به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، ۷ آبان مطابق با ۲۸ اکتبر «روز کوروش» نامگذاری شده است که همه ملتها از دیرباز آن را گرامی میدارند. این روز به مناسبت تکمیل تصرف امپراتوری بابل به دست ارتش ایران(اکتبر سال ۵۳۹ پیشاز میلاد) و پایان دوران ستمگری در دنیای باستان نامگذاری شده است.
در چنین روزی، «کوروش بزرگ» پس از گشودن دروازهی شهر بابل، بدون جنگ وارد آن شهر بزرگ، باشکوه و بسیار کهن شد. مردم بابل گمان میکردند که اکنون با چپاول، کشتار و دستدرازی به جان و دارایی و زنانشان روبهرو خواهند شد و سپس فرمانروایی زورگو و ستمگر بر آنان شهریاری خواهد کرد، ولی کوروش بزرگ و سربازانش نهتنها چنین نکردند، بلکه کوروش «فرمان آزادی و برابری» داد. فرمانی که در سال ١٩٧١ میلادی از سوی سازمان ملل متحد، «نخستین منشور آزادی مردم در جهان» شناخته شد. نکات مطرحشده در آن، از بین بردن تبعیضات نژادی و ملی، آزادی انتخاب محل اقامت، آزادی دین و مذهب و تلاش برای صلح پایدار میان ملتهاست.
حکومت تمدنی کوروش چگونه شکل گرفت؟
«کوروش دوم» که به «کوروش بزرگ» و «کوروش کبیر» مشهور است، بنیانگذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که در بین سالهای ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیشاز میلاد، بر نواحی گستردهای از آسیا حکومت میکرد. کوروش در استوانهٔ خود که در بابل کشف شده است، خودش را فرزند کمبوجیه از خانوادهای سلطنتی معرفی میکند.
به گفتهٔ «هرودوت» نخستین تاریخنگار یونانی، کوروش نَسَب شاهانه داشتهاست و بجز کتزیاس دیگر نویسندگان یونانی، ماندانا دختر آستیاگ را مادر کوروش دانستهاند و گزارش دادهاند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا بودهاست. برخی از مورخان امروزی این روایت را معتبر میدانند اما برخی دیگر اعتقاد دارند رواج این روایت ریشههای سیاسی داشتهاست و هدفش این بوده که از بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمهمادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارسها آشتی دهد و اصولاً رابطهای بین ماندانا دختر آستیاگ و کوروش قائل نیستند و آن را افسانه میدانند.
درباره کودکی و جوانی کوروش و سالهای اولیهٔ زندگی او روایات متعددی وجود دارد؛ اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانه است. هرودوت، در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل میکند ولی فقط یکی از آنها را معتبر میداند.
کوروش ابتدا علیهٔ شاه ماد طغیان کرد و سپس به پایتخت حکومت ماد در هگمتانه یورش برد و با کمکهایی که از درون سپاه ماد به او شد، هگمتانه را فتح کرد. سپس کرزوس شاه لیدیه را شکست داد و بهسوی سارد لشکر کشید و پس از دو هفته، شهر سارد به اشغال نیروهای ایرانی درآمد. کوروش مسئولیت فتح دیگر شهرهای آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت و بهسوی «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سُغد»، «گندار»، «ثهتَگوش» و «اَرَخواتیش» لشکر کشید. جزئیات این جنگها در تاریخ ثبت نشدهاست و اطلاع کمی دربارهٔ کیفیت این نبردها وجود دارد.
در بهار سال ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش آهنگ تسخیر بابل را کرد و وارد جنگ با بابل شد. به گواهی اسناد تاریخی و عقیدهٔ پژوهشگران، فتح بابل بدون جنگ بودهاست و توسط یکی از فرماندهان کوروش بهنام گئوبروه در شب جشن سال نو انجام شد. هفده روز پس از سقوط بابل در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد، خود کوروش وارد پایتخت شد. تصرف بابل نقطهٔ عطفی بود که باعث ایجاد تعادل بین قدرتهای درگیر در آسیای غربی شد و زمینهٔ بازگشت یهودیان تبعیدی به میهنشان در اسرائیل را فراهم کرد. کوروش همچنین دستور داد که پرستشگاه اورشلیم را بازسازی کنند و ظروف و اشیای طلایی و نقرهای را به یهودیان تحویل داد.
«استوانه کوروش» نخستین «بیانیه حقوق بشر»
«استوانهٔ کوروش» پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل، نوشته شده و بهمنزلهٔ سند و شاهد تاریخی پرارزشیاست. در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد استوانهٔ کوروش را تحت عنوان «نخستین بیانیه حقوق بشر» به همهٔ زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل در شهر نیویورک قرار داده شد. تکهی اصلی استوانه کوروش کبیر در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط هرمزد رسام در حفاری معبد مردوک در بابل پیدا شد. این تکهی منشور کوروش حاوی ۳۵ خط بود. تکهٔ دوم منشور کوروش کبیر که شامل خطهای ۳۶ تا ۴۵ میشود، در سال ۱۹۷۵ میلادی در کلکسیون بابل دانشگاه ییل یافت شد و به منشور اصلی پیوست شد.
هرودوت گزارش میدهد که، کوروش در جنگ با ماساگتها کشته شد، ولی این دیدگاه را اکثر مورخان جدید رد میکنند و معتقدند که داستان هرودوت ساختگی است. تنها منبع موثق کهنی که غیرمستقیم به مرگ کوروش اشاره میکند، دو لوح و سند گلی یافتشده در بابل است که نخستین آن مربوط به دوازدهم اوت ۵۳۰ پیشاز میلاد است که تاریخ آن «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان میدهد. سند دوم که مربوط به سیویکم اوت ۵۳۰ پیشاز میلاد است، «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» را بر خود دارد. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان میدهند که کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشته است و یا حداقل خبر درگذشت وی و بر تختنشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیدهاست.
فرزندان کوروش برای چندین نسل بر قبایل پارس حکمرانی کردند که از حکاکیها و گزارشهای تاریخ معاصر کوروش هویدا است. در سنگنبشتهٔ کوروش در پاسارگاد، آمدهاست: «من کوروش شاه هستم، شاه هخامنشی»، «کوروش، شاه بزرگ، شاه هخامنشی» یا «کوروش، شاه بزرگ، پسر کمبوجیه، شاه هخامنشی». در حکاکیهای شهر بابل نیز اینگونه آمده است: «کوروش، شاه تمام جهان، پسر کمبوجیه، شاه سرزمین انشان(پایتخت ایلام باستان)».
آیا کوروش ذوالقرنین قرآنی است؟
تطبیق «کوروش» و «ذوالقرنین» بر هم نخستینبار در میانهی قرن سیزدهم قمری (نوزدهم میلادی) در پژوهشهای غربی مطرح شد و در جهان اسلام از سوی ابوالکلام آزاد شیوع پیدا کرد. در ایران به دلیل تایید «علامه طباطبایی» مفسر معروف شیعه، این نظریه مقبولیت فراوانی یافته است. مهمترین شباهتهای این دو شخصیت چنین گزارش شده است:
۱) عدالت، رعیتپروری و سخاوت و مروّت کوروش در جنگها بر اساس عهد عتیق و مورخانی همچون هرودت(متوفی ۴۲۵ قبل از میلاد) و گزنفون(متوفی ۳۵۴ قبل از میلاد).
۲) سفرهای کوروش به مغرب برای فتح پایتخت لیدیا و به مشرق برای مقابله با قبایل صحرانشین.
۳) ساخت سدی آهنین بر تنگه داریال توسط کوروش در سفر به شمال ایران به درخواست اهالی آنجا.
۴) مجسمهای سنگی از کوروش در مشهد مُرغاب در جنوب ایران کشف شده که تاجی بر سر دارد و دو شاخ مانند شاخهای قوچ بر آن دیده میشود که با لقب ذوالقرنین همخوانی دارد.
۵) در کتاب مقدس یهودیان از قوچی با دو شاخ که اشارتی به پادشاهان ماد و پارس است، سخن رفته و مطابق روایات اسباب نزول، یهودیان در سؤال از پیامبر درباره ذوالقرنین نقش داشتهاند. بنابراین، بسیار محتمل است که یهودیان برای آزمون پیامبر خواسته باشند از پادشاهی بپرسند که پیشتر با او آشنایی داشتهاند. بر اساس این دیدگاه، یأجوج و مأجوج قوم مغول دانسته شدهاند.
مخالفان این نظریه در مستندات تمام ادله تردید میکنند و مدعیاند که به عهد عتیق و بهویژه اصالت کتاب دانیال و نقلهای تاریخی گزنفون نمیتوان اعتماد کرد. ضمن اینکه در متن اصلی کتاب دانیال و نیز در ترجمهها، عبارت «پادشاهان» و نه «پادشاهِ» ماد و پارس آمده است و نمیتوان آن را بر یک فرد اطلاق کرد.
«احسان روحی» در تحقیق مفصلی که درباره شخصیت ذوالقرنین کرده است، معتقد است که ترتیب سفرهای کوروش با ترتیب سفرهای ذوالقرنین همساز نیست.
همچنین سد داریال با سد ذوالقرنین یکی نیست. زیرا سد داریال مانع حمله دشمنان نشده و نیز این سد تا قیامت باقی نمانده است در حالیکه در قرآن سد ذوالقرنین دارای این دو ویژگی معرفی شده است و نیز کوروش به اعتقادات مردم کاری نداشت و حتی مشرکان را در انجام اعمال مذهبی خود آزاد گذارده و گاه به مقدسات ایشان احترام نیز کرده است که این رفتارها با رفتار یک فرمانروای موحد الهی سازگار نیست.
آرامگاه آیینی کوروش
«آرامگاه کوروش بزرگ» که مقبرهی کوروش دوم هخامنشی ملقّب به «کوروش بزرگ» یا «کوروش کبیر» است، بنایی بیپیرایه ولی با معماری منحصربهفرد، در فاصلهی حدود یک کیلومتری جنوبغربی کاخهای پاسارگاد در استان فارس است. این بنا از همه سوی دشت مرغاب پیداست، بهویژه اگر از سمت جنوبغربی از راه باستانی گذر کنیم و از تنگهبُلاغی وارد دشت شویم، نخستین چیزی که جلب توجه میکند، آرامگاه کوروش است.
این مکان در عین سادگی، بسیار زیبا و چشمگیر است و در زمان حیات کوروش بزرگ به دستور وی ساخته شده است. بنای آرامگاه کوروش با تکنیک و مهندسی دقیق اجرا شده است، به گونهای که پس از گذشت ۲۵ قرن هنوز استوار و پابرجاست. مساحت آرامگاه ۱۵۶ مترمربع و ارتفاع آن نزدیک ۱۱ متر است. سنگهایی که در ساخت بنا به کار رفته، از نوع سنگ سفید مرمر نماست که از کوه سیوند در فاصلهی ۳۰ کیلومتری جنوبغرب پاسارگاد استخراج شده و به این مکان انتقال یافته است.
با توجه به مطالب فوق، «کوروش کبیر» با تکیه بر اصول صلحآمیز حکمرانی، توانست بدون جنگ امپراطوری بابل را شکست دهد و برخلاف پادشاهان آنزمان، با وضع قوانین عادلانه بر منطقهی وسیعی از حاکمیت خود مسلط شود، به نحوی که «استوانه بابل» برگرفته از اصول اخلاقی و مدیریتی کوروش به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته میشود که نشاندهندهی اقتدار «هویت باستانی ایرانیان» در سطح جهانی است، بدیهی است که توسعه فرهنگ تمدنی کوروش مایه مباهات ملی ایران و ایرانیان است.
انتهای پیام
نظرات