده نشده و اغلب از کلمه نهضت یا جنبش استفاده شده است، آن بود که در نهضت مشروطه بهویژه با وجود رژیم پهلوی، نهضت عدالتخواهی و دمدستی ایرانیان که آرمانهای محدودی مثل محدود شدن شاه داشت، در روندهای تحمیلی دوران پهلوی همچون گسیختگی از ساختارهای تاریخی و تغییر شرایط مختلف اجتماعی و سیاسی جامعه دگرگون شد و جامعه ایرانی به این فهم رسید که این شرایط جز با انقلاب تغییر نمیکند، یعنی نهضت مشروطیت که قرار بود اصلاحاتی ایجاد کند، به واسطه تندروی برخی جریانها و بهویژه اقدامات رژیم پهلوی که تجدد آمرانهای را به جامعه ایرانی تحمیل کرد؛ به انقلابی برای بازگشت به ساختارهای فکری و فرهنگی ایرانی و ایجاد اصلاحات متداوم در خلال این ساختارها، تبدیل شد.(عبارت اصلاحات متداوم عبارتی است که از آن با عنوان انقلاب مداوم یا نظام انقلابی هم یاد میشود به معنای نظامی که ضمن پایبندی به نظم سیاسی، اصلاحات و جهشهای انقلابی را دائما در خود ایجاد و بازتولید کند) در واقع پاسخ به پرسش چرا انقلاب کردیم این است که مردم راهی جز انقلاب نداشتند و شرایط ایجاد شده مردم را ناچار کرد که دست به انقلاب بزنند.
انقلاب اسلامی انقلابی با حضور همه اقشار و طبقات اجتماعی بود که با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی شکل گرفت؛ اکنون بعد از گذشت ۴۶ سال این سوال قابل طرح است که این نظام تا چه اندازه توانسته شعارهای خود را محقق کند؟
بصیری: در پاسخ به این سوال باید به چند نکته اشاره کرد؛ اول آنکه معمولا شعارها و برنامه انقلابها بهویژه اگر وسیع، گسترده و کلان باشند، در عرض دو یا سه دهه قابل سنجش، ارزیابی و اندازهگیری نیستند، معمولا تحقق اهداف انقلابهای بزرگ زمانبر است و اظهارنظر راجع به تحقق آنها معمولا غیرکارشناسی تلقی میشود. برای مثال احزاب چپ و راست فرانسه پس از گذشت ۲۰۰ سال از انقلاب، در رقابتهای سیاسی شعار خود را بر تحقق اهداف انقلاب ۲۰۰ سال قبل تمرکز میدهند و ادعا میکنند که با روی کار آمدن حزب ما، هدف انقلاب در داخل چند درصد بیشتر محقق میشود، بنابراین ارزیابی تحقق یا تحقق نداشتن شعارهای انقلاب اسلامی کمی عجولانه است. انتظار ما باید در حد تحولات تدریجی باشد و به نظر من شرایط رو به بهبود بوده است و آنچه انقلاب اسلامی رقم زده است به لحاظ آزادیها و استقلال، اصلا قابل قیاس با شرایط قبلی نیست و با توجه به مشکلات و سنگاندازیهای خارجی طی این ۴۶ سال پیشرفتهای زیادی در حوزههای مختلف حملونقل، بهداشت،صنعت، کشاورزی، آموزش و دیگر موارد انجام شده و اعداد، ارقام و شاخصها بیانگر فاصلهای هستند که قابل چشمپوشی نیست، اما کشوری که تک محصولی بوده، کاملا بر صادرات نفت و اقتصاد نفتی تکیه داشته و پس از انقلاب به ۶۰ درصد تمرکز بر اقتصاد نفتی رسیده، در حالیکه انتظار میرفت عدد به ۴۰ درصد برسد، جای نقد دارد که این مشکل از ضعف در حکمرانی است یا ضعف در مدیریت، سیستم کارمندی؟ بنابراین روند در کل قابل دفاع است، اما نقدها هم در جای خود باقی است.
هنر انقلاب و امام خمینی(ره) این بود که ایشان توانست بین مدرنیته غربی که تمام دنیا را فراگرفته بود، اسلامیت و ایرانیت آشتی ایجاد کند در واقع جمهوریت که یک مفهوم مدرن است و شاخصهای خاص همچون قانون اساسی، صندوق رای، تفکیک قوا را دارد، در کنار اسلامیت و ایرانیت در یک نظام قرار گرفت و تاکنون ۴۶ سال با تمام افت و خیزها نظامی موفق را شکل داده است، این در حالی است که در علم سیاست گفته میشود اگر یک نظریه بتواند پنج سال تشکیل حکومت دهد، یک نظریه کامل است چه رسد به نظام جمهوری اسلامی که به ۴۶ سالگی رسیده، نقصهای موجود باید مرتفع شوند، اما انقلاب اسلامی بهعنوان تنها انقلاب بومی و محلی قرن بیستم که مبانی آن کاملا جوشیده از درون تمدن ایرانی، اسلامی است، تاکنون روند رو به بهبود و قابل دفاعی داشته است.
فیاضانوش: بهطور کلی نظام جمهوری اسلامی طی این ۴۶ سال بدون خیانت به آرمانهای خود از همه چالشها سربلند بیرون آمده است، اما نکتهای که مهم است چگونگی ارزیابی این موضوع است. گاه انقلاب را با سایر انقلابها مقایسه میکنیم، این کار خوبی است که انقلاب اسلامی را از بعد از انقلاب با انقلابهای مهم و معاصر جهان در فرانسه، انگلیس، کوبا و هند مقایسه کنیم، اما نکته قابلتوجه آنجاست که در این مقایسه باید منحصر به فرد بودن انقلاب اسلامی را هم در نظر گرفت که از نظر تئوری، مبانی، جهتگیریها تا عمل و دستاورد از صفر شروع کرده و نسخه بدلی برای مقایسه ندارد. هر حرکت اجتماعی از یک اراده جمعی ناشی و آغاز میشود که این موضوع در کتاب فوکو نیز آورده شده است. او که در سال ۵۷ در ایران بود طی مصاحبهای اعلام میکند که "من حیرتزده هستم، زیرا ما در علوم اجتماعی همواره با عبارت اراده جمعی مواجه میشدیم، اما آن را عبارتی اسطورهای میدانستیم که مواجههای با آن نخواهیم داشت، اما در انقلاب اسلامی این اراده جمعی به وضوح قابل مشاهده است"، بنابراین انقلاب اسلامی اولین انقلابی است که به گفته اعداد و ارقام اراده و حضور جمعی با بیشترین تعداد در نمودار است، آنطور که اریک هابسام در کتاب "عصر نهایتها" میگوید؛ در انقلاب فرانسه از هر ۱۰ نفر دو نفر در انقلاب حضور داشتند، در انقلاب روسیه از هر ۱۰ نفر حدود نصف نفر در انقلاب حضور داشتند و در انقلاب اسلامی از هر ۱۰ نفر تنها یک نفر در انقلاب حاضر نبود و این موضوع را باید در مواجهه با انقلاب در نظر گرفت.
نکته مهم این است که انقلاب اسلامی آرمانی را طراحی کرد که کاملا خلاف آرمان جهان آن روز بود، علاوهبر این در مقایسه با سایر انقلابهای جهان، دستاوردها کاملا مثالزدنی است، به عبارت دیگر اگر اهداف اولیه و کوتاهمدت همچون آبرسانی، جادهکشی و برقرسانی را در نظر بگیریم یک کارنامه قابل قبول دارد، اما نسبت به آرمانهای اصلی و اساسی که برای خود طراحی کرده یعنی هماهنگی دین و دولت در تمام ساختارهای اجتماعی، راه طولانیای در پیش دارد. در واقع اگر در دو ساحت بخواهیم انقلاب را بررسی کنیم، انقلاب در ایران و انقلاب فراتر از ایران؛ باید گفت انقلاب در ایران تا حد معقولی به اهداف خود رسیده است، اما آرمانهای جهانی انقلاب که موتور محرکه انقلاب هم بود، راه درازی برای تحقق در پیش دارد و ما در ابتدای راه هستیم به عبارتی اگر از تعبیر رهبری استفاده کنیم، ما در گام اول انقلاب هستیم و در گام دوم که ۴۰ سال دوم را شامل میشود کارهای زمین مانده و طوفانهای زیادی در پیش است، برخی از چالشها و مشکلات انقلاب در رسیدن به اهداف و آرمانها به علت عملکرد بد مسئولان و کارگزاران نظام است که هزینههایی را تحمیل میکند.
با توجه به اینکه هر نهضت و انقلابی در طول حیات خود با فراز و فرودها و آسیبهایی مواجه است، انقلاب اسلامی ایران چقدر توانسته خود را بازیابی و احیا کند؟ از طرف دیگر با توجه به تئوریهای movement و institution در جامعه شناسی که معتقد است نهضت ها در دوران استقرار و تاسیس، تحرک و پویایی خود را از دست داده، وجه محافظه کاری می یابند و با هرگونه تغییری مخالفت می کنند، به نظر شما آیا این مسئله می تواند در رابطه با انقلاب اسلامی هم صدق کند؟
بصیری: تفکر انقلابهای موقت و انقلابهای مستمر نگاهی شناخته شده است. در کشور ما هم عدهای قائل به انقلاب حداقلی هستند و میگویند انقلاب باید حداقل یک دهه در جریان باشد و دهههای بعد به سمت دولتسازی، ثبات و محافظهکاری و حفاظت از ساختارهای ایجاد شده رفت در مقابل نظریه انقلاب مستمر معتقد به اصلاحات مداوم و تغییر و دگوگونی در بدنه و ساختار نظام است که این دو نگاه در کشور هم وجود دارد و در میان دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا هم دیده میشود و اجماعی هنوز بر آن صورت نگرفته و یکی از چالشهای امروز ما است.
فیاضانوش: چیزی تحت عنوان دوگانه پویایی و ایستایی در فرهنگ انقلابی انقلاب اسلامی جایگاه ندارد باید از کلمات و عباراتی استفاده کرد که این انقلاب برخاسته از آن ادبیات است، امروز اصلاحطلب و اصولگرا هر کدام به محافظهکاری و توسعه و انقلابیگری اعتقاد دارند، اما من معتقدم که هیچکدام از این دو نمیتوانند تحولات جامعه ما را به طور کامل نمایندگی کنند، آنچه به تفکر و فرهنگ انقلاب نزدیک است نظام انقلابی است، به این معنا که رسیدن به ساختار و دولتسازی نباید مانع از این شود که نظام دائم در حال بهبود ساختارهای خود و شناسایی مشکلات و خللها باشد و بیواهمه به سمت رفع و بهبود آنها حرکت کند، مشکل آنجایی آغاز میشود که فکر کنیم باید به یکی از طرفین این نگاه آری و به دیگری نه بگوییم و این دو در تناقض هستند، اما خصلت کشور ما و جریانی که تحت عنوان انقلاب اسلامی در کشور ما ایجاد شد و نه فقط استبداد داخلی بلکه استیلای خارجی هم با آن مقابله میکرد، ایجاب میکند که لحظه به لحظه و در شرایط مختلف، ظرفیت انقلابی خود را حفظ کند در غیراینصورت با نهادینه شدن کامل و محافظهکاری نمیتواند با نهادهای موجود به چالشهای جدید و نو به نوی ایجاد شده پاسخ بدهد. نظام باید این بالندگی را داشته باشد که بتواند به اقتضای شرایط روز تفاوتهای معناداری را در نحوه حکمرانی و نحوه پاسخ به چالشهای سیاسی و فرهنگی ایجاد کند، اینها ممکن است برای بسیاری افراد ساختارشکنانه بهنظر رسد، اما اگر مبانی، مستحکم و مشخص باشد که تغییرات در راستای چه هدف و آرمانی انجام میشود، چنین چالشی نخواهیم داشت.
انقلاب اسلامی در مسیر تحقق گام دوم انقلاب با توجه به برخی چالشها و مسائل جهانی، با چه چالشها و موانعی مواجه است و در مسیر پیش رو باید براساس چه قواعدی حرکت خود را پیش ببرد؟
بصیری: با وجود دستاوردهای غیرقابلانکاری که انقلاب اسلامی داشته است، اما به هر حال با یکسری چالشهای خُرد و کلان در حوزه داخلی و خارجی مواجه هستیم. برای مثال چالشها و مسائلی از قبیل بحران آب، فرونشست زمین، آلودگی هوا، اقتصاد ناکارآمد، بیکاری، مسائل معیشتی، ازدواج، پیری جمعیت، سرمایهگذاری داخلی و خارجی و فرار مغزها وجود دارد که برای تداوم حرکت انقلاب باید بر این بحرانها فائق شویم. ما در منطقه و در سیاست خارجیِ خود با برخی کشورها مشکل داریم. باید مشخص کنیم که منافع ملی برای ما مهمتر است یا تأمین منافع امت؟ باید روشن کنیم طبق قانون اساسی ساز وکار حضور ما در دیگر کشورها به اسم حمایت از مستضعفان و انقلابیگری باید چگونه باشد؟
بخشی از این چالشها ناشی از تحولات بینالمللی و منطقهای است و بخش دیگری از آن ناشی از تحریمهای حداکثری است که سبب شده سرمایهگذاری خارجی در کشور رخ ندهد و مدیریتهای بیثبات شکل بگیرد که این نیازمند یک برنامه جامع و بلند مدت است. البته بخشی از این مشکلات به مدیران نالایقی باز میگردد که در طول این سالها بر مسند امور بودهاند و اگر بخواهیم این مشکلات را انکار کنیم، واقعیتهای میدانی چیزی را عوض نمیکند و افکار عمومی به خوبی واقف به این معضلات هستند. البته دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی مشکلات را بزرگنمایی میکنند؛ برای مثال مشکل کمبود آب بحرانی است که کل خاورمیانه با آن درگیر است که به اقلیم این منطقه باز میگردد. آلودگی هوا و ریزگردها نیز فقط مختص ایران نیست، اما چه باید کرد که بر این مشکلات فائق شویم؟ معتقدم سه راهکار وجود دارد؛ اول اینکه راهبردهایی که در چهار دهه گذشته طی شده و در برنامههای پنج ساله وجود داشته، راستیآزمایی شود و در برخی بخشها باید تجدیدنظر صورت گیرد. کشور این ظرفیت را دارد که با نهادهای تحقیقاتی این راهبردها را مورد تجزیه و تحلیل دقیق قرار دهد تا بتوانیم این ضعفها و چالشها را اصلاح کنیم.
اول انقلاب بحثهایی بر سر این موضوع شد که تخصص مهمتر است یا تعهد؟ کشور در دهه اول متخصص نداشت و بسیاری از نیروهایی که در قوای سهگانه چیده شدند بیشتر بر اساس تعهد به کار گرفته شدند تا تخصص. امروز مملکت از نظر داشتن افراد متعهدِ متخصصِ امتحان داده چیزی کم ندارد و باید یک غربالگری در این مدیریتها انجام شود. امروز در کشور اندیشکده نداریم. در دهه پنجم انقلاب برای مقابله با چالشهای ذکر شده کشور باید دارای اندیشکدههایی قوی شود و از این نیروهای تجربهدار و متخصص استفاده کند. اندیشکده معمولاً زمانی شکل میگیرد که مدیرانی متخصص با تجربهِ عملی وارد میدان شوند. اکنون آمریکا بیش از ۲۰۰۰ اندیشکده دارد که تجربههای میدانی، علمی و تخصصی را به کار میگیرند و چالشهایی که از گذشته باقیمانده است را بررسی دقیق میکنند. باید به این موضوع کشور ورود کند و اندیشکدههایی حرفهای راهاندازی کنیم. البته در این باره اقداماتی در کشور انجام شده است، اما هنوز بسیار عقب هستیم و اگر بازنگری در این باره نکنیم ضربه میخوریم. باید کارگزاران موفق و کارآمد را در قوای سهگانه به کار گیریم و اندیشکدههایی را تأسیس کنیم که تجارب میدانی و موفق مدیران متخصص را لحاظ کند که اگر چنین کنیم بدون شک بر بسیاری مشکلات فائق میشویم.
اکنون دو دیدگاه در کشور وجود دارد که هنوز بر سر آن وفاق نشده است. امروز بعد از فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی با اقتصاد جهانی شدهای مواجه هستیم که به شکل لیبرال دموکراسی بر دنیا قالب شده و ۱۷۰ کشور را متأثر کرده است که در رأس آن غرب و آمریکا هستند، بنابراین اگر بخواهیم توسعه خود را ادغام شده و همراه اقتصاد بینالملل ببریم باید خود را وفق دهیم و تعامل سازنده با جهان در پیش بگیریم، بدون آنکه وابسته شویم و استقلال خود را به خطر اندازیم. اگر هم بخواهیم به شکل جزیرهای و خارج از این نظام اقتصاد جهانی باشیم باید رویکرد خود را عوض کنیم. تا زمانی که در این باره دو قطبی در کشور میان نخبگان سیاسی وجود دارد و اتهام و برچسبهای تخریب کننده به یکدیگر میزنند کشور راه به جایی نخواهد برد. باید مشخص کنیم که کاسب تحریم یا کاسب برجام باید در کشور ملاک باشد یا کسب منافع مردم؟ مردم باید این وسط چه کنند؟
تا زمانی که سیاست خارجی خود را اصلاح نکنیم، مشکلات داخلی رفع نمیشود، چراکه سیاست خارجی و داخلی دو روی یک سکه و هر دو مکمل هم هستند. نمیتوانید شما به سیاست داخلی بپردازید و همزمان حوزه روابط بینالملل و سیاست خارجی را رها کنید. اگر در حوزه بینالملل یک ساعت ناکارآمدی داشته باشید، دو تا سه سال اقتصاد کشور را عقب انداختهاید. امروز با تحولاتی که در زمینه جهانیسازی اقتصاد شده است، با نقشی که سازمان تجارت جهانی دارد و با مطرح شدن هوش مصنوعی که اگر در آن عقب بمانیم، بازنده عرصه جهانی خواهیم بود. نمیتوانید در صورت نداشتن این عناصر حرفی برای گفتن داشته باشیم. امروز انحصار هوش مصنوعی در دست غرب است و باید بپذیریم که کشورهای جهان سوم و اسلامی از نظر تکنولوژی، فناوری و اقتصاد بین ۷۰ تا ۱۵۰ سال از غرب عقب هستند. درست است که در ۴۶ سال گذشته تلاش کردهایم که این خلاء را پر کنیم، اما به آن شکل مطلوب نتوانستهایم. در همین جنگ غزه بیشترین ضربهای که محور مقاومت خورده است ناشی از همین ضعفها در زمینه علم و تکنولوژی است. این تفاوت علمی و صنعتی در همین یک سال گذشته بسیاری از تحولات منطقه را عوض کرد. البته ما هم نقاط قوت زیادی داریم، اما اگر بخواهیم این نقاط قوتی که چالش برای شما ایجاد میکند را به فعل تبدیل کنیم، نمیتوانیم از علم روز دنیا فاصله بگیریم. اگر بخواهیم الگوی جمهوری اسلامی برای جهان یک الگوی مناسب باشد، باید بر این مشکلات غلبه و این فاصله ۷۰ ساله را پُر کنیم. آمریکا و اسرائیل قصد دارند ایران شکست بخورد. باید کشور را به گونهای پیش ببریم که در داخل به یک اجماع مشخص برسیم تا بتوانیم این بحرانها و چالشها را بهطور صحیح و مؤثر مدیریت کنیم.
فیاضانوش: در عرصه ملی و داخلی هر اقدامی قصد داریم برای رفع مشکلات انجام دهیم باید مبتنیبر نگاه مثبت به آینده باشد. امید، اصلیترین رُکن در هر اقدامی است که باید انجام شود و به نوعی باید خوشبینی موجه نسبت به اقدامات ملی داشته باشیم. درباره کلید واژگانی که استفاده میکنیم حساسیت خاصی دارم، استفاده از واژه بحران برای بیان مشکلات مناسب نیست و اگر بخواهیم برای هر موضوعی از واژه بحران استفاده کنیم، کلمه بحران لوث میشود و معتقدم بهجای کلمه بحران باید از واژه چالش و مسئله استفاده کنیم. اگر دائم بخواهیم از کلمه بحران استفاده کنیم یک ظرفیتی را از کشور میگیریم چراکه بحران، جایی است که تقریباً مراحل آخر زیست یک جاندار را نشان میدهد و کاربرد این کلمات قشنگ نیست. از نظر آکادمیک هم نگاه کنیم کلمه چالش و مسئله قابلیت ارتباط بیشتری دارد و به ما نیروی خاصی میدهد تا به چالشها غلبه کنیم.
انقلاب اسلامی ایران ظرفیتهایی را ایجاد کرده است که در ادامه راه ما را توانمند کند که نمونه بارز آن آزادی نسبی رسانهها در ایران در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه است و نکته مثبت دیگر نظام انتخاباتی است که مردم میتوانند مسئولان خود را به شکل مستقیم و غیرمستقیم انتخاب کنند که اگر درست از آن استفاده نکنیم میتواند پاشنه آشیل انقلاب هم باشد، اما اگر روی همین دو نکته مثبت تمرکز و طمع کنند و بخواهند رسانه آزاد و انتخابات را از کشور بگیرند، میتواند اتفاقات وحشتناکی برای ایران رخ دهد.اگر بخواهیم ادامه مسیر انقلاب را با موفقیت طی کنیم باید از این دو دستاورد انقلاب اسلامی(رسانه آزاد و نظام انتخاباتی) با جدیت صیانت کنیم چرا که اگر از این دو ظرفیت به درستی بهره نبریم کشور از اهداف انقلاب دور میشود.
چالشهای پیش روی کشور و اقداماتی که باید برای رفع آن انجام دهیم در هفت محور دستهبندی میشود؛ قسمت اول آن که رکن اصلی محسوب میشود موضوع «علم و پژوهش» است. میپذیریم که از نظر فناوری و علم جهانی از غرب عقبتر هستیم، اما انقلاب اسلامی یک سنگ بنای اولیه برای ایجاد انقلاب علمی در کشور ایجاد کرده است به طوری که رشد علمی ایران ۱۱ برابر متوسط جهانی در سالهای اخیر بوده است، البته اخیراً این رشد کُند شده است که این مهم را باید گسترش دهیم و از نظر علمی و پژوهشی رشد روز افزونی داشته باشیم که پیشران اصلی کشور در آینده خواهد بود.
رکن و محور بعدی«معنویت و اخلاق» است؛ معتقدم نکتهای که کشور را در بسیاری از امور در چالشهای اخیر پیش برد، انسجام خانوادگی و ریشهدار بودن رکن خانواده در کشور بود. در جنگ تحمیلی و بحران کرونا این موضوع بیشتر به اثبات رسید که همبستگی خانوادگی و صلابت نظام خانواده در کشور رکن بسیار مهمی است و امروز این رکن در معرض آسیب قرار دارد که باید هوشمندانه و مسئولانه در مقابل تهدیداتی که معنویت و اخلاق را در کشور مورد هجمه قرار میدهند، عمل کنیم. محور سوم موضوع «اقتصاد» است که با دو محور قبل ارتباط معنادار دارد. البته هیچ وقت انقلاب اسلامی بر خلاف انقلابهای مارکسیستی ادعا نکرده که اقتصاد هدف آن بوده است هرچند که معتقد بوده این موضوع هدف نبوده، اما هیچ هدفی هم بدون اقتصادِ سالم محقق شدنی نیست و این مهم یک وسیله ارزشمندی است که انقلاب اسلامی به آن توجه دارد. چالشهایی که در زمینه اقتصادی داریم از دو حوزه سرچشمه میگیرد؛ یکی چالشهای ساختاری است و دیگری مدیرانی هستند که در حد و اندازه مدیریتِ اقتصاد کشور نبودهاند.
چالشهای اقتصادی کشور را برخی به بحث تحریم ارتباط میدهند که آدرس غلط دادن است، البته بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور را تحریم ایجاد کرده است، اما اگر این تحریمها اثرگذار هستند به همان زیرساختهای اقتصادی ناکارآمد و مدیران بیکفایت باز میگردد. محور چهارم، «عدالتخواهی و فساد ستیزی» است و هیچ نظام سیاسی مصون از این دو امر نیست. فساد میتواند در یک گیاه و یا در یک نظام سیاسی شکل بگیرد که باید برای تداوم انقلاب اسلامی با این پدیده شوم مقابله کنیم. باید دقت کنیم که سکان کشور را به چه کسی میدهیم. محور پنجم «استقلال و آزادی» است؛ فهم صحیح از استقلال به این معنا نیست که دریچه کشور را ببندیم و به خودکفایی اقتصادی برسیم. استقلال به این معنا است که در ضمن اینکه از تمام ظرفیتهای کشور استفاده میکنیم نسبت به مرزهای دخالت نیروهای بیگانه در ارکان کشور حساس باشیم و بهخوبی این دخالتها را رصد و با آن مقابله اصولی کنیم. معنای آزادی، رهایی از قیودات اخلاقی نیست که اگر چنین باشد مشابه جوامع غربی میشویم. امروز نئولیبرالیسم از کج فهمی از واژه لیبرالیسم شکل گرفته است و دامنگیر هم شده و اگر بخواهیم مناسبات خود را با جهان تنظیم کنیم در بحث روابط خارجی باید توجه داشته باشیم که مرزبندی صحیح با دشمن را هیچگاه فراموش نکنیم. هر پیکره سیاسی و هر نظام اجتماعی اساساً از شناختی که نسبت به دشمن دارد هویت پیدا میکند. از زمانی که مادها در ایران شکل گرفتند، زمانی توانستهاند هویت ایرانی را احراز کنند که خود را در برابر آشوریها قرار دادند و در طول تاریخِ کشور آن چیزی که ما را بهعنوان ایرانی در برابر انیرانی مطرح کرده این بوده که مرزهای ملت با دشمن به خوبی مشخص و هویت به خوبی تعریف شده است. کسانی که مذاکره با آمریکا را گرهگشای مشکلات کشور میدانند آدرس غلط میدهند چراکه تجربه سیاسی و عقل محضِ سلیمِ سیاسی این را نمیپذیرید که با کسی که چند بار او را آزمودهاید و نتیجه مثبتی نگرفتهاید دوباره مذاکره کنید. هیچوقت اجازه ندهیم که لبخند دشمن برای ما ایجاد امیدواری کند چراکه دشمن کاری جز دشمنی ندارد و اگر این مورد را از بین ببریم ضربهای مهلک میخوریم. محور آخر و هفتم موضوعی است که وقتی عقلای قوم چیزی را تصویب میکنند برخی افراد بنای ناسازگاری با آن را نگذارند و بدانند که چارچوبهای قانونی در کشور وجود دارد. البته اجرای قانون هزینه هم دارد، اما به این معنا نیست که بدون خردورزی برویم سراغ اجرای قوانینی که هزینهساز است.
در این بخش از میزگرد برخی از دانشجویان حاضر در نشست به طرح برخی سؤالات خود پرداختند که در ادامه میخوانید:
یک دانشجو: نقش مردم عادی در انقلاب اسلامی چه بود و لایههای اجتماعی مردم در انقلاب از نظر اقتصادی و اجتماعی چگونه بود؟
بصیری: این انقلاب، ریشه عمیق تاریخی دارد و ریشه آن به نهضت تنباکو و حتی عقبتر باز میگردد و گمشده ایرانیان این بود که احیا شوند و بازگردند به جایگاه با شکوه گذشته خود. مبانی انقلاب اسلامی وارداتی نیست و مردمی بودن این انقلاب از شاخصههای بارز آن است؛ اکثر انقلابهای قرن بیستم به طبقات خاصی باز میگردد، برای مثال انقلاب فرانسه، انقلابِ طبقه بورژوازی است و انقلاب اکتبر روسیه به طبقه کارگر باز میگردد، اما در انقلاب اسلامی ایران تمام اقشار و طبقات وارد میدان شدند، در حالی که در نهضت مشروطه، قیام ۱۵ خرداد و ملی شدن صنعت نفت، تمام اقشار به میدان نیامدند.
در انقلاب مشروطیت بیشتر طبقه تجار و روحانی به میدان آمدند. تنها حسن انقلاب اسلامی که آن را پایدار و قوی کرده و سبب شده ملت پای آن بایستند، مردمی بودن آن است و شهروندان استدلال میکنند چون این انقلاب به دست ما انجام شده باید پای آن هم بایستیم و با تحریمها و مشکلات بسازیم. مردم همیشه دقیقه ۹۰ وارد میدان شدهاند و ریشه تاریخی و مردمی بودن آن سبب پایداری انقلاب اسلامی شده است.
یک خبرنگار: نقش زنان در انقلاب اسلامی ایران چگونه بود و این قشر از جامعه چه سهمی در پیروزی انقلاب داشتند؟
فیاضانوش: در این تردیدی نیست که در تاریخ معاصر ایران وقتی نسبت تحولات را با حضور زنان در آن میسنجیم به نتایج شگفتی میرسیم. اولین جنبشی که در تاریخ معاصر ایران رخ داد، نهضت تنباکو بود که آغاز و پایان آن با زنان است و اگر زنان نبودند این نهضت موفق نمیشد. در دوران پهلوی در جنبش ملی شدن نفت و قیام ۱۵ خرداد زنان حضور ندارند؛ نابخردی که رژیم پهلوی در برخورد با زنان داشت سبب یک دلمردگی در جامعه زنان شد و این افسردگی حتی در میان زنان متجدد نیز نمایان است.
اگر اراده عمومی در انقلاب اسلامی ایران شکوفا شد به دلیل حضور همهجانبه زنان در صحنه بود و اگر زنان به میدان نمیآمدند بدون شک به این نسبت جمعیت میلیونی وارد خیابانها نمیشد. معتقدم زنان را هیچکس نمیتوانست به صحنه بیاورد به جز مرجعیت دینی که حجت شرعی برای زنان ایجاد کرد، بنابراین انقلاب اسلامی مدیون زنان و زنان امروز مدیون انقلاب اسلامی هستند، بهطوری که اگر زنان در صحنه نبودند انقلاب اسلامی ایران محقق نمیشد که امام راحل به کرات به این تأثیر اشاره کردهاند. البته تأثیر حضور زنان در جنگ تحمیلی و دستاوردهای انقلاب اسلامی هم مثالزدنی است.
یک دانشجو: آیا در طول تاریخ ایران، مردم بیشتر به دنبال انقلاب بودهاند، یا اصلاح؟
فیاضانوش: مردم ایران اتفاقاً در طول تاریخ سه هزار ساله ایران هیچگاه به دنبال انقلاب نبودهاند و انقلابی نمیبینیم، همیشه یک روند مستمر را در طول تاریخ کشور شاهد بودهایم و دگرگونی بنیادی به سبک انقلاب اسلامی ندیدیم، بنابراین نمیتوان گفت مرتب به فکر انقلاب بودهایم، اما اینکه چرا گاهی مردم برای اصلاح امور بیشتر به دنبال راههای تند و حاد میروند به دو عامل بستگی دارد؛ یکی نخبگان جامعه هستند به این معنا که هرچه نخبگان کشور فرهیختهتر باشند، نسخههای معقولتری برای کشور میپیچند، برای مثال در انگلستان انقلابی به نام انقلاب شکوهمند در سال ۱۶۸۸ داریم که یک تحول ساده سبب شد رژیم سلطنتی انگلستان را محدودتر کنند که در واقع به آن نمیتوان انقلاب گفت، اما در فرانسه انقلاب واقعی رخ داد و پادشاه را به زیر گیوتین میبرد.
در ایران اگر نخبگان به آن سمت بروند که میتوان مشکلات را با عقل سلیم و رایزنی حل کرد، مردم به سمت اصلاح امور میروند. نخبگان کشور دو دسته هستند؛ نخبگان ریشهدار و نخبگان پیوند زده. نخبگان پیوند زده هیچگاه نمیتوانند فهم درستی از جامعه داشته باشند و وقتی میخواهند جامعه خود را تحلیل کنند تاریخ آن را بر اساس شرقشناسی میفهمند و مدلهای آن را بر اساس مدلهای غربی میگیرند. تا اواخر دوره قاجار رادیکالیسم سیاسی و فکری یک مُد بود و همواره میگفتند اگر بخواهیم ترقی کنیم باید فلان مُد یا فکر را به کشور وارد کنیم و این مشکل خود را در دوگانه سنت و مدرنیته متجلی میکرده است به این معنا که سنت باید برود و مدرنیته باید بیاید. هیچکس این سؤال را نمیپرسد که سنت چیزهای خوبی هم دارد و مدرنیته چیزهای بدی دارد که با خود میآورد. هر دو چیزهای خوب و بدی دارند پس چرا هیچگاه فکر درست نمیکنیم، مانند ژاپن که سنت خود را حفظ کرد، اما چیزهای خوبی هم از مدرنیته وارد کشور خود کرد.
این موضوع که باید زنجیرها را پاره و از گذشته گذر کنیم، یکی ناشی از رادیکالیسم فکری و فرهنگی بود که انقلاب فرانسه به ما داد و دیگری متأثر از رادیکالیسم اقتصادی بود که انقلاب روسیه به ما داد. برای پیش بُرد امور باید به رسانههای جمعی بها دهیم، چراکه این رسانهها نخبگان پنهانی هستند که تأثیر میگذارند، اما هیچ رد پایی از خود به جا نمیگذارند.
بصیری: من این موضوع را از زاویه دیگر میبینم. سه موضوع سبب میشود که کار به خشونت و انقلاب کشانده شود؛ اول اینکه در حل مسائل کلان به انسداد و بنبست برسیم به این معنا که از طریق دیالوگ و نخبگان نشود مسائل را حل کرد و دیگر اینکه با یک مسئله خُرد به شکل افراطی برخورد شود. عامل سوم دخالت خارجیها است، برای مثال چرا قیام گوهرشاد رخ داد؟ دقیقاً این سه فاکتور سبب بروز قیام گوهرشاد شد. حجاب را نمیتوان با زور از سر مردم برداشت یا به زور آنان را باحجاب کرد که این موضوع همان افراط در یک مسئله خُرد است. در طول تاریخ همیشه این سه فاکتور را داشتهایم. باید به این موارد حساس باشیم تا این مشکلات رخ ندهد. از افراطیگری باید در جامعه پرهیز شود و با افراطیون مقابله شود تا دچار انسداد نشویم.
یک دانشجو: درست است گفته میشود میشل فوکو در ابتدا از انقلاب اسلامی ایران به نیکی یاد میکند و آن را میستاید، اما پس از مدتی حرف خود را پس میگیرد؟
فیاضانوش: معتقدم میشل فوکو حرف خود را پس نگرفت و تنها انتقاداتی کرد و این ذهنیت را راجع به فوکو به وجود آوردند که به طور کل از انقلاب اسلامی ایران برگشته است. هیچ جایی فوکو نگفته که من در ستودن انقلاب اسلامی اشتباه کردهام و این موضوع به استنباط نیاز ندارد، بلکه به استناد نیاز دارد.
بصیری: من به شکل دیگری جواب میدهم. اول انقلاب فرانسویها معتقد بودند انقلاب اسلامی فرزند انقلاب کبیر فرانسه است و آن اراده عمومی که میشل فوکو راجع به آن بحث میکند منظورش انقلاب کبیر فرانسه است. انقلاب فرانسه یک انقلاب ماتریالیستیِ پوزیتیویستی است و بخشی از شعارهای این انقلاب درباره برادری و عدالت مشابه انقلاب اسلامی ایران است، اراده عمومی در این دو انقلاب جنس متفاوتی دارد که اراده عمومی انقلاب فرانسه ماتریالیستی است و در انقلاب اسلامی معنویتگرایی و متافیزیکی است که میشل فوکو در واقع به این تفاوتها پی برد. بعد هم که فرانسه در برابر ما در جنگ تحمیلی گارد گرفت به همین دلیل بود و ذهنیت فوکو، انقلاب فرانسه است و خصوصاً اینکه جریانهایی که به انقلاب فرانسه وفادار بودند در انقلاب ایران کنار گذاشته شدند، مانند لیبرالها و ...
یک دانشجو: اینکه برخی میگویند استقلال ایران در رابطه با چین و روسیه نقض شده، را چگوونه ارزیابی میکنید؟
بصیری: بحث نه شرقی و نه غربی یک بحث تخصصی است و در این ۴۶ سال گذشته افتوخیز زیادی داشته است، اما طبق اصول قانون اساسی این شعار به این معنا است که سلطه سیاسی و اقتصادی غرب و شرق نباید حاکمیت ایران را در اختیار گیرد. در بستر زمان هر چه جلوتر آمدیم و تحریمهای حداکثری را شاهد بودیم، ایران برای دور زدن تحریمها و مقابله با این فشارها چارهای نداشت به قدرتهای شرقی روی آورد که اگر این رابطه با شرق را برقرار نکرده بودیم، اکنون تورم در کشور چند برابر بود و همین مقدار نفت را نمیتوانستیم بفروشیم.
افرادی امروز در داخل قصد دارند غربگرایی کنند و دوباره کشور را در اختیار آمریکا قرار دهند و این اتهام را میزنند که رفتن به سمت چین و روسیه نقض شعار نه شرقی و نه غربی است. تا زمانی که دولتها با ایران رابطهای بر اساس احترام متقابل و بر طبق سه اصل عزت، حکمت و مصلحت داشته باشند بهطوری که استقلال ایران نقض نشود، باید ارتباط راهبردی با چنین کشورهایی حفظ شود و خسارتی از رابطه با چین و روسیه ندیدهایم. اگر موضع مثبتی با دولتها و همسایه داشته باشیم روابط اقتصادی و بازرگانی کشور بسیار بهتر میشود.
در ۱۰۰ سال گذشته هرگاه خواستهایم سیاست موازنه منفی را در پیش بگیریم کشور ضرر کرده است و بر اساس اصول استراتژیک اگر بخواهیم دست از سر ابرقدرتها برداریم آنان دست از سر ما بر نمیدارند و باید این موضوع را قبول کنیم. باید بتوانیم گلیم خود را از آب بکشیم، اما بهگونهای که عزت و استقلال کشور به خطر نیفتد. سیاست خارجی کشور را باید برای هر شرایطی آماده کنیم و اگر کادر دیپلماتیک ضعیف یا نفوذی داریم دلیل نمیشود صحنه را ترک کنیم، بلکه باید نقصها را برطرف کنیم. اگر هوش مصنوعی نداریم، دلیل نمیشود به عقب بیاییم. مشکلی که در سیاست خارجی داریم این است که دستگاه دیپلماسی کشور بازی قدرت را نمیفهمد و در نتیجه اگر به این روند ادامه دهیم هیچگاه نمیتوانیم عقبماندگی صنعتی و علمی خود را مرتفع کنیم. پس برای این وضعیت باید برنامه داشته باشیم و از جنگ و تحریم بیشتر باید فرار کنیم.
یک دانشجو: نظر شما راجع به روی کار آمدن ترامپ و تاثیر آن بر سیاست خارجی ایران و سایر کشورها چیست؟
فیاضانوش: حضرت امام(ره) در نامه به گورباچف نشان دادند ما میتوانیم شعار نه شرقی و نه غربی داشته باشیم و همزمان میتوانیم با تعامل سازنده از منافع کشور هم حراست کنیم. این نکته را باید اشارهکنم که اگر تا کنون دیپلماتهای کشور درک درستی از بازی قدرت نداشتند تا کنون حذف شده بودیم که اینگونه نشد و نشان میدهد بازی قدرت را میفهمیم، اما محدودیتهایی هم داریم. استراتژی ایران در این شرایط باید استراتژی زنبور قرمز باشد و به شکل چابک از زدنِ ضربه هم هراس نداشته باشیم و ضربه هم نخوریم.
دوگانهای که بین میدان و مذاکره ایجاد میکنند، مورد قبول نیست و شرایطی که در گذشته تجربه کردیم نشان داده که مذاکره هزینههای وحشتناکی را به کشور تحمیل کرده است که البته به معنای فرار از مذاکره نیست، اما شیفتگی نشان دادن به مذاکره یک بیخردی محض است و شما باید نقاط ضعف حریف را بشناسید. دیپلماسی ادامه میدان جنگ است و اگر نتوانید این دو را از یکدیگر انقطاع کنید و از آن ظرفیت نسازید ضربه شدید میخورید و در برهه کنونی باید به میدان توجه نشان دهیم.
بصیری: قبول دارم که در مذاکره با غربیها بیشتر کلاه سر ایران رفته است، اما در طول تاریخ از جنگها هم ضربه خوردهایم. نباید به این سمت غَلت بزنیم که جنگ و خشونت مقدم است. در طول تاریخ در برخی مواقع از میدان و دیپلماسی همواره ضربه خوردهایم و حتی از میدان بیشتر ضربه خوردهایم. تمامیت ارضی ایران در معاهده ترکمنچای در میدان و جنگ از دست رفت. در جنگ ایران و عراق کمهزینه ندادیم و باید بین میدان و دیپلماسی توازن باشد و هیچ کشوری نمیآید یکی را بر دیگری مقدم کند. جریان فکری که جنگ و تحریم را نعمتِ محض میداند، راه را به خطا میرود. در ۱۰۰ سال اخیر هیچ کشوری را ندیدیم که با تحریم حداکثری روی سعادت دیده باشد، اما ما جریان فکری داریم که اینگونه فکر میکند و با مغلطه قصد دارد این تفکر را به کرسی بنشاند. نمیتوانید شما ادعای تمدن سازی داشته باشید و در حداکثر تحریم قرار داشته باشید و استدلال کنید دیپلماسی خطرناک است و جنگ و میدان بهتر است.
یک دانشجو: آیا اکنون خطر «انسداد سیاسی»، آنگونه که رسانههای خارجی القا میکنند، وجود دارد؟
فیاضانوش: انسداد سیاسی در کشور نیست، البته انسداد ذهنها وجود دارد، اما با توجه به ظرفیتهایی که قانون اساسی دارد و چشماندازهایی که در کشور وجود دارد سبب میشود که از انسداد سیاسی جلوگیری شود، البته به شرطی که از ظرفیت رسانهها و نظام انتخاباتی خود به درستی استفاده کنیم. خطر انسداد سیاسی، انقلاب اسلامی را تهدید نمیکند و بر چالشها فائق خواهیم شد.
بصیری: انقلاب اسلامی دو شاخصه مهم جمهوریت و اسلامیت دارد که در این چهار دهه جمهوریت و اسلامیت به نوعی تحلیل رفته است و علت آن دو جریانی است که یا میخواهد جمهوریت را بر اسلامیت مقدم کند و یا اسلامیت را بر جمهوریت مقدم بداند و به جای جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی به وجود آورد. این زد و خورد وجود داشته، اما اگر به واقعیت ساختارِ نظام و دو ستون اصلی آن تن دهیم و این جریانها به دنبال تقدم بر یکدیگر نباشند، هیچگاه انسداد سیاسی رخ نمیدهد و تنها افراط است که سبب انسداد میشود، بنابراین خطر افراط وجود دارد و دو جریان افراط و تفریط خطر انسداد سیاسی را به وجود میآورند.
انتهای پیام
نظرات