به گزارش ایسنا، استاد نشسته پشت میزِ کارِ چوبیاش، فاصله و ارتفاع صندلی چرخدار را با میز تنظیم کرده است. دست باید فاصله معینی با مشعل شیشهگری داشته باشد، نه آنقدر نزدیک که حرارت را تاب نیاورد و نه آنقدر دور که حرکات ظریف دست تحت تاثیر قرار گیرد.
دو دست آدمی باید در شیشهگری همراه و هماهنگ باشد. شیشه که در میانه شعله نرم شود، یک لوله شیشهای بَدَل به دو جسم جدا از هم خواهد شد که از طریق روحی آتشین دو سوی آن به هم وصل است. دست شیشهگر باید بیآنکه روح آتشین شیشه را لمس کند بر آن مسلط شود. با حرکاتی نرم، از طریق فشار و کشش دو سمت شیشه، صبورانه بر مایع مذاب گداخته شکل دهد؛ از شکلی به شکل دیگر تغییراتی ایجاد کند.
استادکار، شیشه پیرکس یا شیشه بوروسیلیکات را برمیدارد؛ میگوید پیرکس، نوعی از شیشه است که به نام شیشه بوروسیلیکات هم شناخته میشود. مواد تشکیلدهنده این شیشه شن یا همان سیلیکا به همراه اکسید بارون است؛ اکسید بارون یا به اختصار بورو، ضریب انبساط حرارتی بسیار کمی دارد؛ همین باعث شده در مقابل شوکهای حرارتی مقاومت مناسبی داشته باشد. استادکار توضیح میدهد که پیرکس به دلیل مقاومتش در برابر حرارت و شرکت نکردنش در بعضی واکنشهای شیمیایی کاربرد بسیاری در ساخت ظروف آزمایشگاهی و ساخت ظروف خانگی دارد. به گفته او شیشه پیرکس برخلاف شیشههای سودا آهکی (سودالایم) که از سالهای گذشته تا امروز، مقدار زیادی از آن در کشور استفاده میشود، قدمت چندانی ندارد و به تکنولوژیهای این نوع شیشه نیز توجه چندانی نمیشود.
نامش فرهاد افسون است؛ شوخطبع است و در عین حال با لحنی صبورانه صحبت میکند. از سختی کار میگوید و تاکید میکند که بسیاری افراد که قصد شیشهگر شدند داشتند هم بعد از مدتی دوام نیاوردند. راه شیشهگری را ناهموار میداند و از نگاه او قدم برداشتن در مسیر این هنر که با صنعت ارتباطی تنگاتنگ دارد کار هرکسی نیست. او به پسرش هم اشاره میکند و میگوید که او در ابتدای دهه ۳۰ زندگیاش مدتی است در این کارگاه که در یکی از طبقات خانهشان واقع شده شیشهگری میکند، البته علاقهای به شیشهگری ندارد و امروز و فرداست که شاید این کار را کنار بگذارد.
استادکار هنوز شیشه را به آتش نزدیک نکرده و درباره آنچه که در مسیر شیشهگری برایش اتفاق افتاده گپ میزند. ۴۰ سال خاطره پشت مهارت امروز اوست؛ از داغی شیشه و سوختن دست میگوید، از کلاسهای شیشهگری که اساتید آلمانی سالها قبل برگزار کرده بودند و از کارگاه دیگری که وسط یک پاساژ دارد و آنجا حجمهای شیشهای میسازد. کارگاهش اما جایی است در طبقه منفی یک خانه؛ اتاقی تقریبا ۳۰ متری و مستطیل شکل با سقفی نسبتا کوتاه که دورتادورش را قفسه و کارتن و وسیله گرفته است. یک کارگاه تمام عیار، در عین بینظمی منظم و در عین به همریختگی، تمیز است.
بعد از گپ و گفتی کوتاه، نفسی عمیق میکشد و به دنیای دیگری که در آن توجه، تمرکز، صبر و مهارت بسیار لازم است وارد میشود. عینک مخصوصی که بافتهای ظریف چشم را محافظت میکند بر صورت میزند و صدای وهمآلود مشعل شیشهگری و شعلهای که پیش از رویارویی با شیشه هنوز آبی است، در فضا طنینانداز میشود.
افسون، شعله را تنظیم میکند و شیشه لولهای شکل را در دل آتش میبرد. صدای فشار شعله نارنجیرنگ بر شیشه که هر ثانیه گداخته تر میشود به گوش میرسد. برق نارنجیرنگ شیشهی ذوبشده در شیشه سیاهرنگش برق میزند و او دستانش را ماهرانه میچرخاند تا دو سمت محوری را که از وسط سست شده در یک راستا نگه دارد. برقی به رنگ شعلههای آتش، لوله فلزی را روشن و عصایی جادویی را تداعی میکند.
استادکار که از پیش راهی برای ورود هوا در انتهای یک سوی شیشه ایجاد کرده است در آن می دمد و گوی شیشهای توخالی وسط لوله پدیدار میشود. با ابزاری مخصوص، به گوی فرم میدهد و دهانهای برایش میسازد. بعد شیشه مذاب را گوشه دهانه میگذارد و با چند حرکتی سریع خطی صاف از شیشه را با ظرافتی خاص حالت میدهد و دستگیرهای تعبیه میکند. انتهای شیشه را که حالا بخشی اضافه از یک کامل به نظر میرسد برش میدهد و اثرش را روی صفحه سنگ زیر کار قرار میدهد.
شیشهگری هنر و صنعتی است از هزاران سال قبل در زندگی مردمان جریان داشته است و در ابعاد مختلف زندگی به کارگرفته شده. امروزه نیز با وجود اینکه شیشهگری به یک صنعت تبدیل شده و نیازهای جوامع از طریق آن رفع میشود اما شیشهگری دستی و سنتی به عنوان یک پیشه و هنر همچنان جریان دارد.
استادکار از دل شیشههای شکلنگرفته جسمی را پدید آورده که به قول خودش میتواند هر کاربردی داشته باشد. میشود در آن زعفران دم کرد یا چیز دیگری ریخت. میشود با تغییر شکلی اندک از آن ظرفی با کاربردهای آزمایشگاهی پدید آورد.
هنر شیشهگری در ایران سابقهای طولانی دارد؛ با اینکه طی سالهای اخیر به این هنر بیش از آنکه جلوهای هنری داشته باشد از منظری صنعتی نگاه شده اما هنوز هستند استادکارانی که با سوابق طولانی به شیشهها جان میبخشند.
از دور ساده به نظر میرسد؛ مهارت و ظرافتی که به کار میبرد در وهله اول آنقدر ساده به نظر میرسد که گویی شیشه چون موم در دست هر کس شکل میگیرد؛ با این حال هماهنگی میان دو دست و شکل دادن شیشه گداخته، بدون کنترل مستقیم نیاز به مدتها سوختن و ساختن دارد.
صنایع دستی شیشهای جزو هنرهای دستی پرطرفدار محسوب میشود. در واقع شیشه در دمای مورد نظر به حالت مذاب و خمیری درمیآید و میتوان با استفاده از فن و مهارت آن را به شکل مورد نظر تبدیل کرد. شیشه پس از ذوب شدن به راحتی فرم میپذیرد و با مهارت کافی میتوان فرم دلخواه را در آن اجرا کرد. البته با وجود اینکه از دل شیشه و آتش، هر آنچه که به ذهن برسد را میتوان پدید آورد، به نظر میرسد که این هنر طی سالیان گذاشته کمتر از سایر هنرها دیده شده است.
دیگرباره دو میله شیشهای را که توپر بودند برمیدارد. بین خلق اثری دیگر، کمی از خاطراتش تعریف میکند. از روزهای جوانیاش میگوید که در شهر محل تولدش غارنوردی میکردند و برای روشن کردن غار، آتشی روشن میکردند. میخندیم و میگوییم پس دوستی دیرینهای با آتش دارید! میخندد و تایید میکند و دوباره صحبت به شیشهگری میرسد. میگوید: «شیشه میتونه هرچیزی که من میخوام بشه. میتونه درخت بشه، آناناس، گل، انار یا هر شکلی من میخوام. میتونه یه پرنده بشه. مثلا درنا.»
با افزایش استفاده از شیشههای صنعتی و ورود آنها به بازار، هنر شیشهگری سیری نزولی داشته است اما این هنر چندهزار ساله متوقف نشد و کارگاههایی در گوشه و کنار کشور در حال فعالیت در این زمینه هستند.
افسون حین کار میگوید: «این شیشهها چون با دلار خریده میشن، اون صرفی که باید داشته باشه رو نداره. به قول معروف کار میکنیم و درآمدی داریم. اما اینکه با قیمت دلار شیشه را میخریم و به ریال میفروشیم باعث میشه به صرفه نباشه.»
این را میگوید و شروع میکند به ساختن یک دُرنا؛ تمرکز که میکند، از آن مرد شوخ طبع فقط هالهای باقی میماند. نگاهش بر شیشه قفل شده و دنیای دیگری را نظاره میکند. دنیایی در شعلههایی گداخته که قرار است در دامانش درنایی متولد شود.
با فشار دو میله شیشهای به یکدیگر و تنظیم فشار دستش که کار بسیار سختی است گوی توپُر گداختهای پدید میآید. میگوید: «چند لحظه دیگر این گوی آتشین یک درنا میشه.»
دیگر بار با چسباندن شیشه گداخته به قسمتی که حالا کمی سردتر شده، گردن درنا و سپس سرش را پدید میآورد و سپس با شیشهای که رنگ آبی به خود دارد کاکلی برای درنا میگذارد و چند ثانیه آنرا میان شعلههای سرکش آتش میگیرد. درنا برقی نارنجی دارد و جان میگیرد. با انبر دُمش را حالت میدهد و گردنش را صاف میکند. شدت شعله را کم میکند و درنا با شیشه داغ و سوزان از شعلههای آتش متولد میشود.
انتهای پیام
نظرات