به گزارش ایسنا، امروز ۱۴ اسفند کنسرت متفاوتی از رضا صادقی در برج میلاد برگزار شد؛ کنسرتی از همان اجراهای رایگان که با یک نیت خیر برگزار میشوند، منتهی میهمانهای این کنسرت کودکان بودند؛ کودکان کار!
فضای امروز برج میلاد، با حال و هوای روزهای دیگر بسیار متفاوت بود. امروز برج میلاد پر بود از یکدستی و سادگی کودکانی که از آنها دعوت شده بود ساعاتی را در یک کنسرت بدون داشتن دغدغههای بزرگسالانه بگذرانند.
امروز کودکانی مهمان کنسرت رضا صادقی بودند که دنیای متفاوتی را با بسیاری از هم سن و سالان خود میگذرانند و دغدغههای آنها، دغدغههای کودکانه نیست. کودکانی که شاید فرصت دیدن تلویزیون را نداشته باشند و عموپورنگ را نشناسند؛ به همین دلیل وقتی که در کنسرت از آنها خواسته میشود داریوش فرضیایی را تشویق کنند با بهت سوال میکنند که «عمو پورنگ کیه؟»
این کودکان شاید حتی هیچکدام از آهنگهای کنسرتی که در آن شرکت کردهاند را هم نشنیده باشند؛ به همین دلیل وقتی صادقی از آنها میپرسد که آهنگ «مشکی رنگ عشقه رو شنیدید؟» باز هم تعداد زیادی از آنها میگویند نه!
به هر حال اما امروز مجالی بود که این کودکان لحظاتی از آن فضای سخت زندگی روزانه خود فاصله بگیرند و فرصتی داشته باشند که تا حدی با سر دادن آن جیغهای بنفش انرژی خود را تخلیه کنند.
در ابتدای این کنسرت رضا صادقی پس از خواندن قطعه اول گفت: «سلام. من خیلی خوشحالم که تک تک شما را میبینم. الهی دور سرتون بگردم که انقدر ماهید. چقدر من و خوشحال کردید که اومدید. خیلی ممنونم که اینجا هستید. برای خودتون یه دست خیلی خوب بزنید. این بهترین اجراییه که امسال داشتم، اینکه الآن شما اینجایید و من کلی خوشحالم. خیلی ممنونم که برای خوشحالی من و دوستان من اینجا هستید. ولی احساس میکنم انرژیهاتون کمه؛ یعنی اون صدایی که باید بشنوم و نمیشونم. انقدر خاطره دارم که براتون تعریف کنم. من یه رفیقی دارم که خیلی آدم حسابیه خیلی خوبه به شدت هم شماها رو دوست داره. به افتخارش دست بزنید. من دو تا دختر کوچولو دارم که خیلی دوست داشتم اونا هم اینجا بودن ولی نشد. به افتخار عمو پورنگ یه دست خیلی ویژه بزنید. عمو پورنگ داره یه سریال خیلی جذاب بازی میکنه و باوجود کلی کاری که داره وقتی ازش خواهش کردم، باتموم قلبش خیلی سریع به اینجا اومد.»
پس از اینکه صادقی از داریوش فرضیایی نام برد، این مجری کودک به سمت سالن ایستاد و کودکان با تمام انرژی او را تشویق کردند.
این کنسرت همواره با مراودههای رضا صادقی با تماشاچیان کوچک کنسرت همراه بود، رضا صادقی از خود و زندگیش میگفت و این تماشاچیان کوچک به حرفهایش گوش و با صدای جیغ و فریاد او را همراهی میکردند.
در بخش دیگری از این کنسرت رضا صادقی خاطره نخستین ارگی که برای خود خریده است را تعریف کرد و گفت: «اولین باری که یه ارگ خریدم یادمه کلی براش کار کردم تا خریدمش. اون روز میدونستم یه روزی خدا اونقدر بهم کمک میکنه تا به یه جاهایی برسم که امروز کلی کیف کنم. الان هم که میبینم شماها انقدر حالتون خوبه کلی خوشحالم. من میخوام اینجا خیلی شاد باشه قبول دارید عمو رو؟»
صدای شادی این کودکان همچنان در گوش میپیچید و انرژیشان انرژی میبخشید تا اینکه صادقی به معرفی آصف آریا که در کنسرت حضور داشت پرداخت و گفت: «امروز یه خواننده خیلی خوش صدا اینجاست که میدونم صداش و دوست دارید. به افتخار آدمی که خیلی شما رو دوست داره و وقتی شنید شما قراره بیاید همه کاراش و رها کرد و اومد اینجا».
موضوع بعدی که صادقی درباره آن با تماشاچیان خود صحبت کرد، بحث طرفداری استقلال و پرسپولیس بود که صحنه جالبی را رقم زد. به این صورت که وقتی صادقی گفت که «بچهها یه سوال بپرسم؟ چند نفرتون استقلالی هستید؟» بیشتر سالن خیلی آرام سر جای خود نشستند و وقتی درباره تعداد طرفداران پرسپولیس سوال کرد به یک باره صدای فریاد و خوشحالی آنها سالن را پر کرد.
«من یه رفیق داشتم که خیلی فوتبالی بود؛ علی انصاریان. بیاید یه آهنگ به یادش بخونیم».
یکی دیگر از قطعاتی که در این کنسرت خوانده شد، «مشکی رنگ عشقه» بود که صادقی پیش از اجرای آن گفت: «میخوام یه کاری کنیم که همه تهران به ما حسودیشون بشه. ببینم چیکار میکنید. یه آهنگی دارم که شما هنوز به دنیا نبودید و من خوندم. مشکی رنگ عشقه رو شنیدید؟ من هم سن شما بودم خیلی به درس علاقه نداشتم ولی به هنر علاقه داشتم چند نفر از شما درس خونید؟ به افتخار درس خونا. امیدوارم یه روزی چند نفر از شما رو روی صحنه کنسرتها ببینم».
در این کنسرت اما یادی هم شد از کودکان سیستان و بلوچستان که این روزهای با سیل دست و پنجه نرم میکنند و رضا صادقی ضمن تقدیم یکی از آهنگهای اجرایی این کنسرت گفت: «میدونید که این چند وقت کلی بارون و برف بود، ولی من الان میخوام یه آهنگی و از طرف خودم و شما به بچههای سیستان و بلوچستان که الان کلی دارن اذیت میشن تقدیم کنم. به افتخارشون یه دست قوی و شاداب بزنید.»
در این کنسرت رضا صادقی طی دو نوبت دو نفر از بچههای حاضر در سالن را روی صحنه دعوت کرد؛ یک بار کودکی که گویا در خود غرق شده بود و چندان شاداب نبود و بار دیگر یکی از همان بچههایی که حسابی استقلال را تشویق کرد.
همانطور که اشاره کردیم، این کنسرت پر بود از سادگی و راستی تا جایی که وقتی صادقی از کودکی که حال چندان خوشی نداشت، درباره آهنگ مورد علاقه اش پرسید، گفت: «آهنگ مورد علاقه ندارم»!
و یا وقتی که آن دختربچه استقلالی روی صحنه رفت و کنار صادقی نشست، در پاسخ به سوال صادقی درباره نمره ریاضیاش از گفتن حقیقت طفره نرفت؛ ««من از کودکی ریاضیم ضعیف بود هیچوقت بالای ۹ نمیشدم. نمره ریاضی تو چنده عمو جان؟»
_ «مال من یه نمره کمتر از شما».
«من پدرم یه کارگر ساده بود و هست. خدا حفظش کنه. پدرم دو سه سال سر کار نرفت و زندگیم سخت شد. من سر کار رفتم و کلی پول درآوردم. چیز خوبی هم نمی فروختم سیگار بود ولی سودش خوب بود. یکی بهم گفت تهش که چی گفتم؟ که من گفتم خودم میدونم تهش خوبه. من از شما به عنوان پدرتون میخوام ک همیشه قوی و خوشحال باشید.»
این کنسرت پس از سلفی رضا صادقی و تماشاچیان با اهنگ «وایسا دنیا» به پایان رسید.
انتهای پیام
نظرات