• چهارشنبه / ۳ مرداد ۱۴۰۳ / ۱۱:۵۷
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 1403050301973
  • خبرنگار : 71614

به روایت واحد خاکدان

یک دلگیری و یک خاطره از محسن وزیری مقدم

یک دلگیری و یک خاطره از محسن وزیری مقدم

شیوه تعاملی به کار رفته در آثار محسن وزیری مقدم در دهه ۵۰ خورشیدی بسیار خاص و متفاوت بود؛ ارتباطی را با مخاطب ایجاد کرده بود که تا آن زمان کم نظیر بود. همان‌طور که واحد خاکدان به آن اشاره کرده بود محسن وزیری مقدم تاریخ عرصه هنرهای تجسمی مدرن را می‌شناخت و می‌دانست اگر قرار باشد کسی قدمی در این مسیر بردارد باید از چه چیزهایی آگاه باشد.

به گزارش ایسنا، واحد خاکدان ـ نقاش سرشناس هایپررئالیست ایرانی ـ درباره محسن وزری مقدم ـ از جمله نقاشان شاخص نوگرای ایران ـ می‌گوید: «آگاهی او بیکران بود. امیدوارم بعضی از اساتید اگر عرایض من را می‌شنوند ناراحت نشوند، اما به نظر من آقای وزیری تنها هنرمندی بود که در عرصه هنرهای تجسمی ایران در آن زمان، در دهه ۵۰ خورشیدی که ما جوان بودیم و می‌خواستیم شروع به کار کنیم، خیلی آگاهانه و آگاه‌تر درباره مدرنیزم عمل می‌کردند.»

او درباره اولین برخورد خود با محسن وزیری مقدم و دیدنش اینچنین گفته است که «من یادم می‌آید یک نمایشگاه در گالری انجمن ایران و آمریکا گذاشته بودند، که به اوایل دهه ۵۰ خورشیدی برمی‌گردد؛ من آن زمان دانشجو بودم و که قبلا با کارهای ایشان آشنایی پیدا کرده بودم اما آن زمان پردیس‌ها را برای اولین بار به نمایش گذاشته بودند و این رویداد بسیار مهمی برای عرصه هنرهای تجسمی ایران بود.» 

خاکدان ادامه می‌دهد، «در شب افتتاح این نمایشگاه او را دیدم. همه می‌دانند و کسانی که به کارهای آقای وزیری علاقه دارند می‌دانند که این مجسمه ها متحرک هستند و هنوز هم به نمایش درمی‌آیند و می‌توان حرکتشان داد. وجه تمایز این آثار با دیگر آثاری که در عرصه هنرهای تجسمی در جهان شده بود، همین بوده که این مجسمه‌ها یا ابژه‌ها قابل حرکت دادن بودند. من به یاد دارم که رفتم وارد انجمن و سالن گالری شدم و آقای وزیری را برای اولین بار دیدم؛ و لباس‌هایی را که پوشیده بودند را هم یادم است؛ کت و شلوار پوشیده بودند که خیلی خیلی مورد توجه قرار می‌گرفت؛ با یک شال گردن.» 

او می‌گوید: «اتفاقی که افتاد این بود که آقای وزیری با تمام آن شمایل یک آچار فرانسه نیز دستشان بود و دور گالری می‌گشت و پیچ و مهره‌ها را شل و سفت می‌کرد تا مجسمه‌ها را حرکت دهد. از نظر من چنین حرکتی یک پرفورمنس بود. در آن شب در عین حال که حضار در بحر تماشای این مجسمه و فیگورها بودند، کار ایشان هم برایمان جذاب بود، چرا که هر کسی می‌توانست این کار را انجام دهد اما نحوه حرکت دادن آن‌ها از سوی ایشان با دیدگاه زیبایی‌شناختی خاصی بود. دیدگاه زیبایی شناختی محسن وزیری بود؛ کمی که بازوی مجسمه را خم می‌کرد چندین متر به عقب می‌رفت و از دور نگاه می‌کرد و سعی می‌کرد که ببیند زوایای ایستادن این بازوها از نظر زیبایی شناختی چه بازدهی دارد. این حرکت مرتب از ابتدای نمایشگاه تکرار می‌شد.»

این نقاش سرشناس به آگاهی محسن وزیری مقدم از عرصه هنرهای تجسمی مدرن می‌گوید: «وزیری آگاهی‌اش بی‌کران بود و تاریخ عرصه هنرهای تجسمی مدرن را خوب می‌شناخت و می‌دانست اگر قرار باشد کسی چنین قدمی بردارد باید چه چیزهایی را در عرصه هنرهای تجسمی بداند، به خاطر همین هم بعضی موقع‌ها مکالمات بامزه‌ای میان ما رد و بدل شده است.»

او با خنده یکی از خاطراتش را با محسن وزیری مقدم تعریف کرده و می‌گوید: «یک‌بار که وسط صحبت‌ها آتشین شده بودند گفتند نقاشی دیگر آن نیست که قبلا بود؛ یک سیب بگذاری بغل پنجره نور بیندازی روی آن را و بکشیش و یک جفت کفش کهنه روی صندلی بگذاری و آن را هم بکشی. همین‌طور که صحبت می‌کردند من گوش می‌دادم و می‌دانستم که منظور ایشان در مجموع چیست اما یک مرتبه یک حالت تردید در چشمان ایشان دیدم که به من نگاه می‌کند، چون یک مرتبه فکر کرد که با کسی صحبت می‌کند که همچنان هم این کار را می‌کند.»

خاکدان در پایان تاکید کرد: «ایشان یک مقدار هم از جامعه هنرهای تجسمی ایران دل چرکین بودند که آن طور که باید و شاید از کار ایشان استقبال نشده و از کار ایشان تجلیل نشده است.»

به گزارش ایسنا، طی روزهای گذشته رویداد «محسن وزیری مقدم > صدسالگی» آغاز شد. طی این رویداد از جمعه، ۲۹ تیرماه نمایش مجموعه‌ای خاص از آثار محسن وزیری مقدم در تهران و دیگر شهرها اجرایی شد. یکی از گفت‌وگوهای صورت گرفته در جریانِ این رویداد با واحد خاکدان صورت گرفته است.

مجسمه‌های مفصلی و حرکتی وزیری‌مقدم (۱۳۴۸ ـ ۱۳۵۴) از نمونه‌های شناخته شده و مهم هنر معاصر ایران است. این آثار در روزهایی که آن را خلق می‌کرد در حقیقت کاملا متفاوت بود. 

او درباره خلق این آثار گفته است: ««از سال ۱۳۴۸ با بهره‌گیری از نقش‌برجسته‌های فلزی اقدام به ساختن مجسمه‌های چوبی کردم. نوارهای فلزی را رها کردم و برش‌های چوبی بین آن‌ها را مبنای کار قرار دادم. در آغاز برش‌های چوب با زوایای نود درجه، کنار هم چسبانده شدند. گاه چوب خالص، گاه رنگی با قوس‌ها و حفره‌ها، تحول منطقی این مجسمه‌های بی‌حرکت مرا به ساختن مجسمه‌های مفصلی هدایت کرد. در اواخر سال ۱۳۴۸ به جای آن‌که برش‌های چوب را به هم بچسبانم، با پیچ و مهره به یکدیگر متصل کردم و مثل مفاصل بدن انسان امکان بازوبسته شدن به آن‌ها دادم...»

وزیری مقدم در این زمینه گفته است که «در حال سوراخ کردن قطعه‌ای چوب بودم تا بتوانم آن را اره کنم. مته از رویه گذشت و به سطح زیرین و میز کارم رسید و چوب رویی شروع به چرخیدن کرد. این جا بود که ناگهان ایده مجسمه‌های مفصلی در ذهنم جرقه زد؛ این که مجسمه‌ها می‌توانند حرکت کنند.»

یا به روایتی دیگر از او «در اینجا مسئله این بود که فرم از حالت ثابت و تحمیل‌شده بیرون بیاید و تماشاگر بتواند هر لحظه فرم تازه‌ای به وجود آورد. در حقیقت خاصیت روانی خودش را در شکل دادن به این آثار آزمایش کند. این نقش‌برجسته که در فضای معماری قرار می‌گیرد فضا را به خود مشغول نمی‌کند بلکه دائماً قابلیت تغییر به فضا می‌دهد.» 

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha