دکتر حسن رحیمیروشن در نشست ایسنا با موضوع «بررسی عملیات طوفانالاقصی و آینده جنگ جمعیتی فلسطین»، اظهار کرد: این عملیات مرحله جدیدی از تاریخ تحولات فلسطین اشغالی است اما نخستینبار نیست، همانطور که میدانید مسأله فلسطین ریشه ۸۰ ساله دارد و جنگ اشغالگران سرزمین فلسطین با مردم فلسطین تاکنون مراحل متعددی را پشت سر گذاشته است. تقریباً از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۸ جنگها به صورت محلاتی و نزاع قبیلهای بود، یعنی مردم مهاجر یهود که وارد فلسطین میشدند با مردم بومی آن سرزمین درگیریهایی پیدا میکردند. سرانجام فلسطینیان سعی کردند متشکل شوند و مبارزه را با جریانات اشغالگر و انگلستانی که بر سرزمین فلسطین حاکم بود، سامان دهند اما دولت انگلیس این اجازه را به مردم بومی فلسطین نمیداد و به سازماندهی و تشکیل مهاجران یعنی یهودیان دست زد بنابراین در این فاصله کلاً ساختار دولت اسرائیل زیرنظر انگلستان و با حمایت این کشور در داخل فلسطین با ترکیب مهاجران یهود شکل گرفت در حالیکه مردم اصلی آنجا حق تشکل و ساماندهی خودشان را نداشتند.
وی افزود: بعد از اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ چندین جنگ به وقوع پیوست که نخستین آن، همان جنگ ۱۹۴۸ و آخرینش ۱۹۷۳ است که جنگ دولتهای عرب با دولت غاصب و تازه شکل گرفته اسرائیل در سرزمین فلسطین است. جنگ ۱۹۴۸ موج عظیمی از آوارگان را برای نخستینبار ایجاد کرد و این آوارگان به ناچار وارد سرزمینهای مجاور همچون جنوب لبنان، سوریه، مصر و اردن و حتی کشورهای غیرهممرز نظیر تونس، عراق و حاشیه خلیجفارس میشدند. این کشورها هم نمیخواستند مهاجران را در بین ترکیب جمعیتی خودشان بپذیرند بنابراین در بیابان برایشان اردوگاههایی ایجاد میکردند که هنوز هم ادامه دارد به طوری که در حال حاضر نوادگان آنها در این اردوگاهها زندگی میکنند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه عمدتاً مهاجران و آوارگان سال ۱۹۴۸ در کشورهای فوق پراکنده شدند و قسمت بیشتری از سرزمین فلسطین به اشغال درآمد، مطرح کرد: جنگ ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ موج دوم و سوم آوارگان را در پی داشت و جنگ ۱۹۷۳ با شکست اولیه اسرائیل آغاز شد اما متأسفانه مجدداً وضعیت به قبل از جنگ برگشت، تا اینجا میتوان گفت مرحله دوم منازعه اعراب با اسرائیل است.
وی به منازعه و جنگ دولتهای عرب با دولت اسرائیل اشاره کرد که نمیخواستند این غده سرطانی در سرزمین فلسطین شکل بگیرد اما با شکست اعراب در هر چهار جنگ به نوعی ناامیدی بر جبهه اعراب و جهان عرب حاکم شد و تصریح کرد: بعد از آن است که در سال ۱۹۷۸ یعنی پنج سال بعد از آخرین جنگ اعراب با اسرائیل برای نخستینبار مصر دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت؛ در واقع ایده «صلح در برابر زمین» اینجا مطرح شد که اسرائیل صحرای سینا از مصر را که اشغال کرده بود، پس دهد و در برابرش مصر هم دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسد، در حقیقت شناسایی رسمی دولتها توسط دولتهای دیگر در فرهنگ علم سیاست و روابط بینالملل بسیار مهم است.
وی ادامه داد: اسرائیل بسیار مشتاق بود و عجله داشت که دولتهای عرب او را به رسمیت بشناسند تا دیگر جنگ و منازعهای وجود نداشته باشد؛ آن کجا که دولتی را نامشروع بدانند و مدام به فکر نابودیاش باشند، آن کجا که او را به عنوان دولت همسایه بپذیرند، این برای اسرائیل خیلی مهم بود بنابراین ایده صلح در برابر زمین مطرح شد تا زمینهایی که اشغال کرده بود را پس دهد و دولتهای عرب این رژیم را به رسمیت بشناسند که مصر اینکار را کرد و سوریه از اینکار سرباز زد، یعنی در قبال آزادسازی بلندیهای جولان حاضر نشد اسرائیل را به رسمیت بشناسند و استان جولان سوریه همچنان در اشغال اسرائیل است.
این استاد علوم سیاسی خاطرنشان کرد: اسرائیل بعد از اینکه با اشغال بخشهای مهمی از فلسطین از لحاظ جغرافیایی خود را تثبیت کرد، با به رسمیت شناخته شدن توسط مصر از لحاظ سیاسی و بینالمللی نیز جایگاه خود را تثبیت کرد. مدت کوتاهی پس از جریان به اصطلاح صلح کمپ دیوید، انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت. این حرکت عظیم و انقلابی مردم ایران روحیه انقلابی به بدنه مردم فلسطین و جهان عرب تزریق کرد و اسرائیل هم بزرگترین حامی منطقهای خود را که «محمدرضاشاه» باشد، از دست داد به طوری که اسرائیل، انقلاب اسلامی ایران را یک زلزله بزرگ سیاسی نامید.
وی اضافه کرد: از این تاریخ به بعد منازعه اعراب و اسرائیل وارد مرحله سوم میشود که الزاماً در این مرحله طرف اسرائیل، دولتها نیستند اما به شکل منازعات قبل از ۱۹۴۸ هم نیست که منازعات پراکنده محلی باشد بلکه به نوعی جنبش سازمانیافته از گروههای فلسطینی و غیرفلسطینی مانند حزبالله لبنان است.
رحیمیروشن بیان کرد: در مرحله سوم بیشتر گروههای مقاومت مطرح هستند نه دولتها، گروه مقاومت امل اسلامی در لبنان که بنیانگذارش مرحوم امام موسیصدر بود که به همراه سردار شهید مصطفی چمران بنیان نهاده شد و بعد از آن گروه حزبالله لبنان به موازات این گروه در لبنان شکل میگیرد چرا که حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ جنوب لبنان هم به اشغال اسرائیل درآمد، نه اینکه جنگ با دولت لبنان در جریان باشد بلکه برای اخراج گروههای فلسطینی بود که از جنوب لبنان به اصطلاح خود اسرائیلیها مزاحم اسرائیل میشدند، عملیاتی با عنوان جنگ برای صلح در الجلیل که طی این جنگ اسرائیل تا بیروت پیشروی کرد و سازمان آزادیبخش فلسطین را مجبور کرد لبنان را ترک کند تا از خاک فلسطین دور باشند.
وی یادآور شد: بنابراین سازمان آزادیبخش فلسطین مقر خود را به تونس برد و بعد از آن بود که به روند صلح پیوست، البته صلحی هم به دست نیاورد. اینجا ما متولد شدن حزبالله برای مبارزه با اسرائیل که جنوب لبنان را در اشغال خودش نگهداشته است را داریم.
رحیمیروشن در ادامه در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به روند سازش اعراب با اسرائیل و قرارداد مادرید و اسلو گفت: قرار بر این بود که از ۲۷ هزار کیلومترمربع سرزمین فلسطین اشغالی حدود ۵۰۰۰ کیلومترمربع به سازمان آزادیبخش فلسطین تحویل شود تا به عنوان نماینده مردم فلسطین، دولت فلسطینی را در آنجا تشکیل دهند.
وی افزود: قرار بود طی پنج سال این دولت شکل بگیرد اما سه مسأله مهم بود که حل نشد، یکی بازگشت آوارگان، دوم بحث پایتخت بودن یا نبودن قدس که اسرائیلیها و فلسطینیها بر آن تأکید داشتند که پایتخت ابدی هر دو است و سوم عقبنشینی به پشت مرزهای سال ۱۹۶۷ که هیچیک انجام نشد و در حالی که جریان فلسطینی اصرار داشت این سه مورد حل شود اما اسرائیل اصرار داشت که این سه مورد قابل مذاکره نیست. البته در ظاهر دولت خودگردان فلسطینی در همان قسمتها تشکیل شد و دولت اسرائیل همچنان در همان سرزمین شروع به شهرکسازی و اشغال مجدد بخشهایی از آن کرد. اینجا بود که گروه مقاومت حماس و جهاد اسلامی متولد شدند با این عنوان که دولت اسرائیل به هیچ قراردادی پایبند نیست و حدود ۲۰ درصد سرزمینی که قرار بود به دولت فلسطینی بدهد و دولت فلسطین تشکیل شود، نداده است پس برای نابودی اسرائیل و بازپسگیری کل فلسطین مبارزه میکنیم.
این عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلیسینا اظهار کرد: جریان فلسطین از لحاظ سیاسی به دو شاخه تقسیم شد؛ یعنی جریانی که معتقد بود آن ۲۰ درصد را بدهند و دولت فلسطین تشکیل دهیم، کافی است و اسرائیل را به عنوان همسایه به رسمیت میشناسیم و جریان انقلابی که خواهان کل فلسطین بود و بس! اما دولت فلسطین که تشکیل نشد حتی اگر هم تشکیل میشد (البته به صورت نیمبند تشکیل شده است) حق داشتن ارتش ندارد و تنها میتواند یک نیروی پلیس متشکل از چند هزار نفر به عنوان برقرارکننده امنیت داخل شهرها داشته باشد یعنی دولتی که هیچ مشابهی از آن در تاریخ جهان تا به حال شکل نگرفته است.
وی اضافه کرد: غزه راه خودش را به رهبری حماس و جهاد اسلامی و دولت خودگران در کرانه باختری هم راه خودش را رفت و این منازعه همچنان ادامه داشته است بنابراین از سال ۲۰۰۵ که اسرائیل براساس قرارداد اسلو از غزه عقبنشینی کرد تا به الان، این پنجمین جنگی است که در غزه داریم، این عملیات موسوم به طوفانالاقصی در واقع جنگی که الان در جریان است، نه نخستین است و نه آخرین؛ سال ۲۰۰۵ براساس قرارداد اسلو غزه که در اشغال اسرائیل بود، تخلیه شد. سال ۲۰۰۷ جنگ داخلی بین خود فلسطینیها رقم خورد، سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ شاهد حمله اسرائیل به مردم غزه هستیم که طی سالهای ۲۰۱۲، ۲۰۱۴، ۲۰۲۱ و ۲۰۲۳ ادامه یافت.
رحیمیروشن بیان کرد: جنگ در فلسطین فراز و فرودهایی داشته و هیچگاه در طول ۸۰ سال گذشته قطع نشده اما چون برای مردم عادی شده که هر روز در فلسطین تعدادی کشته شوند، کسی احساس نمیکرد که آنجا جنگی هست و حالا که یک مقدار مسأله اوج گرفته و به فضای رسانهای و مجازی کشیده شده، تعداد زیادی از مردم فکر میکنند جنگ از همین دو هفته پیش آغاز شده در حالی که تنها از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ این پنجمین جنگ است که در چهار جنگ قبلی اسرائیل حملهکننده و آغازگر بوده و در آخرین جنگ، حماس آغازگر بوده آن هم به علت فشاری که وارد میآمد.
وی با اشاره به اینکه باریکه غزه یا نوار غزه از سال ۲۰۰۵ در محاصره هوایی، دریایی و زمینی است، علاوه بر این هفتهای نبوده که یکبار بمباران نشود و در خلال اینها هم همچنان درگیری بوده است، تصریح کرد: در انتفاضه اول و دوم، در نهضت مردم فلسطین علیه اشغالگران، تنها سلاحی که فلسطینیها دارند سنگ یا فلاخن است و در جنگ اول حماس با اسرائیل یا بهتر بگوییم حمله اسرائیل به حماس، سلاحی که فلسطینیها دارند حداکثر خمپاره است که برد زیادی ندارد و اسرئیل در امنیت کامل میزند بدون اینکه ضربهای دریافت کند اما هر چه جلوتر میآییم برد موشکهای دستساز حماس و کیفیت و کمیت آنها بالا میرود که تا به امروز میبینید از غزه در سراسر فلسطین اشغالی میشود موشک شلیک کرد. موشکهایی با برد حداکثر ۲۵۰ کیلومتر که اگر به طرف شمال شلیک کنند آخرین شهرهای فلسطین اشغالی نزدیک مرز لبنان را میتواند بزند و اگر به طرف جنوب شلیک کند، بندر ایلات جنوبیترین نقطه اسرائیل را میتواند نشانه بگیرد.
وی ادامه داد: پس ما علاوه بر اینکه روندهای جنگ را داریم که رو به تصاعد بوده و همیشه اسرائیل شروعکننده بوده است، از طرف فلسطین یک تغییر کمیت و کیفیت را داریم که از انقلاب سنگ به موشکهایی با برد ۲۵۰ کیلومتر رسیده و این وضعیتی است که الان در آن هستیم.
وی در ادامه به جبهههای مقاومت در داخل فلسطین و خارج از آن اشاره کرد و گفت: در داخل فلسطین و مردم فلسطین دو طرز فکر داریم؛ اول، دو گروه تقریباً نزدیک به هم، یکی حماس (حرکت مقاومت اسلامی فلسطین) و دیگری جهاد اسلامی فلسطین که هر دو در نوار غزه مستقر هستند و دوم دولت خودگردان در کرانه باختری که تشکیلدهندهاش سازمان آزادیبخش فلسطین بوده و نگاهشان بیشتر ملیگرایانه است تا اسلامی. بنابراین اگر جریان مقاومت را به معنای فراتر از مردم فلسطین بگیریم، بخش عمدهای از این جبهه شامل مردم فلسطین، بخشی مردم لبنان در قالب حزبالله، مردم یمن در قالب انصارالله، مردم عراق در قالب حشدالشعبی، مردم سوریه در قالب قواتالوطنی یا نیروهای دفاعی، مردم آذربایجان در قالب حسینیون، مردم پاکستان و افغانستان در قالب فاطمیون و زینبیون، مردم بحرین در قالب نهضت اسلامی است که ایدئولوژی، روش مبارزه و ایده فکری خود را از انقلاب اسلامی ایران گرفتهاند که همه حامی آرمان فلسطین هستند.
این استاد دانشگاه درباره حمایت از فلسطین توسط جریانهای مقاومت خاطرنشان کرد: باید دید تحولات روزهای آینده چگونه پیش خواهد رفت، محورهای مقاومت به طور رسمی اعلام کردهاند که حامی فلسطین و حماس هستند، این حمایت الزاماً به معنای حضور نیست، وقتی حضور مطرح میشود باید مرزهای سیاسی و دولتها را هم مدنظر قرار داد، همین الان بسیاری از مردم عراق به سمت فلسطین راه افتادهاند و به مرز اردن رسیدهاند اما متوقف شدهاند، هم پلیس عراق مانع عبور آنها میشود هم خود اردن، مردم اردن هم راه افتاده به سمت مرز اسرائیل رفتهاند اما آنجا هم پلیس اردن مانع است. اینکه فکر کنیم این گروهها خیلی آزادنه میتوانند خود را به مرزهای فلسطین اشغالی برسانند، نه، به این راحتی نیست چرا که دولتها با اینها همسو نیستند اما از یک جهت دیگر حضور خیابانی و میدانی و فشار سیاسی این گروهها بر دولتهایشان اثرگذار است که در چانهزنیهای سیاسی و ترس اینکه موقعیت سیاسی خودشان به خطر نیفتد، خواست این گروه مقاومت و جریان مقاومت را مدنظر داشته باشند و از لحاظ سیاسی و اقتصادی به اسرائیل فشار بیاورند.
وی درباره موضع ایران در نزاع اسرائیل و فلسطین اظهارکرد: موضع ایران مشخص و حامی جریان مقاومت است اما اینکه توقع داشته باشیم ایران ابتدا به ساکن وارد جنگ نظامی شود، نه، سیاست ایران این نیست که وارد جنگ نظامی شود، البته حمایت ایدئولوژیکی، سیاسی، تبلیغاتی و چه بسا حمایت نظامی هم میکند که نوع حمایت نظامی میتواند بیشتر به شکل انتقال دانش فنی باشد تا خود تسلیحات چرا که فضای غزه از شش جهت در محاصره مطلق است و در دل اسرائیل قرار گرفته و مرز آزاد وجود ندارد و نمیتوان سلاح را حتی قاچاقی وارد کرد.
وی با بیان اینکه حمایت نظامی ایران بیشتر به شکل انتقال دانش ساخت موشک بوده و این موضوع از روند تحولات کیفی موشکهای حماس کاملاً محرز است و در واقع انتقال موشک به آنجا نزدیک به صفر و محال است، یادآور شد: اینکه ایران چه زمانی دست به عمل خواهد زد؟ پاسخ این است که طبیعی است اگر خاک ایران مورد حمله قرار گیرد ایران واکنش بسیار شدیدی نشان خواهد داد اما تا خاک ایران مورد حمله قرار نگرفته، وارد جنگ نخواهد شد. تحلیل بنده این است که سیاست و استراتژی رسمی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر عدم درگیری مستقیم در جنگ است.
این استاد دانشگاه درباره چرایی حمایت از فلسطین به خبرنگار ایسنا تصریح کرد: فلسفه اینکه چرا ما از فلسطین حمایت میکنیم از چند زاویه قابل بررسی است؛ یکی بحث باورها و اعتقادات است، این سرزمین بخشی از سرزمین امت اسلامی است و مسجدالاقصی محل عروج پیامبر گرامی اسلام در شب معراج است، قبله اول مسلمین بوده و به اشغال اسرائیل درآمده و به اسرائیل تبدیل شده است. نکته دیگر مظلومیت مردم فلسطین است و جنایاتی که در حق این ملت اتفاق میافتد. براساس باورها و اعتقادات ریشهای انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی، ایران حامی ملت مظلوم بوده و هست.
وی افزود: نکته سوم از بُعد استراتژی است، امنیت ایران در مرزهای ایران تأمین نخواهد شد و باید منازعات را به دورتر از مرزهای ایران ببریم. باید دشمنان را در صدها کیلومتر دورتر از مرزهای ایران مشغول کرد، این دیدگاه امنیت ملی است، در زمان شاه هم از این کارها انجام میشود، بدون اینکه خطری ایران را تهدید کرده باشد، در یک قلم، شاه ۲۵ فروند جنگنده F۵ را رایگان به پادشاه اردن میدهد، چرا اینکار را میکرد؟ به نوعی خریدن دل افراد در فراسوی مرزها، حامیپروی در اطراف ایران و کاستن از تهدیدات بود، یا مثلاً کمکهایی که به دولت افغانستان در آن زمان میشد، یا حضور در عمان و سرکوب کمونیستهایی که علیه این دولت میجنگیدند، به ایران ربطی نداشت بنابراین جغرافیای ایران منهای اینکه چه نوع حکومتی داشته باشد، ایجاب میکند که ورای مرزهای خود را پایش داشته باشد.
رحیمیروشن اضافه کرد: نکته چهارم، خصومتی است که آمریکا و اسرائیل با ایران دارند. بسیاری از ترورهایی که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است، در ترور دانشمندان ایرانی به طور مستقیم دست اسرائیل یا موساد در کار بوده است و خود آنها هم پنهان نکردهاند، در فتنههایی که در این چند ۱۰ سال گذشته رخ داده، دست سازمانهای اطلاعاتی غربی و اسرائیل را در کار میبینید. این سوال را میتوان این گونه پرسید که چرا آمریکاییها با فاصله ۱۵ هزار کیلومتری از اسرائیل حمایت میکنند؟ اروپاییها چرا حمایت میکنند؟ عمده دولتها حامی اسرائیل هستند، چرا؟ آنها که هممرز نیستند. ما هممرز هستیم، در این منطقه زندگی میکنیم و حمایت ایران یک حمایت عقلانی و براساس منافع ملی و تأمین امنیت ملی است.
وی درباره چرایی حمایت آمریکا و اروپا از اسرائیل توضیح داد: آنها خودشان اسرائیل را خلق کردهاند که منافعشان در منطقه تأمین شود. برای اینکه یک دولت برتر و هژمون در منطقه داشته باشند که به وسیله این دولت نفوذشان در منطقه خاورمیانه تثبیت شود. یکی از دلایلشان از خلق رژیم صهیونیستی این است که بر مهمترین و استراتژیکترین جای جهان یعنی خاورمیانه تسلط داشته باشند. از سوی دیگر جریان صهیونیسم بر جامعه آمریکا و دولت آمریکا نفوذ فراوانی دارد. در آمریکا اگر کسی نامزد نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری شود و جامعه یهودی آمریکا را همراه خود نکند، احتمال رأیآوریاش اندک است.
این عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلیسینا خاطرنشان کرد: در واقع دولت اسرائیل به عنوان یک بازوی هژمونیک آمریکا و اتحادیه اروپا در منطقه است و آنها هم حمایت میکنند. هر دولتی در پی منافع ملی و حیاتی خود است و براساس آن عمل میکند، منافع حیاتی، ملی و اعتقادی ایران ایجاب میکند از مظلومیت مردم فلسطین حمایت کند.
وی در زمینه آینده جنگ جمعیتی فلسطین و سناریوهای احتمالی آینده بیان کرد: اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد و چه سناریوهایی برای حل مسأله فلسطین مدنظر است، سه راهکار در فضای دیپلماتیک جهان برایش مطرح شده است؛ یکی اینکه براساس قطعنامه ۲۴۲ اسرائیل به پشت مرزهای ۱۹۶۷ عقبنشینی کند و در مناطق باقیمانده که ۴۶ درصد کل فلسطین میشود، دولت فلسطینی تشکیل شود یعنی در یک سرزمین دو دولت در کنار هم که این را سازمان ملل و اتحادیه اروپا و آمریکا و تقریباً همه جهان و بخشی از فلسطینیها پذیرفتهاند اما اسرائیل نپذیرفته است.
وی ادامه داد: دومین راهکار، راهکار یک دولت است. یعنی فلسطینیها و یهود، مسیحی و همه ساکنان در آن سرزمین، با هم با حق برابر رأی دهند و حکومت آن سرزمین را تشکیل دهند که در این صورت اسرائیلی وجود نخواهد داشت چرا که با توجه به اکثریت جمعیت فلسطینی (که چند میلیون فلسطینی خارج از فلسطین اشغالی هستند، حدود چهار میلیون در کرانه غربی تحت حاکمیت دولت خودگردان، حدود دو میلیون در غزه هستند و نزدیک به دو میلیون هم در داخل خود اسرائیل) نسبت به جمعیت یهود در هر انتخاباتی که همه حق رأی داشته باشند دولت اسرائیل به شکل کنونی از بین خواهد رفت.
رحیمیروشن با بیان اینکه اگر راهکار یک دولت را بپذیرند میشود چیزی شبیه آفریقای جنوبی که الان دولت آپارتاید وجود ندارد چرا که سیستم یک نفر یک رأی پذیرفته شد و با اکثریتی که سیاهان دارند، دولت نژادپرست سفیدپوست بدون هیچ جنگی کنار رفت، اضافه کرد: راهکار سوم همان راهکار مبارزه است که اسرائیل از داخل فروبپاشد و از بین برود و در واقع سرزمین فلسطین به ملت فلسطین برگردد.
وی اظهار کرد: این سه راهکار در پیشرو هست که بسیاری به راهکار اول اعتقاد دارند که اسرائیل نپذیرفته و راهکار دوم را هم به طور قطع اسرائیل نمیپذیرد، در این صورت اسرائیل خود به خود از بین خواهد رفت با توجه به اکثریت جمعیت عربها هستند و راهکار سوم که راهکار مبارزه است، راهی است که ملت فلسطین به ناچار انتخاب کرده است.
رحیمیروشن با تأکید بر اینکه راهکار دوم عملاً از بین رفته است چرا که سیاست اسرائیل رسیدن به یک دولت صددرصد یهودی است و اینکه جهان آنها را به عنوان دولت یهودی به رسمیت بشناسند که در این صورت یعنی نوار غزانه، کرانه باختری و عربهای ساکن فلسطین اشغالی دیگر شهروند حساب نمیشوند و باید از آنجا مهاجرت کنند، اظهارکرد: بنابراین اسرائیل هیچ کدام از راهکارهای گذشته را نپذیرفته و در این جنگ سیاستش هم تخلیه غزه از مردم فلسطین است.
وی درباره اینکه چرا کودککشی ویژگی اصلی اسرائیل است؟ به خبرنگار ایسنا پاسخ داد: اسرائیل یک استراتژی دارد و آن، پاکسازی قومی از کل سرزمین فلسطین و هر گونه مقاومت و از بین بردن ترکیب جمعیتی فلسطین است و وقتی استراتژی این است هر سلاحی و راهکاری را برای خودش مجاز میداند و در جهان هم کسی بازخواستی از او نمیکند. سازمان ملل قدرتی ندارد، قدرتهای بزرگ تشکیلدهنده ساختار سازمان ملل حامی اسرائیل هستند و در محیط بینالملل به کسی جوابگو نیست که چرا حتی قطعنامههای شورای امنیت ملی را رعایت نمیکند؟ چرا حقوقبشر را رعایت نمیکند؟ چرا حقوق بشردوستانه در جنگ را رعایت نمیکند؟ چرا بیمارستانها و مجروحان و مردم عادی را بمباران میکند؟ این همه چراها هست اما هیچکس از اسرائیل بازخواستی در این زمینه ندارد پس اسرائیل پیش خودش میگوید چرا نکنم، اگر فشاری میآمد، اگر تحریمی اتفاق میافتاد، اتحادیه اروپا میآمد نسلکشی را محکوم و روابطش را با اسرائیل محدود میکرد به طور قطع اثر میداشت اما چون بازخواستکنندهای نیست اسرائیل به خود اجازه میدهد مثل حیوانی افسارگسیخته هر جنایتی را مرتکب شود.
وی درباره طرح ترامپ با عنوان «نقشه معامله قرن» درباره آینده اسرائیل و فلسطین نیز گفت: معامله قرن شکل نگرفت و در واقع عبور از قرارداد اسلو بود، یعنی امتیازات بسیار کمتری از قرارداد اسلو به فلسطینیها داده شود، ارتباط کرانه باختری با اردن کاملاً قطع شود و در دست اسرائیل بیفتد و تنها چند شهر فلسطینینشین در داخل اسرائیل به صورت جزیرهای در اختیارشان باشد و بخشهایی هم از جنوب اسرائیل که بیابان و صحراست به فلسطینیها داده شود که تحت نظر اسرائیل مزرعه و ... ایجاد کنند که با مقاومت فلسطین این طرح نیز عقیم ماند. اوضاع حاضر فلسطین بدین صورت است که دولت خودگردان در کرانه باختری به طور محدود در چند شهر ظاهراً حکومت دارد اما هوا و فضا و ورود و خروج و همه موارد در کنترل اسرائیل است. در و اقع آنجا هم شهرکسازی و کشتار روزانه همچنان ادامه دارد و قرارداد اسلو به سرانجام خود نرسیده که قرار بود کشور فلسطین در کرانه باختری و غزه تشکیل شود و پایتختش قدس باشد و آوارگان برگردند که هیچ کدام اتفاق نیفتاد و به عنوان استخوان لای زخمی همچنان باقی ماند.
این استاد علوم سیاسی درباره حذف عنوان اشغالگر از لقب رژیم صهیونیستی در رسانههای غربی مطرح کرد: حذف به علت به رسمیت شناختن اسرائیل است. وقتی شما کشوری را به رسمیت شناختی دیگر اشغالگر معنی ندارد، البته در ادبیات حقوقی سرزمینهای بعد از سال ۱۹۶۸ را اشغالی میدانند و از نظر آنها کرانه باختری وغزه یعنی فلسطین و سرزمینهای بین کرانه باختری و مرزهای ۱۹۶۸ را مناطق اشغالی میدانند و مابقی را اسرائیل اما در فرهنگ سیاسی مسلمانها کل فلسطین را اشغالی میدانند بنابراین غربیها اسرائیل را تا مرزهای ۱۹۶۸ یک دولت میدانند و به رسمیت شناختهاند و از لحاظ حقوقی و سیاسی سرزمینهای بعد از ۱۹۶۷ را هم اشغالی میدانند اما الزاماً در رسانههای خودشان مطرح نمیکنند و فشاری بر اسرائیل برای عقبنشینی از این مناطق وارد نمیآورند.
وی آینده جنگ را اینگونه توصیف کرد: باید منتظر ماند اما دیدگاه اعتقادی و دیدگاه ظاهری و سیاسی نسبت به این موضوع وجود دارد؛ از لحاظ اعتقادی بحث دیگری است که گفته میشود انشاالله در آینده و در آخر مستضعفان بر جهان حاکم خواهند شد که جهان به طرف حاکمیت نیروهای حق میرود. بحث وعده ادیان است، ما در فرهنگ دینی خود ظهور حضرت ولیعصر(عج) و رجعت حضرت مسیح را داریم اما از دیدگاه واقعگرایانه یعنی آنچیزی که تا الان اتفاق افتاده است، وضع رو به افولی است هم برای اسرائیل هم برای غرب، همه وقایع و روند مبارزات مردم فلسطین طی دهههای گذشته نشان از افول اسرائیل دارد، اسرائیلی که شعارش از نیل تا فرات است، الان در داخل سرزمینهای اشغالی دور خودش دیوار میکشد، در همین عملیات اخیر هنر نیروهای غزه این بوده که آن دیوارها را بشکنند و وارد اسرائیل شوند در حالی که در دهه ۱۹۶۷ این اسرئیل بود که دیوانهوار میتاخت و صحرای سینا را که دو برابر کل فلسطین است، بلندیهای جولان و کرانه غربی را میگرفت و چهار دولت عربی را همزمان شکست میداد اما اکنون دور خودش حصار و دیوار میکشد، چشم الکترونیک میگذارد و روز به روز خودش را محدود کرده است، بنابراین ما از زاویه دید واقعیت میدانی مسأله نگاه کنیم هم اسرائیل را رو به افول میبینیم هم ایالت متحده آمریکا را، حال اینکه بگوییم بلافاصله یک سال آینده و ... این اتفاق خواهد افتاد طبیعتاً یک مقدار دور از ذهن است اما آنچه مسلم است تقویت مقاومت و جریان مقاومت و روحیه گرفتن آنها و گسترش کمی و کیفی آنها و ضعف کمی و کیفی جریان صهیونیسم جهانی و حامیان غربیاش را در این زمینه مشاهده میکنیم.
وی در بخش پایانی سخنانش بیان کرد: آنچه برای ملت ایران مدنظر است، وحدت ملی است، انتظار داریم ملت ایران وحدت بیشتری داشته و روی مسائل کلان ملی توافق داشته باشند و حمایت از مظلوم یک ایده اعتقادی ایرانیان از قبل از اسلام و بعد از اسلام بود و این صفت و ویژگی را باید پاس بداریم و در کنار مظلوم باشیم و البته عاقلانه عمل کنیم کما اینکه اعتقاد داریم تا الان هم عاقلانه عمل شده است. در فضای مجازی خیلیها میگویند ایران چرا کاری نمیکند، حمله نمیکند؟ اگر ایران وارد جنگ شود همانها منتقد میشوند بنابراین ایران حساب شده عمل میکند، قرار نبوده ایران کاری کند، قرار نیست ایران به جای کسی بجنگد، هر کسی باید خودش از سرزمینش دفاع کند البته تا آنجایی که امکان داشته باشد کمکهای عقیدتی، سیاسی، اعتقادی، ایدئولوژیکی و در حد امکان کمکهای مالی هم ممکن است انجام شود چراکه برای امنیت باید هزینه کرد، آمریکاییها برای امنیت خودشان ۷۰۰۰ میلیارد دلار در منطقه خاورمیانه هزینه کردند، آخرش هم مجبور شدند رها کنند و بروند. این چیزی است که اتفاق میافتد، اینجور نیست که تنها ما داریم هزینه میکنیم، اگر ایران هزینه هم بکند برای امنیت کشور است.
انتهای پیام
نظرات