«در صورتی اندازه و قیمت این حوادث را می فهمیم که به حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی شهید عزیز، به چشم یک فرد نگاه نکنیم به آنها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. به چشم یک مکتب، به چشم یک راه، یک مدرسه درس آموز، با این چشم نگاه کنیم آن وقت اهمیت این قضیه قدر و قیمت این قضیه روشن خواهد شد»
حضرت آیتالله خامنهای ۲۷ دی ماه ۱۳۹۸
مطلع نخست: چشم اسفندیار در شناسایی علمی
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی اسوهای بزرگ و کم نظیر از بنده معاد باور و متقی است. جهادگری قانع، غیور، مدبر و قاطع، آرام و با مناعت طبع، صبور و پایدار بر صراط، مخلص، دستگیر محرومین، صادق درگفتار و عمل، پیرو حقیقی آرمان، دل داده شهادت و پیرو راستین امام از جمله خصوصیات این مجاهد نستوه بود.
این مقال جهادی بودن و فرهنگ جهادی را مولفه برجسته مکتب سلیمانی دانسته و با این هدف ضمن تبیین قرآنی این مولفه، به بررسی اظهار آن در سلوک وی پرداخته است.
اول عرض و پیش فرض این مطلب است که، اینکه غرب و کنشگران علمی غرب را تنها مرجع عالم و عادل جهانی برای اعلان و تایید مکتب و نظریه و روش بدانیم انحراف و مغلطه است. هرچند خود، در تدوین داشته ها، دستاوردها و دانش بر اساس مبانی و تجارب ضمنی غفلت و عقب ماندگی داریم اما این به معنای "ناهست" بودن آن نیست نقطه مقابل صرف ادعای داشتن و وجود چیزی نیز، دلیل بر هست آن نباید گرفت. وقتی ما مکاتب و نظریات غربی را می بینیم و بررسی می کنیم در می یابیم که بیشتر یک عرصه و یک محدوده مشخصی را مشاهده و مطالعه کرده اند که آن هم در دایره اجتماعات غرب است و کمتر به محیط های دیگر و یافته ها و مطالعات سایرین از جمله جوامع اسلامی ورودی دارند. لذا حیطه های دیگری هم در دانش و از جمله مدیریت وجود دارد که عرصه موجود قاصر از فهم آن است. یک نمونه آن حیطه و قلمرویی است که به انقلاب منتهی شد و البته اعتراف نظریه پردازان انقلاب را به همراه داشت. یک حیطه جنگ و دفاع مقدس بود که نبود جز، بر محور ارزشهای الهی و عشق شهادت، در کدام نظریه می توان سراغ آن را گرفت. نگاه و راه سردارشهیدمان که در مسیر انجام وظیفه و آن هم از نوع مستشاری و داوطلبانه، به شهادت منتهی می شود در کدام مکتب و نظریه می توان جست.
وقتی از چشم اسفندیار علوم انسانی در ایران سخن می گوییم یک چشمه آن، همین است و این به این معناست که باید با دانش حاصل از تجربه ایران و جامعه ایران، به سراغ بهسازی آن رفت. طبعا بحث بر سر تمایزها و آوردههای جدید است که غالبا در فیزیک و عینیت غایب است اما در معنا حاضر.
مطلع دوم: منظور از مدرسه
در فهم دانشگاهی، مدرسه را شاید بتوان چند شکل معنا کرد یکی پارادایم فکری و نظریه است دیگر فرهنگ و یک روش معین در کار به عبارتی صراط و جریان است. در هر کدام از معانی، اصول و قواعدی دارد و به راحتی نقض نمیشود قابل نشر و و تجویز است. در مورد حاج قاسم به تعبیر مدرسه به مثابه سبک و صراط جهادی اوست که متاثر از دین اسلام و تربیت شده جبهه انقلاب اسلامی است. فردی که بهترین آیینه تبیین در اسوگی جهادگر صالح اسلامی است.
ما میتوانیم در نگاه کلان یک کرونولوژی علمی (مقطعبندی زمانی) برای راه سرباز سلیمانی و اساسا منطق او یا سبک و مکتب و نضج مدیریت او، در نظر بگیریم.
مرحله نخست راه، منطق تولد و شکلگیری در مواجهه با دشمن (استبداد و استعمار) است که عمده آن به دوره قبل انقلاب اسلامی و رخدادهای منجر به این انقلاب و حال و هوای انقلاب (فرهنگ) مرتبط است.
مرحله دوم مرحله جوانی راه، منطق و مکتب است که به دوره دفاع و جنگ ۸ ساله با عراق و همه حامیان جهانی او معطوف است شاهد رونق گرفتن و به پا خاستن جوانانی که آرمانهایشان بسی بلندتر از خواستههای نحیف و سخیف دنیایی بود. به جهانی ورای جهان مادی میاندیشد و تاسیس سپاه قدس و شعب جهاد در بیرون در همین دوره است. (پایگاههای دیپلماسی عمومی انقلاب با رویه و سنخ فرهنگی ایفای نقش داشتند و بعدها به زیر مجموعه فرهنگ و ارتباطات مبدل شد). پیچیدهترین زمینه مشارکت مردمی، دفاع بود که در همین دوران شاهد صحنههایی غیر قابل وصف هستیم.
مرحله سوم مرحله بلوغ و پایداری است. که به دوران بعد از جنگ و روحیه جهادگرانه نیروها و مقاومت در برابر فتنههای داخلی و خارجی بر میگردد شکلگیری هستههای مقاومت در سایر کشورها نمود عینی این بلوغ است.
حال با یک تکمله وارد بحث سوم میشوم، با فرض آنچه گفته شد مدرسه به مثابه سبک و صراط جهادی شهید سلیمانی، جهاد زمانی معنا مییابد که در مقابل دشمن باشد گاهی ممکن است جهاد، فعالانه و با طراحی نقشه و تعیین زمین بازی باشد گاهی هم جهاد در تقابل با تهاجم و تکِ عملیاتی دشمن معنا پیدا می کند. آنچه در سبک و صراط سلیمانی برجسته است شق اول و برجستگی آن است.
مطلع سوم: معنا و مفهوم جهادی بودن در قرآن
جهاد از آموزههای مهم و پر اهمیت کلام خالق یکتا است، بطوری که این واژه و مشتقات آن ۴۱ بار و در ۳۶ آیه از آیات وحی، به انشا آمده است. در۲۲ رکوع(دسته بندی مضمنی ایات) و مجموعا ۱۹۵ آیه، به اهمیت، جایگاه و اقتضائات و پیامدهای آن پرداخته شده است.
در لغت، جهاد از ریشه جهد است به معنی تلاش، مشقت (جوهری، ۱۳۶۸،ج ۲،ص۴۶۰) و مبالغه در کار، (الجواهری، ۱۹۸۱م،ج۳،ص۲۱)، به کمال چیزی رسیدن، کوشیدن به اندازه طاقت و تلاش توأم با رنج (فرهنگ عمید) است. کتاب قاموس قرآن «تلاش توأم با رنج» را جامع همه اقوال میداند.
در اصطلاح، جهاد به معنای مبارزه کردن در راه خدا با مشرکان و دشمنان، با هدف اعتلای اسلام و برپا داشتن شعائر ایمان یا دفاع از آن است. (الجواهری، ۱۹۸۱م،ج۳،ص۲۱). گاها این مفهوم به طور مَجاز توسعه داده میشود؛ به طوری که شامل رفع هر چیزی میشود که ممکن است شری به آدمی برساند، مانند شیطان که آدمی را گمراه میسازد و نفس أماره که آن نیز آدمی را به بدیها امر میکند. لذا جهاد علاوه بر معنای مصطلح در متون دینی ، به تعبیر جهاداکبر و اصغر آمده که اکبر، به غلبه بر هوای نفس (درونی) و اصغر مقابله با دشمن بیرونی معطوف است (المیزان، تفسیر آیه ۷۸حج،ج۱۴)
در قرآن، برای جهاد سه وجه را می توان شناسایی نمود:
وجه نخست، جهاد با قول و گفتار است، مصداق آن سوره توبه آیه ۷۳ که میفرماید: «یاایها النبی جاهد الکفار و المنافقین» و منظور از جهاد با کفار و منافقین در این آیه، جهاد در قالب زبانی آن است.
وجه دوم، جهاد به معنای عمل و کردار است، به مصداق سوره حج، آیه ۷۸ که میفرماید:«وجاهدوا فیالله حق جهاده» یعنی حق جهاد را برای خدا بجا آورید.
وجه سوم، جهاد به معنای مبارزه و رزم است، به مصداق سورة نساء آیه ۹۵ که میفرماید: «لایستوی القاعدون من المؤمنین غیرُ اُولیِ الضررِ و المجاهدونَ فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم» و منظور از مجاهدان در این آیه، جنگجویان در راه خدا میباشند (تفلیسی، ۱۳۷۱،ص۲۱۷)
بنابراین، نباید از کاربرد عبارت جهاد در قرآن نتیجه گرفت که جهاد انحصارا و قطعا به معنای رویارویی و نبرد با غیر است. مشتقات جهاد در کلام وحی در همه جا، این بار معنایی را ندارد، بلکه گاهی فقط در معنای لغوی آن؛ یعنی تلاش توأم با سختی مطمح نظر است.
از مصادیق معنای تعبیر جهاد در قرآن، آیه ۵۲ سورة فرقان است که خطاب به پیامبراکرم(ص) آمده است از کافران اطاعت نکن. از تامل در آیات مشخص میگردد که این دسته کسانی هستند که قصد دارند پیامبر را از حرکت معرفتی و تبلیغی منصرف و بازدارند و خداوند به پیامبر دستور جهاد با آنها را میدهد، اما جهادی بر پایه کلام وحی و بر فرهنگ است.
اقتضائات فرهنگ جهادی
از تأمل در آیات مرتبط به جهاد مشخص می¬شود که جهاد از نظر قرآن، شامل هر تلاشی در راه خداست و یکی از مصادیق آن، نبرد با مشرکان و دشمنان اوست ولذا اهم اقتضائات ویژگیهای آن در معنای فرهنگی آن (فرهنگ جهادی) نهفته است:
• قصد و نیت الهی:در ۱۳ آیه از قرآن، کلمه جهاد و مشتقات آن، عبارت است از: فعل «فی سبیل الله»، «فی سبیلی»، «فی سبیله»؛ که منظور، در راه خدا بودن است. این معنا را میتوان در آیات ۲۱۸ بقره، ۵۴ مائده، ۹۵ نساء، ۷۲ و۷۴ انفال، ۱۹و۲۰و۴۱ و۸۱ توبه، ۱۵ حجرات، ۱۱صف، مشاهده کرد.
• جانباختگی و نفسستیزی: جهاد به معنای بکارگیری تمام توان در راه خداست و این بهرهگیری از تمام توان، زمانی معنا پیدا می¬کند که انسان از همه تعلقات مالی و جانی خود در این راه هزینه کند. ذکر عبارات اموال و انفُس در آیات متعددی متعاقب عبارت جهاد فی سبیل الله، به مصداق آیات ۹۵ نساء، ۵۴ مائده، ۷۲ انفال، ۲۰ توبه، ۱۵ حجرات و ۱۱ صف به این حقیقت اشاره دارد که مسیر جهاد، جز با گذشتن از تعلقات هموار نمیگردد. (گیلانی، ۱۳۹۰،ص۳۷۹)
با توجه به محیط سخن یعنی دانشگاه، در همین منطق فرمایش مقام معظم رهبری است که تلاش علمی را از مصادیق جهاد با نفس دانستهاند: جهاد یعنی حضور در میدان با مجاهدت، با هدف و با ایمان؛ این میشود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فی سبیل اللَّه»؛ جهاد با نفس کجاست؟ فقط به این است که توی میدان جنگ برویم و جانمان را کف دست بگیریم؛ نه، یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژهی تحقیقاتی یا در آزمایشگاه صرف کنید. جهاد با نفس این است که از آسایش جسم تان بزنید و در محیط علمی و پژوهشی صرف وقت کنید تا یک حقیقت زندهی علمی را به دست بیاورید؛ جهاد با نفس این است. (بیانات، دیدار با جهادگران، ۲/۴/۸۹)
• طرد مودت دشمنان خدا:در آیه یک سورهی ممتحنه خداوند، به مؤمنین امر میکند که دشمن من و دشمن خودتان را، دوست نگیرید. سپس اشاره دارد شما نسبت به آنها اظهار مودت میکنید، درحالی که آنها به آنچه از حق برای شما آمده کافر شدهاند و رسول خدا و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست، از شهر و دیارتان بیرون میرانند «اگر شما برای جهاد در راه من و ... هجرت کردهاید» پیوند دوستی با آنها، برقرار نسازید. درحالی که من به آنچه پنهان یا آشکار میسازید از همه داناترم و هرکس از شما چنین کاری کند از راه راست گمراه شده است. (مکارم، ۱۳۸۶،ج۵،ص۱۵۷) . از این دو آیه یک اصل کلی و اساسی در نحوه رابطه با غیر مسلمانان به دست میآید و آن اینکه مسلمانان موظفند در برابر آنها که بر ضد اسلام قیام میکنند و یا دشمنان اسلام را یاری میدهند، سرسختانه بایستند و با آنها پیوند دوستی نبندند، اما اگر آنها در عین کافر بودن نسبت به اسلام و مسلمانان بیطرف بمانند، مسلمانان میتوانند با آنها رابطه برقرار سازند.
• صبوری بر مصائب: صبر در برابر مشکلات، همواره ملازم با مفهوم جهاد است. آیه ۱۱۰ سوره نحل میفرماید: «...مغفرت و رحمت خداوند شامل حال کسانی است که پس از آنکه مورد فتنه و سختی قرار گرفتند هجرت کردند و سپس مجاهده و صبر نمودند».
• ایمان و عدم تردید: از اوصاف مجاهدان در راه خدا، ایمان به خدا و رسول است؛ لذا نکته قابل تأمل در آیه ۱۵ سوره حجرات این است که آیه با «انما» آغاز شده و اعمال حد میکند. بدین معنا که مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که پس از گام نهادن در راه ایمان، هرگز تردید نکنند و این امر نشانه صداقت آنان است.
• تکلیف محوری: مجاهد در راه حق، هنگام انجام وظیفه متعهدانه به تکلیف عمل میکند و هرگز از مسئولیتی که به عهده اوست، شانه خالی نمیکند در آیه۴۴ سوره توبه، خطاب به پیامبر اکرم آمده است که مؤمنان به خدا و روز قیامت، برای ترک مجاهده با مال و جان در راه خدا از تو اجازه نمیخواهند، بلکه در هر شرایطی آماده به انجام وظیفهاند. از بخش پایانی آیه مطروحه این نکته به دست میآید که رعایت تقوا، عامل مهمی در تقویت مسئولیتپذیری در مجاهدان است.
• ولایتپذیری: از آنجا که ایمان انسانها در سایه عمل آنها تحقق مییابد، خداوند آنان را با امتحانهای الهی میآزماید و ولایت، یکی از موارد امتحان است. (مکارم، ۱۳۸۶، تفسیر ۱۶ توبه)
• استواری بر ملامتگران: اقتضای دیگری که برای مجاهدان در راه خدا در آیه۵۴ سوره مائده، بیان شده این است که از ملامت و نکوهش ملامتگران نهراسند.
طرد دنیاطلبی: قرآن کریم هر موضوعی را که به عنوان عامل سعادت معرفی کرده، در کنار آن خطرات را که مانع رسیدن به سعادت متصور است، گوشزد نموداست. از تدبر در آیات میتوان دریافت که دنیاطلبی از بزرگترین موانع سست ایمانی مسلمانان در راه خداست. در آیه ۴۵ سوره توبه در توصیف کسانی که از پیامبر اکرم اجازه ترک جهاد میگیرند آمده است که این افراد به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و در تردیدشان سرگرداناند.
این عامل به عنوان آفتی برای حرکت جهادی معرفی شده است، در آیه ۳۸سوره توبه، خداوند میفرماید: «شما را چه عذر و بهانهای است که وقتی به شما میگویند برای نبرد در راه خدا از شهر و دیارتان بیرون روید، به سستی و کاهلی میگرایید و به دنیا میل میکنید؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت دل خوش شدهاید؟ زندگی دنیا در برابر آخرت جز کالایی اندک نیست».
شهید حاج قاسم سلیمانی به واقع چه کرد؟ عرصه عمل، عرصهای متنوع و همراه با تزاحم بالاست. انتخاب یکی، به معنای ارجحیت دهی به آن است.. کانون های محوری حرکت و مدیریت جهادی شهید سلیمانی برگرفته از مقدمه سوم چگونه قابل توصیف است مرور این محورها و تصویر و تصور شهید بزرگوار میزان بالایی از انطباق را نشان میدهد.
برآمد
باید پذیرفت بخشی از آنچه را از مدرسه مقاومت مد نظر است عینی و ملموس و قابل ارجاع استناد است و آن بخش که ذهنی با چشم ظاهر قابل رویت نیست آن جنبه فرهنگی ایشان است. عموما فاعلان فعل و اقدام در انجام امور، به عنوان عنصر بیرونی اقدام می باشند آنچه غفلت دارند از درون حرکت دادن است که البته کار سختی است.
تمایز در نگاه به میدان و حاضران در عرصه، آن چیزی است که در مستشاری شهید بزرگوار برجسته است کار او فراتر از آن پیروزی است که در صحنه اشاره می شود. الان نیروهای لبنانی، فلسطینی، سوری، عراقی و نیروهای یمنی و ... به خوبی در صحنه حاضرند او میدان را اینگونه سامان داد و این مهم را با حضور و درگیر کردن خود در میدان انجام داد صراط او و مدل او کار با مردم ودر میدان بود.
شهید بخوبی متوجه چنین اصالتی بود او مردم را مسول حفظ و دفاع میدانست و می کوشید نقش ایشان بازیابی و تقویت شود و این هم با اعتماد سازی از مسیر خادم ملموس بودن و برانگیختن حس مسئولیت اجتماع، حاصل میشود به خوبی دوراندیشانه میدانست این آن زیرساخت مستحکمی است که آینده را رقم میزند. اینکه ایشان در این ماموریت به تناوب در میان مردم می رود گفتوگو و صحبت میکند و تهییج میکند این روحیه ای است که به یُمن حضور این جهادگر صالح در مردم شکل گرفت.
شاید محوریترین تفاوت حمایت جهادی با حمایت غیر جهادی، در همین معنا و اصالت دادن به فرهنگ و بافتار فرهنگ در الگوی عمل است. همت به این مهم، نزد شهید سلیمانی آن قدر است که در حین مستشاری نبرد و مقاومت، نماد و نمود فرهنگی در حضورش موج می زند. ( نامه ای که برای صاحبخانه سوری مینگارد).
نتیجه مدار و تربیت مداری دوگانه ای است که در امور از آن صحبت میشود. اینکه انجام کار و نتیجه محور است یا تربیت افراد هر چند به خروجی مناسب نرسد. نظر اول بر پویایی و کنشگری مداوم، اصرار دارد اما ثمره آن غفلت از رشد افراد و عدم اهتمام به تربیت است. نظر دوم با محوریت تربیت افراد، اساسا کار برای رشد افراد شناخته می شود و خدمت به قصد رشد است.
در سبک و صراط شهید بزرگوار اصالت بخشی، تربیت در عین خروجی محوری است توجه به هرطرف بدون دیگری، افتادن از یک طرف بام است. تربیت در حین نقشآفرینی محقق میشود. در سبک تربیت عین نقشآفرینی، هر چه نقش را جدیتر تبیین کنیم تربیت بهتر محقق میشود. لذا نقش آفرین های بزرگ را انسان های بزرگ می آفرینند و هنر سلیمانی این بود که تربیت و معارف را در میدان عمل به رهروان منتقل می کرد.
علیرضا کلانترمهرجردی
انتهای پیام
نظرات