به گزارش ایسنا، تقی دژاکام در یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: شاید توصیه به رعایت اخلاق، رعایت انصاف، رعایت ادب و مواردی از ایندست به این شش نامزد بزرگواری که دیروز از سوی مراجع رسمی تأیید صلاحیتشان اعلام شد، دیگر خیلی تکراری باشد. اما من میخواهم بهجای این توصیههای مهم، اما تکراری، یک توصیه جدید به هر شش نامزد محترم انتخابات و البته به هواداران و طرفداران آنها کنم و آن هم اینکه آنها را به مطالعه یک کتاب فرا بخوانم.
بله، شاید کمی خندهدار باشد که در این وانفسای شلوغی تبلیغات که هر ثانیهاش برای نامزدهای ششگانه از طلا هم باارزشتر است آنها را به کتابخوانی دعوت کنیم، اما یکی از مهمترین راههایی که موجب میشود این عزیزان هم به مسیری که باید طی کنند و هم به مقصدی که باید به آن برسند، توجه داشته باشند، مطالعه و غور در همین کتابی است که قصد معرفی آن را دارم؛ کتابی که همه این آقایان اسم آن را شنیدهاند و چه بسا صفحاتی از آن را خواندهاند و اگر نخواندهاند با مضامین آن در طی این چهارپنج دهه آشنایند و شاید بعضی از سطور آن را هم در اینمدت در سخنرانیها و صحبتهایشان روخوانی کرده باشند، اما الان آنها را فراموش کردهاند و لازم است کسی آن مضامین را به یادشان بیاورد یا خودشان دست به کار بازخوانی آن شوند.
این کتاب، مانیفست یک انسان مسئول مسلمان در دنیای امروز است که مطالب آن بر اساس نوشتهها و سخنان انسان مسلمانی است که به دین و سیاست نگاه جامعالاطراف، و نه یکسویه، داشته و از افراط و تفریط دور بوده و از کسانی که نگاه متحجرانه به دین و سیاست داشتهاند یا برعکس کاملاً لیبرالی و بیچارچوب به این مقولات مینگریستهاند، در تمام طول زندگی پربارش ابراز برائت کرده است.
این شخص «امام خمینی» و کتاب مورد نظر هم «صحیفه امام» است که سطرسطر آن برآمده از نگاه مکتبی عمیق امام به جامعه و سیاست و کنش سیاسی و مراقبات مربوط به آنهاست.
شاید در این روزهای کوتاه پیش رو نتوان تمام ۲۲ جلد این کتاب گرانسنگ را ورق زد و به نظرم لازم هم نیست که همه این مجلدات ارزشمند در این مدت خوانده شود، اما توصیه اکید میکنم عزیزان فوقالذکر و البته همه ما که به نوعی هوادار یکی از این ششنفریم، حداقل جلد ۲۲ آن را مطالعه کنیم؛ یعنی همان توصیههای مهمی که امام در اواخر عمر شریفش داشته که عصاره حدود یک قرن فعالیت عمیق دینی و سیاسیاش در آن ارائه شده است.
در صحیفه است که امام رسماً اعلام میکند «اعتراف میکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود» و «ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم» یا «نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، بهگونهای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال بروند». امام نسبت به مسئولانی که اشرافی زندگی میکنند به شدت هشدار میدهد و روی کار آمدن چنین افرادی را موجب این میداند که با مردم رفتار متکبرانه داشته باشد و در مقابل قدرتهای خارجی ذلیل و خاضع باشد. امامی که بارها از دانشجویان میخواست در سیاست دخالت کنند حتی اگر اشتباه کنند، صریحاً به آقای منتظری که بارها او را پاره تن خود نامیده بود، با تندی میگوید: «از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید، در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید». امام نمونه این سادهلوحی را هم ذکر میکند که برای امروز همه ما هم درسآموز و مایه عبرت است: «در مسئله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید.»
امام حرکتکردن و اقدام را موجب شایعهسازی دشمنان و بدخواهان میداند و در نامهای مینویسد: «گاهی میبینم از تهمتهای ناروا و شایعهپراکنیهای دروغین اظهار ناراحتی و نگرانی میکنی. اولاً باید بگویم تا زنده هستی و حرکت میکنی و تو را منشأ تأثیری بدانند انتقاد و تهمت و شایعهسازی علیه تو، اجتنابناپذیر است، عقدهها زیاد و توقعات روزافزون و حسادتها فراوان است. آنکس که فعالیت دارد گرچه صددرصد برای خدا باشد از گزند بدخواهان نمیتواند بهدور باشد».
همین امام البته بارها و بارها از خطر متحجرین و انجمن حجتیه و خشکمقدسها و کسانی که کاری به کار سیاست ندارند به شدت انتقاد کرده و به عنوان نمونه گفته است: «اینجانب کراراً گفتهام که روحانینمای غیرمهذب و در غیر خط اسلام، از ساواکی برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر است». یا «شما میدانید که مرحوم شیخ فضلالله نوری را کی محاکمه کرد؟ یک معمم، یک ملای زنجانی [شیخ ابراهیم زنجانی]محاکمه و حکم قتل را او صادر کرد؛ وقتی معمم و ملا مهذب نباشد، فسادش از همهکس بیشتر است. در بعض روایات هست که در جهنم، بعضیها - اهل جهنم – از تعفن بعض روحانیین در عذاب هستند، و دنیا هم از تعفن بعضی از اینها در عذاب است».
برای امام خمینی «کارآمدی» اصالت دارد نه رفاقت، به همین دلیل به رؤسای جمهور توصیه میکرد «اگر چنانچه انسان دنبال این باشد که حالایی که من رئیس دولت هستم، بروم دنبال رفقایی که همراه من هستند، کارآمد باشند یا نباشند، به این کار نداشته باشد. بداند که این کار، کار شیطانی است»؛ و توصیه دیگر اینکه واردات کالاهای مصرفی ممنوع شود: «بر دولتها و دستاندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمکهای مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرفساز و خانهبرانداز جلوگیری نمایند» و نیز هشدار میدهد: «باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاستبازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسههای شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بینالمللی نکشند».
امام بارها تذکر داد که رقابتهای انتخاباتی، رفاقتهای بین نیروها را خدشهدار نکند: «طرفداران هر دو گروه باید بدانند که همه این امور اعتباری و زودگذر است و همه در محضر حق هستیم و آنچه در صحیفه کردار ما ماندنی است اعمال و رفتار ما و آنچه موجب سعادت و جاودانگی ما میشود، صفای معنویت و ثمرات خلوص بندگی است، و ما هم نباید خلوص عمل و جامعه اسلامی خودمان را به زنگار کدورتها و اختلافات آلوده کنیم و رقابتهای گذشته انتخاباتی هم هرگز نباید موجبات تفرقه و جدایی را فراهم نماید».
همچنین «من باز به همه این آقایانی که میخواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمیدانم نامه سرگشاده بفرستند و ازاین مزخرفات، به همه اینها اعلام میکنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جای خود باشند و چنانچه اینطور نباشد، مسئله طور دیگر خواهد شد» و در جای دیگر و صریحتر: «نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد... هر کس از هرجا صبح بلند میشود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسی را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیسجمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو برخلاف رأی شما باشد»؛ و در آخر هشداری جدی از امام: «باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردهاند، این مردم زاغهنشین که شماها را روی مسند نشاندهاند، ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید! بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید!»
انتهای پیام
نظرات