همزمان با هفتۀ دفاع مقدس و با حضور محمد ذکاوتمند، علی شاهنظری، بهرام عمویی و مصیب نجیمی و به میزبانی فرهنگسرای پایداری شاهینشهر، تلاش شد تا ابعاد مختلفی از نقش این شهر در دوران هشتسالۀ دفاع مقدس مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
اشاره میشود که «محمد ذکاوتمند» فرمانده پدافند هوایی تیپ قمر بنی هاشم در دوران دفاع مقدس و «علی شاهنظری» جانشین گردان امام رضا(ع) از لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در دوران دفاع مقدس و از اسرای عملیات کربلای ۴ است. «بهرام عمویی» نایبرئیس شورای اسلامی شاهینشهر و فرمانده سابق بسیج، سپاه و نیروی انتظامی شهرستان شاهینشهر و میمه است که در دوران دفاع مقدس علاوهبر حضور در مناطق عملیاتی مختلف، بهعنوان رئیس ستاد تیپ ۱۱ والعادیات فعالیت داشت. «مصیب نجیمی» نیز رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی شاهینشهر و میمه و فرمانده سابق سپاه شهرستانهای شاهینشهر، نجفآباد، گلپایگان و فرمانده اسبق ناحیه مقاومت بسیج امام علی(ع) اصفهان که در عملیاتهای مختلفی در دوران جنگ تحمیلی حضور داشت.
متن پیشرو شرح کاملی است از این گفتوگو...
نجیمی: نقش شاهینشهر از جنبههای مختلفی در دوران دفاع مقدس قابل تحلیل و بررسی است. اولین ویژگی مردم این شهر در دوران دفاع مقدس این است که در اولین روز جنگ، آن را درک کردند، یعنی همزمان با بمبارن نقاط مختلفی از کشور که ازسوی رژیم بعثی عراق و در روز ۳۱ شهریور ساعت ۲ بعد از ظهر انجام شد ما نیز در سپاه شاهینشهر حضور داشتیم که صدای مهیبی شنیدیم و دو فروند هواپیمای بعثی بر فراز شاهینشهر پرواز کرده و منازل سازمانی ارتش واقع درکوی مهدیه را بمباران کردند که خوشبختانه اگرچه ارتشیان در این منازل زندگی میکردند، اما آن زمان در منزل نبودند و تیرهای شلیک شده از رگبار هواپیما به قلب یک جوان که از ساکنان شاهینشهر نبود اصابت کرد و به شهادت رسید. دو روز بعد فردی به سپاه مراجعه و اعلام کرد که دو بمبِ عمل نکرده روی پشتبام منازل کوی مهدیه افتاده، و ما به همراه آقای کاشانی جانشین فرمانده سپاه و چندنفر از همکاران به محل رفتیم و وجود بمب را به استان گزارش دادیم که آنها از ما خواستند فردی به نام آقای مرتضوی که از ساوکیها بود و در بازدداشت بهسر میبُرد را به محل ببریم که درنهایت این فرد بمب را خنثی کرد. درواقع ابتدا باید تأکید کرد که مردم شاهینشهر آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریورماه را با بمباران منازل سازمانی ارتش درک کردند.
عمویی: شاهینشهر در دوران دفاع مقدس را نمیتوان جدا از شهرها و روستای اطرافش تعریف کرد، این شهر اگرچه به دلیل موقعیت جغرافیایی، مرکز سپاه و اعزامها بود، اما باید شهرستان شاهینشهر، میمه و برخوار را بهصورت یک مجموعه در دوران دفاع مقدس موردتوجه قرار داد که شاهینشهر بهعنوان مرکز تلقی میشد، ولی جدا از شهرهای دستگرد، حبیبآباد، میمه، گز، دولت آباد، خورزوق، کمشچه و روستاهایی مانند سین و گرگاب، محمودآباد و علی آباد و غیره نبود و افراد مختلفی از این شهرها و روستاها سپاه شاهینشهر را تشکیل میدادند. ضمن اینکه محور کارخانجات و صنایع، از پالایشگاه و نیروگاه و منطقه صنعتی مورچهخورت نیز دلیلی بود که نقش شاهینشهر در دوران دفاع مقدس را برجسته میکرد یعنی شاهینشهر ازنظر تعداد نیروی دفاعی و اعزام به جبهه بعد از اصفهان و کاشان و نجف آباد در رتبۀ چهارم و گاهی سوم قرار داشت.
نکتۀ دیگر این است که قبل از حضور مردم شهرستان شاهینشهر و میمه و برخوار در دفاع مقدس، مأموریتهایی برای پشتیبانی از شاهینشهر به سپاه سمیرم صورت میگرفت، چراکه در سمیرم ناآرامیها و درگیریهایی با خانها و اشرار منطقه وجود داشت و ما از اینجا به سپاه سمیرم مأمور بودیم. همچنین قبل از جنگ، حدود ۴ گروه ۲۰ نفره از شاهینشهر برای ناآرامیهای کردستان نیز اعزام شد که اولین گروه به فرماندهی شهید حسین قربانی اعزام شدند و من همراه با ۱۲ نفر در گروه سوم بودیم و درحین مأموریتِ گروه اعزامی چهارم به کردستان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد و بخشی از نیروهای مستقر در کردستان از همانجا به اهواز و جبهۀ جنوب اعزام شدند. اولین شهید جبهۀ کردستان نیز شهید محمد داوری، اهل دولت آباد بود که در گلستان شهدای همان شهر دفن شد.
شانظری: وقتی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ پیروز شد، بیش از ۴ هزار آمریکایی در شاهینشهر مستقر بودند و هنوز برخی از آنها در محلۀ سایت و خانههای چوبی و دانشگاه مالک اشتر حضور داشتند که با پیروزی انقلاب کمکم خارج شدند. یکی از ویژگیهای شاهینشهر بهویژه قبل از جنگ، درگیری با گروهکها و معاندین و چریکهای فدایی خلق و افرادی بود که با انقلاب مخالف بودند و بهنوعی شاید مأموریتهای مسلحانۀ خود را در جای دیگری انجام میدادند و شاهینشهر، خوابگاه آنها بود. من یادم است که قبل از پیروزی انقلاب و در خیابان فردوسی درگیریهای شدیدی با آنها داشتیم و این درحالی بود که هنوز حضرت امام(ره) فرمان تشکیل بسیج را صادر نکرده بود، یعنی شاهینشهر قبل از تشکیل بسیج به فرمان حضرت امام(ره) انسجامی بسیجگونه داشت و با تشکیل بسیج و سپاه تقریباً بستری فراهم شد تا بسیج شکل منسجمی به خود بگیرد. درواقع ما نیروهایی بودیم که قبل از تشکیل بسیج، بسیجی شده بودیم و با فرمان امام(ره) در جرگۀ بسیج قرار گرفتیم و سپاه تشکیل شد.
از شهرستان شاهینشهر منهای شهرستان برخوار بیش از ۶ هزار و ۲۰۰ بسیجی داوطلب به جنگ اعزام شد که با افزودن برخوار بیش از ۱۰ هزارنفر خواهند شد. شاهینشهر در دوران دفاع مقدس فرماندهان قهرمان و بهنامی را داشت که اگر بخواهیم از آنها اسم بیاوریم شاید باید چنین گفت که بیش از ۱۰۰ شهید فرمانده در این شهرستان حضور داشت که برخی از آنها به شهادت رسیدند و برخی در قید حیات هستند. تقریباً غالب واحدهای نظامی توسط نیروهای این شهرستان پوشش داده میشد، ازسوی دیگر اگر پشتیبانیهای مردمی نبود و پدران و مادران حاضر به اعزام فرزندان خود نبودند ما هیچوقت نمیتوانستیم تا این اندازه از این شهرستان اعزام به جبهه داشته باشم. درواقع بنیۀ دینی و اعتقادی مردم این شهرستان بود که ایجاب کرد رزمندگان بسیاری را به جبهه اعزام کنند. ضمن اینکه حداقل هفتهای یک کاروان از کمکهای مردمی این شهرستان به سمت جبهه روانه میشد و این موضوع، نقش بیبدیل مردم در دفاع مقدس و پشتیبانی از جنگ را نشان میدهد. همچنین روحانیون معظم و معزز این شهرستان حضور پررنگی در جبهه داشتند و درواقع هرکجای این شهرستان دارای رزمندگان ویژهای بود که باید اشاره کنم بیشترین رزمندگان غواص نیز از شهر سین در دفاع مقدس حضور داشتند.
عمویی: در مورد ویژگی شاهینشهر در دوران دفاع مقدس باید دو نکته را پررنگ دانست، یکی اینکه شاهینشهر به دلیل وضعیت و فضا و ظرفیتی که داشت در ابتدای جنگ توانست میزبان آوارگان و مهاجران جنگی باشد، و ازسوی دیگر وجود بعضی از جریانهای مخالف در این شهر بود که باید با آنها مقابله میکردیم ازجمله دستگیریهای حزب توده. یعنی ما هم با مشکل معاندین و مخالفین انقلاب در شهر مواجه بودیم و هم موضوع دفاع مقدس مطرح بود، و لذا شاید کمتر شهری را میتوان یافت که در دو جبهۀ داخلی و خارجی نبرد کرده باشد.
ذکاوتمند: سبقۀ فرهنگی و مذهبی این منطقه و وجود روحانیونی که قبل از انقلاب حضور داشتند و زیرساخت فکری، موضوع مهمی است که جوانانِ آن زمان را آماده کرده بود، مثلاً در شهر گز شخصیتی مانند آقای پناهنده حضور داشت و در این شهر حتی قبل از انقلاب نماز جمعۀ پرشکوهی برگزار میشد که شاید در کشور سابقه نداشت. بهاینترتیب زیرساخت آماده بود و کمیته انقلاب اسلامی در شاهینشهر نیز همزمان با سایر شهرها و با پیروزی انقلاب اسلامی و اعلام حضرت امام(ره) مبنی بر حضور افراد در جبههها تشکیل شد که این کمیتهها زیرساخت سپاه را شکل دادند. به لحاظ همان زیرساخت معنوی و فرهنگی، ما اول به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمدیم و همهچیز برای ما نظام و انقلاب بود.
ضمن اینکه پشتیبانیهای مثالزدنی برای حمایت رزمندگان در شهرستان شکل گرفت و همانطور که امروز موکبها نقش پررنگی دارند آنزمان هم حمایت از جبههها چنین بودند. دومین خصوصیت شهرستان شاهینشهر این بود که این نیروها استعداد فرماندهی داشتند و کاربلد بودند و سابقۀ مدیریتی در کار خود داشتند؛ مثلا حاج حسن فتاحی از دولت آباد مسئول مهندسی لشکر شد که مسئولیت بسیارمهمی بود. در به عهده گرفتن مسئولیتها تحصیلات مهم نبود، بلکه آنچه اهمیت داشت کارآیی و کاردانی بود. سپاه شاهینشهر نیز نیروی فرماندهی تربیت میکرد و بهاینترتیب این شهرستان توانست فرماندهان زیادی را در زمان جنگ و بعد از آن در مدیریتهای مختلف تربیت کند. موضوع دیگر نیز شهدای شاهینشهر هستند که این شهر به برکت خون شهید عزب دفتران دارای قبرستان و اول ازهمه دارای گلزار شهدا شد.
نجیمی: وقتی ۳۱ شهریورماه شاهینشهر همزمان با آغاز جنگ بمباران شد اولین چالش برای ما این بود که در برخورد با بمباران چه کاری انجام دهیم، ضمن اینکه خانههای سازمانی منطقۀ سایت محل سکونت خانوادههای ارتش بود و این بمباران بهمنظور تضعیف روحیۀ آنها صورت گرفت. ازاینرو باید اقدامی انجام میشد تا روحیۀ ارتشیها حفظ میشد چراکه باید به جبهه رفته و خانوادۀ آنها در خانههای محلۀ سایت سکونت داشتند. ازاینرو جلسهای در سپاه و با حضور امام جمعۀ وقت حاجآقا سیدمحمود حسینی برگزار شد و یکی از تصمیمهای گرفته شده در جلسه این بود که نماز جمعه چندین نوبت به کوی مهدیه منتقل شود که چنین هم شد و نماز باشکوهی مقابل مدرسۀ شهید روحی در این منطقه برگزار شد و مرحوم فخرالدین حجازی نیز با دعوت امام جمعه در آنجا حضور یافت و با سخنرانی حماسی خود موجب تقویت روحیه مردم شد.
دومین موضوع، بحث اعزام به جبهه است. تعهد در شاهینشهر آنقدر پررنگ بود که یک گروه به جبهه کردستان و گروهی نیز به سرپل ذهاب اعزام شدند که باید از شهید معمار کریمی، پدر مداح محمود کریمی نام ببرم، او مداح خوبی بود و جاذبۀ بسیاری داشت و از عواملی بود که باعث شد گروه زیادی به جبهه جذب شوند ضمن اینکه گروهی نیز از دانشگاه مالک اشتر به جبهه اعزام شدند که آن زمان دانشگاه کار نام داشت. آن زمان بسیج دانشجویی وجود نداشت و ازطریق انجمن اسلامی دانشگاه بود که آقای سلامیان و آقای نقیه و تعدادی از دانشجویان نیز به خوزستان، اعزام و در هتل آبادان مستقر شدند که الآن هتل کاروانسرا نام دارد. این هتل که محل حساسی بود و عراقیها با آن فاصلۀ کمی داشتند به سنگر رزمندگان تبدیل شده بود و نیروهایی که آنجا حضور داشتند از دانشگاه مالک اشتر و بهصورت داوطلبانه اعزام شده بودند. ازطرفی سردار فتحیان که در دوران دفاع مقدس مسئول بهداری رزمی کل سپاه بود از نیروهای شاهینشهر بود با تعدادی امدادگر به جنوب اعزام شد. او از بنیانگذاران بهداری رزمی سپاه بود که نقش بسیار موثری در راهاندازی بیمارستانهای صحرایی در جبههها داشت.
موضوع بعدی این بود که با شروع جنگ، مهاجران جنگی به شاهینشهر سرریز شدند و من آنزمان از سوی سپاه و با حفظ سِمت، مسئول فرهنگی اردوگاهها بودم. شرکت بُرم در این شهر کارگاهها و سولههای ساختمانی زیادی داشت و همه دراختیار مهاجران جنگی قرار گرفت، خانههای سازمانی کارخانههای بارش، صنایع هسا، پالایشگاه، بازار خزاری و مهمانسرای امامزاده نرمی نیز محل اسکان مهاجرین عزیز جنگ تحمیلی شد. در این زمان مسئولیت بنیاد مهاجرین را آقای محمود موهبت عهدهدار بود و موضوع اسکان تغذیه و تآمین مایحتاج و بهداشت و درمان و انتظامات اردوگاهها راپیگیر بودند و بنده هم مسئولیت فرهنگی اردوگاهها را عهدهدار بودم و برای هر اردوگاه، امام جماعت وکتابخانه و تعدادی خواهر و برادر برای کار فرهنگی و برنامه های ورزشی و نمایش فیلم و آموزشهای مختلف و اردوهای مختلف برای خانوادهها داشتیم.
لازم به یادآوری است که در شاهینشهر هنوز واحد بسیج تشکیل نشده بود. با آغاز جنگ، جوانی در این شهر به نام حسن مولایی به جبهه رفت و سال ۶۰ در عملیات دارخوین شهید شد و جنازۀ او در شاهینشهر تشییع شد و نمیدانستند او را در کجا به خاک بسپارند چون این شهر قبرستان نداشت و بههمین دلیل در قطعۀ شهدای اصفهان دفن شد. همچنین یک رزمنده از خانوادههای مهاجرین ساکن در اردوگاه هسا شهید و در شاهینشهر تشییع شد و بازهم به دلیل نداشتن قبرستان در شهر، او را در امامزاده سید محمد خمینی شهر بهخاک سپردند. رزمندۀ دیگری از خانوادههای ساکن در اردوگاه بُرم نیز شهید و تشییع شده و در آبادان به خاک سپرده شد؛ لذا معضل و چالش مهمی که مردم و مسئولان شاهینشهر با آن مواجه بودند نداشتنِ قبرستان و گلزار شهدا بود.
در ادامه و در منزل امام جمعۀ وقت جلسهای تشکیل شد، ضمن اینکه باید اشاره کنم که ما تابع بخشداری برخوار بودیم و بخشدار هم آقای ثقفیان بود که همراه با آقای نصرالهی فرمانده سپاه و آقایان عمویی و کاشانی در آن جلسه حضور داشتند. در جلسهای که یاد شد دو اقدام اساسی صورت گرفت؛ یکی اینکه قرار شد از سوی سپاه شاهینشهر نامهای نوشته شده و یک نفر را برای تأسیس بنباد شهید در شاهینشهر به تهران معرفی کند که آقای نصرالهی فرمانده سپاه حجت الاسلام باباخان را به عنوان مسئول بنیاد شهید شاهینشهر معرفی کرد و آقای باباخانی نامه را به تهران برد و حکم او ابلاغ و بنیاد شهید شاهینشهر تشکیل شد.
اقدام مهم دیگر دربارۀ قبرستان شاهینشهر بود که شهید عزب دفتران در مورد آن نقش محوری داشت. آنزمان شهید رضا مجیدی که دانشجوی رشته پزشکی بود فرماندهی وقت سپاه شاهینشهر را به عهده داشت. او جاذبۀ عجیبی داشت، بهطوری که تعداد زیادی از جوانان را جذب کرد. یک روز شهید عزب دفتران که ۱۴ سال داشت و منزلشان در انتهای فرعی ۲ غربی خیابان فردوسی بود به ما گفت که پنجشنبه بعدازظهر مادرم آش نذری پخته و لذا همه دانشآموزان فعال شهر که با سپاه همکاری داشتند را دعوت کرد، شهید رضا مجیدی فرمانده سپاه، آقای محمد ذکاوتمند و من نیز دعوت شده بودیم. بهاینترتیب حدود ۱۸ نفر از دانشآموزان ۱۴ تا ۱۶ سال در خانۀ شهید عزبدفتران حاضر شدند که شهدای آن جلسه همگی از اولین شهدای شاهینشهر بودند. ازجمله افرادی که در آن روز در منزل شهید عزبدفتران حضور داشتند شهید جمال گنجعلی، شهید حسن نظری، شهید رضا مجیدی، شهید ابوذر دهقان، شهید فصیحی، دو شهید علی و محمد روشن چراغ، امیریان، اسیون، منصوری و مولایی بودند که از آن جمع، آقایان ذکاوتمند، نجیمی، علی رحیمی، رضا مبینی، اصغر نوروزی و حسین ملائی درحال حاضر درقید حیات هستند.
در آن جلسه یکی از موضوعاتی که مطرح شد این بود که چرا شهید حسن مولایی باید در اصفهان دفن شود. در همان جلسه شهید عزب دفتران پیشنهاد کرد که «بچهها یک راهحل بیشتر نداریم. از فکر مسئولین شهر بیرون بیایید چون اگر میتوانستند کاری کنند تا حالا انجام داده بودند. تنها راه این است که ما همه باهم به جبهه برویم و همه یک وصیتنامه بنویسیم که وقتی شهید شدیم جنازۀ ما را در شاهینشهر دفن کنند.» به این ترتیب همه در آن جلسه بر این عهد و پیمان شدند و وصیتنامۀ خود را نوشته و ذکر کردند که درصورت شهادت در شاهینشهری که گلزار شهدا نداشت به خاک سپرده شوند تا مسئولان به فکر گلزار شهدا باشند. شهید مجیدی هم گفت که «یک مینی بوس فراهم میکنم تا ۱۸ نفر همه به جبهه برویم.»
درنهایت همه با هم به جبهه رفتند؛ رضا مبینی چون قاری بود به لشکر امام حسین(ع) منتقل شد، من چون پاسدار رسمی بود به تیپ کربلا رفتم، شهید مجیدی فرمانده سپاه شاهینشهر بود و قائم مقام تیپ ۳۰ زرهی شد و بقیه بچهها هم به لشکر ۳۰ زرهی رفتند. همۀ افرادی که در آن جلسه بودند در مراحل اول و دوم و سوم عملیات بیت المقدس شهید شدند به جز ۵ نفر ازجمله من، آقای ذکاوتمند، سردار اصغر نوروزی، علی رحیمی که جانباز شد و رضا مبینی که مجروح شد. شهید عزب دفتران در مرحله اول شهید شد و جنازهاش را به شاهینشهر آوردند و وصیتنامه را بازکردند که نوشته بود «پدر بزرگوار من را در گلزار شهدای شاهینشهر به خاک بسپارید.» اما در ابتدا پدرش مخالفت کرد چون شاهین شهر گلزار شهدا نداشت و درنهایت مسئولین با فوریت جانمایی کردند و شهید عزب دفتران یکه و تنها وسط زمین کشاورزی درصحرای گرگاب به خاک سپرده شد.
عمویی: بله، آقای کاشانی بیشترین نقش را در این جانمایی داشت که از موسسین سپاه شاهینشهر و درواقع جانشین فرمانده سپاه و اهل گرگاب بود و این زمینها هم زمینهای کشاورزی گرگاب بود.
نجیمی: بهاینترتیب قبرستان شاهینشهر با گلزار شهدا شکل گرفت، اما در ابتدا با مخالفت پدر شهید عزبدفتران برای خاکسپاری او در شاهینشهر مواجه شدیم، ولی با تلاشهای امام جمعه و معتمدین، خانواده راضی شده و شهید عزبدفتران در آن محل به خاک سپرده شد. بچهها نمیگذاشتند شهید عزبدفتران تنها باشد و بهصورت شبانه روز کنار مزار او میرفتند تا تنها نباشد و پدر و مادرش ناراحت نشوند. در مرحله دوم عملیات بیت المقدس نیز چهار شهید دیگر آوردند و دو برادر شهید روشن چراغ، شهید فصیحی، شهید دهقان، شهید خیرعسگر و شهید قربانی هم به گلزار شهدای شاهینشهر اضافه شدند. درواقع قبرستان شاهینشهر که بهشت معصومه نام دارد با گلزار شهدا و با یک شهید (شهید عزبدفتران) ایجاد شد.
موضوع بعدی این است که در آن زمان واحد بسیج و دو وظیفه عمده داشت که یکی از آنها جذب و آموزش بود. مسجدالمهدی شاهینشهر نیز تنها مسجد شهر بود و مرحوم سهچاری از بسیجیان فعال شهر و کارمند هسا به دلیل اینکه رزمیکار بود و کمربند مشکی داشت با بچهها کاررزمی آموزش میداد. سپاه نیز نقش موثری در زمینۀ جذب و آموزش داشت که آنزمان برادرپاسدارم اقای هوشنگ قربانی عهدهدار مسئولیت تبلیغات سپاه بودند و هر شبِ چهارشنبه منزل یک شهید دعای توسل برگزار میشد و مداحانش سردار پاسدار حسین مولایی بود که فرمانده یکی از یگانهای موشکی شد و اکنون بازنشسته شده است. در ادامۀ این جذب و آموزش و دعاهای توسل در منازل، کمکهای مردمی هم از شهرستان به جبهه ارسال میشد، ضمن اینکه مهاجران هم در شهر حضور داشتند.
ذکاوتمند: البته قبل از حسن مولایی هم در شاهین شهر شهید داشتیم که در اصفهان دفن میشدند.
عمویی: بعد از اعزام به کردستان و در آبان سال ۵۹ اولین اعزام عمده به جبهه جنوب از سپاه شاهین شهر صورت گرفت و حدود ۳۳ نفر از شاهینشهر و درمجموع ۳۰۰ نفر از استان اصفهان به فرماندهی شهید احمد فروغی به جبهۀ دارخوین اعزام شدیم. آقای حسین قربانی از بچههای سین اولین شهید در جبهۀ جنوب در دارخوین بودن که به دلیل انفجار مین شهید شد. نکته دیگر نیز تشکیل گردان امام صادق(ع) در شاهینشهر به فرماندهی حاج عبدالله حقشناس بود که در مرحلۀ اول به کردستان اعزام شد و این گردان مدتها مأموریت خود را در جنگ نیز ادامه داد و درواقع شکلگیری اولیۀ این گردان از شهرستان شاهینشهر بود.
باید از مهندسی رزمی نیز بهعنوان خطرپذیرترین و حماسیترین نیروهای مهندسی نام ببرم که فرماندهانش از نیروهای دولت آباد بودند ازجمله شهید هاشمی، شهید عبدالرزاق رازعان، اسدی و داوری از دولت آباد و شهید منصوری. یکی از مأموریتهای مهم شهرستان شاهین شهر و برخوار و میمه، مهندسی رزمی لشگر امام حسین(ع) بود. یکی دیگر از واحدهای مهم جنگ، اطلاعات عملیات بود که نیروهای سپاه شاهینشهر در لشگر امام حسین(ع) زیاد بودند، ازجمله شهید حسن قربانی که قائم مقام اطلاعات عملیات و فرمانده گردان یونس بود که در عملیات والفجر شد. در عقبنشینی فاو نیز شاهین شهر جزو اولین شهرهایی بود که نیرو اعزام کرد.
نجیمی: مایلم از برخی فرماندهان شاهین شهر که در جنگ نقش داشتند نام ببرم؛ سردار فتحیان فرمانده بهداری رزمی کل سپاه، حاج اصغر نوروزی فرمانده آمادگی پشتیبانی کل سپاه و زمان جنگ فرمانده تیپ زرهی ۲۰ رمضان، بهرام عمویی عضو شورای فعلی شاهینشهر که رئیس ستاد تیپ والعادیات بود، محمد ذکاوتمند فرمانده پدافند هوایی تیپ قمر بنی هاشم، حاج عبدالله حقشناس مسئول فعلی دفتر نماینده فرمانده گردان امام باقر لشکر حسین(ع)، حسن فتاحی بسیجی و فرمانده مهندسی رزمی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)
عمویی: حاج حسن فتاحی تا پایان جنگ با قابلیتهایی که از خود نشان داد از دست مبارک رهبر و فرماندهان معظم کل قوا مدال فتح دریافت کرد و اکنون بهعنوان یک سرمایۀ دوران دفاع مقدس و فعال اقتصادی و تولیدکننده، مایۀ افتخار است.
نجیمی: بله و در ادامه نیز شهید احمد خسروی فرمانده گردان تیپ امیرالمومنین لشگر ۱۴ امام حسین(ع)، شهید علی اکبر هاشمی فرمانده مهندسی رزمی، آقای الله وکیل فرمانده پشتیبانی تیپ قمر بنی هاشم، شهید حسن قربانی جانشین فرمانده اطلاعات عملیات لشگر ۱۴ امام حسین(ع) و فرمانده گردان یونس، شهید رضا مجیدی قائم مقام لشکر ۳۰ زرهی و فرمانده سپاه شاهین شهر، شهید محمد افغانی معروف به میثم که از ارتش شاه قبل از انقلاب فرار کرده بود و همراه با شهید معمار کریمی که از اولین تشکیلدهندگان سپاه شاهینشهر بود، شهید اصغر ملکیان برادر امام جمعۀ سابق شاهینشهر و فرمانده پشتیبانی لشکر امام حسن(ع)، شهید منصور اسدی و داوری از فرماندهان گردان مهندسی رزمی سپاه، حاج علی شانظری نیز جانشین فرمانده گردان امام رضا لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، شهید حسین بیدرام فرانده گردان امام حسین لشکر ۱۴، و شهید ناصر بیدرام فرمانده توچخانه ۱۵ خرداد، و سردار حسین ملائی فرمانده یگان موشکی سپاه که همگی از این شهرستان در دفاع مقدس نقشآفرین بودند.
شانظری: اگر گفته شود که کدام ویژگی پررنگ شاهینشهر در دوران دفاع مقدس، این شهرستان را از سایر شهرستانهای استان متمایز میکرد باید از دو ویژگی نام برد؛ یکی حضور مهاجران جنگزده در شاهینشهر بود و موضوع دیگر این است که شاهینشهر مانند خط مقدم جبهه بود و هفتهای نبود که هواپیماهای بعثی بر فراز این شهر نیاید؛ درواقع ما ۴۵ روز در جبهه بودیم و ۱۵ روز به مرخصی میآمدیم اما از زیر آتش جبهه، خارج شده و در خانه زیر آتش هواپیماهای بعثی بودیم که مدام در حال بمباران پلایشگاه و منطقۀ سایت بودند. موضوع هجمۀ هواپیما روی این شهر آنقدر زیاد بود که در نظام مهندسی ساختمانهای شهر نیز تأثیر داشت و پناهگاه جزء جدانشدنی نقشههای خانهها بود. در واقع شاهینشهر در خط مقدم بود.
عمویی: باید اشاره کنم یکی از دلایلی که شاهینشهر را به یک شهر شبه نظامی تبدیل کرده و در بمبارانها موردتوجه دشمن بود همجواری پالایشگاه و صنایع نفت و انرژی در جنوب غربی شاهینشهر، صنایع هسا و دانشگاه مالک اشتر در شمال و دانشگاه پدافند هوایی در شرق و بازار شهید خرازی در شمال شاهینشهر بود که این شهر را موردتوجه قرار داده و لذا مورد هدف هواپیماهای بمبافکن دشمن بود که بعضاً به شهرها و روستاهای اطراف اصابت میکرد و شهرستان را همواره در شرایط جنگی قرار داده بود.
ذکاوتمند: این نکته را اضافه کنم که در اعزامی که به کردستان داشتیم شهید صیاد شیرازی پیشقدم شد و گروه ما ازجمله شهید علی قربانی اهل سین، شهید محمد ابدالی از حاجی آباد، شهید محمد آبباز از گلپایگان، و شهید معمار کریمی پدر مداح معروف محمود کریمی، برای آموزش دادن پدافند انتخاب شد. ما اولین گروه از نیروهای سپاه بودیم که تحت تعلیم آموزش پدافند هوایی قرار میگرفتیم و برای حفاظت هوایی مأمور به ارتش شدیم. اما جمعبندی من این است که زیرساختهایی قبل از جنگ در شاهینشهر شکل گرفته و نقش روحانیت پررنگ بود، درحالیکه امروز، معنویات و نقش روحانیت و حوزههای علمیه کمرنگ شده و علت بخشی از مشکلات این است که ما از روحانیت عبور کردهام و سیاسیون جای روحانیون را گرفتهاند. یک روز پایگاههای مقاومت نقش بسیار پررنگی در جذب نیر و تعلیم و تربیت نیروهای انقلابی و بسیجی داشتند ولی امروز چنین نیست. البته دلسوزی مردم نسبت به انقلاب و شهدا و دستاوردهایشان باعث شده که نظام و انقلاب تا امروز پابرجا باشد و شهدای حرم و امنیت نیز پیرو همان تعلیم و تربیت حرکت کردند. اگر امروز هم از دستاوردهای آن دوران استفاده کنیم آینده بر اساس همان تجربیات، مدیریت خواهد شد.
شانظری: باید به این موضوع بهطور پیوسته فکر کنیم که اکنون فرهنگ شهادت و مکتب دفاع مقدس و مکتب حاج قاسم، گسترهای بیش از دفاع مقدس بهویژه در غرب آسیا پیداکرده و درواقع تأثیرگذاری دفاع مقدس به مراتب در کل کشورهای مسلمان و غیرمسلمان اثر خود را گذاشته است. اما موضوع موردتأکید رهبر معظم انقلاب بحث جهاد تبیین است، امروز مهمترین مأموریت ما برای انجام رسالت دوران دفاع مقدس، موضوع جهاد تبین است که اکنون جای آن خالی است.
ذکاوتمند: یک زمانی سپاه دارای بخش دانشآموزی و دانشجویی و کارگری بود و آنها با لباس فرم و بهصورت هفتگی به مدارس میرفتند و صحبت میکردند، حتی روحانیون در مدارس حضور پررنگی داشتند، اما امروز یک دانشآموز با این مسائل بیگانه است. وقتی ما نمیرویم تا حرف خود را بزنیم بیگانه و رسانههای آنها جایگزینِ ما میشوند و چیزی را که میخواهد به آنها القا میکنند. حتی در دانشگاهها نیز بحثی از جبهه و جهاد نیست چون متأسفانه ارتباط قطع شده است درحالی که جوانان مشتاق شنیدن هستند ولی کسی نیست که برای آنها صحبت کرده و مباحث گذشته را به آنها منتقل کند و این خلاء است.
عمویی: آن چیزی که باعث ایجاد و تداوم انقلاب شد قطعا برای استمرار این راه مقدس و انتقال تجربیات و فرهنگ دفاع مقدس موردنیاز است که بعضاً از آن غفلت کرده و حق مطلب را ادا نکردهایم. اگر در آن دوران، ایثار و فداکاری پررنگ بود بهدلیل دینداری مردم بود که کانون آن در مساجد بود. حضرت امام(ره) نیز فرمودند که «مساجد، سنگر است.» درواقع مساجد، هم سنگر بودند و هم کانون مقاومت و هم مکانی برای آموزش و آگاهیبخشی. اکنون و در شاهینشهر فرهنگسرای پایداری میتواند بهعنوان یک کانون، مروج فرهنگ ایثار و شهادت در دوران دفاع مقدس باشد و آن جریان را ادامه دهد تا بتوان خاطرات و فدارکایهای آن دوران را ثبت و ضبط کرده و به نسل جدید منتقل کرد. ضمن اینکه تقویت پایگاههای مقاومتی و بهرهبرداری از فنون و علوم و ایزارهای جدید شدیداً موردنیاز است.
نجیمی: «چو گلدان خالی لب پنجره، پر از خاطرات ترک خوردهایم/ اگر داغ دل بود ما دیدهایم، اگر خون دل بود ما خوردهایم/ اگر دل دلیل است آوردهایم، اگر داغ شرط است ما بردهایم/ اگر دشنۀ دشمنان گردینم، اگر خنجر دوستان بردهایم/ گواهی بخواهد اینک گواه، همین زخمهایی که نشمردهایم/ دلی سربلند و سری سربه زیر، از این دست عمری به سر بردهایم» همۀ رزمندگان، ایثارگردان و جانبازان با حماسه افرینی خود تابلوهای ایثار و فداکاری را ترسیم کردند که چراغ راهی برای هدایت آیندۀ جامعه است. یکروز وقتی شهیدی در شهر تشییع میشد . جمیعت اندکی جمع میشدند اما اکنون استخوانهای شهدا بهعنوان شهدای گمنام میآید و با استقبال گستردهای مواجه میشود که نشان میدهد شهدا آیندۀ امامزادگان ما هستند و امام این نوید را به ما دادند و ما باید روی این نوید کار کنیم تا فرهنگ شهادت و فرهنگ دفاع مقدس به نسلهای آینده منتقل شود. امیدوارم خداوند ما را قدردان رزمندگان و بسیجیان این لشکریان خدا و وارثان روح الله قرار بدهد.
انتهای پیام
نظرات