به گزارش ایسنا، در بیش از هفتصد آیۀ قرآن به واژه ایمان و مشتقاتش پرداخته شده است. نشان دهنده اهمیت ایمان در جهانبینی قرآنی است. ایمان در سبک زندگی اسلامی نقش محوری و کلیدی دارد. بزرگان دینی در جهان معاصر هر کدام سعی کردند به تبین واژه ایمان بپردازند .علامه طباطبائی (ره) با توجه به آیه ۴ سوره فتح (هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ) ایمان را به معرفت و علم همراه با التزام عملی به متعلق آن دانسته است و در توضیح میگویند: ایمان تنها علم و تصدیق نیست چون علم نظری با کفر عملی جمع میشود. و به عبارت دیگر ایمان عقد قلبی نسبت به موضوعی است که منجر به قیام عملی نسبت به مقتضای آن شود.
حضرت آیت الله جوادی آملی همچون استاد خود ایمان را عقد قلبی میدانند که بین نفس انسان ویک مطلب (متعلّق ایمان )بر قرار میگردد که البته لازمۀ ایمان حق و صحیح در انسان راظهور این ایمان در ظاهر جوارح انسان میدانند و عقل از نظر ایشان در ایمان حضوری فعال و مقدّم بر ایمان دارد و مثل چراغ و راهنمایی است که دست انسان را در دامن وحی معصوم گذاشته و به عنوان حجت درونی همواره در کنار مومن حاضر است.
آیت الله عبدالله جوادی آملی معتقد است با کنترل حواس پنجگانه، پالایش دل از غیر خدا، خلوت با پروردگار یکتا و همچنین ایمان همراه با برهان می توان راه تجربه صحیح دینی را پیمود. باید حواس پنج گانه ظاهری را کنترل کرد. یعنی انسان به هر جا نگاه نکند و به هر سخنی گوش ندهد و غذای طاهر بخورد و دست و پا و سایر اعضا را در مسیر صحیح به کار گیرد و خلاصه آن که ورود اشیای خارج از کانال های پنج گانه به درون، و صدور اشیای درون از مسیرهای مزبور، باید کاملا مضبوط و حلال و سنجیده باشد. باید قلب و دل را از غیر خدا پالایش و آزاد کرد و فقط در قید و بند خدا قرار داد. انسان باید دل را حرم خداوند بداند. باید به مقدار لازم با خدای واحد خلوت کرد و از کثرت فارغ شد. به ویژه شبها انسان برای خویش باشد و راز و نیازی داشته، به فکر کار روزانه دنیایی نباشد و به دیگر سخن، از راه نوافل به خدا تقرب جوید که این بهترین راه تقرب است.
آیت الله مصباح یزدی به تفاوت ایمان با معرفت اشاره میکند. شرط لازم ایمان به خدا نیز معرفت به اوست. معرفت خداوند به سه شکل مختلف قابل تصور است: 1. معرفت فطری که معرفتی حضوری و شخصی و درعین حال اجمالی است. 2. معرفت عقلی که معرفتی حصولی و کلی، ولی غایبانه است. 3. معرفت شهودی که معرفتی حضوری، شخصی و روشن است. هرکدام از معرفت های عقلی و شهودی، میوه همان معرفت فطری، ولی مکمل و متمم آن هستند. معرفت فطری به دلیل ابهام و اجمالش به تنهایی نمی تواند زمینه ساز ایمان صحیح باشد. معرفت عقلی نیز به دلیل کلی بودن نمی تواند خدای مشخصی را برای ایمان معرفی کند. معرفت شهودی نیز چیزی جز معرفت فطری صیقل یافته نیست. ازاینرو، معرفت فطری باید از طریق معرفت عقلی یا شهودی به وضوح کافی برسد تا بتواند زمینه ساز ایمان باشد.
انتهای پیام
نظرات