به گزارش ایسنا، مهدی زارع، در سرمقاله شماره امروز روزنامه قدس نوشت: ترور و شهادت اسماعیل هنیه در تهران یک حادثه تلخ برای ایران بود. بهتر است بگوییم یک شکست فنی را در این مرحله تجربه کردیم. در این شکی نیست. این شکست بهویژه وقتی سختتر میشود که بدانیم روی اعتبار بینالمللی ایران هم اثر گذاشته و دیگر با ترور یک دانشمند هستهای یا یک سردار سپاه ایرانی در کشور طرف نیستیم. یک میهمان بلندمرتبه وارد ایران شده و متأسفانه در حالی که در خانه ما بهسر میبرده، ترور شده و به شهادت رسیده است. پس آنچه قطعی است گرفتن انتقام این ترور و بازگرداندن حرمت میهمان است.
از طرفی نفس ماجرای ترور، این روزها شاید مسئله خیلی بزرگی نباشد. به عبارتی پیشرفتهای تکنولوژیک و قابلیت دسترسی به هر نقطهای از کره زمین این روزها برای هر دولتی حتی در کشورهای فقیر هم فراهم است. ردیابی یک سیگنال موبایل، پیدا کردن مختصات جیپی اس یک ردیاب، بلند کردن یک ریزپرنده مسلح از مکانی در نزدیکی سوژه ترور یا حتی استفاده از تجهیزات دوشپرتاب نفری در کشور پهناوری مثل ایران دیگر یک اتفاق عجیب و غریب نیست. در بقیه نقاط دنیا هم به طور مداوم این اتفاقات میافتد. مثلاً همین چند هفته پیش ترامپ هم که تیم امنیتی بسیار قدرتمندی دارد، ترور شد و اگر گلوله دو سانتیمتر به سمت راست میرفت، همهمان راحت شده بودیم. پس اینکه این اتفاق در کشور ما افتاده است، در کنار اینکه باید به ترمیم باگهای امنیتیمان بینجامد، نباید موجبات یأس و ناامیدی ما را فراهم کند.
نکته دیگر درباره شهادت اسماعیل هنیه اینکه، اگر این ترور در هر نقطه دیگر از جهان رخ میداد، در حد یک اتفاق کوچک تقلیل پیدا میکرد و در مارپیچ سکوت رسانههای جریان سلطه گرفتار شده کاملاً فراموش میشد. همانطور که ترور شخصیتی مثل عماد مغنیه در این مارپیچ سکوت، خاموش شد. ترور هنیه در ایران انشاءالله میتواند منشأ اثر چندین برابری نسبت به هرکجای دیگر شود.
پس گرفتن انتقام قطعی است و باید انجام شود و این اقدام هم باید به نحوی صورت پذیرد که زمینه ایجاد بازدارندگی و پشیمان کردن اسرائیل از اقدامات مشابه فراهم شود.
اما این همه ماجرا نیست؛ آنچه مهمتر از ترور و شهادت اسماعیل هنیه است اینکه، این اتفاق نباید موجب شود تقابل ایران و اسرائیل تقلیل پیدا کرده، کوچکانگاری شود. بهعبارت بهتر، ترور اسماعیل هنیه یکی از مراحل بازی بزرگ میان ایران و رژیم اسرائیل است. انتقام وقتی میتواند مؤثر باشد که به ابعاد مختلف این بازی اشراف داشته باشیم. برای پیبردن به ابعاد مختلف شهادت اسماعیل هنیه باید سطح نگاه را به حدی ارتقا بدهیم که بتوانیم ابعاد این بازی میان دو قدرت اصلی غرب آسیا را درک کنیم. بنابراین باید سطح درگیری با رژیم صهیونیستی را از نظامی صرف به بقیه سطوح ارتقا بدهیم. اگر این اتفاق بیفتد؛ یعنی ابعاد درگیری را فراتر از یک زد و خورد نظامی ببینیم متوجه میشود اتفاقاً دست بالا با مقاومت است.وقتی در این سطح به صحنه نگاه کنیم متوجه میشویم انجام این ترور ناشی از موضع ضعف اسرائیل است و نه موضع قدرت او. به ویژه در طول یک سال گذشته و مشخصاً پس از اجرای عملیات طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی روز به روز در وضعیت ضعف مفرط فرو میرود.
یکی از عرصههای شکست این رژیم حوزه اقتصاد است. بنا به گزارش پایگاه «کالکلیستک» در پایان سال ۲۰۲۳ در اسرائیل نسبت به سال قبلش، ۲۰ درصد از میزان سرمایهگذاری کاسته شده و سرمایهگذاریهای خارجی هم ۲۹ درصد سقوط کرده است. نخستین دادههای سال ۲۰۲۴ هم نشان میدهد گردش جریان سرمایه در اراضی اشغالی در پایینترین سطح در ۹ سال گذشته بوده است. همچنین پایگاه «۹۷۲مَگ» در گزارشی آورده است سیاستهای نتانیاهو، اقتصاددانهای صهیونیست وزارت دارایی را به این نتیجه رسانده که حجم اقتصاد رژیم صهیونیستی به میزان ۱۵ تا ۲۵ میلیارد دلار (۹/۱۴ تا ۶/۱۸ میلیارد یورو) در سال کاسته شده است. مضاف بر اینکه بنابر برآورد وزارت دارایی رژیم، عملیات «شمشیر آهنین» هر روز ۲۶۹ میلیون دلار (۲۵۰ میلیون یورو) هزینه دربر دارد و البته، درصورتی که جنگ منطقهای شود، بسیار پرهزینهتر خواهد بود.
یکی دیگر از تبعات عملیات ۷اکتبر که نشان از وضعیت اسفناک رژیم اسرائیل دارد، تعطیلی بندر ایلات است. حدود دو هفته پیش مدیر این بندر در جنوب اراضی اشغالی اعلام کرد میزان فعالیت اقتصادی در این بندر به دلیل ناامنی ناشی از جنگ ۸۵درصد کاهش پیدا کرده و او این بندر را ورشکسته اعلام کرد. وضعیت اقتصاد در بقیه نقاط سرزمینهای اشغالی مثل حیفا هم، چندان تعریفی ندارد.
عرصه دیگری که شکست اسرائیل در آن روزبهروز بیشتر احساس میشود، فضای اجتماعی منطقه است. برپایه نظرسنجیهای معتبر، میزان افرادی که در اراضی اشغالی هنوز هم به معادله دو دولت (اسرائیل و فلسطین) معتقدند به شدت کاهش پیدا کرده است. یا مرکز افکارسنجی عربی در واشنگتن گزارش داده میزان افرادی که در جهان عرب، ایران را دشمن اصلی میبینند از ۷ درصد به حوالی ۲ درصد رسیده است. اقبال به مقاومت در اراضی اشغالی و اراضی غیراشغالی هم اکنون چندین برابر شده و ایجاد برخی واحدها مثل گردان جنین ناشی از همین اقبال است.
در عرصه سیاسی هم مهمترین پروژه صهیونیستها در پنج سال گذشته معاهده صلح ابراهیم بوده است و تا حوالی سال ۲۰۲۰ در این زمینه توفیقات خوبی هم داشتند. اما حالا دیگر از کشورهای عربی که برای پیوستن به این معامله صف کشیده باشند، خبری نیست. برعکس کشورهایی که مواضع کاملاً مخالف علیه این معاهده دارند مثل الجزایر یا ایران در مرکز توجهات قرار گرفتهاند. همچنین در عرصه سیاسی دولت نتانیاهو عملاً با تنفس مصنوعی زنده است و بقای او به مویی بند است.طراحی و انجام هرگونه عملیات انتقامی ضمن آنکه لازم و حتمی است، باید با توجه به ابعاد درگیری ایران و رژیم صهیونیستی تنظیم شود، تا ما را در این بازی یک مرحله به جلو ببرد؛ موفقیتی برای ما رقم بزند و شکستی دیگر به شکستهای اسرائیل اضافه کند.
انتهای پیام
نظرات