به گزارش ایسنا، همه ساله موسم اربعین دلهای عاشقان هوایی عاشقانهترین پیادهروی تاریخ میشوند. عشق نامیرا اباعبدالله حسین (ع) صدها هزار عاشق را با پای پیاده به سمت پیاده روی از نجف تا کربلا می کشاند تا سلامی به امام بگویند و برگردند. انگار پیادهروی تجدید تجربه متعالی غفلت زدگان عصر مدرن است. خداوند که انسان رها کرده تا انسان نتایج غفلت خود را ببیند دوباره نظری به مکان ویژه کرده است. گویی پای خدا را در تاریخ باز میکند.
خوشبختانه در این پیاده روی حاضران از یک طبقه و کشور و مرام و مسلک نیستند. مسافران اربعین ایرانی، عراقی، اروپایی، مسلمان، غیرمسلمان، شیعه یا سنی، زن و مرد و کوچک و بزرگ حتی موکبدارها، پلیس، نویسنده، روزنامهنگار، عکاس، مجری، پزشک هستند. دل دادگان اباعبدالله(ع).با پاهای تاولزده و دلهای لک زده برای رسیدن به نینوا مسیر را میپیمایند.
اگر امسال نتوانستی همقدم عاشقان بیدل شوی. همراه کلماتی شو که مسافر اربعین بودند. سفری را آغاز کن کتاب «خس بیسروپا» برای تو فراهم میکند. نویسندهاش سربازی است که به پشتوانه همرزمانش قدم در راهی میگذارد که سالها پیش یک شبه طیاش کردند و نامشان را به عنوان یکی از ساکنان آن سرزمین رویایی به ثبت تاریخ رساندند.
«خس بیسروپا» سفرنامه عاشقانه و مومنانه است گاهی تردیدهایی بر نویسنده هجوم میآورد که از کجا قصهاش را از آغاز کند اما داستان آغاز شده بود. این کتاب حاصل مشاهدات نویسنده در راهپیمایی ۹۰ کیلومتری نجف تا کربلا است، نویسنده در فصل دوم کتاب، سفر به کربلا در پیادهروی اربعین به صورت لحظه به لحظه و ساعت به ساعت گزارش کرده و در فصل نخست کتاب به دلیل جایگاه اربعین به صورت گذرا مباحث روایی و حدیثی به زمینههای اعتقادی این موضوع را ثبت کرد.
حمید حسام در بخشی از خاطراتش مینویسد: این آغاز سفری است که قرار است ما را به ‘معراج اربعین’ ببرد. فیالمجلس دفتر یادداشتم را باعجله باز میکنم و چون قرار است منزل به منزل تا اربعین بنویسم، سفر را با این جملات آغاز میکنم: “مثل همیشه جا ماندهام و قرار بود خودمان را به میدان عاشورا برسانیم و نرسیدیم، ولی با تأخیر به میدان کربلا رسیدیم. درست مثل عملیات بیتالمقدس٢ در سال ۶۶، در زمستان پربرف ‘ماووت’ عراق که فردای عملیات رسیدیم”. حمید قمری، حسین کاشانی، علیرضا نادری و علی اسماعیلی پکر و گرفته بودند که وارد شدم. عباس نوریان مسئول واحد دیدهبانی، لبخندی زد و گفت: “دیر آمدی حمید، دیر آمدی! تو مثلِ طایفهٔ بنیاسد هستی که خودشان را به کربلا رساندند، ولی خیلی دیر”.
در کتاب آماده است کنار موکب، دقایقی درنگ میکنم و گلوییتر؛ و هنگام سوار شدن به اتوبوس، صاحب موکب برگهای را با یک خرما به من میدهد که روی برگه این حدیث نوشته شده است: «قال الصادق (ع): لوقتل اهل الارض به الحسین ماکان اسرافا.» یعنی اگر تمام اهل زمان به خاطر امام حسین (ع) کشته شوند، اسراف نیست!
سوار اتوبوس میشوم و در دفترم مینویسم: «اینجا هیچکس مالک و متعلق به هیچچیز نیست. اینجا همان آرمانشهری است که در هیاهوی عصر مدرنیسم، غریب و ناشناخته مانده است. دین در اینجا دکان دنیاخواهی نیست. مردم این سرزمین فریاد علی (ع) را از اعماق تاریخ شنیدهاند. دین را، چون پوستین وارونه نپوشیدهاند. ریا و تملّق را کشتهاند. مال و جان را برای معامله با خدا میخواهند. برایشان عروس هزاررنگ دنیا، نقاب از صورت کنار زده است و سیمای حقیقی این عجوزه سستنهاد را میبینند. با حسین زندگی میکنند و با شوق دیدار او راه میروند.».
بنابراین گزارش، نویسنده کتاب حمید حسام در سال 1340 در همدان متولد شد. وی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه تهران است. وی جوانی خود را در جبهه های نبرد سپری کرد و همین مساله باعث شد تا دفاع مقدس رویکرد اصلی حمید حسام در نوشتن و خلق آثارش باشد. سردار حسام معاون ادبیات و انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، در زمینه نویسندگی نیز کارنامه قابل توجهی دارد. چهار کتاب حاصل دوران نویسندگی این مسئول فرهنگی است. در زمینه داستان کوتاه کتاب "دهلیز انتظار"، در بخش خاطره کتاب "غواصها بوی نعنا می دهند"، "دلیل" و در بخش رمان "راز نگین سرخ" مجموع فعالیتهای این نویسنده را تشکیل می دهند.
انتهای پیام
نظرات