به گزارش ایسنا،نقطه نهایی انقلاب اسلامی ایران و نتایج سالها مبارزه با رژیم شاهنشاهی، از دوازدهم بهمنماه ۱۳۵۷ همزمان با ورود تاریخی امام خمینی به کشورمان تا بیست و دوم بهمنماه و روز سقوط رسمی نظام پادشاهی پهلوی رقم خورد که به دهه فجر انقلاب اسلامی نامگذاری گردیده است.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مصمم است به مناسبت این ایام خجسته، در چند شماره، خاطرات مبارزین انقلابی را که بعدها در راستای تداوم انقلاب در سنگر دفاع مقدس به حفاظت از میهن اسلامی خود پرداختند، منتشر نماید:
روایت رضا محمدی نیا؛ فرمانده تیپ ویژه شهدا در دوران دفاع مقدس:
جلسه انقلابی در منزل شهید بهشتی
ما بهعنوان دانشجو فعالیتهای میدانی میکردیم؛ اما برنامهریزی درازمدت نداشتیم. وقتی ارتشبد ازهاری نخستوزیر شد، وضع کشور خیلی تغییر کرد.
ما واقعاً نمیدانستیم که چهکار کنیم. یک روز گمان میکنم که دکتر مهدی آخوندی به من گفت که شب جلسهای در منزل آیتالله بهشتی با موضوع ادامه نهضت و بحثهای مربوط به انقلاب تشکیل میشود و قرار است دراینباره صحبت و تصمیمگیری شود.
برای من فرصت خیلی مغتنمی بود. آذر یا دیماه ۵۷ بود، روزنامهها و بسیاری از سازمانهای دولتی اعتصاب کرده و تعطیل بودند. اداره برق هم برای شرکت در اعتصاب روزی چند ساعت برق را قطع میکرد.
مشتاقانه شب به منزل دکتر بهشتی در خیابان شریعتی رفتم. فکر میکردم که آنجا فقط ما سی چهل نفر دانشجو هستیم و تصورم این بود که در رهبری نهضت خیلی تأثیرگذاریم وقتی وارد منزل دکتر بهشتی شدم، بیش از صد نفر از اقشار گوناگون شامل، روحانی، غیر روحانی دانشجو، بازاری و قشرهای دیگر حضور داشتند.
نماز مغرب و عشا را به جماعت خواندیم. جمعیت در راهروی منزل نشسته بودند. بعد از نماز هم عدهای اضافه شدند. بیشتر از صدو پنجاه نفر شدیم.
لزوم مدیریت اعتصابات
آقای بهشتی روی صندلی نشست و گفت که وضعیت مسائل و اخبار را بگویید؛ خودش هم خیلی باحوصله و با متانت همه حرفها و گزارشها را شنید. من دکتر بهشتی را به لحاظ سابقه مبارزاتیاش میشناختم و مطالبی از او خوانده بودم؛ ولی با نحوه مدیریتش آشنایی نداشتم. آقای بهشتی یکییکی اخبار را از قشرهای مختلف پرسید. ما هم دربارۀ اخبار، فعالیتها و ارتباطات دانشگاه گزارش دادیم. اصناف و بازار هم گزارش دادند که بازار را تعطیل کردهاند.
آیتالله بهشتی بعد از شنیدن همۀ گزارشها، رهنمودها و برنامههایی به هر یک از گزارش دهندگان داد. به نظر ایشان، اعتصاب ما در برابر رژیم شاهنشاهی درست بود؛ ولی گفت که اگر همه اعتصاب کنیم توانمان را از دست میدهیم؛ بنابراین اعتصابها باید با برنامهریزی دنبال شود؛ مثلاً روزنامهها، از جمله روزنامه اطلاعات که میتوانند در جریان انقلاب تأثیرگذار باشند؛ نباید در این وضعیت تعطیل باشند.
اگر این تعطیلی ادامه پیدا کند فایدهای ندارد. یا الآن که هوا سرد شده و مردم به برق نیاز دارند، نباید قطع شود. آقای بهشتی تأکید کرد که روزنامه اطلاعات باید از فردا چاپ شود؛ ولی با یک تیتر مشخص که معلوم شود این روزنامه با اعتصاب همراهی میکند؛ فقط چون میخواهد بیانیه بدهد، چاپ میشود؛ یعنی منتشر شود و درعینحال، اعتراضش را هم نشان بدهد.
یا مثلاً درباره اداره برق که آن روزها پنج شش ساعت برق را قطع میکرد گفت که فقط نیم ساعت برق قطع شود؛ آنهم از قبل اعلام شود.
دکتر بهشتی نگران مردم بود که اذیت نشوند. شیوه مدیریتش برای ما خیلی جالب بود. آنجا بود که ما احساس کردیم یک رهبر قوی پشت انقلاب وجود دارد و ما در حاشیه کارهایی میکنیم
استراتژی گروهکها برای مقابله با رژیم/حمایت اقلیتهای دینی از انقلاب
بعضیها امروز سؤال میکنند که آیا گروهکها هم در پیشبرد انقلاب مؤثر بودند؟ مثلاً مجاهدین خلق در برنامههای انقلابی حضور داشت؟ چریکهای فدایی خلق و گروههای دیگر چطور؟
من چون از ابتدای فعالیتها و حرکتهای انقلابی تا آخر حضور داشتم؛ خیلی قاطعانه عرض میکنم که بهطور اساسی، گروههای مارکسیستی که حزب توده و چریکهای فدایی خلق معروفترین آنها بودند و سایر گروههای چپ مثل ملیگرا، جبهه ملی و مجاهدین خلق که امروز هم کمابیش وجود دارند؛ قبل از انقلاب هم بودند؛ اما ماهیت مبارزۀ آنها با نظام شاهنشاهی فقط در خانههای تیمی و کار نظامی و مسلحانه خلاصه میشد.
آنها بهصراحت معتقد بودند که رفتن به تظاهرات خیابانی و حضور در اینگونه کارها عوامانه است و نباید چنین حضوری داشت. در مقطعی که با این گروهها ارتباط تشکیلاتی داشتیم، گفتند نباید بههیچوجه با انقلاب مردمی همراه شوید؛ چون رژیم شمارا شناسایی و دستگیر میکند.
البته اطلاعیه و بیانیه میدادند؛ اما حضور گسترده و واقعی در جمع مردم نداشتند. یادم هست که حتی یهودیها در تهران تظاهرات کردند و جمعیت قابلتوجه خاخامها با آوردن پلاکارد و صدور اطلاعیه برضد نظام شاهنشاهی شعار دادند؛ اما گروهکها نیامدند.
فکر میکنم روز تاسوعا یا عاشورا بود؛ زمانی که همۀ اقشار به صحنه آمدند و فعالیتها گسترده شد؛ جامعه یهودیان ایران اطلاعیه دادند که در راهپیمایی شرکت میکنیم.
ما صبح رفتیم و دیدیم در خیابان انقلاب تجمع کردهاند. حدود صدو پنجاه نفر میشدند. با پوشش خودشان و همراه رهبرهایشان آمده بودند ولی گروههایی که ذکر کردم مثل مجاهدین خلق و چریکهای فدایی در صحنۀ مبارزۀ مردمی حضور نداشتند.
البته در همه راهپیماییها، با دادن اعلامیههای گسترده وانمود میکردند که این حرکتها با مدیریت آنها انجام میشود ولی در واقع به حضور مردم اعتقاد و اعتماد نداشتند و این نوع کارها را احساسی و زودگذر میدانستند.
حتی وقتی انقلاب به پیروزی رسید، میگفتند که این پیروزی ظاهری است و بهزودی از بین میرود و ما باید مبارزه مسلحانه را دنبال کنیم.
لازم است یادآوری کنم که حضرت امام خمینی در آن مقطع، اعتقادی به مبارزه مسلحانه نداشتند و مسیر صحیح مبارزه را در حضور میلیونی مردم با تکیه به ارزشهای اخلاقی و اسلامی، افشای وابستگی رژیم شاه به آمریکا و بیان جنایات او میدانستند.
منبع:
حاذق نیکرو، حمید، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت رضا محمدی نیا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۸۸، ۸۹، ۹۰، ۹۱
انتهای پیام
نظرات