به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، «شمسالدین محمد» متخلص به حافظ و ملقّب به لِسانالغیب از شاعران پارسیزبان در قرن هشتم هجری بود. او را از بزرگترین غزلسرایان این زبان برشمردهاند. برخی گفتهاند وجه تخلص و شهرت او به حافظ به دلیل این است که حافظ قرآن بوده و بسیاری از ابیات او ترجمان مفاهیم قرآنی است. حافظ شناسان مذهب حافظ را شافعی دانستهاند، ولی در عین حال با استناد به برخی ابیات دیوانش، بر گرایش و علاقه او به اهلبیت(ع) تاکید کردهاند. حافظ شناسان در انسداشتن حافظ با قرآن و تاثیرپذیری شعر او از آن اتفاق نظر دارند. شعر او مضامینی عاشقانه، عرفانی و اخلاقی دارد. دیوان حافظ نزدیک به پانصد غزل را در خود دارد.
۲۰ مهر در تقویم به نام بزرگمرد شعر و ادب پارسی، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی رقم خورده و هر سال در این روز برنامههای مختلفی در آرامگاه وی و شهر شیراز برگزار میشود. بزرگ غزلسرای زبان فارسی که محبوبیت بیمانندی در فرهنگ و ادب ایران دارد. «کوروش کمالی سروستانی»، پژوهشگر، زبانشناس و نویسنده که روز بزرگداشت حافظ را پیشنهاد داده، در خصوص چگونگی انتخاب این روز گفته است: وقتی دیوان حافظ را ورق میزنیم، صحبت از مهر، دوستی و محبت است. همچنین شأن حافظ در بین شاعران بسیار بالاست و نمره حافظ هم بیست است. بنابراین ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ نامگذاری شد. مهر به معانی مختلف در دیوان حافظ بهکار رفته است که جای مطالعه دقیق دارد.
حافظ، شاعری شیعه در مکتب بزرگان
«فخرالزمانی قزوینی»، خاندان و اصالت حافظ را از مردم کوپای (کوهپای) اصفهان دانسته که در روزگار اتابکان فارس به شیراز کوچ کرده است. لقب یا نام جدش را غیاثالدین و لقب یا نام پدرش را به اختلاف بهاءالدین یا کمالالدین آوردهاند. در سال تولد حافظ اختلافنظر است و آن را از ۷۰۰ تا ۷۲۶ قمری گفتهاند. حافظ در زمان خود تنها به لقب شمسالدین و تخلص حافظ مشهور بوده و القاب و عناوینی همچون خواجه، لسانالغیب، ترجمانالاسرار، عمدةالعارفین و سلطانالشعرا و نیز نسبت او یعنی شیرازی، ظاهرا پس از مرگ او اطلاق شده است.
حافظ در نوجوانی و جوانی علوم ادبی و شرعی را فراگرفت و قرآن را حفظ کرد. به گفتهی «محمد گلندام» که دیوان حافظ را گردآوری کرده و مقدمهای بر آن افزوده، گفته است، حافظ به مطالعه کتب علوم شرعی و ادبی چون کشّاف زمخشری، مطالع الانظار قاضی بیضاوی، مفتاح العلوم سکّاکی و کتابهایی از این قبیل مشغول بود. مطابق مقدمه گلندام، حافظ در درس قوامالدین عبدالله حاضر میشده و با قرآن مأنوس بوده است.
«بهاءالدین خرمشاهی» حافظ شناس ایرانی، مذهب حافظ را از نظر فقهی، سنی شافعی و از نظر کلامی اشعری دانسته است. از نظر خرمشاهی، حافظ بهدلیل نگاه انسانمحور و گرایش به تصوف و عرفان درباره مذهب سختگیری نداشته است. به گفته او حافظ نه فقط سنی متعصبی نبود که گرایشهای شیعی هم داشت. تمایل شافعی به اهلبیت(ع) در کنار گرایش کلی مردم شیراز در آن دوره به اهلبیت(ع) از جمله دلایل وجود برخی نشانههای شیعی در اشعار او قلمداد شده است.
«قاضی نورالله شوشتری» در کتاب مجالس المؤمنین درباره حافظ گفته است: «حافظ، عارف شیراز، سردفتر اهل راز و در حقایق و معارف ممتاز بود و ایمان او مُبرّا از عیب و ریب است.» از این عبارت او نتیجه گرفتهاند که وی قائل به تشیّع حافظ بوده است.
تاثیرپذیری شعر از قرآن در دیوان حافظ
«دیوان حافظ» نزدیک به پانصد غزل را در خود دارد و شمار ابیات در این غزلیات میان پنج تا ده بیت در نوسان است. این دیوان برآیند پنجاه سال الهامگیری و سرایندگی است. درباره شعر حافظ گفتهاند که معانی دقیق عرفانی را در موجزترین عبارات، در عین حال به روشنترین و صحیحترین وجه بیان کرده است. حافظ را انسانی آزاد میدانند که از اظهار تقدس بیزاری میجویید و برای انسان مقامی قدسی قائل بود. غزل پیش از حافظ غالبا تک مضمونی بود اما در دیوان حافظ شامل درونمایه و مضمونهای متعدد و متنوع است. در غزل حافظ اوج ترکیب متوازن عشق، اخلاق و عرفان دیده میشود.
حافظ پژوهان درباره انس حافظ با قرآن گفتهاند که، او از فرط انس با قرآن، با همه گوشه کنارهای پیدا و پنهان قرآن آشنایی داشته است، به نحوی که ابیاتی مانند «به قرآنی که اندر سینه داری»، «لطایف حکمی با نکات قرآنی»، «هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم»، «فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست»، «دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند»، «دام تزویر مکن چون دگران قرآن را»، «تا بود وِردت دعا و درس قرآن غم مخور» به قرآن اشاره دارد.
حافظ شناسان در انس داشتن حافظ با قرآن و تاثیرپذیری شعر او از آن اتفاق نظر دارند و معتقدند مهمترین عامل انتخاب واژه «حافظ» به عنوان تخلص او، حفظ قرآن و انس داشتن با آن است. به گفتۀ «امین احمد رازی» شرححالنگار ایرانی، حافظ شیرازی هر شبجمعه ملتزم به گردیدن گرداگرد عمارت مسجد عتیق شیراز و تلاوت قرآن با صدای دلنشین بوده است. برخی نیز از یک بیت حافظ نتیجه گرفتهاند که حافظ از استادان علم قرائت قرآن بوده و چهارده روایت مختلفِ قرآن را ازبر داشته است که آن بیت عبارت است از: «عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت».
مدح سلاطین زمان توسط حافظ
حافظ با اغلب سلاطین عصر خود مناسبات صمیمانه داشته و مورد عنایت آنان بوده است. خواجه علاوه بر چند قصیدهای که در مدح شاه شیخ ابواسحاق اینجو و قوامالدین صاحب دیوان(صاحب عیار) وزیر شاهشجاع سروده، در غزلیات خود نیز از شاهان و وزیرانی به نیکی یاد کرده است، از جمله، شاه شجاع نصرةالدین یحیی بن مظفر، شاه منصور نواده امیر مبارزالدین، سلطان غضنفر پسر شاه منصور، عمادالدین محمود از وزیران شاه شیخ ابواسحاق و جلالالدین تورانشاه وزیر دیگر شاه شجاع.
حافظ برای سلاطین دیگر جز آنان که در فارس و شیراز حکومت داشتند نیز از جمله سلطان اویس ایلکانی، از سلاطین جلایریان و ممدوح سلمان ساوجی و پسر او سلطان احمدبن اویس که آذربایجان و عراق را در تصرف داشتند، مدح گفته است. در غزلی به «بزم اتابک»، «شوکت پورِ پشنگ» و «نشست خسروی» اشاره شده که ظاهرآ مقصود او اتابک پیر، احمد بن اتابک پشنگ (در ۷۹۲ قمری) از اتابکان لرستان بوده است و از اینرو این غزل را از آخرین سرودههای حافظ باید شمرد.
سفرهای حافظ با وجود تعصب به شیراز
چند تن از سلاطین معاصر حافظ بیرون از فارس و حتی بیرون از حدود ایران خواستار دیدار او بودند و چنین به نظر میرسد که او علیرغم تعصب به شیراز به سفر کردن و دور شدن از شهر خود در مواقعی بیمیل نبوده و در غزلی که ظاهرا برای سلطان احمد بن اویس سروده است، تمایل خود را به سفر به بغداد و تبریز ابراز داشته است.
حافظ همچنین در زمان محمودشاه، از سلاطین بهمنی که شعرشناس و دانشپرور بود، به هندوستان دعوت شد و هزینه سفر او را نیز میر فضلاللّه انجو وزیر محمودشاه به شیراز فرستاد. حافظ دعوت را پذیرفت و از شیراز به لار و از لار به هرمز رفت، ولی هنگامی که به کشتی نشست، دریا طوفانی شد و موجب هراس او شد.
پس به بهانهی اینکه با بعضی دوستان وداع نکرده است، کشتی را ترک کرد و غزلی را که در همان احوال سروده بود به دست یکی از آشنایان همسفر برای میر فضلاللّه فرستاد و خود به شیراز بازگشت. در غزلی دیگر از «شوق مجلس سلطان غیاثالدین» و از «قند پارسی که به بنگاله میرود» سخن گفته است که ظاهرا مقصود دربار سلطان غیاثالدین بن سکندر، پادشاه بنگال است که میتوان آن را به نشانهای برای رسیدن شعر و آوازه او به آن نواحی در نظر گرفت.
از ابیاتی از یکی از غزلهای او چنین برمیآید که تورانشاهبن قطبالدین تهمتن، پادشاه جزیره هرمز ملقب به «ملک البحر» نیز خواستار دیدار حافظ بوده و او را بدان ناحیه دعوت کرده بوده است.
با آنکه حافظ به شیراز دلبستگی تمام داشت و دوری از یار و دیار بر او دشوار بود، دوبار از شیراز بیرون رفت، یکبار به عزم سفر هند که طبق مطالب فوق قبل از رسیدن به مقصد بازگشت و بار دیگر به یزد برای پیوستن به دستگاه شاه یحیی (برادرزاده شاه شجاع) به سبب آزردگی از شیرازیان یا شاید از شاه شجاع که تاریخ دقیق آن معلوم نیست، ولی ظاهرا در اواخر عمر او بوده، زیرا در غزل شِکوِهآمیزی که در این احوال سروده به پیری خود اشاره کرده است.
آنچه مسلّم است، در یزد قدر او را نشناختند و با آنکه پیش از سفر در غزلی آرزوی «دیدار ساکنان شهر یزد» را داشته، دوران اقامتش در یزد از سختترین اوقات زندگی او بوده است. خواجه در چند غزل از غم «غریبی و غربت»، دوری از یار و دیار و تلخیها و تلخکامیهای خود در این سفر مینالد و از شهر یزد با تعبیراتی چون «زندان سکندر» و «منزل ویران» یاد میکند و سرانجام ظاهرا هنگامی که خواجه جلالالدین تورانشاه وزیر از یزد به شیراز باز میگشته، با او همراه شده و به زادگاه خویش بازگشته است.
از اشاراتی که در یک غزل به زندهرود و باغِ کاران اصفهان کرده است، شاید بتوان دریافت که به آن شهر نیز سفر کرده بوده، ولی سفر مشهد که در منابع جدیدتر برای او نوشتهاند به هیچ روی واقعیت نداشته و مبتنیبر بیتی از غزلی است که نسبت و تعلق آن به خواجه مردود است.
چرا به حافظ لسانالغیب میگویند؟
برخی حافظ را «لسانالغیب» میگویند، یعنی کسی که از غیب سخن میگوید، البته بر اساس بیتی از شعر حافظ، او معتقد است که هیچکس زبان غیب نیست، با این حال یکی از صنایع شعری ایهام است، بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت میشود. ایهام در اشعار حافظ بهصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته است، همچنین از مهمترین خصوصیات شعر حافظ، گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل اوست، به گونهای که در یک غزل از موضوعهای فراوانی حرف میزند.
از طرف دیگر هر بیت شعر حافظ نیز به طور مستقل قابل تفسیر است. این ویژگیهای شعر حافظ باعث شده که هرکس با هر نیتی که دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن را بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جملهای در آن مییابد و فرد فکر میکند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده است، غافل از اینکه این ویژگی شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد.
نخستین فال حافظ بر سر مزارش
درباره اینکه اولینبار از چه زمانی «تفأل به دیوان حافظ» مرسوم شد و چه کسی اولینبار فال گرفت، روایتهای متفاوتی وجود دارد. با اینحال «ادوارد براون» در جلد سوم کتاب «تاریخ ادبیات ایران» اشاره میکند که پس از درگذشت حافظ، عدهای بر آن میشوند تا با تکفیر او از دفن پیکر «لسانالغیب» در گورستان ممانعت کنند و سرانجام نظر جمع اینگونه میشود تا با تفأل از کلام حافظ از خودش در اینباره کمک بگیرند.
براون در کتاب خود آورده است: «این گروه پس از آن تمامی غزلهای حافظ را نوشتند و در سبدی ریختند و از کودکی میخواهند تا یکی را برگزیند و با کمال تعجب، پاسخی باورنکردنی و شگفتآور از حافظ میشنوند که بیتی از آن غزل این است: «قدم دریغ مدار از جنازه حافظ / که گرچه غرق گناهاست، میرود به بهشت».
«استخاره یا همان تفال به قرآن» نیز یکی از مرسومترین روشهای تفال زدن است که پس از ظهور اسلام رایج شد و پس از آن نیز به دیگر آثار ادبی که تصور میشد، نویسندهاش بهرهای از کلام حق دارد، گسترش یافت. پس از ظهور حافظ، تفال به دیوان دیگر شاعران، بسیار کمتر و «دیوان حافظ» جانشین آنها شده است. سالها پس از درگذشت حافظ، تقدس شخصیت و شعر او بیشتر جلوهگر میشود و به مرور دیوانش نزد مردم احترام پیدا میکند.
«محمدعلی اسلامی نُدوشن» در پاسخ به این پرسش که چرا فال حافظ میگیریم، میگوید: «هیچکدام از شعرای ایرانی نتوانستهاند به اندازه حافظ و مانند حافظ این زبان کنایه و دوپهلو را داشته باشند؛ و چنانکه میدانید تمام غزلیات یک نوع حالت دوپهلو دارند به این معنی که دو نوع مفهوم میشود از این شعرها گرفت، این چیزی است که بسیار آمادگی دارد مانند فال دربیاید، زمانی که میتوان دو یا چند برداشت داشت.»
با توجه به مطالب فوق، حافظ از دوران کودکی در مکاتب بزرگان فقه و عرفان حضور داشته و با ذوق شاعرانهی خود، میان هنر و قرآن پیوند معناداری را رقم زده است که ابعاد معنوی آن در دیوان حافظ بروز و ظهور دارد. دیوان حافظ به دلیل مفاهیم عمیق و اشعاری با ایهام بر مبنای اصول استخاره، در مراسمهای ایرانیان مانند ایام «عید نوروز» و «شب یلدا» برای «فال گرفتن» مورد استفاده قرار میگیرد و به عنوان یکی از نمادهای معنوی ایرانیان شناخته شده است، حتی شخصیت حافظ در کشورهای دیگر نیز مورد توجه قرار دارد که ترویج هویت ایرانی و اسلامی آن بر عهده مسئولان امر است.
انتهای پیام
نظرات