• یکشنبه / ۱۰ دی ۱۴۰۲ / ۱۱:۳۱
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 1402101006501
  • خبرنگار : 71614

نگاهی به آثار علی‌اکبر صادقی ـ هنرمند نقاش

کسی می‌داند چه بر سر این هنرمند آمده است؟

کسی می‌داند چه بر سر این هنرمند آمده است؟

روانکاو لحظاتی بعد دیگرباره تلاش خواهد کرد؛ می‌خواهد ذهن مرد هشتاد و اندی ساله را بخواند که دوربین، از زاویه بالا و نزدیک صورتش را نشان می‌دهد. مرد روی مبل جیر قرمز رنگی دراز کشیده و کمی تقلا می‌کند. ابروانش را بالا کشیده، چشمانش را به هم می‌فشارد و تکانی به شانه‌هایش می‌دهد تا آرامشی نسبی بیابد. خطوطی عمیق روی صورت تقریبا مربع شکلش، نقش بسته است؛ با تغییر حالت چهره‌اش، خطوط شکلی دیگر به خود می‌گیرد؛ چهره مرد در حرکتی سریع تغییر کرده و مشخص نمی‌شود که کدام چهره نقاب اوست.

این روایتی از چند ثانیه مستند سینمایی« رُخ »، برداشتی آزاد از زندگی علی‌اکبر صادقی، نقاش و هنرمند معاصر ایرانی است. دانای کل این داستان دست به دست «دیوانگی» خود داده و با این حال مشخص نیست دیگران به دنبال ذهن او هستند یا او به دنبال بازی با ذهن دیگران. 

به گزارش ایسنا نماد در آثار علی‌اکبر صادقی ـ از نقاشان سبک سورئالیسم ـ از نقشی غیرقبل انکار برخوردار است. همانند دیگر نقاشان سورئال او توصیفی از آن‌چه که متولد ناخودآگاه آدمیست ارائه می‌کند؛ آنچه که او به تصویر می‌کشد اما در اوهام و خیال به حقیقت پیوسته است. به همین جهت ـ احتمالا ـ نگاه از منظر روان‌شناسانه به آثار نقاشانی با سبک سورئال می‌تواند تحلیل و تفسیری از ناخودآگاه هنرمند ارائه کند. 

شکافتن لایه‌های جدید از نمادهای سورئالیستی در نقاشان معاصر ایران پژوهشگران را به مسیر بررسی آثار هنرمندان هدایت کرده است؛ آنان به دنبال تعریفی از تمثیل و استعاره‌هایی هستند که در قالب اسطوره و اشکال نمادین در هنر و ادبیات ظاهر شدند. در رابطه با آثار علی اکبر صادقی به عنوان نماینده‌ای از نقاشان سورئالیست معاصر ایران پژوهش‌هایی صورت گرفته است. در یکی از این مقالات بررسی چهار اثر موردی از صادقی از منظر روان‌شناسی یونگ این نتیجه به دست آمده است که «تمام نمادهای موجود در این آثار در کنار یکدیگر جمع شده‌اند تا نشان دهند انسان و دنیایی که او در آن زندگی می‌کند، مهم‌ترین دغدغۀ هنرمند است. همچنین عناصر نمادین متضادی مانند نیکی و بدی درون هنرمند، دایماً در حال تقابل بوده و هر آن او را به‌سوی روشنایی و سعادت‌مندی و یا تاریکی و بدبختی سوق می‌دهد.» گفتنی است که در آثار مورد مطالعه نماد انسان اصلی‌ترین بخش را به دست گرفته است. 

کسی می‌داند چه بر سر این هنرمند آمده است؟

تحلیل روان‌کاوانه کارل گوستاو یونگ ـ روان‌شناس و اندیشمند سوئیسی ـ بر سه بنیان بنا شده است؛ ناخودآگاه جمعی، نماد و کهن الگوها. او معتقد است که ناخودآگاه جمعی ریشه روانی در رشد تکاملی انسان دارد و مخزن تجربیات گذشتگان است که در پرده‌ای از ابهام فرو رفته و از خاطرات محو شده است. به این عقیده ناخودآگاه جمعی امری کلی و عمومی میان همه انسان‌هاست و رفتارهای بیرونی فرد، بازتابی از تمام انگیزه‌های انسانی موجود در ناخودآگاه است. بر همین اساس خودآگاه ذهن انسان، همچون پوسته‌ای نازک بر ناخودآگاه انسان که قلمرویی برای سرشت آدمی‌است، دانسته می‌شود.

به باور یونگ «کهن الگو» بخشی از باور جمعی انسان و «نماد» زبان ناخودآگاه انسان است که در رویای آدمی ظاهر می‌شود. بر همین اساس نماد در آثار هنرمند سورئالیستی چون علی اکبر صادقی مفهوم پنهانی است که به چیزی فراتر از آگاهی انسان اشاره کرده و رازی را درون او آشکار ساخته است. 

علی اکبر صادقی متولد سال ۱۳۱۶، از دانش‌آموختگان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. بخش قابل توجهی از آثار او از اساطیر و مضمون حماسه وام گرفته است. خوبی و بدی، نیکی و پلیدی و نور و تاریکی از مفاهیمی است که در آثار علی اکبر صادقی بسیار دیده می‌شود. او جلوه‌هایی از نگارگری، نقاشی قهوه‌خانه‌ای و تکنیک نقاشی ایرانی را با نقاشی غربی تلفیق کرده و به این طریق با بستر جامعه ارتباط برقرار کرده است. ریشه‌های هنر اگر در بستر جامعه با هر آنچه که در فرهنگ و اندیشه دارد، ریشه ندواند، پس از مدتی خشک و منزوی ‌خواهد شد. روح آثار صادقی روح همان آثار گذشته، اما به سبک و سیاق جدید و زبان امروز است و با مخاطب ارتباطی عمیق برقرار می‌کند. 

صادقی بارها درباره بهترین نقاشی خود گفته است «در پنج سالگی. عموی من که کارمند سفارت انگلیس بود، مدادرنگی برایم آورد که سه رنگ قرمز و آبی و سبز بود. کاغذی برداشتم و امتحان کردم. بعد هم یک نقاشی کشیدم؛ تصویر زنی با پیراهنی بلند که به تن داشت. همیشه فکر می‌کنم بهترین نقاشی عمرم باشد.» او به این نکته در مستند «رُخ» هم اشاره کرده است. 

کسی می‌داند چه بر سر این هنرمند آمده است؟

آثار صادقی فارغ از اعجاب خیال‌انگیز خود، ارتباطی با انسان و انسان ایرانی و به تبع آن جامعه برقرار ساخته‌ است. او مفاهیم آشنا را به دنیای خیالی خویش راه داده است. مولفه‌های دنیای سورئال علی‌اکبر صادقی، مولفه‌هایی از دنیای حقیقی‌اند که با گذر از دروازه خیال این مرد هشتاد و اندی ساله با دنیای او پیوند برقرار کرده و تغییر شکل دادند. 

او آثار خود را آمیزه‌ای از سورئالیسم غربی توأم با عرفان و نوعی تخیل خاص شرقی دانسته است. 

از نگاه یونگ «انسان نه تنها در جهانی از نمادها زندگی می‌کند، بلکه دنیایی از نمادها را درون خود پنهان کرده و از این طریق، قادر است تا از خلاء تجربه‌ای کیهانی، در درون خود آگاه شود و زندگی شخصی و اجتماعی خود را شکل دهد.» اما برای شناخت نماد از نظر یونگ، شناختی آگاهانه اما عادی کافی نیست و تا نمادها از منظر دانش‌ فلسفه، اسطوره و ادیان نیز بررسی شوند. بر همین اساس نیز بررسی و شناخت آثار هنرمندی چون علی اکبر صادقی که در استفاده از نمادها در نقاشی سورئال معاصر ایران وزنه سنگینی دارد، باید بر پژوهش‌ در حوزه‌های مختلف تکیه کرد. 

نمادها بر اساس دیدگاه مطرح شده، از دو ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه متولد شدند. نمادهای خودآگاه تحت تاثیر عوامل پیرونی و نمادهای ناخودآگاه تحت تاثیر تحولات و عوامل درونی ایجاد شدند. برخی منابع به وجود آمدن نماد را اینچنین عنوان کردند، «زمانی که انسان حقیقت را نتوانند درک یا در حیطه عقل بیان کند دست به خلق نماد خواهد زد.»

گفته می‌شود تمایل انسان به نمادسازی بی حد و اندازه است؛ این امر را می‌توان یکی از دلایل ارتباط انسانی علاقه‌مند به نماد با آثار سورئال دانست. قطعا علاقه به کشف و تعریف آنچه که نامفهوم است به تعبیری آشنا، پیوندی عمیق میان انسان و آثار هنرمندی با سبک علی‌اکبر صادقی ایجاد خواهد کرد. 

کسی می‌داند چه بر سر این هنرمند آمده است؟
استوانه، سال ۱۳۷۲ ، ۷۶×۶۱ سانتیمتر 

در اثر استوانه از صادقی، پیرمردی عریان و صفحه شطرنجی در مقابل او دیده می‌شود. خانه‌های شطرنج توخالی است و تقریبا در مرکز نقاشی، آدمی در دستان پیرمرد قرار گرفته است. به نظر می‌رسد پیرمرد در حال انداختن آدم در یکی از خانه‌های توخالیست. در کنار او سایه‌ای که به نظر می‌رسد سایه پیرمرد باشد، فریاد می‌کشد و سایه یک فرشته هم کمی جلوتر از صفحه شطرنج قرار گرفته است. 

سه گل رز زرد رنگ مقابل اثر قرار گرفته که با رنگ‌های به کاربرده شده در نقاشی مطابق است. رنگ‌های اثر گرم است و از دیدگاهی حس اضطراب، تلاطم فکری و هیجان را به مخاطب منتقل می‌کند. 

به نظر می‌رسد علی‌اکبر صادقی زیاد فکر می‌کند؛ با جزییات فکر می‌کند. او می‌گوید وقتی که من می‌میرم، روی سنگ قبرم بنویسید تولد منفی بی‌نهایت، وفات مثبت بی‌نهایت؛ این هنرمند عقیده دارد بالاخره آدم یک‌ روزی می‌آید و یک روزی‌ هم می‌رود، سوار قطار می‌شوی و شاید به مقصد برسی؛ اما صادقی گویی جزییات را بیش از دیگران می‌بیند و این نکته نیز در آثارش مشهود است.

به نظر می‌رسد صادقی احوالات آدمیزاد را بیش از بسیاری آدم‌ها می‌بیند. احتمالا بیش از بسیاری غمگین و بیش از بسیاری برای دنیا غصه می‌خورد؛ او گفته که بارها به بعضی آثارش نگاه و به همین خاطر واقعا گریه کرده است. 

مقاله‌ای تحلیلی که به بررسی نماد انسان در آثار علی‌اکبر صادقی از منظر یونگ پرداخته، در این باره آورده است: «گل‌ها در این نقاشی (استوانه) نمودی از زندگی و نشانه خورشید هستند. کل اثر با رنگ‌های گرم پوشانده شده است. این رنگ‌ها فضا را شبیه به بیابان کرده‌اند و به مخاطب حس بی‌خوابی، هیجان، اضطراب و تالم فکری را القاء می‌کنند. طرز قرار گرفتن ستون‌ها در تصویر و نوع حرکت قلم‌مو و رنگ گذاری روی کوه‌های اطراف، به‌ تصویر عمق داده است. آدمی در این تابلو، با بازی شطرنج در حال کشف ناشناخته‌های این دنیا است. در کتاب فرهنگ نمادها، بازی شطرنج، نمادی از حیله‌های جنگی جنگجویان است. در این میدان، میان مهرهای سفید و سیاه، به‌ بیان دیگر میان ظلمت و نور، جنگی درمی‌گیرد. از آنجایی‌ که این بازی اساسا است به هوش و مهارت‌های ذهنی فرد نیازمند است، آن را با خرد جهانی ارتباط داده‌اند. دیدگاهی که در باور ایران باستان نیز مطرح بوده است. بر اساس باور مانوی، راه رستگاری و رسیدن به نور مطلق، کسب معرفت و خرد است.»

در ادامه این مقاله آمده است: «صفحۀ شطرنج یک ماندالای چهارگوش است و نماد شیوای متحول‌کننده و همچنین برابر با یینگ و یانگ است. علاوه بر این، ماندالا نماد هستی، نماد نبرد میان گرایش‌هایی است که می‌توانند در درون آدمی جابه جا شوند. صفحۀ شطرنج درون این اثر نمادی از دنیای ظاهری است که از سایه و نور بافته‌ شده و میان یانگ و یینگ و یا نور و ظلمت ـ در باور ایرانیان باستان ـ تناسب و وحدت ایجاد می‌کند.»

پژوهشگران در باب عقیده یونگ و ارتباط این عقیده با آثار این هنرمند در این زمینه آوردند که «یونگ معتقد بود که این تضادها همان عاملی هستند که چنانچه درهم آمیخته شوند، موجب رشد، کمال و یکپارچگی در وجود انسان می‌شوند اما این انسان در مقابل این دنیای لایتناهی هنوز در اول راه است و می‌بایست بسیار به کندوکاو بپردازد. او برای اینکه این راه پرخطر را به آسانی طی کند، نیاز به راهنما دارد. پیرمرد در نمادشناسی به معنای تجسم خرد کهن انسان یا ناخودآگاه جمعی است. از طرف دیگر، هنرمند با پیر نشان دادن این انسان به نوعی قصد دارد تا بر پیر دانای وجود آدمی تأکید کند. یونگ نقش پیر دانا را یکی از مراحل رسیدن به فردیت معرفی می‌کند. پیر دانا زمانی پدیدار می‌شود که انسان نیازمند درون‌بینی، تفاهم، پند نیکو، تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی است و خود قادر نیست تا این نیاز را برآورده سازد. پیر دانا، با جبران این کمبودها راهی را به فرد نشان داده و او را به‌ سمت مقصودش هدایت می‌کند. این فرد، کهن الگوی روح و نمادی از خصلت روحانی ناآگاه انسان‌هاست. همان پاره‌های نور درآمیخته با تاریکی در وجود انسان که سبب می‌شود آدمی در جست‌وجوی خود، با زشتی‌ها و هم با زیبایی‌ها روبه‌رو شود. گل‌های زرد رنگ در این اثر، همان نقش زیبایی‌هایی را دارد که روح آدمی برای ادامه راهش به آن نیازمند است. همچنین گل جلوه‌ای قدسی و نمودی از دوستی است که ناخودآگاه آن را به انسان نشان می‌دهد. اما سنگ و نیزه‌هایی که در اطراف وجود دارد، زشتی‌ها و موانعی هستند که فرد در این مسیر مشاهده می‌کند. علاوه بر این، صادقی با قرار دادن سنگی بر روی این صفحه، قصد دارد تا اشاره‌ای به داستان هابیل و قابیل کند و اولین برادرکشی نسل بشر را به‌ عنوان کهن‌الگویی در ناخودآگاه انسان بیان کند. حادثه‌ای که در طول تاریخ بشریت بارها و بارها تکرار شده است. سایه‌ای که در حال فریاد زدن است، ندای درون آدمی است که از سردرگمی و سختی این مسیر بی‌پایان خسته شده است، اما سایە ِ فرشته در این تصویر، بخش نیک وجود آدمی یا همان کیفیت عالی است و یا با توجه به آموزه‌های ایران باستان بخش اهورایی وجود آدمی که به یاری انسان می‌آید تا او را از این سردرگمی نجات دهد.»

به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از ذهن علی اکبر صادقی نگران احوالات انسان است؛ او در افتتاحیه نمایشگاه آثارش (سال۹۶) در موزه هنرهای معاصر تهران گفته بود «من سنم بالاست اما هنوز کوچک هستم. باور کنید من مانند روز اولی که به دنیا آمدم و بی‌گناه بودم همه انسان‌ها را دوست دارم. همه انسان‌ها مانند روز اولی که به دنیا آمدند بی‌گناه هستند، ما باید مدینه فاضله به وجود بیاوریم و اجتماعمان را درست کنیم. من حتی یک گانگستر و تروریست را دوست دارم. وقتی ما هم عشق و مهربانی را نشان بدهیم گسترش پیدا می‌کند. به امید روزی که همه مردم پاک و مهربان باشند و همدیگر را دوست داشته باشند.»

کسی می‌داند چه بر سر این هنرمند آمده است؟

هنر را که به نگاه او سرابیست در بی‌نهایت که آن را راهی برای بیان احوالات انسان در نظر گرفته؛ او در بی‌نهایت است و هنرش همچنین؛ به قول ناصر فکوهی ـ استاد جامعه‌شناسی ـ بعد از سی، چهل و پنجاه سال و یا در آینده نیز این امکان وجود دارد که بتوانیم درباره این آثار صحبت کنیم چرا که جسارت، توانایی و انسجام درونی در کارهای او وجود دارد و این باعث پایداری آثار می‌شود.

او همچنین درباره آثار علی اکبر صادقی گفته بود «در آثار صادقی جنبه اسطوره‌ای آثار بسیار اهمیت دارد و باید به آن پرداخت و این آثار گویای توانایی‌های یک هنر هزاران ساله است که در قالب‌های گرافیک و ریتمیک، خودش را به عنوان ستون فقرات ارزش‌های نیاکانی و ضرب آهنگ‌های اسطوره‌ای منتقل می‌کند.»

طی روزهای اخیر مستند سینمایی«رُخ» که برداشتی آزاد از زندگی علی‌اکبر صادقی، نقاش و هنرمند معاصر ایرانی است اکران شد. این مستند با تمرکز بر رویاها و خواب‌های این هنرمند سعی کرده است تا با ورود به لایه‌های روانشناختی به بررسی زندگی فردی و آثار صادقی بپردازد. 

سام کلانتری، کارگردان و آرش صادقی ـ فرزند علی‌اکبر صادقی ـ تهیه‌کننده این مستند است. نویسندگی این مستند نیز کاری مشترک از سام کلانتری و آرش صادقی است.

«رُخ» از تولیدات بنیاد علی‌اکبر صادقی است و مراحل تولید و آماده‌سازی آن سه سال به طول انجامیده است.

علی اکبر صادقی در سال ۱۳۴۸ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۳۴۹ از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان یکی از اولین هنرمندانی که واحد فیلم و انیمیشن را راه اندازی کردند در این بخش مشغول به کار شد. او از اعضای هیأت داوران بیش از ۱۰ دوره از دوسالانه بین المللی پویانمایی تهران بوده و جوایز متعددی را برای انیمیشن‌ها و طراحی‌هایش دریافت کرده است. علی اکبر صادقی در سال ۱۳۸۸ از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل خدماتش به فرهنگ و هنر ایران به عنوان چهره ماندگار معرفی شد.

صادقی جوایز بسیاری را از جمله مدال طلا از هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان تهران در سال ۱۹۷۲، نشان افتخار و تقدیرنامه از جشنواره فیلم کوتاه تامپره در فنلاند در سال ۱۹۷۳، مدال برنز دوازدهمین جشنواره بین المللی فیلم کراکو در سال ۱۹۷۴، تقدیرنامه و نشان افتخار از جشنواره بین المللی فیلم انیمیشن در نیویورک در سال ۱۹۷۵، مدال نقره از یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم شیکاگو در سال ۱۹۷۵ دریافت کرده است.

سال ۲۰۱۸ موزه هنرهای معاصر تهران با اختصاص تمام فضای موزه به آثار و میراث هنری او، از مقام این هنرمند تجلیل کرد.

اکثر فیلمنامه‌های این هنرمند بر اساس روایت‌های فولکور نوشته شده است.

* بخشی از این گزارش برگرفته از مقاله تحلیل نماد انسان در آثار منتخب علی اکبر صادقی بر پایۀ روانشناسی تحلیلی یونگ است.

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha