حامد کاملنیا در گفتوگو با ایسنا، در خصوص تفاوت معمار و شهرساز اظهار کرد: معمار، فضا را خلق میکند که میتواند یک اتاق یا یک شهر باشد ولی بهطور کلی دامنه عمل معماری در عامه طراحی خرد مقیاس در حد یک ساختمان همچون یک خانه، مسجد، بیمارستان یا مدرسه است اما شهرساز نگاه کلان دارد؛ یعنی آنچه با عنوان برنامهریزی است؛ اینکه کجا ساختمان آموزشی باشد، کدام قسمت مسکونی باشد، هر کدام چند طبقه باشند، نحوه سازمان بین سمفونی خدمات و کاربریهای شهری و... را شهرساز طراحی میکند. در واقع معمار در نظامی که شهرساز تعیین کرده، طراحی میکند؛ به عبارتی شهرساز قانون کلان شامل معبر اصلی و فرعی، پارک و موزه و... را مینویسد و معمار به طراحی آن کالبد با ایده خلاقانه میپردازد.
وی افزود: اساس وظیفه معمار، ایجاد و خلق فضایی است که دارای پیام و معنا باشد و فرق معماری با ساختمانسازی در تفاوت سرپناه با خانه است. سرپناه آن چیزی است که ما را از بلایا حفاظت میکند، اما خانه به ما حس زیستن میدهد. معماری با نور، صدا، آب و خاطره بازی میکند تا برای انسان یک لحظه آرامش ایجاد کند. هنر معماری این است که چطور خاستگاههای ذهنی را به خاطره تبدیل کند و از بودن در فضا نیازی از جسمی گرفته تا روحی را برطرف کند. بنابراین معماری در سطح پایین ساختمانسازی است و در سطح بالای آن خلق است.
دانشیار گروه معماری دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی با اشاره به تفاوت معماری با عمران ادامه داد: چنانکه عمران از جنس اصول سازه است و ایستایی و پایایی ساختمانی را حساب میکند، در واقع تکنیک ساختمان از ابعاد سازه، فرآیند ساخت و نحوه نگهداشت ساختمان در برابر نیروهای عمودی و افقی در عمران اهمیت دارد، در حالی که معماری به سلسله روابط، رفتارها، گذشته، آینده، خاطرات و پیامهای معنایی و روحی که باید به ساختمان دمیده شود، متوجه است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان ساختمان را بدون معمار ساخت، گفت: ساختمان را میتوان بدون معمار ساخت، اما معماری را نمیتوان بدون معمار ساخت، چنانکه از کتاب «معماری بدون معمار» برداشت میشود، معمارهای قدیمی علاوه بر دانش مهندسی، آن اندیشه معنوی را داشتهاند که توانستند مثلاً مسجد شیخ لطفالله را بسازند. آنجایی که معمار میخواهد کیفیت محیط زیست را ارتقا دهد و یا پیامی به تاریخ بدهد، چنانکه در بناهای شهره دنیا دیده میشود، در واقع معمار تمدنساز است و تجسد کالبدی فرهنگی است که میخواهد تبدیل به پیام آینده شود. بنابراین معمار پیام آینده را میسازد.
کاملنیا با تأیید این مطلب که بافت سکونتگاههای ما تا قبل از دوران مدرن مبتنی بر معماری بوده است، یادآور شد: در دوره قدیم و قبل از دوره مدرن انسانهای خاص جامعالاطرافی وجود داشتند، بهعنوان مثال بسیاری شیخ بهایی را بیش از آنکه معمار بدانند، یک دانشمند و سیاستمدار میدانند، او دستورات شهرسازی را در کتابهایش آورده است، علم نجوم میدانسته و جهت قبله را تعیین میکرده است، درباره قنات صحبت کرده است، یعنی از عمران آب و کشاورزری اطلاعات داشته است. بنابراین چون این افراد هم علم محاسبه و هندسه میدانستند، هم خلاقیت و هنر معماری را داشتند، به همین دلیل در گذشته مرز میان عمران، معماری و شهرسازی کمتر بوده اما در جامعه امروز افراد تنها در یک حوزه به صورت بسیار تخصصی ماهر میشوند، به همین ترتیب مسئله ساختمان به مسئله عمران، مکانیک، برق، شهرساز، نقشهبردار و ... تبدیل شده است.
وی افزود: اگر امروز هنگامی که در اصفهان قدم میزنید، معمار را بیشتر از عمران حس میکنید، اما وقتی در مشهد قدم میزنید، معمار را کمتر حس میکنید، به این دلیل است که ساختمان به کالای اقتصادی تبدیل شده است و هر چقدر ساختمان به کالا و منافع مادی تبدیل شود تا گرانتر و زودتر ساخته شود، از ماهیت، جوهره و وظیفه اصلی معماری دور میشود. معماری به دنبال لوکس کردن نیست، برخی جاها ساختمانسازی دچار تزییناتی فریبنده است، اما با قرار گرفتن در درونش آن پیام را ندارد و انسان را دچار روزمرگیها میکند.
وی بیان کرد: اگرچه شهرسازی در دوران مدرن پیامآور اتفاقات خوبی بوده است، بنابراین شهرسازی با نگاه به مؤلفههای مدرن میتوانست خوب باشد و فضا برای آدمها و شهر تولید کند اما رفتنش به دیگر حوزهها موجب برهم ریختگی شده است. نخست آنکه معماری و شهرسازی همیشه تحت تأثیر سیاست بوده است و هر حاکمیتی که آمده اندیشههای خود را اعمال کرده است، نقل قولی داریم مبنی بر اینکه «شهرسازی و معماری به ما دروغ نمیگوید» و پیام حاکمان است که میگوید چهطور پیامها را بسازید. به این معنا تفکری که بر شهرسازی مسکو حاکم است، در بارسلون دیده نمیشود. بنابراین پیامهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در معماری وجود دارد.
بالاترین میزان تمایل نسبت به نمای رومی در مشهد و قم وجود دارد
دانشیار گروه معماری دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی با بیان اینکه نسبت معناداری میان رفتار حاکمیتی با تمایلات اجتماعی وجود دارد، ادامه داد: بهعنوان مثال بالاترین میزان تمایل نسبت به نمای رومی در دو شهر مشهد و قم وجود دارد، در حالی که انتظار دیگری میرود. در دورهای از شهرسازی معاصر تصمیمات خوبی میگرفتیم، اما از یک جایی شهرسازی و معماری ما به دلایل مختلف همچون ناکارآمدی مدیریتی، ضعف فارغالتحصیلان، عدم توجه به تجربهها و... راه بدی را رفته است، مثلاً هنگامی که در خیابان جنت که محصول دوران مدرن است، راه میروید، حس خوبی از محله و خانه و پارک دارید، محله نارمک در تهران نیز با تفکر شهرسازی مدرن ساخته شدهاند و همان ایده محله محوری که در یزد هم داشتهایم به شکل و زبانی دیگر در نارمک وجود دارد.
شهرسازی و معماری متأثر از تصمیمگیریهای موضعی بوده است
وی توضیح داد: بنابراین یک بخش آن است که بپذیریم تصمیمات حوزه شهرسازی و معماری ما بیش از آنکه تأکیدش بر مؤلفههای شهرسازی و معماری باشد، بیشتر تأکیدش بر مؤلفههای سیاسی یا تصمیمگیریهای موضعی بوده است. چنانکه گاه بدون دلیل و مطالعه یک بافت را تخریب کردیم یا به بافتی مجوز بلند مرتبهسازی دادیم یا تراکم بافتی را از ۳ طبقه به ۶ طبقه افزایش دادهایم. اینگونه تصمیمات آرام آرام پیکره شهر را از بین برده است و انسجام ذهنی در آن دیده نمیشود.
کاملنیا با انتقاد از تفکر برخی مدیران افزود: در شهر مشهد چه بسیار ضابطههای اشتباه گذاشتیم و باز متوجه آن شدهایم، از درختانی که برای تأمین پارکینگ قطع شدند تا پارکهایی که خراب شدند. کارفرمایانی که بدون توجه به هارمونی شهری و تنها براساس ضوابط زمین و پرداخت جرایم در کمیسیونها، برجسازی میکنند، بنابراین سطح کلان ما اجازه چنین آنارشیسمی را در شهرسازی و معماری داده است و شهرداری شاید برای منافع و یا تأمین مخارج خود قاطعانه برخورد نکرده است.
وی گفت: در کشور ما مسکن و زمین تبدیل به کالایی فوق سرمایهای شده است و به نظر میرسد این اتفاق از زمانی افتاد که شهرداریها باید ۵۰ درصد بودجهشان را خودشان تأمین میکردند و چون نتوانستند از راههای مولد درآمد کسب کنند، شهرداریهای ما فروشنده شدند و برای خودشان رسالتی برای شهر، کودک و سالمند در نظر نگرفتند، زیرا دغدغه تأمین هزینههایشان را داشتند. بدین ترتیب به سراغ راحتترین کارها یعنی حذف پارکها و فضای کودک، فروش زمین و کم کردن سرانه مسکن و... رفتند. فشارهایی وجود دارد که نمیگذارد شهرداریها روی مدل اصولی پیش بروند.
طرح جامع حرم مطهر رضوی باید به بهترین معمار و شهرساز دنیا سپرده شود
دانشیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی تصریح کرد: بنابراین یک اشکال بزرگ ما اقتصاد است که نمیگذارد شهرها اصولی رشد و توسعه یابند. بخش دیگر اشکال، دانش است. به عنوان مثال به نظر میرسد طرح جامع حرم مطهر رضوی باید به بهترین معمار و شهرساز دنیا سپرد، زیرا این پروژه آنقدر بزرگ است که همه دنیا باید آن را ببینند، چیزی که بتواند کانون جهان اسلام باشد و در آن اقلیم، محیط زیست، فرهنگ و... لحاظ شده باشد، چنانکه گاندی برای تربیت معماران نسل آینده، بهترین معماران و شهرسازان دنیا را به هند آورد و تعدادی از معماران و شهرسازان جوان هند را گرد آورد تا سالها در کنار آنان کار کنند و آموزش ببینند. بدین ترتیب براساس ایده ماندلا، یعنی فرهنگ ذهنی هندوستان، طرح چندیگار ریخته شد و نوعی نظام شهرسازی ایجاد کرد.
وی ادامه داد: گاندی با ایجاد طبقه اجتماعی در شهر مخالف بود و بدون برچسب زدن بر محلهها به پایین شهر و بالای شهر سعی کرد با ایجاد برجهای لوکس در محلههای مختلف، امتزاج آدمها به وجود آید و وزن شهرها با هم بالا و پایین شود. همچنین ویتران شهردار پاریس با ایجاد نقاطی شاخص در چندین محله مختلف از شهر پاریس، موجی برای اصلاح آن محلهها ایجاد کرد.
کاملنیا گفت: هنگامی که برای نهضت ملی مسکن واحد با متراژ ۷۵ متر تعریف میشود، به صورت خودکار این تصور به وجود میآید که هر گاه پول داشته باشم باید از این جا بروم و جایی برای رشد وجود ندارد، در حالی که در شهرسازی معاصر بر وجود یک جای خالی در معماری تأکید میکند که فرد در آینده بتواند از آن استفاده کند. بدین ترتیب اگر افراد احساس کنند که این منطقه از آن آنان است، همانجا میمانند.
وی با مثال شهر پاریس یادآور شد: این شهر تنها ظاهر ساختمانها و بولوارها نیست، پاریس تنها برج ایفل نیست، بلکه میدان کنکورد است. پاریس را از این زاویه باید دید. یک بنیاد تاریخی در پشت آن است که آن شهر را به یک انسجام معماری و شهرسازی رسانده است و امروز امکان ندارد در این شهر یک نفر اجازه ساخت نمای رومی در پاریس داشته باشد، در حالی که پاریس مهد معماری نئوکلاسیک است، این در حالی است که ما در تمامی کوچههای شهرمان در حال ساخت نمای رومی هستیم.
رئیس دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی که سابقه ارتباط با بسیاری از شهرها و دانشگاههای خوب ایران را دارد، اظهار کرد: از نظر من شهر مشهد نسبت به دیگر شهرهای بزرگ، وضعیت معماری و شهرسازی بدتری دارد. اصالت معماری در شهرهایی همچون اصفهان، شیراز و یزد حفظ شده است. اگر نتوانیم نیاز نسل جوان را از بافت تاریخی برآورده کنیم، آنها آنجا را ترک میکنند و بافت میمیرد، بدین معنا که اصالت و ماهیت خود را از دست میدهد و این بافتها به هتلها و مراکزی برای حضور توریستها تبدیل میشوند و این کاری است که ما با بافت اطراف حرم مطهر رضوی کردیم.
وی با بیان اینکه معماری به دنبال یک سمفونی است که با وجود تفاوتها، نظم ایجاد کند، افزود: در همه جای دنیا چنین فشارهایی بر شهرداریها وجود دارد، اما تفاوت در این است که آنها یک نظام برنامهریزی شکل میدهند که در آن هماهنگی بین اجزا وجود داشته باشد، ممکن است ۱۰ سال فکر کنند تا ضابطهای تعیین کنند که آدمها در آن تنوع داشته باشند، اما در عین حال هارمونی هم داشته باشد، اما ما گویی آن دقت نظر و وقت را در تعیین ضوابط نمیگذاریم. ضوابط حاکم بر معماری و شهرسازیشان فکر شده و قویتر است و باعث شده تا حدی مسائل اقتصادی و اجتماعی یعنی تفاوتها را ببیند. به این معنا که مدل برنامهریزی شهری بر مبنای مدل اقتصاد هم هست، اما اجازه ریز تفاوتها را هم میدهد تا در تولید انبوه، تفاوت و کیفیت هم لحاظ شود.
نظام قانونگذاری شهری ما باید هر چه قویتر و آیندهنگرتر باشد
دانشیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی با تأکید بر اینکه در ترسیم ضوابط نیاز به تخصص و تجربه خیلی خوب داریم، گفت: منطقهای متروکه در شهر پاریس وجود داشت که ایده مسکن ارزان قیمت را برای آن ارائه دادند، سالهای سال بر جنبههای مختلف ضوابط این ایده فکر و کار شد تا در اختیار شهرسازان قرار دادند. بدین ترتیب پس از ساخت به یک نمونه بسیار خوب در معماری و شهرسازی دنیا تبدیل شد. بنابراین باید نظام قانونگذاری شهریمان هر چه قویتر و آیندهنگرتر باشد.
وی با مثال شهر مصدر در ابوظبی به عنوان یکی از زیباترین نمونههای معماری اسلامی بیان کرد: این شهر با تمامی نمادهای معماری اسلامی در خاورمیانه و اولین شهر انرژی صفر دنیاست. چنانکه یکی از اصول معماری ما که خودبسندگی و اینهمانی است، در این شهر رعایت شده است؛ در مقابل ما در شهر مشهد سالهاست شعار شهر اسلامی دادیم، اما شهرمان چنانکه باید معماری شهری اسلامی را معرفی نمیکند. بنابراین ضابطه، طرح جامع و قانونگذار میتواند اقتصاد را هم در نظر گیرد، اما هنگامی که فقط اقتصاد را ببیند، این قسمت رها میشود و دیده نمیشود.
تمامی نمادهای شهری مشهد پاک شدهاند و حس قرابتی نمانده است
رئیس دانشکده معماری و شهرسازی با اشاره به یادداشتی در روزنامه خراسان با عنوان «مشهد، شهر بیخاطره» یادآور شد: تمامی نمادهای شهری مشهد پاک شدهاند و حس قرابتی نمانده است. به عنوان کسی که در این شهر متولد و بزرگ شدم و مدتی اینجا نبودم، پس از بازگشت مانند کسی بودم که دیگر اینجا را نمیشناخت؛ جاهایی که بازی میکردیم، چگونگی به حرم رفتن، میدانها و فضاهای اطراف آن، بلوار ملک آباد و... و هر آنچه خاطره ساختیم را خراب کردیم، حال آنکه آنچه خاطرات شهر را میسازد، باید نگه داشت و راهی یافت که در عین حفظ خاطرات شهری بتوان نیازهای توسعه شهری را برطرف کرد. چنانکه برای رفتن به مسجد جامع شهر باید از کوچههای قدیمی عبور کنی، زیرا در گذشته مذهب جزئی از زندگی روزمره بوده است، گویی معماران و شهرسازان ما در گذشته گونهای طراحی میکردند تا مردم از دل مسجد جامع و بازار رفتو آمد داشته باشند، قرار نبوده است که این بناها همچون حلقهای جدا از زندگی شهر شوند، اما در مشهد امروز ما با فضایی که در اطراف حرم ایجاد کردیم، آن را به فضایی بسته تبدیل کردیم.
معماری شهرمان، شهروندمحور نیست
کاملنیا با اشاره به وجود ساختمان اداری در میدان شهدا بیان کرد: من هنوز نمیتوانم بفهمم که چرا باید در پیشخوان یک بنای مذهبی ساختمان اداری قرار دهیم؟ هرچقدر دنیا به این سمت میرود که مراکز تاریخی و باستانی خود را تبدیل به مراکز پیادهمدار و شهروندمحور تبدیل کند، در مقابل ما اطراف حرم مطهر رضوی را به پرترافیکترین محل تبدیل کردهایم؛ بنابراین معماری شهر، شهروندمحور نیست.
سبک معماری مشهد، التقاطی است
وی با بیان اینکه از نظر سبک معماری، معماری شهر التقاطی است، افزود: هیچ شهری در دنیا وجود ندارد که همه شهر یک حرف را بزند، مثلا معماری همه شهر اسلامی باشد. شهرها با هویتهای متفاوتی فعال هستند، جایی از شهر باید کلاسیک و جایی دیگر باید مدرن باشد. مهم این است که در شهر توازنی از هویتها مشاهده شود، به عنوان مثال در جایی باید بر ضرورت رعایت معماری اسلامی در نماها حکم داده شود، و در جایی از شهر اجازه دهیم معماری آینده اتفاق بیفتد. در واقع توازن است که معماری شهر را زیبا میکند.
دانشیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی ادامه داد: در جایی بافت تاریخی داریم و باید تم و پیام تاریخی حفظ شود، چنانکه در بافتهای تاریخی دنیا نیز دیده میشود، ممکن است در کنار بافت تاریخی با هماهنگی اجازه ساخت یک ساختمان مدرن در عین حفظ اصالت نیز داده شود، قرار نیست هنوز مثلاً در یزد با کاهگل خانه ساخت، بلکه باید از تکنولوژی معاصر در خانهسازی استفاده کرد؛ در غیر اینصورت به کپیبرداری و دروغ دچار میشویم که اصالتی در آن وجود ندارد.
وی درباره مفهوم ابتذال ناهماهنگ در معماری و شهرسازی به سخن محمد الوکیل، نظریهپرداز جهان اسلام اهل مصر اشاره کرد و یادآور شد: «همه آنچه ما کشورهای اسلامی در خاورمیانه راجع به معماری اسلامی میگوییم به این تبدیل شده که همه اینگونه تصور کردند که یک طاق شاخبزی را کپی کنند و به یک ساختمان مدرن بچسبانند و نام آن را معماری اسلامی بگذارند»، فرودگاه یک ماهیت مدرن دارد، اگر بخواهیم به ظاهر آن طاقی شاخبزی و یا کاشیکاری نصب کنی، معماری اسلامی نمیشود، بلکه ماهیت رفتار ماست که باید آن هویت را به این مکان بدهد، بنابراین الگوی رفتاری است که مهم است و نه صورتگری و نقاشی کردن. کپی برداری از گذشته دلیل بر اصالت و احترام نیست.
کاملنیا با اشاره به اصطلاحی در معماری که به معنای آینه فریب و دروغ است، گفت: به این معنا به ظاهر ادعای معماری اسلامی داریم و هیچ چیز بدتر از دروغ نیست، اینکه شعار معماری اسلامی را بدهیم، اما برعکس آن عمل کنیم. معماری معاصر شهر مشهد ما دچار چیزی فراتر و درونیتر از پیام متفاوت صورت و محتوا شده است و آن پیام متضاد داخل وخارج است که الگوی رفتاری ما را بیمعنا میکند. شاید خیلی وقتها به طراحان و معمارانمان بها ندادهایم تا الگوآفرینی کنند.
معماری منطقهگرا؛ آشتی میان سنت و دنیای معاصر
وی تصریح کرد: معمار در عین توجه به گذشته در محتوا باید با نگاه به آینده و توجه به محیط زیست، تغییرات اقلیمی، مصالح بروز و تکنولوژی طراحی کند. معماری منطقهگرا آن چیزی است که میخواهد بین سنت و دنیای معاصر را آشتی دهد و در کشورهایی همچون قطر و امارات مثالهایی زیبا از تلفیق معماری سنتیشان با تکنولوژی آینده درست کردهاند. به این معنا که الگوهای معماری سنتی را در دستور زبان آینده استفاده کردهاند. در واقع بدون اینکه کپی برداری کنند، توانستند با شناخت محتوا و نگاه به آینده الگوهای قشنگی را برای دوران معاصر بسازند.
وی ادامه داد: اساس معماری منطقهگرا آشتی بین گذشته و آینده است، نباید خیلی شیفته آینده شویم و نه اینکه خودمان را در گذشته فریز کنیم و معماری منطقهگرا به دنبال بر هم کنش و تعامل بین سنت و آینده است. اینکه چطور ایدههای معاصر و آینده را با پندارهای سنتی با هم جمع کنیم تا به حال و اکنون ما جواب دهد. بنابراین برگشتن به نگاههای منطقهگرایی شاید یکی از راههایی باشد که در معماری و شهرسازی بهویژه در شهرهایی همچون شهر ما به ما کمک کند.
انتهای پیام
نظرات