علیرضا تولایی، نویسنده و محقق ادبیات و فلسفه، در آئین «میراث داران مکتوب اصفهان» که شب گذشته (۱۰ اردیبهشتماه) در کتابخانه مرکزی شهرداری برگزار شد، گفت: ما در میان افرادی که قصد داشتهاند رابطه سنت با عصر جدید در ایران را بازخوانی کنند شاهد یک سردرگمی و آشفتگی مفهومی در معنایی تئوریک و فلسفی هستیم. ما باید مبنایی داشته باشیم که فرهنگ و دین ما در آن باشد و آن مبنا نیز الگویی است که باید همهچیز را از آن استخراج کنیم. اصفهان این ویژگی را دارد. سخن گفتن از سنت و نسبت آن با عصر جدید، ذیل اصفهان شدنی بوده و هیچ راه دیگری جز این ندارد.
او ادامه داد: اصفهان نه بهعنوان شهر، بلکه بهعنوان یک ساحت تمدنیِ فرهنگی بوده و سخن گفتن از مختصات و ویژگیهای درونی آن نیز اهمیت دارد. در صورت اشاره به اصفهان با مفاهیم فلسفه و علوم انسانی جدید، اصفهان بهتمامی نه یک اجتماع و نه یک جامعه است؛ بلکه اصفهان یک ترکیب بسیار پیچیدهای از هردوی اینها است. اینگونه توجه به این ساحت در نظریهپردازی تمدنی فرهنگی ما، اهمیت دارد. اصفهان محل پیوند خوردن کلام، سخن فلسفی و بسیاری از ساحتهای دیگر با ساحت تمدنی فرهنگی و محل ترجمه تمدنی ما است که این مسئله ازنظر تمدنیِ فرهنگی بنمایه اصفهان را شکل داده و به لحاظ تاریخی در این دوران این امکان را به ما میدهد که از درون اصفهان نقشههای راه تمدنی و فرهنگی خود را استخراجکنیم.
تولایی خاطرنشان کرد: بسیاری تصور میکنند که اصفهان عبارت از است معماری اصفهان، و با سخن از اصفهان، معماری اصفهان در ذهن آنها تداعی میشود. معماری اصفهان تجلی آن نقشه تمدنی فرهنگی ما است که در این معماری تجلی کرده و آغاز راه از این معماری نبوده، بلکه معماری راهی است که باید برای رسیدن به نقشه هستی شناسانه و تمدنی ساحت خود از آن عبور کنیم.
این نویسنده و پژوهشگر سپس این پرسش را مطرح کرد که حکایت پژوهشگرانه از افقهای تمدنی ما به چه صورتی باید باشد، و در پاسخ گفت: وقتی ما با این اصفهان روبرو هستیم، زبان تمدنی ما است و این زبان تمدنی است که پژوهشهای ما را به صدا درمیآورد. ما نمیتوانیم اصفهان را به زبان پژوهش بدل کنیم؛ بلکه زبان اصفهان باید سرلوحه پژوهشِ ما قرار گیرد. در صورت انجام پژوهش درونی، این نکته قابلتوجه است که زبان پژوهش ما، زبان اصفهان است و ما نمیتوانیم اصفهان را به زبان پژوهشی خود تقلیل دهیم.
او بیان کرد: باید توجه کرد که اصفهان یک ساحت صرفاً زیبایی شناسانه نیست. ما اول باید دستگاه زیباییشناختی خود را داشته و درصورت داشتنش و نظریهپردازی آن، بازهم نمیتوانیم اصفهان را صرفاً عبارت از یک دستگاه زیباییشناختی بدانیم. مباحث ما روی معماری اصفهان، درگیر زیباییشناختی صرف نشده و درغیراین صورت، دچار نوعی خطاهای معرفتی و روششناختی شده و به آن ذات و حقیقت اصفهان راه پیدا نمیکنیم.
تولایی نمیتوان اصفهان را دستگاه زیبایی شناسانۀ صرف دانست، ادامه داد: بخشی از پژوهشهای انجامشده دربارۀ اصفهان، پژوهشهای تاریخی است و در اینجا با مسئلهای به نام فلسفۀ تاریخ روبرو میشویم. هیچ نوع تاریخنگاری بدون مبناهای فلسفی ممکن نیست. پیش از هر چیز ما باید درباره فلسفه تاریخ خود اندیشیده و بینیم بر اساس آن، چگونه امکان تاریخنگاری داریم.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: تاریخنگاریِ ما باید مبتنی بر فلسفه تاریخی خودمان بوده و از آن متدولوژی تاریخنگاری خود را استخراج کرده و در آن متدولوژی، اصفهان متجلی میشود. ما صاحب فلسفه تاریخ هستیم و ضرورتی ندارد برای تاریخنگاری خودمان به فیلسوفانی خارج از این تمدن روی بیاوریم. اصفهان چیزی نیست که ما با روش علمی و دستگاههای تبیینی به آن بپرداریم. برای سخن درباره اصفهان و حقیقت آن، ما باید فهمم خود را از اصفهان داشته و دستگاههای تبیینی نیز بر این مبنا باشد.
این محقق فلسفه اضافه کرد: ما در همه ساحتها بهخصوص سیاست، با روایت و گفتمان درگیر بوده که برای همه دنیا حائز اهمیت است. ما باید روایت سازی کرده که این روایت سازی به مقدمات و ساختارهای پیشینی نیاز دارد. روایت همه داستان نیست و ما باید روایتها را به گفتمان بدل کنیم؛ به دلیل اینکه گفتمانها رویهها را ساخته و اصول و قواعد را به زبان فلسفه و نظریه درمیآورند. روایتسازی اگر به گفتمان بدل شود، زمان بیشتری پایدار مانده و دامنه گسترش و میزان نفوذ آن نیز به لحاظ فرهنگی، ذهنی عمیقتر خواهد بود.
به گزارش ایسنا، در انتهای این مراسم از کتاب «دهجلدی یک سردار» رونمایی شد.
انتهای پیام
نظرات