به گزارش ایسنا، این مراسم روز شنبه، ۲۲ دیماه از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در موسسه میراث مکتوب برگزار میشود.
سجاد آیدنلو، شاهنامهشناس و دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیامنور ارومیه (پیام تصویری)، نیلوفر انصاری، پژوهشگر پسا دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس، علی شاپوران (برخط) شاهنامهپژوه دانشگاه سنت اندروز_بریتانیا و رضا بیات استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و مصحح کتاب «علینامه» سخنرانان این مراسم هستند.
اکبر ایرانی، مدیر مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب در یادداشتی با عنوان «به اتفاق ملاحت: پیوند هویت ملی و هویت دینی» درباره کتاب یادشده نوشته است: «هویت هر ملتی برپایۀ زبان ملی آن کشور استوار است و زبان فارسی مقوّم هویت ملی هر ایرانی است در هر لباس و زبان بومی و قومی. هویتِ برخاسته از زبان، موجب بقای ملتهاست. طبعاً جایگزینی زبان و تغییر خط، باعث گسست با هویت و حافظۀ تاریخی میشود. تلاشهای فرهنگی بزرگانی رودکی و فردوسی و صدها شاعر و عارف ادیب ایرانی دیگر، مانع فروپاشی هویت ملی شد تا جایی که ایرانیان برخلاف مصریان و شامیان و حتی اعراب، بزرگترین حافظان زبان عربی با حفظ هویت ملی خود زبان فارسی شدند. با زبان عربی هویت دینی و بنیادهای علمی خود را حفظ کردند و با زبان فارسی هویت ملی خود را که ریشهای دوهزار ساله داشت تقویت کردند که قول رودکی: «... تا به سنگاندر همی بنگاشتند»، کتابت هم نماد تمدنی ایرانیان بوده است و در نهایتاً دو هویت دینی و دیگری هویت ملی که مبتنی بر زبان کهن فارسی و عنصر ایرانی بود، شکل گرفت.
آثار تمدنی دورۀ اسلامی متأثر از آثار ایران باستان در بناها و لباسها و هنرهای موسیقی و نقاشی و ...با رنگ و نمای اسلامی ایرانی متجلی شد. حکیم فردوسی با حفظ زبان فارسی از مظامین صدها حکمت و پند جاودان خرد حکیمان باستان و صدها آیه و حدیث با محوریت خردگرایی و فضائل انسانی بزرگترین متن حماسه بشری را سرود. پادشاهان ایرانی چون فریدون را مدح کرد و با سرودن اشعاری در ۶۰ هزار بیت، قدرت زبان فارسی را به قله رساند.
تلاش حکیم ابوالقاسم فردوسی برای وفاق ملی در عصر خویش، بزرگترین درسی بود که برای ما ایرانیان به یادگار گذاشت. بدین رو شاهنامه نخستین نماد وحدت اسلامیت و ایرانیت است. رمز وفاق ملی را باید از فردوسی آموخت. داستانهای اساطیری را با مضامین انسانی در هم آمیخت تا معیار قرآنی «انّ اکرمکم عندالله اتقاکم» یعنی «گرامیترین شما پرهیزگارترین شماست» را با زبان رایج مردمان عصر خود بگوید و بدین روی است که شاهنامه را قرآن عجم گفتهاند.
نکتۀ دیگری که فردوسی بدان توجه داشته، وفاق دینی و مذهبی بوده است. فردوسی هیچگاه از هویت دینی خود غافل نشد و دین را همواره اسباب همدلی و همبستگی میدانست. او شیعه بود اما به پیروان دیگر مذاهب حرمت میگذاشت و خود را از فرقۀ ناجیه و دیگران را در ضلالت و گمراهی نمیشمرد، اما ارادت خود را از دوستی به خاندان نبوت پنهان نمیکرد.
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای
برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پیِ حیدرم
پس از سرایش شاهنامه شاهنامهسرایان بسیاری از او تبعیت کردند و راه او را ادامه دادند. اما در این میان نخستین متن حماسی دینی یعنی علینامه سروردۀ شاعری متخلص به ربیع، ۶۲ سال پس از درگذشت فردوسی در بیهق(سبزوار کنونی) در همان خطۀ توس ظهور کرد و ربیع شاعر، فردوسی را مورد نکوهش قرار داد که چرا وقایع تاریخی صدر اسلام و دلاوریهای امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) را رها کردهای و به سرایش افسانههای اساطیری آکنده از دروغ رفتهای و مغنامه گفتهای؟!
اگر چند شهنامه خواندن خَوش است ز مغز دروغ است ازین دلکش است
به نظر بنده، ربیع مردی معتقد و از موالیان اهلبیت علیهالسلام اما بسیار دور از آنچه فردوسی در آن میزیست و میاندیشید، بود. فردوسی از یک سو خطر نفوذ خلفای عباسی را درک میکرد، زمانی که عرب خود را قوم و نژاد برتر میدانست و از تعالیم قرآنی که برابری و برادری شعارش بود، فاصله گرفته بود و از سوی دیگر خطر ترکان غزنوی که کمر به نابودی فرهنگ ایران بسته بودند، به جان حس میکرد و از این روی، فردوسی با درک این خطرات با زبان ملی ایرانیان با محتوای فرهنگ اصیل ایرانی و تعالیم قرآنی با سرایش شاهنامه هم افتخارات ایران باستان، آداب و سنن و معارف حکمت خسروانی را تجلی داد و هم با پرهیز از بروز تعصبات شیعی مانع گسترش افتراقات و اختلافات فرقهای میان مردمان شد.
در عصر صفوی شاعران و ادیبان و دلسوختگان فرهنگ ایرانی و اسلامی تلاشها کردند که این وفاق ملی و دینی و رابطۀ ملت و دولت که نماد دین بود تا ملت، تقویت گردد. برخی منظومههای رستمنامه سرودند تا ادبیات نوینی برای این وفاق تولید کنند. رسالههایی که رستم در نبرد با امام علی شکست میخورَد و به دست او مسلمان میشود. این تلاشهای دلسوزان ایراندوست برای ایجاد اتفاق و اتحاد و همدلی بین ملت و دولت بوده است. به قول حافظ: « حُسْنَت به اتفاقِ ملاحتْ جهان گرفت آری به اتفاقْ جهان میتوان گرفت»
هویت ملی با نماد زبان فارسی در دورۀ اسلامی همواره در کنار هویت دینی، قادر به ادامۀ حیات و بقا بوده و خواهد بود. نمیتوان مظاهر و آداب وسنن کهن ایرانی را نفی کرد و به مظاهر و رویدادهای مذهبی اکتفا نمود.
در عصر آل بویه وقتی برگزاری آیین جشن مهرگان با ایام سوگواری امام حسین علیهالسلام مصادف شد، دولت آلبویه، با مشورت ملت، جشن را یک روز به تعویق انداخت و هر دو مراسم بخوبی برگزار شد. بقای دولتها با وفاق ملتها میسّر است. احترام گذاشتن به مظاهر هویت ملی موجب میشود که مردم به هویت دینی خود احترام دوچندان بگذارند.
علینامه را چنان دوست میداریم که شاهنامه را، اما هر یک را در فضای زمانی و مکانی خود قضاوت میکنیم و با درک شرایط زمانی خود آنها را میخوانیم و تبیین میکنیم تا ما هم گامی در جهت وفاق ملی برداشته باشیم.
جامعۀ ایرانی همیشه به هویت ملی خود شاهنامه و هویت دینی خود علینامه، نیاز دارد و یکی را بر دیگری مقدم و مُرَجَّح نمیداند. با علینامه روحیۀ حماسیِ دینی را تقویت میکند و با حماسۀ ملی شاهنامه، روحیۀ ملی خود را تحکیم میبخشد.
وفاق بین ملت و دولت، زمانی ممکن و مقدور است که دولت و نهادهای دینی که خود را متولی پاسداشت هویت دینی میدانند، به نمادهای ملی، زبان فارسی، آداب و سنن کهن باستانی، جشنهای سده، مهرگان و نوروز و چلّه و ... همپای خواست ملت احترام بگذارند، همچنانکه امام علیرحمان، رئیس جمهور کشور همدل و همزبان تاجیکستان، این جشنها را پاس میدارد و شادی و نشاط را ترویج میکند. او چندسال پیش یک جلد قرآن کریم را به تمام خانوادههای تاجیک اهدا کرد و قصد دارد در آینده یک جلد شاهنامۀ فردوسی را اهدا کند تا دو نماد هویت دینی و هویت ملی(قرآن عجم) در طاقچۀ اتاق هر خانه بماند و آیات قرآنی بر سرزبانها جاری و اشعار فردوسی نیز در کنار قرآن در خانهها و مدارس خوانده و فهمیده شود. فردوسی در ترجمۀ آیۀ کریمۀ «لاتُدرِکُه الابصار و هُو یُدرِکُ الابصار» میگوید:
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را»
انتهای پیام
نظرات