این شاعر و منتقد ادبی در یادداشت خود که برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است:
«دکتر احمد جلیلی در گفتوگویی که به اهتمام محمدهاشم اکبریانی با ایشان صورت گرفته و بهتازگی با عنوان «دریغا که عمر سفر کوتاه است» از سوی انتشارات خزه به چاپ رسیده، بسیار خوش درخشیده و توانسته با گفتاری شیرین و پرشور، دولتی ماندگار رقم بزند؛ دولتی که با اتکا به نظمی مثالی و خِردی عالمانه، کاخی بلند از علوم و معارفِ معطوف به روانشناسی، روانپزشکی، جامعهشناسی، ادبیات و مهمتر از همه، زندگی پیافکنده است.
ایشان در این کتاب، ضمن پرداختن به خاطرات خود، به تاریخچهٔ روانپزشکی در ایران، بهویژه آنچه مربوط به دوران معاصر میشود پرداخته و چشمانداز تازهای پیشروی علاقمندانِ این دانش گشوده است. این خاطرات از آن رو اهمیت دارند که احمد جلیلی خود بخشی از آنها و در حقیقت یکی از تاریخسازان معاصر این عرصه است و آنچه عرضه کرده، اغلب تازه است و چهبسا میتواند دورانساز باشد و به بنیانهایی بدیع از رواندرمانی بینجامد و پایههایی رفیع از معرفت در نظام پزشکی، روانپزشکی، جامعهشناسی و انسانشناسی این اقلیم ایجاد کند.
برای نگارش تاریخ روانپزشکی معاصرِ ایران، بیشک نیاز به منابع و مآخذ بسیاری است که گفتوگوهای شفاهی با پزشکان و پژوهشگرانِ پیشکسوت و باسابقهٔ این حوزه میتواند بسیار راهگشا باشد و مسیرهای روشنی پیشروی مورخان و محققان آیندهٔ این علم قرار دهد.
دکتر جلیلی بیشک در این قلمرو از معدود متخصصان و صاحبنظرانی است که رهیافتها و بالطبع، دریافتهایش میتواند در تکمیل پازل تاریخ معاصر روانپزشکی ایران، تصویری دقیقتر در دسترس ما قرار دهد. چراکه او یکی از زنجیرههای اصلی شجرهای است که بررسی شاخ و برگ آن ما را به شناخت دقیقتر ساقهها و تنه و در نهایت ریشههای این درخت تناور رهنمون خواهد شد.
نکتهٔ قابل تأمل و اعتنا در این باره، فصاحت و بلاغتی است که ایشان در زبان و بیان خویش به خرج داده و از این لحاظ متنی خوشخوان و بهراستی پیراسته و دلپذیر ارائه کرده است؛ تا آنجا که مخاطب در مواجهه با این کتاب، گویی با رمانی پرکشش و جذاب مواجه است و هرلحظه در پی آن است که داستان زندگی این روانپزشک جستوجوگر به کجا میانجامد. این فصاحت البته از شاعری ایشان سرچشمه میگیرد و در واقع از قلمی که آبشخورش مُرکّب زبان و بیانی است که در طول سدهها و اعصار، شاعران، رشته اندیشه و خیالشان را به آن گره زدهاند. مُرکّبی که در حقیقت آب حیات است و اگرچه بهظاهر تاریک مینماید اما از دل آن همواره، سپیدهمانِ دمامدم امید، دمیده و ما را به عنوان مخاطبانی که گویی پشت به دیواره غار نشستهایم به بیرون، یعنی دنیای حقیقی که در واقع بیرون از هر آدمی قرار دارد، رهنمون شده است. آن هم در این عصر که به قول اخوان شب با روز یکسان است و قندیل سپهر تنگمیدان زنده یا مرده، به تابوت ستبر ظلمت نُهتوی مرگاندود پنهان است و شوربختانه در این زمستانِ لبالب محاق، حریفی هم نیست که لااقل چراغ بادهای بیفروزد و قدری از این هوای دلگیر و زمین دلمرده بکاهد.
بنابراین، و لاجرم، قطعِ چنین مرحله و چهبسا مراحلی، به قول حافظ بیهمرهی خضر میسر نیست و در دنیای مسدود و بستهٔ معاصر، شاید تنها کتاب و کلمه بتواند نقش کلیدی گشاینده و راهگشا را ایفا کند و فیالواقع در قفلهای زنگزدهٔ اذهان و نفوس، نفوذ.
در اهمیت کتاب دکتر احمد جلیلی همین بس که مخاطب را از مراجعه به مراجع بسیاری بینیاز میکند. چراکه خواندن داستانِ علوم معطوف به روان و تاریخ پرفراز و نشیبی که بیماریهای مربوط به اعصاب و روان در ایران از دیرباز تا امروز پشتسر نهاده، مستلزم مطالعه فراوان و دسترسی به دهها کتاب و صدها مقاله و جستار است. این کتاب، با زبانی ساده و حتی سهلِ ممتنع یا به قول استاد بهاءالدین خرمشاهی سهل و ممتنع، به مسائل تخصصی این رشته از علم میپردازد و ما را با افقهایی مواجه میکند که تا پیش از این امکان دیدنشان را از نزدیک یا دستکم از این فاصله نداشتهایم. دیرزیاد آن بزرگوار خداوند.»
انتهای پیام
نظرات