به گزارش ایسنا، اسدالله لاجوردی در سال ۱۳۱۴ در جنوب تهران متولد شد. دوران کودکی وی مصادف با استبداد رضاخانی و اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ بود. در دوران جوانی او حوادث سیاسی مهمی در کشور رخ داد؛ ازجمله نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد. این حوادث تأثیر بسیاری بر روحیات و عواطف وی گذاشتند.
عضویت در گروه شیعیان
لاجوردی به دلیل فقر مالی ناچار شد دبیرستان را ترک کند و به کار در بازار مشغول شود. در همین زمان، او با حاج صادق امانی آشنا و زمینه حضورش در گروه شیعیان فراهم شد.
گروه شیعیان، تشکیلاتی سیاسی-دینی بود و مشی مسلحانه نداشت. بنای آن کار فرهنگی، خودسازی و دگرسازی بود. در آن زمان، گروههایی در کشور فعالیت میکردند که از لحاظ ایدئولوژی و تفکر در مقابل اسلام بودند و تبلیغات غیر اسلامی میکردند؛ بنابراین، وجود چنین گروهی نیاز بود که با قدرت در برابر این تفکرات غیر اسلامی بایستد.
اعضای گروه شیعیان یا همان گروه حاج صادق، صبحهای جمعه در طبقه دوم سرای نظامی، مقابل پارک شهر، گرد هم جمع میآمدند. در جلسات آنها احادیث، نهجالبلاغه، احکام، مباحث فرهنگی و اصولی اسلام و مسائل روز مطرح میشد و سپس حاضران به پرسش و پاسخ میپرداختند. در نتیجه آموزشهای آنها عده زیادی جذب اسلام شدند.
لاجوردی در سن ۲۶ سالگی به همراه برادرش مرتضی، در مغازه الوار فروشی واقع در خیابان مولوی مشغول به کار شد. در آن زمان، در جریان مبارزات فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی قرار گرفت و به فعالیتهای سیاسی نیز کشیده شد.
با آغاز نهضت امام خمینی، به جمع یاران ایشان پیوست. او با مشاهده اولین اعلامیه حضرت امام بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت و پس از آن، با اشتیاقی وصفناپذیر به همراه دوستانش، تکثیر و توزیع اعلامیههای امام را آغاز کرد.
در موضوع لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱، لاجوردی و دوستانش امضای مسئولان اصناف را به همراه اعلامیه اعتراضی امام خمینی و سایر علما، چاپ و در بین مردم پخش کردند.
راهاندازی اولین راهپیمایی ضد شاهنشاهی
بعد از آن، اسدالله و برخی اعضای گروه از جمله صادق امانی و صادق اسلامی به ملاقات امام رفتند. این اولین باری بود که لاجوردی امام را ملاقات میکرد. در آن جلسه، او، صادق اسلامی و صادق امانی به امام گفتند که میخواهیم حرکتی انجام بدهیم و یک راهپیمایی برگزار کنیم.
امام موافقت خود را با این موضوع اعلام کرد. همانجا تصمیم گرفته شد که راهپیمایی از مسجد اعظم قم آغاز شود. این اولین راهپیمایی از زمان شکلگیری نهضت امام خمینی بود. لاجوردی و دوستانش گردانندگان اصلی آن راهپیمایی بودند.
وی شعارهای مراجع در مخالفت با تصویب توافقنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را با خط خودش روی پلاکاردهایی نوشته و در راهپیمایی به دست جمعیتی که بهطرف بیت امام حرکت میکردند، داده بود.
تظاهرکنندگان حدود ۹۰ نفر بودند و در بین آنها عدهای از دانشجویان دانشگاه هم حضور داشتند. جمعیت به منزل امام رسید. مهدی عراقی، از اعضای گروه حاج صادق، منزل ایشان را آماده کرده بود. امام جلوی درگاهی نشستند و برای مردم سخنرانی کردند.
تشکیل هیئت موتلفه اسلامی به دستور امام
لاجوردی در بهمن ۱۳۴۳، به اتهام معاونت در قتل حسنعلی منصور دستگیر شد؛ اما به دلیل اینکه زیر شکنجه اطلاعاتی لو نداد، کمی بعد آزاد شد.
سیزدهم آن سال، او به جرم عضویت در هیئت موتلفه دستگیر و به زندان قزلقلعه منتقل شد؛ اما این بار نیز ساواک نتوانست اطلاعاتی از وی به دست بیاورد.
ششم اردیبهشت، ساواک که از بازجوییهای مکرر او چیزی دستگیرش نشده بود، وی را به زندان انفرادی در پادگان عشرتآباد منتقل کرد و دو ماه بعد، به زندان عمومی قصر فرستاد. لاجوردی مدتی که در زندان به سر میبرد، از حضور علمایی چون آیتالله انواری استفاده کرد و در نهایت در شهریور ۱۳۴۵، از زندان آزاد شد.
وی پس از آزادی از زندان، مغازه الوار فروشیاش را تعطیل کرد و در بازار جعفری به فروش روسری مشغول شد. او در خانه، کارگاه خیاطی کوچکی راه انداخت و خودش پارچهها را برش میداد، میدوخت و در بازار میفروخت. او صبحها به بازار جعفری میرفت، در حجرهاش را باز میکرد و مشغول کار میشد؛ اما در پوشش کسبوکارش اعلامیه پخش میکرد و فعالیت سیاسی انجام میداد.
ساخت مدرسه رفاه با کمک بازاریان
موضوع ساخت مدرسه، موضوع مهمی بود. دغدغه اصلی اسدالله و دوستانش بعد از کمک مالی به افراد بیبضاعت، ساخت مدرسه بود. این کار به سرمایه زیادی نیاز داشت. فرشفروشهای بازار تهران، بیشتر هزینه ساخت مدرسه را متقبل شدند. زمینی در پشت مجلس شورا خریداری و مدرسهای دخترانه با عنوان رفاه در آن ساخته شد.
تشکیل بنیاد و ساخت مدرسه رفاه، پوشش خوبی برای فعالیتهای سیاسی اعضای موتلفه، دور از مزاحمتهای ساواک بود. لاجوردی در این بنیاد، دوشادوش دیگر دوستانش فعالیت میکرد؛ ولی مسئولیتی نپذیرفته بود.
در سال ۱۳۴۹، لاجوردی به جرم برنامهریزی برای ترور بازیکنان رژیم صهیونیستی در جریان مسابقه ایران و اسرائیل دستگیر شد و در زندان زیر شکنجههای ساواک کمرش شکست و بینایی یک چشمش را تا حدودی از دست داد. وی پس از چهار سال تحمل زندان و دو بار تبعید به زندان قزلحصار و مشهد، در فروردین ۱۳۵۳ از زندان مشهد آزاد شد.
انتصاب بهعنوان دادستان کل کشور
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به نقش فعالی که لاجوردی در مبارزه با رژیم پهلوی داشت و همچنین شناختش از جریانات سیاسی کشور، بهعنوان دادستان نظام جمهوری اسلامی منصوب شد. وظیفه او برای برخورد با جریانات فکری و سیاسی ضدانقلاب بسیار سنگین بود.
او در این سمت به تعقیب عناصر گروههای معاند انقلاب، بهویژه گروهک فرقان و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و خنثی کردن توطئههایشان پرداخت. با تلاشهای فراوان او و سایر نیروهای انقلابی، سازمان منافقین و گروهک فرقان از بین رفتند.
پشتیبانی از رزمندگان در جبههها
لاجوردی در زمان جنگ تحمیلی نیز برای پشتیبانی از جبههها، چند نوبت به جبهه رفت. خودش لباس و چفیه میدوخت و برای رزمندهها به جبهه میبرد.
در گرمای شدید در فاو، بدون اینکه کسی او را بشناسد، کیسهها را پر از خاک و شن میکرد تا برای رزمندگان سنگر بسازد. او از اینکه به امام و انقلاب خدمت میکرد، لذت میبرد.
در زمان پایان جنگ تحمیلی، لاجوردی به ریاست سازمان زندانهای کشور منصوب شد و هم در تربیت و بازپروری مجرمان و هم در مدیریت سازمان زندانها توفیقات زیادی کسب کرد.
او در سال ۱۳۷۶، از ریاست سازمان زندانها استعفا داد و بار دیگر به حجره کوچکش در بازار تهران بازگشت. لاجوردی در اول شهریور ۱۳۷۶، هدف سوءقصد علیاصغر غضنفر نژاد و علیاکبر اکبری ده بالایی، از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، قرار گرفت و به شهادت رسید.
منبع:
یعقوب پناهی، کامران حمانی، اصناف و بازاریان در انقلاب و دفاع مقدس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۵۰۳، ۵۰۴، ۵۰۵، ۵۰۶، ۵۰۷، ۵۰۸
انتهای پیام
نظرات