به گزارش ایسنا، به نقل از فارس، در مسلک داعش همین که کسی به یک فراری آدرس داده باشد یا غذا و جرعه آبی، کافی است تا او و تمام خانوادهاش را قتلعام کنند و دخترانشان را به اسیری ببرند حالا چه برسد به اینکه کسی در خانهاش را به روی فراریان باز کند و پناهشان دهد. کسی مثل «ام قصی» زنی از اهالی عراق که در آن حکومت رعب و وحشتی که داعش برای خودش در عراق به پا کرده بود. در خانهاش را به روی چند اسیر فراری باز کرد و طوعه زمانهاش شد! طوعه، تنها حامی مسلم در کوفه بود. وقتی مردان رسم نامردی به جا آوردند و پشت مسلم را خالی کردند، طوعه بود که مردانگی کرد و یک تنه جور اهالی کوفه را کشید تا مسلم حتی برای چند ساعت هم که شده پناه و آشنایی در این شهر داشته باشد. بانوی تاثیرگذار عاشورایی که شجاعت مثال زدنیاش بخشی از حماسه کربلا است و الگوی بسیاری از زنان مسلمان است مثل «ام قصی»!
آرزوهایی که برای زنان دست نیافتنی نیستند!
وقتی صحبت از زنان تاثیرگذار کربلا میشود رسیدن به جایگاهی مثل آنها در زندگی برایمان آرزوی دور و دراز و دستنیافتنیای به نظر میرسد. اما این آرزوها هر چقدر هم دور و دراز باشد محال و غیر قابل دسترس نیست، گواهش هم طوعه زمانهمان! «عالیه خلف صالح» با کنیه ام قصی، بانویی سنی مذهب و از اهالی شهر علم در شمال تکریت عراق است که در بزنگاههای امروزی مثل زنان بزرگوار عاشورایی عمل کرد و ثابت کرد هرجا که کربلا باشد میشود طوعه بود، امالبنین بود، رباب بود و ... داعش در همان بدو ورودش به منطقه داغ بزرگی به دل عالیه صالح نشاند و همسر، پسر، برادرزاده او را سر برید. با اینکه یک شبه غم سنگینی بر سینه امقصی نشست و از سنگینی این داغ تا مدتها و به صورت موقت حافظهاش را از دستداده بود اما هیچوقت این جنایت باعث نشد ذرهای ترس از داعش به دلش راه بدهد. او هم مثل همه مادرهای عراقی دلهره این را داشت که وحوش داعش نیمه شب داخل خانهاش بریزند و به خاطر کاری که انجام داده است دیگر فرزندانش را هم از او بگیرند اما وقتی پای دفاع از مظلوم بود این دلهرهها و دغدغههای شخصی او کمتر اهمیت پیدا میکرد. شاید این همان چیزی است که عالیه خلف را از زنان دیگر شهر متمایز کرده است و به طوعه نزدیک!
وقتی عالیه به طوعه اقتدا کرد!
۱۲ ژوئن ۲۰۱۴ که نیروهای داعش پس از سقوط موصل و تکریت در پایگاه هوایی اسپایکر کشتار دسته جمعی راه انداختند صدها دانشجوی مظلوم هم به شهادت رسیدند. دقیقتر اگر بخواهیم بگوییم یک هزار و ۷۳۲ دانشجو که همگی زیر ۲۲ سال، عمدتا شیعه و بدون سلاح در این پایگاه بودند غافلگیرانه و مظلومانه به اسارت داعشی ها درآمدند.بسیاری از آنان به بیابان های تکریت منتقل شدند و با دست های بسته در چاله های از پیش آماده شده گلوله باران شدند. بعضی هم پیش از آنکه سرب داغ اثر کند و جانشان را بگیرد، زنده به گور شدند. اما سرنوشت برای همه اینطور رقم نخورد بعضی از سربازان عراقی توانستند از آن کشتارگاه تکفیری بگریزند و مسیر نامعلومی را پیش بگیرند. هرچند امیدی نداشتند که از دست داعشیها در امان باشند یا سرپناهی را پیدا کنند. وقتی یکی از دانشجویان فراری که اتفاقا دوست خالد پسر امقصی بود به او زنگ زد و گفت در بیابانها آواره شدند و تمام نیروهای داعش به دنبالشان هستند و جایی برای رفتن ندارند، امقصی یک لحظه هم درنگ نکرد و دختر و پسرش را به دنبال دانشجویان فرستاد. میدانست اگر داعش و نیروهایش که هر ورود و خروجی را بررسی میکردند و هر رهگذری را زیر نظر میگرفتند متوجه میشدند که حتی او با یکی از آنها همکلام شده است سر از تنش جدا میکردند. اما امقصی به طوعه اقتدا کرد. گره دلش را محکم کرد به روزهایی که عبیدالله اعلام کرده بود هرکس مسلم راپناه دهد در امان نیست و هر کس او را تحویل دهد جایزهای میگیرد. به نیمه شبی که سفیر امام حسین علیهالسلام در کوفه جایی برای رفتن نداشت و به دیوار خانه طوعه تکیه زده بود. او هم میخواست مثل طوعه رسم مهماننوازی از غریبی را به جا بیاورد و جرعه آبی خنک و گوارا به دستشان بدهد.
۵۸ دانشجویی که از دست داعش جان سالم به دربردند
اقتدا به طوعه رمز پیروزی امقصی بود او و خانوادهاش همه آن 58 دانشجوی آواره و فراری را نجات دادند. خانهاش سرپناه غریبان شد و خودش مادر آنها، برایشان همانطور بود که برای پسرش خالد بود. حتی امقصی خودش آستین بالا زد و برایشان کارت شناسایی جعل کرد تا در امان باشند. وقتی از او میپرسند که با همه خطراتی که در انتظارش بود چرا این کار را کرده است. میگوید: «من یک مادر داغدیده بودم و آن جوانان، فرزندان این کشور.
نمیخواستم مادر دیگری داغدار شود و خانوادههای بیشتری نابود شوند. خون فرزندان من از دیگر فرزندان رنگینتر نبود. با اینکه فشار زیادی را تحمل کردم اما در تمام مدتی که خالد و دخترم با قایق به نجات آن چند جوان رفته بودند ذکر میگفتم و از خدا میخواستم حافظ فرزندان بیگناه ما باشد.شکر خدا، آنها به سلامت برگشتند و ما چندین گروه دیگر از جوانان را هم نجات دادیم. برخی از آنها کرد بودند، برخی ترکمان، بعضی از بغداد و بعضی از شیعیان جنوب اما جوانان شریفی بودند و هنوز هم به دیدار من میآیند.»
زنی که ابومهدی او را طوعه زمان صدا میزد!
در جریان نجات این جوانان، داعش متوجه فعالیتهای امقصی و خانوادهاش شد و آنها را تهدید به مرگی وحشتناک کرد. آنها ناچار از منطقه خارج شدند و بعد از اینکه نیروهای حشد الشعبی توانستند کنترل منطقه علم را به دست گرفته و امنیت را برقرار کنند به زادگاه خود بازگشتند. بعد از نجات آن پنجاه و چند جوان مردم من را مادر عراق نامیدند و در سال ۲۰۱۵ هم از طرف دولت عراق مدال افتخاری به من داده شد. او تنها زن عضو حشدالشعبی هم شد و چندباری با سرداران شهید ابومهدی المهندس و حاج قاسم سلیمانی دیدار کرد و ابومهدی او را طوعه زمان صدا میکرد. اما از همه اینها لذتبخش برای او جانهای عزیزی است که نجات داده است و در یکی از بزنگاههای زندگی مثل بانوی بزرگواری مثل طوعه عمل کرده است.
انتهای پیام
نظرات