به گزارش ایسنا، سید مصطفی صابری در یادداشتی در سرمقاله خراسان نوشت:
بازی تیم ملی و قرقیزستان در ابعاد مختلف لبریز از حسرت بود و کاری کرد خیلیها با افسوس یاد فوتبال ملی و باشگاهی قدیم بیفتند. یادش بهخیر، روزگاری از فوتبال لذت میبردیم؛ فوتبال فراگیرترین سرگرمی جامعه بود؛ از بچه پولدارها تا فقرا، از سالمندان تا مدرسهایها و... لذت میبردیم از بازیهای ملی و حتی باشگاهی، از تیم ملی محبوبی که بازیکنانش در کلام، رفتار و حتی تیپ و قیافه کاملاً مثل مردم معمولی بودند تا بازیهای باشگاهی که بازیکنان وفادار و باغیرت تیمها با امکانات کم هیجان را به قلب هواداران تزریق میکردند.
در آن روزها فوتبالیستها قبل از آنکه ورزشکار حرفهای باشند یک هوادار فوتبال بودند؛ راحت و بهخاطر پول بیشتر تیم عوض نمیکردند؛ از موفقیت لذت میبردند؛ مواظب ساق پا نبودند و ترسی از مصدومیت نداشتند؛ با این همه خبری هم از قراردادهای چندین میلیاردی و خودروهای لوکس نبود. اصلاً فوتبال هم مثل خیلی چیزهای دیگر رنگ و بوی دیگری داشت. بهانه این حسرت خوردنها، بازی روز پنجشنبه تیم ملی بود که با زحمت زیاد و البته کمی شانس توانست قرقیزستان را با یک گل شکست دهد. تیمی پر از ستارههای بزرگ و البته پرادعا که بازیشان به بدی وضعیت چمن ورزشگاه فولادشهر اصفهان بود. کمتر عادت داشتیم در جریان یک بازی ملی شاهد اعتراض و شعاردادن تماشاگران روی سکو علیه تیم خودی باشیم. طبق یک قانون نانوشته، هواداران فوتبال جور دیگری هوای تیم ملی را دارند؛ بین همه دعواهای فوتبال و کری خواندنها، تیم ملی فرصتی بود برای یکی شدن. برای اینکه دور از فاصله طبقاتی، تفاوت فرهنگی و اجتماعی و حتی قرمز و آبی، از فوتبال لذت ببریم؛ بخشی از یک اتفاق زیبا باشیم یعنی موفقیت تیم ملی.
این حس فراگیر چنان قوی بود که روزی در آذر ۷۶ بدون هیچ برنامه قبلی میلیونها نفر بهخاطر صعود تیم ملی به خیابانها آمدند. جنس دوست داشتن تیم ملی چنان خاص بود که حدود ۱۰ سال قبل، وقتی بعد از یک بازی جانانه در دقیقه ۹۳ مسی باعث باخت تیم ما مقابل آرژانتین شد بازهم در کمال تعجب عدهای به خیابان آمدند؛ چون در هرحال تلاش ستودنی بازیکنان برایشان حس خوبی ایجاد کرده بود. اما حالا شاهد این هستیم که در روز پیروزی تیم ملی و از روی سکوها هواداران علیه کادر فنی و بازیکنان شعار میدهند. شعاری که در ظاهر فقط ناظر به نتیجه یک بازی است؛ اما نشانه قهر بخش زیادی از هواداران فوتبال با تیم ملی است و این اتفاق تلخ و قابل توجهی است، چون اگر این هیجان در فوتبال تخلیه نشود و اگر این نشاط با فوتبال تامین نشود خبر خوبی نخواهد بود. آنهم برای ما که تیم ملیمان را طی چند دهه با همه ناکامیها دوست داشتیم و تنها نگذاشتیم؛ اما امروز شکاف بزرگی بین فوتبال و خودمان بهعنوان هوادار میبینیم.
حس میکنیم بین عوامل فوتبال، از فدراسیون و باشگاهها، تا کادر فنی تیم ملی و بازیکنانش با هواداران فرسنگها فاصله ایجاد شده تا فوتبال آن حس و حال قبل را نداشته باشد. ما شهربازی نمیرویم تا سرمان گیج برود و بین آنهمه آلودگی صوتی سردرد شویم؛ شهربازی می رویم تا هیجان را تجربه کنیم؛ از روزمرگی دور شویم و تجربهای متفاوت از زندگی عادی داشته باشیم. فوتبال را هم بسیاری اوقات برای همین دنبال میکنیم؛ وگرنه بهجای رفتن به استادیوم یا تماشای بازیها از تلویزیون میتوانستیم نهایتاً نتایج را پیگیری کنیم. اما فوتبال را دنبال میکنیم چون جای بسیاری از نداشتهها را برای ما پر کرده؛ کمک میکند همنفس ستارههای داخل زمین باشیم؛ با آنها شادی کنیم و اشک بریزیم؛ باعث میشود بخشی از یک اتفاق بزرگ باشیم که خودمان نتوانستیم رقم بزنیم؛ فوتبال بهانه خوبی است برای آنکه با آدمهای مختلف در یک چیز سهیم باشیم و بهانهای برای ارتباط گرفتن و گپ وگفت و حتی گاهی کری خواندن داشته باشیم. ا
ما فوتبال ما امروز در آن مسیر خوب نیست و شبیه شهربازی شده که کلی چراغ در آن روشن است و از هر دستگاه کلی سروصدا پخش میشود اما همه دستگاههایش خراب است و آدمها نمیتوانند از هیجان وسایل استفاده کنند و هیچ چیز جز هیاهو نصیبشان نمیشود. نمونهاش اینکه بعد از یک بازی ضعیف در زمینی که با هر استانداردی در شان فوتبال ما نیست مربی تیم ملی انتقاد یک خبرنگار را برنمیتابد؛ کاپیتان تیم ملی پاسخ هواداران را میدهد و حتی صریحاً علیه نسلهای قبلی فوتبال حرف میزند؛ مدیرعامل ذوبآهن که ورزشگاه میزبان بازی مربوط به آنها است بضاعت فوتبال ما را همینقدر میداند؛ یعنی اینقدر سقف ذهن بسیاری از ما کوتاه شده؟ آنهم در فوتبالی که یک تیم متمول ممکن است طی یک سال ۷۰۰ میلیارد هزینه نقل و انتقالات کند؟ در فوتبال ما اعداد بازیکنان حرفهای شده اما رفتارشان نه. در فوتبال ما ادعاها زیاد است و پاسخگویی صفر. برای همین است که هوادار با فوتبال قهر میکند و این تیم را به اندازه قبل دوست ندارد؛ حتی اگر چند ماه قبل جزو چهارتیم برتر جام ملتها شده باشد. مسئله فقط فوتبال ملی نیست؛ در فوتبال ردههای مختلف مثل امید وضعیت بدتری داریم، در فوتبال باشگاهی جز جنجال، حاشیه و اشتباه داوری خبری از هیجان نیست. خلاصه آقای مسئول، آقای فدراسیون، آقای سرمربی، آقای کاپیتان، آقای مدیرعامل باشگاه، آقای دلال و... لطفاً لذت فوتبال را از ما نگیرید؛ همین یکی برای بسیاری از ما باقی مانده است.
انتهای پیام
نظرات