به گزارش ایسنا، ماه رمضان دیگر به پایان خود میرسید افطار امیر شباهتی به هیچ کدام از امیران دنیا نداشت. او متفاوتترین امیری بود که دنیا به چشم خود دیده و خواهد دید. او غایت آرزوی متقیان، مومنان و حکیمان بود و خواهد بود. تازه آفتاب تابان و داغ کوفه روبه غروب گذاشت و امیر در عمارت خود نشسته بود اما عمارت او سنگ و کلوخ و دیوارها و برج و باروی بلند نبود. عمارت او دل یتیمان کوفه و دخت نبی اکرم و حسن و حسین و زینب و.. بود. او بعد از خلافت هم در خانه خود زیست و بعد از مدتها میل به جگر کردند. حضرت روبه حسین کرد و از او خواست به بازار برود و جگر بخرد. حسین خرسند شد و چون از وقتی که ردای حکومت را مردم به پدرش سپردند قوت غالبش نون جو بود.
حسین به بازار رفت و با شوق جگر خرید و آورد جگر آماده شد و پدر از مسجد به خانه آمد و پای سفره نشست. تا لقمهای در دهان بگذارد سائل که میدانست در کدام خانه را دق الباب کند در زد و حسین خود را به در رساند و دید سائل است و پدر گفت فرزندم این جگر سهم این سائل است. به او هدیه کن من همان نان جو میخورم. حسین جگر را برداشت و به سائل سپرد.
کسی که دست رد به سینه قتلش نمیزند
مردی از قبلیه مراد بود. آرام آرام نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد با اینکه شرم داشت در چشمان امیر نگاه کند. از امیر، اسبِ قرمزِ خوش رنگی خواست.حضرت هم بیدرنگ به او هدیه داد، وقتی مرد سوار بر آن اسب شد و رفت، امیرمؤمنان این شعر را خواند:
«أُریدُ حیاتَهُ و یُریدُ قَتلی، عذیرَکَ مِن خلیلِکَ مِن مُرادِ» یعنی «من برای او حیات و سلامتی را آرزومندم، اما او قصد کشتن مرا دارد». امیر به دوستانش فرمود : این سوار قتل من است. دوستان که بارها پیشبینی درستش را دیه بودند در کمال حیرت از او خواستند چرا مرد را نمیکشد. امام جواب داد پس چه کسی مرا بکشد. اما آیا کسی که دست رد به سینه قاتلش نمیزد. چگونه دست ملتمس محبان خود را ناامید کند؟
علی(ع) و شیعیانش در قیامت رستگارند
جابربن عبدالله انصاری از صحابه پیامبر روایت میکند. حضرت رسول مانند شمعی در جمع ما که کنار خانه خدا نشسته بودیم همنشین بود و میدرخشید. در این حال حضرت علی (ع) به سوی ما در حرکت بود پس از آنکه به ما رسید و چشم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به او افتاد آمد فرمود: برادرم به سراغ شما می آید. سپس رو به کعبه کرد و گفت به خدای این کعبه قسم که این مرد و شیعیانش در قیامت رستگارند بعد رو به ما کرد و فرمود: او قبل از همه شما به خدا ایمان آورد و قیام او به فرمان خدا بیش از همه شما است وفایش به عهد الهی از همه بیشتر، قضاوتش به حکم الله افزونتر، مساواتش در تقسیم بیت المال از همه زیادتر، عدالتش درباره رعیت از همه فزون تر و مقامش نزد خدا از همه بالاتر است.
جابر گفت: در اینجا آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیراًبریه( بینه/7) نازل شد و پس از آن هنگامی که علی (علیه السلام) می آمد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گفتند بهترین مخلوق خدا بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمد.
ارزش حکومت نزد امیرالمومنین
حضرت علی علیهالسلام چون پیمان شکنی برخی از اهل بصره را دید با سپاهی عازم بصره شد تا پیمانشکنان را سرکوب کند. در مسیر حرکت برای استراحت در نزدیکی بصره به محل (ذی قار) برای رفع خستگی و آمادهسازی سپاه توقف کردند. عبداللهبنعباس روایت میکند. به حضور امیر المومنین شرف یاب شدم. من در این دیدار رئیس مسلمانان ، فرمانده کل قوا را دیدم خود کفش خویش را وصله میزند.
حضرت روی به من کرد و فرمود: ابن عباس ! این کفش چه قدر میارزد؟ قیمت آن چه قدر است؟
گفتم :
ارزشی ندارد.
فرمود:
سوگند به خدا! همین کفش بی ارزش از ریاست و حکومت شما برای من محبوب تر است . مگر این که بتوانم با این حکومت و ریاست حق را زنده کنم و باطل را براندازم .
آری ! ارزش یک حکومت ، بسته به آن است که در سایه اش حق زنده و باطل نابود گردد و گرنه چه ارزشی دارد؟
انتهای پیام
نظرات