به تازگی بخش نخست گفتگو با رضا کوچکزاده، با تمرکز بر یکی از پژوهشهای او با عنوان «بررسی دراماتورژی و کارگردانی آغازین در شبیهخوانی دورهی قاجار» منتشر شد.
او در بخش دوم گفتگوی خود با ایسنا به معرفی دو تن از چهرههای مهم شبیهخوانی در عصر ناصری میپردازد.
بخش دوم این گفتگو را با هم میخوانیم:
این پژوهشگر و کارگردان تئاتر، از میرزا محمد تقی خان تعزیهگردان به عنوان یکی از شگفتانگیزترین چهرههای تاریخ نمایشی کشورمان یاد کرد و گفت: میرزا محمدتقی تعزیهگردان در دوره محمدشاه و تا نیمه سلطنت ناصرالدینشاه زندگی میکرده و پیش از احیای این سندها (اسناد شبیهخوانی) کمابیش آگاهی چندانی از او نداشتیم. از روی همین نسخهها دریافتم که به سال ۱۲۵۱ خورشیدی (۱۸۷۲ میلادی) درگذشته است ولی تاریخ تولد او را نمیدانیم. در حالی که ماینینگنها (گروهی هنری در آلمان که گفته میشود نخستین تجربههای مدرن کارگردانی را به انجام رساندهاند) حدود دو سال پس از این زمان، تازه کارشان را در آلمان آغاز کردهاند. میرزا محمدتقی یکی از مهمترین تعزیهگردانهای تکیه دولت قدیم (تکیه صدر اعظم یا حاجمیرزا آقاسی) بود که اینک کاخ دادگستری در جای آن هست (ضلع غربی کاخ گلستان) و پیش از تکیه دولت نامی برپا بوده است.
نویسنده کتاب «تئاتر (و) جامعه (و) تئاتر»، در توضیح برخی از کارویژههایی که میرزا محمدتقی تعزیهگردان در زمان حیاتش انجام داده، گفت: از کارهای بسیار مهمی که میرزا محمدتقی انجام میدهد، این است که در آغاز نسخههای قدیمی را که در حال فراموشی بودند، بازنویسی میکند و بار دیگر به چرخهی اجراها میآورد. علاوه بر آن نسخهها را ویرایش و تصحیح میکند. همچنین برای روزآمد کردن نسخهها از اشعار شاعران معاصرش بهره میبرده و با این کار حال و هوای امروزیتری به نسخهها داده است.
او ادامه داد: پس از این کارها، شروع به پدیدآوردن مجلسهای تازه میکند؛ بدین معنا که شبیهخوانی را از چارچوب همیشگی گذشتهاش که بیشتر به روایتهای روز عاشورا و حوادث این رویداد اختصاص داشت، کمی دور میکند و جالبتر این که ضمن سرودن شبیهنامههای تازه، از ادیان دیگر نیز در آثار جدیدش بهره میبرد. علت آن هم وجود سفیران و تجار و گردشگران خارجی زیادی بوده که در آن زمان به ایران میآمدند و نتیجه کارش هم این میشود که میتواند بسیاری از خارجیهای مقیم تهران را به شبیهخوانی علاقهمند کند.
نویسنده پژوهشهای «خوانش بینامتنی دو شبیهنامه از شهادت امامرضا»، «گفتوگوی ادیان در شبیهخوانی» و «افسانههایی از تکیهی دولت» افزود: گرچه همه مجالسی که میرزا محمدتقی مینویسد، با تمام نوآوریهایی که انجام میدهد، همچنان با محوریت حادثه عاشورا بوده است زیرا همانطور که میدانید این شعار معروف «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» در واقع رویکردی بود که شبیهخوانها در آغاز برای اجرای خویش به کار گرفتند و به همین خاطر میرزا محمدتقی هم تمام مجالسی را که برگزار میکند در نهایت به واقعه عاشورا مرتبط میکند و به آن رویداد مهم گریز میزند. همچنین پس از این که به متون شبیهخوانی موجود سر و سامانی میدهد، به مرور شروع به انجام یکسری تغییرات و نوآوریها در اجرای مجالس شبیهخوانی میکند.
کوچکزاده با ارایه توضیحاتی درباره دیگر نوآوریهای این معینالبکا اضافه کرد: از دیگر کارهای مهم او که باید به آن اشاره کرد، نظام دادن به نحوه و زمان ورود و خروج شخصیتها، نظم دادن به اجرای موسیقی و همچنین گسترش نقشهای منفی (اشقیا) برای افزایش جذابیت شبیهخوانی و بهرهگیری از این تضاد میان شخصیتهای منفی و مثبت به سود ایجاد موقعیت نمایشی بود.
او با اشاره به درگذشت محمدتقی تعزیهگردان به سال ۱۲۵۱ خورشیدی ــ سالی پیش از گشایش تکیه دولت جدید ــ ادامه داد: میرزا محمدتقی برادرزادهای داشت به نام میرزا محمدباقر که در حقیقت شخصیت مهم و اصلی این مقاله است و به نوعی با محوریت این فرد نوشته شده است. او کسی است که بعدها ناصرالدینشاه لقب رسمی «معینالبکا» را به او میدهد. این لقب پس از میرزا محمدباقر به طور رسمی به کسی اعطا نشده ولی از آن زمان به این سو، شبیهخوانان به تعزیهگردانهای کاردان و استاد معینالبکا میگویند. اما تنها کسی که لقب رسمیاش معینالبکا بوده، میرزا محمدباقر است.
نویسنده کتاب پژوهشی «رضاینامه؛ خوانشی از شبیهنامههای رضوی» درباره کارویژههای مهم میرزا محمدباقر نیز گفت: او در آغاز با توجه به این که سالهای زیادی در شبیهخوانیهای گوناگون در کنار عمویش میرزا محمدتقی دستیاری میکرده و به نسخهنویسی شبیهنامهها میپرداخته است، پس از فوت ایشان در آغاز شروع به رونویسی و ویرایش نسخههای عمو میکند.
او ادامه داد: نکته جالب توجه دیگری که باید به آن اشاره کنم، این است که در بسیاری از کتابهای تاریخی از جمله کتاب عبدالله مستوفی و دیگرانِ پس از آن، که آقای بیضایی هم در «نمایش در ایران» به همانها استناد میکند، این دو را بهعنوان پدر و پسر معرفی میکنند در حالی که بر اساس مستندات نویافتهام و بررسی دستنوشتهایی که از خودشان بهجا مانده است، مشخص میشود که این دو عمو و برادرزاده بودهاند اما در طول سالها چنان به هم نزدیک شده بودند که حتا ناصرالدینشاه هم زیر عکسی که از شبیهخوانی تکیه دولت باقی مانده، نوشته است؛ «این دسته، همان دستهی پسر میرزا محمدتقیست» و این نادرستی به تاریخها هم وارد شده و پژوهشگران ما هم طی این سالها پذیرفته بودند که این دو پدر و پسر بودند.
کوچکزاده اضافه کرد: جالب است که پسر میرزا محمدتقی تنها به مقام دستیاری محمدباقر میرسد و تا جایی که میدانم، چنان نمیبالد که معینالبکا شود. میرزا در آن دوره تنها به کسی گفته میشد که میان بسیاری از بیسوادان آن دوره، نوشتن بداند. میرزا محمدباقر پس از اصلاح نسخههای عمویش و همچنین اصلاح نسخههایی که در آن دوران نامی نبودند، آشکارا در صفحه آغاز یا پایان شبیهنامه توضیح داده که این نسخه برای چه کسی بوده یا چه کسی آن را نگاشته و در چه تاریخی. علاوه بر این خودش نیز شروع به نوشتن نسخههایی جدید میکند مانند مجلسهای «آب آوردن حضرت علیاکبر در شب عاشورا»، «شست بستن دیو»، «تولد جناب زینب خاتون»، «حوض کوثر»، «ترکمن»، «محشر جدید» و بسیاری دیگر که این آخری یکسره فضایی رؤیایی دارد و تمام اتفاقات آن در قیامت رخ میدهد؛ زمانی که هنوز نیامده است.
او درباره دیگر اقدامات این چهره هنری توضیح داد: به جز اینها، از مهمترین کارهایی که او انجام میدهد، این است که فهرست اشخاص و اشیا را بهصورت جداگانه در آغاز نسخهها مینویسد. بعدها در نمایشنامههای اروپایی، تنها فهرست اشخاص بازی را میبینیم. یعنی او کاملا با نگرهی کارگردانی نسخ شبیهخوانی را مینویسد که اگر کسی خواست پس از او نسخه را اجرا کند، پیش از آغاز متن بتواند ببیند که اصلا توان و امکانات اجرای آن را دارد یا نه. پس از آن، کاری خاصتر هم انجام میدهد و آن حرکتنگاری است؛ بدین معنا که ورود و خروجها و برخی دیگر از حرکتهای مهم را رسماً در متنها مینویسد.
کوچکزاده در بخش پایانی این گفتگو با بیان نمونههایی از آنچه این دو در زمینهی تخصصی کارگردانی و دراماتورژی انجام دادهاند و نشانههایش در اندک سندهای برجایمانده به دست پژوهندگان کنونی رسیده، توضیح داد که این دو هنرمند تا چه حد درکی عمیق از مفهوم کارگردانی و دراماتورژی داشتهاند که تنها بخشی ناچیز از آن در برخی آثارشان به یادگار مانده است.
این پژوهشگر تئاتر برخی از این نشانههای یافته را در جدولی نظام داده است که به این بخشها میپردازد؛ نشانههای حرکتی در جهان نمایش، نشانههای حرکتی بر سکو، نشانههای ضربآهنگ، نشانههای نمادین و نمایشی، نشانههای فنی-اجرایی، نشانههای ابزار و اشیا، نشانههای موسیقایی.
او با بیان اینکه هیچ یک از این پژوهشها و مقالهها از هیچ کمک مالی دولتی و غیردولتی بهره نبرده است، افزود: همه اینها تنها با هزینه شخصی انجام شدهاند و نتیجه جستوجوی فردی کارگردانی از دورهی کنونی برای یافتن پاسخ به پرسشهایی درباره نیاکان حرفهایاش و شگردها و نوآوریهای آنان بوده که چنین دستآوردی در پی داشته است اما ای کاش زمانی مدیران فرهنگی ما هم، همانند دیگر کشورهای شرقی، بیش از برپایی جشنوارههای رنگارنگ بیحاصل به پژوهشهای بنیادین بها دهند! آن زمان میتوانیم با بهرهگیری از کار گروهی با دیگر همکاران پژوهنده به نتایجی ژرفتر و گستردهتر از هنرهای نمایشی خویش برسیم و بخشهایی ناشناخته از آن را تنظیم کنیم و در اختیار پژوهندگان و اجراگران جهان قرار دهیم تا دریابند فرهنگ ایران چه غنایی دارد و تا چه حد کارآمد است و هنوز هم میتوان از آن شگردها برای بسیاری اجراهای کنونی و روزآمد بهرهها برد.
گفتنی است که علاقهمندان به پژوهشهای هنرهای نمایشی و بهویژه نمایشهای آیینی و سنتی میتوانند چکیده مقاله پژوهشی «بررسی دراماتورژی و کارگردانی آغازین در شبیهخوانی دورهی قاجار» را مطالعه کنند و نیز از وبگاه TDR متن این مقاله بلند را بخوانند و با نمونههای شگفتانگیز کارگردانی و دراماتورژی در شبیهخوانی دورهی قاجار آشنا شوند.
چکیده این مقاله به شرح زیر است:
بررسیهای گوناگون شبیهخوانی، همواره ما را به هنری همگانی و سنتی رهنمون شده است. در این رویکرد، پدیدآورندگان بیشتر مردمانی کمابیش ناآگاه و عامیانه فرض شدهاند که تنها به دلیل اعتقادات دینی خویش به برپایی مجلسهای شبیهخوانی پرداختهاند. ولی اندک سندهای بر جای مانده نشان میدهد که برخی از ایشان، آگاهی فنی و نمایشی دقیقی از ساختهی خود داشتهاند.
این نوشته، سندهایی نویافته از شبیهخوانی دورهی قاجار را با تمرکز بر آثار میرزا محمدتقی تعزیهگردان و میرزامحمدباقر معینالبکا، دو شبیه گردان و شبیهنویس بزرگ دورهی ناصری، بررسی میکند و بیشتر به دانش فنی و تخصصی آنها و چهگونگی تأثیرشان بر رشد شبیهخوانی میپردازد. از نشانههای بر جای مانده در برخی شبیهنامهها پیداست که پیشنهادهای فنی این دو برای بازنویسی متنها، بیشتر با کارویژههای دراماتورژی کنونی هماهنگ است. همچنان که برخی نشانههای فنی کارگردانی تئاتر را میتوان در دستنوشتههایی از ایشان دید.
گردآوری دادههای این نوشته به روش کتابخانهای و با بررسی سندهای کهن نویافته انجام شده و با بهرهگیری از روش توصیفی و استنتاج دادهها در مطالعهی موردی، نگارش یافته است. بررسی این یافتهها سبب میشوند که نگرش ما به شبیهخوانی دیگر شود و آگاهی ما از کارویژههای تازه، شبیهگردان را به آگاهی کاردان و هوشمند در بررسیهای پسین بدل کند.
انتهای پیام
نظرات