به گزارش ایسنا، در چهل و پنجمین قسمت از برنامه «نقد سینما» که شامگاه ۱۷ آذر ماه روی آنتن شبکه چهار سیما رفت، امیررضا مافی میزبان برنامه ابتدا بیان کرد: در هفتهای که گذشت یک متن از کارگردان عزیز کشورمان به بهانه پایان پخش سریالی که ساخته بود، در صفحه مجازیاش منتشر شد و گفت آمار کسانی که سریال ما را دیدند، به تعداد دفعات پخشش در روز اول، نشان از علاقه مردم به سریال است. حتما یک اثر تعدادی مخاطب دارد منتهی این یک استدلال ناقص است که ما به آن دست بیاویزیم تا ضعفهای کار را از بین ببریم.
این منتقد ادامه داد: همچنین در هفته گذشته کسی که اسم خود را خواننده گذاشته است و موسیقی مبتذل تولید میکند، ویدئو موسیقی جدیدش منتشر شد و ۱۲ میلیون بازدید خورد. اساسا تعداد تماشای یک اثر به معنای توفیق آن نیست. بخش از جوامع تماشای ابتذال را میپسندند و در حقیقت اینکه ما به تماشای امر مبتذل مینشینیم دلیل بر توقیق نیست، چراکه موضوع ابتذال را از آن ساقط نمیکند. اینکه چرا تماشای ابتذال مورد پسند بخشی از جوامع است باید با جامعهشناسان صحبت کنیم اما اگر ملاک تعداد بازدید یک اثر باشد، حتما به بیراهه میرویم.
مافی یادآور شد: کارگردان عزیز و رفیق قدیمی ما اگر ملاکش این باشد و سریال پُر از خشونت بسازد و بگوید این اثر را کسی نتوانسته هنگام پخش رها کند، آن زمان باید برای فرهنگ کمی نگران بود. سریالی که حتی نویسنده کتابی که از آن اقتباس شد به اصطلاح آن را گردن نگرفت؛ حتی طرفدارانش نتوانستند این ۱۳ قسمت را تحمل کنند. گاهی اگر اشکال یا اشتباهی داریم سعی نکنیم با استدلالهای غلط آن را از بین ببریم به ویژه در سینما که جمع فرهنگ ماست.
بخش بعدی نقد سینما به «میز سینمای ایران» با حضور محمد صابری روزنامهنگار سینمایی و محمدحسین علمدار تهیهکننده انیمیشن با موضوع بررسی انیمیشن سینمایی «مسافری از گانورا» برپا شد.
مافی ابتدا گفت: خدارا شکر میکنیم که در ادامه اکران انیمیشن «بچه زرنگ» یک انیمیشن دیگر به پرده نقرهای رسید و خانوادهها انتخاب بیشتری همراه فرزندانشان در سینما دارند.
سپس محمدحسین علمدار درباره ایده اصلی انیمیشن «مسافری از گانورا» بیان کرد: جرقه اصلی «مسافری از گانورا» از یک درددل مادر یک کودک معلول با من شروع و با افزودن شاخ و برگ به آن نهایی شد. فیلم از سال ۱۳۹۶ وارد فاز تولید شد و سعی در جذب اسپانسر داشت. در برهه یاد شده که هنوز انیمیشن موفق روی پرده سینما نداشتیم، من هم نتوانستم سرمایه مورد نیاز را فراهم کنم.
وی ادامه داد: یک رویداد پیچینگ انیمیشن با نام «رویازی» برگزار شد و ما به صورت کنفرانس طرح خود را ارایه دادیم که خوشبختانه از بخش خصوصی سرمایهگذار را جذب کردیم. در ادامه بنا شد که یک شریک قابل اطمینان حرفهای وارد کار شود. بعد از مذاکره، حوزه هنری برای ریلگذاری و حمایت از پروژه وارد عمل شد.
همچنین محمد صابری عنوان کرد: اگر به شکل فرایند به انیمیشن در ایران نگاه کنیم؛ پس ما بسیار خوشبختیم که به این مرحله یعنی رغبت سرمایهگذاری رسیدهایم. در سایر انیمیشنهای اکران شده، یک آسیب در بدنه وجود داشت؛ آن هم عدم انسجام روایی و پراکندهگویی در آثار بود. من امیدوار بودم که گام به گام به یک انسجام در روایت برسیم. «مسافری از گانورا» فارغ از وجوه فنی، ماجراجویی در آن اصالت دارد. اتفاقی که به آن سرگرمی گفته میشود، در فیلم رخ داده و این اتفاق مبارکیست که به فیلمنامه مربوط میشود.
علمدار در ادامه یادآور شد: انیمیشن سالهایی را سپری کرده و از یک حوزه تجربی وارد عرصه شده است. دوستان در دهه ۸۰ برای ما ریلگذاری کردند. طبیعتا در دو دهه شکلگیری انیمیشن سینمایی ایران بیشتر بر تکنیک و فن کار شد. در حال حاضر منِ فیلمساز میتوانم قوام و انسجام داشته باشم و به معنا و محتوا بپردازم چرا که تکنیک الان حل شده است. اکنون میتوان به بحث قهرمانپروری پرداخت که در سینمای کودک و انیمیشن به شدت مهم است.
مافی خاطرنشان کرد: من به عنوان یکی از نقشآفرینان حوزه انیمیشن کشور باید بگویم که موفقیت انیمیشن «بچه زرنگ» در اکران و فروش، یک اتفاق است و همه باید مراقب این اتفاق باشیم. من معتقدم که سینمای کودک و به ویژه انیمیشن فقط در گرو اتفاقات نیست و ما باید جریان بسازیم. ساخت جریان یعنی تولید پایدار و اکران پایدار. عدهای معتقد بودند «مسافری از گانورا» در فصل دیگری اکران شود؛ من به عنوان کسی که افق سینمای انیمیشن را میبیند، میگویم باید محصولات دیگر را هم پیشنهاد دهیم. چه بسا ما در سالها آینده سالی ۴_۵ فیلم داشته باشیم، پس نباید انیمیشن را به اتفاق محدود کنیم. اکران انیمیشنها در کنار هم و با فاصله به فروش همدیگر کمک میکنند. همچنین به دوستانی که دنبال رکوردزنی و رکوردشکنی هستند، میگویم که ما باید دیدمان راهبردی باشد.
در ادامه صابری گفت: «مسافری از گانورا» در کنار اصالت ماجرا، در پرداخت هم جسارت دارد. در انیمیشنهای قبلی با پرداخت و گرافیک شخصیتها با یک ای کاش مواجه بودیم چرا که گرافیک شخصیت شبیه نمونههای خارجی بود. از انیمیشن «لوپتو» کمکم این نشانه بومیسازی به چشم میخورد. خوشبختانه این انیمیشن در گام اول گرافیک، جنس بومی به خودش گرفته است؛ امیدوارم به موقعیتی مانند انیمه برسیم که آثار، خود شناسنامه ایرانی داشته باشند.
علمدار درباره این موضوع بیان کرد: بحث گرافیک، قصه و کارگردانی در خدمت محتوا قرار میگیرد. بحث اصالت بومی مانند انیمه در ژاپن که مقهور سینمای آمریکا نشده است، دغدغه ما هم هست. این مساله به شکل پازل جلو میرود و امیدواریم که ما هم در کامل شدن این پازل، نقش تاثیرگذاری داشته باشیم.
مافی یادآور شد: انیمیشن ایران به لحاظ تکنیکی بسیار پیشرفت کرده است اما به لحاظ ساختار هنوز کار داریم و متاسفانه بسیاری از نخبگان ما مهاجرت کردهاند. اگر این اتفاق بیفتد حتما به سمت انیمیشن بومی میرویم و ذائقه کودک ایرانی را از ایدهآل دیزنی و سایر نمونههای جهانی، به سمت آثار بومی تغییر خواهیم داد.
وی ادامه داد: «مسافری از گانورا» در کنار نقدهایش چند نکته قابل تامل دارد. اولین مورد کارگردانی اثر و دیگری شخصیت معلول داستان است که تقریبا در جهان هم کم اتفاق افتاده که از یک شخصیت کمتوان، قهرمان بسازیم که مورد توجه سینمای خارج هم قرار بگیرد.
علمدار خاطرنشان کرد: کارهای قبلی من تاریخی_حماسی است اما دوست داشتم اثری در ژانر علمی_تخیلی کار کنم. ۸ تا ۱۵ درصد جامعه دچار معلولیت هستند اما چون در خانه میمانند و به بیرون نمیآیند، ما آنها را نمیبینیم. آنها باید خودشان، قهرمان خودشان باشند. درباره موجود فضایی هم باید بگویم که وجود ندارد، این یک گرتهبرداری از زندگی زمینیها است. این یک بهانه برای فرم مورد علاقه امروز کودکان فیلم ابرقهرمانی و بازیهای کامپیوتری است.
صابری در پایان «میز نقد سینمای ایران» گفت: ای کاش در انیمیشن بیشتر به موسیقی و ترانه توجه شود چراکه موسیقی برای بچهها در آینده خاطرهانگیز میشود.
در ادامه برنامه «نقد سینما»، میز «نقد سینمای جهان» برپا شد و آرش خوشخو و محمدرضا مقدسیان به تحلیل فیلم «قاتلان ماه کامل» پرداختند.
آرش خوشخو ابتدا بیان کرد: این اثر یک مدل کامل از یک غارت ثروت ملی توسط سرمایهداری مهاجم را نشان میدهد. من در سینمای دنیا چنین الگوی کاملی از این مساله ندیدهام. مارتین اسکورسیزی بیشترین واگرایی را از جهانبینی سینمای آمریکایی دارد چراکه نقاط تاریک تاریخ و جامعه آمریکا را نشان میدهد. او داستانهایی میسازد که بقیه فیلمسازان جریان اصلی جرات پرداخت به آن را ندارند. او فیلمهایی با بودجه فراوان میسازد و فیلم را با نگاه خودش بررسی میکند.
در ادامه محمدرضا مقدسیان مطرح کرد: مارتین اسکورسیزی یکی از عاشقان و حامیان جدی سینماست. اما باید به این اشاره کنم که فیلم «قاتلان ماه کامل» بسیار حوصله سربر است. با وجود اینکه دغدغه مهمی دارد اما از نظر شیوه روایت و داستانپردازی بسیارکهنه است. اما اسکارپسند است و جذابترین بخش، حاضر شدن کارگردان در فیلم است. در حقیقت کاری که مارلون براندو در اسکار کرد، آقای اسکورسیزی بعد از چندین سال تکرارش میکند.
وی ادامه داد: از ابتدای فیلم ما با داستان و ماجرا مواجه میشویم در واقع فیلم آگاهیهای ما را مرور میکند اما گره ماجرا در فیلم پیدا نیست. ما از ابتدا میدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد. پس تماشای فیلم چه جذابیتی برای مخاطب دارد؟ در این فیلم حتی شکل به سزای عمل رسیدن هم جذابیت ندارد. این فیلم اخلاقی است اما جذابیت سینمایی ندارد.
در ادامه خوشخو بیان کرد: این فیلم به نظر من اثری خوب است، چراکه پُر از صحنهها و میزانسنهای جذاب است. اینکه یک قبیله سرخپوست پولدار در فیلم وجود دارد؛ بسیار جذاب و عجیب است چون ما اکثرا سرخپوستها را کارگر دیدهایم. اما در فیلم خدمتکار سفیدپوست است. درام از نظر من شکل میگیرد و صحنههای تکاندهنده دارد. قبول دارم که انتهای فیلم کشدار میشود اما چون کارگردان، بسیار به کتاب اقتباس شده، وفادار بود آن را کشدار کرد.
وی ادامه داد: اسکورسیزی فیلمساز انقلابی نیست، اما همین که دست روی نژادپرستی میگذارد و از سرخپوستها میگوید، بسیار موفقیتآمیز است. نکته دیگر این است که او اصلا پایانباز را قبول ندارد و حتی ۲۰ سال بعد را به تصویر میکشد. او یک تم مذهبی دارد و به شما پند میدهد برای همین بسیار از فیلمهای او لذت میبرم.
مقدسیان یادآور شد: این محتواست که فرم را ایجاد میکند. باید قدرت محتوا بتواند تصویر را خلق کند. متاسفانه مشکل اصلی این است که موقعیتهای دراماتیک «فیلم قاتلان ماه کامل» مشخص نیست.
مافی نیز گفت: من میدانستم که فیلم پلیسی نیست چرا که از اول قاتل مشخص بود پس منتظر بودم چالشهای روابط انسانی میان دیکاپریو و لیلی گلستون ظهور کند. اما شخصیت در فیلم شکل نگرفت. دیکاپریو باید قاتلی میبود که بین عشق و جنایت گیر کند اما این اتفاق در فیلم نمیافتد.
مقدسیان در پایان «میز نقد سینمای جهان» خاطرنشان کرد: من در نهایت این فیلم را پیشنهاد میدهم، چرا که سکانس نهایی با همه سختی فیلم ارزش دیدن دارد.
در ادامه برنامه، میز گفتگوی ویژه با موضوع «سینما و دانشگاه» و با حضور محمدمهدی بهرامینژاد و محمدحسین دماوندی برپا شد.
ابتدا محمدمهدی بهرامینژاد عنوان کرد: متاسفانه ما با یک عارضه مواجه هستیم که دوستان بعد از کارشناسی و ارشد باید دورههای فیلمسازی را در خارج از دانشگاه طی کنند. علت آن هم ساختاری و سیستماتیک است به نحوی که مدرک باعث سرشکستگی شده. دوستانی که در نسل قبل و الان کار میکنند، مدارک معتبر ندارند. چون هر ساله تعداد زیادی دانشجو وارد دانشگاه میشوند اما پس از اتمام آن در اول راه قرار دارند. در حقیقت نگاه آکادمیک خود را پشت ادبیات غامض قایم میکند. ما باید در نهایت فیلمساز شویم اما وقتی صرفا وارد فضای تئوریک شویم؛ خود و ذات سینما را نفی میکنیم.
وی تاکید کرد: ما در دانشکده کمبود ابزار داریم؛ به عنوان مثال اگر بخواهیم از سالن آمفیتئاتر استفاده کنیم، دانشگاه ما را وارد یک سیستم بروکراسی میکند که در نهایت از استفاده آن منصرف میشویم. آنها انتظار دارند دانشجوی سینما دنبال کتاب برود، نه دوربین. دانشجوی سینما باید ابزار به دست باشد. انجمن سینمای جوان چنین نگاهی به هنرجو دارد و به دانشجو فرصت میدهد اما دانشگاه این امکان را به دانشجو نمیدهد.
بهرامینژاد خاطرنشان کرد: من همواره به مسئولان هم گوشزد میکنم که نگاه پدرانه خود را حفظ کنند چون دانشجویان هنر روحیات خاص خود را دارند.
در ادامه محمدحسین دماوندی گفت: من سینما را رشتهای از جاودانگی دیدم و وارد این عرصه کارگردانی شدم. یک سوتفاهم بین فضای تجربی و سینمای دانشگاه وجود دارد. دانشجوی سینما انتظار دارد بعد از فارغالتحصیلی وارد فضای کار شود. چون در فضای آموزشی تجربه لازم را ندارد، این انتظار به جا نیست. کار تئوری و تجربی مکمل هم هستند و باید در دانشگاهها باهم پیش بروند.
دماوندی با اشاره به اینکه سرمایه همیشه محدودکننده دانشجو است، اظهار کرد: حتی کسانی که دانش دارند، باز هم سرمایه جلو آنها را میگیرد. نظام سرمایه به شما جهتدهی میکند. سرمایهگذاران و تولیدکنندگان دولتی و خصوصی یک سری تیتر دارند و با توجه به آن پیش میروند. شما هر چقدر دانش داشته باشید اما در نهایت محدود به نظام سرمایه میشوید.
در ادامه مافی عنوان کرد: من به عنوان کسی که در دانشگاهها فلسفه سینما را در رشته فیلمسازی تدریس کردهام، میدانم که دانشجویان فیلمسازی در نهایت با کولهباری از اطلاعات تئوری که به درستی هم به یاد نمیآورند، فارغالتحصیل میشوند. معتقدم آکادمی سینما در ایران تولید اندیشه نکرده است، بلکه تنها آثار ترجمه شده و به روز نشده را تدریس میکند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: هر کسی که بیندیشد، مناسبات جهان را درک کند و به مرحله آگاهی برسد، بیشتر آسیب میبیند. اما فراموش نکنیم هرکس به هنر مشغول است، هنرمند نیست.
انتهای پیام
نظرات