به گزارش ایسنا، هفت سال پیش، ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ عبدالعلی ادیب برومند، در ۹۲ سالگی از دنیا رفت. او در بیست و یکم خردادماه ۱۳۰۳ در زادگاهش شهر گز از شهرستان «برخوار» اصفهان به دنیا آمد. پدرش مصطفی قلیخان برومند از جمله خوانین تجددطلب عصر بود که به کار ملکداری و کشاورزی اشتغال داشت. او به زبان فرانسه مسلط بود و از حسن خط و مقدمات زبان عربی بهرهمند بود و مادرش رباب غفاردخت سواد خواندن و نوشتن داشت.
عبدالعلی ادیب برومند در سن ششسالگی نزد معلم سرخانه که ملاقنبر نام داشت و مکتبدار بود، خواندن و نوشتن را آغاز کرد و پس از دو سال به اصفهان آمد و نخست دو، سه ماه در مدرسه قدسیه درس خواند و سپس در مدرسه فرهنگ به مدیریت روانشاد مجید میراحمدی از پیشگامان آموزش و پرورش اصفهان از کلاس سوم ابتدایی تا سوم متوسطه به تحصیل پرداخت.
او پس از دریافت سیکل به دبیرستان صارمیه اصفهان رفت و موفق به دریافت دیپلم ادبی زیرنظر دبیران صاحبنامی چون ادیب بجنوردی، بدرالدین کتابی و ابوالفضل همایی شد. در شهریورماه ۱۳۲۱ به منظور ادامه تحصیل به تهران رفت و در سال ۱۳۲۴ در محضر استادانی چون سیدعلی شایگان، جلالالدین همایی، ابراهیم پورداوود، احمد متین دفتری، کریم سنجابی و … از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته حقوق قضایی نائل شد.
ادیب برومند در سال ۱۳۲۵ تقاضای صدور پروانه کارآموزی وکالت دادگستری کرد و پس از طی دو سال دوره کارآموزی نزد احمد شریعتزاده که از سیاسیون و حقوقدانان طراز اول بود به طور مستقل به عنوان وکیل پایه یک دادگستری مشغول کار شد. ادیب برومند در ظرف مدتی که در دانشکده حقوق تحصیل میکرد نسبت به تکمیل معلومات ادبی و پرورش دادن طبع شاعری خود غافل نبود بلکه با کوشش بسیار شمار فراوانی از متون معتبر نظم و نثر پارسی را با دقت تمام مطالعه کرد و در شعر و ادب به ممارست پرداخت و به زبان عربی و فرانسه نیز به خوبی آشنایی پیدا کرد.
ادیب تا سن ۱۶ سالگی به نثرنویسی اهتمام میورزید ولی از سن ۱۷ سالگی بیشتر به شعر و شاعری روی آورد. احساسات میهنپرستانه و دلبستگی به استقلال و آزادی ایران در شرایط آن زمان وی را به سرودن اشعار میهنی و نگارش مقالاتی که بیانگر نظرات استقلالخواهانه و اصلاحطلبانه بود سوق میداد، مقالات و سرودههایی که در روزنامهها و مجلاتی چون اخگر، عرفان، گلهای رنگارنگ، نوبهار و … به چاپ میرسید به تدریج او را به عرصه سیاست کشاند.
او خود گفته بود: «بنده از سنین ۱۷، ۱۸سالگی نسبت به آزادی، استقلال و تمامیت ارضی میهنم ایران حساسیت داشتم و یک عنصر ملیگرا و وطنخواه بودم و در راه آزادی و مبارزه با استعمار شرق و غرب راهی پیمودهام. نسبت به سرنوشت کشورم و دیگر ملل دنیا حساسیت داشتم و همواره احساس تأثر میکردم و معتقدم بودم که یک فرد وطنخواه هستم و فرد ملیگرا باید نسبت به سرنوشت کشورش و دیگر کشورها حساس باشد؛ از همینرو قصاید متعددی را که متأثر از این نگاه بود، نوشتم و با گردآوری آنها، کتاب «پیام آزادی» شکل گرفت.
در حالیکه ۲۳ساله بودم، مجموعهای به نام «اپرت ایران پرآشوب» را منتشر کردم که در اصفهان بخشی از این منظومه اجرا شد و بهار لقب شاعر ملی را به من داد.»
ادیب برومند از آبانماه ۱۳۲۸ که جبهه ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق بنیانگذاری شد و نهضت ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران، جنب و جوش خاصی پدید آورده بود، از هواداران سرسخت نهضت ملی ایران شد و با سرودن اشعار میهنی و سیاسی به یاری و همگامی جبهه ملی و این نهضت ضداستعماری پرداخت و با نفوذ سیاسی انگلیس و تحریکات روسیه شوروی درآویخت. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با حکومت کودتا به مبارزه برخاست و پس از تشکیل دوره دوم فعالیتهای جبهه ملی ایران از روز نخست در شمار پایهگذاران این جبهه با حکومت محمدرضا پهلوی مخالفت کرد و درنتیجه مبارزه با دیکتاتوری بارها زندانی شد.
ادیب با رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت همگام بوده و اشعار وی در رادیو تهران و میتینگهای نهضت ملی خوانده میشد و در روزنامهها و مجلات موافق نهضت به چاپ میرسید.
شعر از نگاه ادیب برومند
او معتقد بود: «شعر یک پدیده خیالانگیز معنوی است که باید به محض شنیدن، شنونده را متوجه یک حقیقت مسلم یا یک موضوع عبرتآمیز یا یک توصیف جاذب از دیدهها و شنیدهها کند. او را زیر تأثیر عمیق قرار دهد. شعر باید با بیان احساس خیال شنونده را به زوایای اموری بکشاند که موجب تحریک احساسها و تلطیف عواطف او شود. به وی درس دلدادگی به حقایق و نیکوییها دهد. من اینگونه لطایف تخیلی را که همراه با اندیشههای سازنده است و گاه سرآغاز کارهای بزرگ میشود، شعر میدانم، به شرط آنکه در قالب وزنهای خوشآیند و دلنواز قرار گیرد و از انسجام کامل برخوردار باشد.»
با شعرهای سپید و سبز و آبی و بنفش مشکل دارم و اصلا هیچ اعتقادی به آنها ندارم. به اعتقاد من، شعرواره خیلی عالیتر از شعر نیمایی است
نیما خار سر راه ادبیات!
ادیب برومند ادبیات مشروطه را دوران اوج ادبیات معاصر ایران میخواند و معتقد بود به واسطه نگاههای انحرافی به شعر نتوانست مسیر خودش را آنطور که باید، ادامه دهد. او میگفت: «زمانی که شعر به دوره رضاشاه رسید، دیگر ادبیات تبدیل شده بود به ستایش خدماتی که رضاشاه انجام میداد. بعد از شهریور ۲۰ هم مکتب شعر مشروطه حرکت خودش را دنبال کرد و به توفیقهایی دست یافت؛ اما این وسط، نیما به عنوان یک جمله معترضه پیدا شد و مکتب مشروطه را گرفتار جدلهای بیهوده کرد. در واقع نیما خار سر راه ادبیات شد! همه را مشغول مجادله و دعوا کرد و مدام علیه مکتب مشروطه سخن میگفت. یادم هست آقایی به نام براهنی بود که میگفت تا کی ایرانیها باید سخن دهقان خراسان و حافظ شیرازی را بخوانند. البته رفته رفته جریان شعر مشروطه تثبیت شد و حالا این جریان هم در کنار باقی جریانهای شعری کار خودش را دنبال میکند و بسیاری از محافل و انجمنها در تهران هستند که در زمینه شعر مشروطه مینویسند.»
شعر سپید از همه بدتر است
او که معتقد بود شعر در سالهای دهه ۱۳۸۰ به مهملگویی روی آورده است گفته بود: «البته شعروارههایی هم سروده میشود که درواقع شعرواره عبارت است از شعری که وزن و قافیه دارد؛ اما اوزان کوتاه و بلند میشود و معنای درست به دست میدهد. خود من هم شعروارههایی سرودهام؛ اما با شعرهای سپید و سبز و آبی و بنفش مشکل دارم و اصلا هیچ اعتقادی به آنها ندارم. به اعتقاد من، شعرواره خیلی عالیتر از شعر نیمایی است و کاملا با این گونه شعر نیمایی فرق دارد و خیلی وسیعتر عمل میکند. فریدون مشیری از جمله شاعرانی است که شعرواره مینویسند.
شعر سپید دیگر از شعر نیمایی بدتر است. یک نثر عادی را که نمیشود شعر معرفی کرد. نثر عادی چه مناسبتی با شعر دارد؟ البته در گذشته هم ما نثر شاعرانه داشتهایم؛ اما دیگر آن را شعر خطاب نمیکردند. برای همین است که معتقدم ادبیات ما در مسیری کج و معوج و کورهراهی عجیب سیر میکند.»
دفترهای شعر «نامههای وطن»، «روزگار دژم»، «پیام آزادی»، «حاصل هستی»، «گلهای موسمی» و «راز پرواز» از مجموعه شعرهای این شاعر است. او علاوه بر چند مجموعه شعر، «تصحیح دیوان حافظ»، «تصحیح و بازنویسی داستانهای «رستم و اسفندیار» و «سیاووش و سودابه»، «به پیشگاه فردوسی»، «هنر قلمدان» و «طراز سخن» را منتشر کرده است.
انتهای پیام
نظرات