با اینکه در دورههای مختلف ریاست جمهوری آمریکا حمایتهای واشنگتن از تلآویو با شدت و ضعفهایی همراه بوده است، ولی بیتردید از زمانی که ترومن استقلال اسرائیل را به رسمیت شناخت تا به امروز، تمام روسای جمهور آمریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات به حمایت از اسرائیل و حراست از امنیت و موجودیت آن قسم یاد کردهاند.
در اوایل قرن نوزدهم اسرائیل حتی از سوی آمریکا و سایر کشورها به عنوان کشور موجودیت نیافته بود که جان آدامز، رئیس جمهور وقت آمریکا حمایت از آرزوی ملت یهود برای بازگشت به صهیون را بیان کرد و در اواخر قرن نوزهم میلادی پس از برپایی کنگره صهیونیستها در شهر بال سوئیس و آغاز مبارزه جدی و طولانی یهودیان برای تاسیس وطن ملی در فلسطین حمایت آمریکا از اهداف جنبش صهیونیسم نمایانتر شد.
ویلسون، نخستوزیر وقت بریتانیا حتی پیش از صدور رسمی اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷، آن را تایید کرد. در این دوره مطبوعات و مجلس هم در حمایت از صهیونیست همراه بودند و در ۱۹۲۲ کنگره آمریکا به اتفاق آرا قطعنامه لاج فیش را در تایید بالفور تصویب کرد. این قطعنامه مورد تایید هاردینگ، رئیس جمهور وقت آمریکا قرار گرفت.
روزولت هم ادامهدار راه پیشینیانش بود. او در مبارزات انتخاباتی خود برای ریاست جمهوری در سال ۱۹۴۴ اعلام کرد از مهاجرت نامحدود یهودیان به فلسطین و هر سیاستی که به تاسیس کشوری مشترکالمنافع ، مردمسالار و آزاد منتهی شود، حمایت خواهد کرد. حتی در اوایل دهه ۴۰ طرحی در نظر داشت که بر اساس آن تمام فلسطین تحت کنترل یهودیان قرار میگرفت و تمامی جمعیت عرب به عراق انتقال مییافت.
در دوره ریاست جمهوری ترومن که از سال ۱۹۴۵ آغاز شد، حمایت از یهودیان برای استقرار در فلسطین به اوج خود رسید. تلاشها برای ورود هزاران مهاجر به فلسطین بیشتر شد و در سال ۱۹۴۸ با برخورداری از پشتیبانی و تایید آمریکا و بر اساس رای سازمان ملل، استقلال کشور اسرائیل اعلام شد. یازده دقیقه پس از اعلام استقلال کشور جدید، آمریکا بیانیه رسمی شناسایی اسرائیل را صادر کرد و سنگبنای روابط ویژه با آن را گذاشت. اگر این حمایتها صورت نمیگرفت، شاید اصلا اسرائیل هیچگاه به عنوان کشور عرض اندام نمیکرد.
پس از آن از سال ۱۹۴۸ تاکنون آمریکا انواع حمایتهای مالی، تسلیحاتی، سیاسی را از اسرائیل داشته است. اگرچه در دهههای ۴۰ و ۵۰ کمک نظامی آمریکا در مقیاس کمتری بود، اما از ۱۹۷۰ به بعد افزایش یافت. اسرائیل در طول جنگ استقلالش در سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ از آمریکا سلاح دریافت میکرد، اما از سال ۱۹۶۲ بود که کمکهای نظامی ۷۵ درصد کل کمکهای آمریکا به اسرائیل را تشکیل داد. در این سال جان افکندی فروش رسمی سلاح به اسرائیل را آغاز کرد. به دنبال جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل، کمکها به اسرائیل ۵ برابر شد و در مجموع میتوان گفت آمریکا از سال ۱۹۴۹ تا ۲۰۰۷ تقریبا ۶۴ هزار و ۸۵۶ میلیون دلار کمک نظامی به اسرائیل داشته است.
البته آمریکا در این میان برای اسرائیل امتیازات ویژهای هم در نظر میگرفت، برای مثال آمریکا هیچگاه بدون درنظر گرفتن ملاحظات اسرائیل به اعراب کمک نمیکرد. از سوی دیگر با اینکه کنگره دائما با کمکهای آمریکا به کشورهای دیگر مخالفت میکرد و مبالغ انها را تاحد ممکن کاهش میداد، اما همواره پشتیبان کمکهای آمریکا به اسرائیل بوده است. در خصوص شکل دریافت کمکها هم تنها اسرائیل بود که درباره چگونگی مصرف مبالغ دریافتی مجبور به پاسخگویی نبود.
به لحاظ سیاسی نیز اگر وتوهای آمریکا نبود، تعداد قطعنامههای سازمان ملل علیه اسرائیل بیشتر و اثرگذارتر میبود و سازمان ملل میتوانست حق فلسطینیها برای تعیین سرنوشتشان را با فراخواندن اسرائیل به ترک اقدامات سرکوبگرانه علیه انتفاضه فلسطینیها یا فرستادن ناظر به مناطق اشغالی برای نظارت بر رفتار اسرائیل و از همه مهمتر با تحمیل تحریم بر اسرائیل در صورت نادیده گرفتن و عمل نکردن به قطعنامههای شورا، با قاطعیت بیشتر تایید و تصدیق کند که حمایتهای آمریکا از اسرائیل مسیر حل و فصل مسئله فلسطین را به کلی منحرف کرده است.
به لحاظ دیپلماتیک نیز جانبداری از مواضع اسرائیل در مذاکرات صلح با اعراب نمونهای از حمایتهای سیاسی آمریکا از اسرائیل بوده است. آرون دیوید میلر، مشاور شش وزیر امور خارجه آمریکا در امور خاورمیانه و مسائل اعراب و اسرائیل، در سال ۲۰۰۵ عنوان کرد که آمریکا در جریان مذاکرات و تلاشهای صلح به عنوان وکیل اسرائیل عمل کرده و در جریان قطعنامه ۱۴۲، مذاکرات اسلو، کمپ دیوید و موارد این چنینی کاملا هماهنگ با منافع اسرائیل اقدام کرده است.
البته حمایتهای آمریکا از اسرائیل تنها به سران این کشور محدود نیست، اسرائیل در افکار عمومی ایالات متحده هم توانسته حامیانی پیدا کند. بر اساس یافتههای ۱۸۴ نظرسنجی که از سال ۱۹۶۷ تا سال ۲۰۱۲ توسط موسسات انجام شده، به طور متوسط ۴۷ درصد مردم آمریکا از اسرائیل حمایت میکردند. در حالیکه تنها ۱۱ درصد از اعراب و فلسطین حمایت کردهاند.
با این وجود در اینکه تمام موضوعات ذکر شده تا به اکنون فراز و فرود و تغییر و تعدیلهایی داشته است، شکی نیست. برای مثال گفته میشود در دوران اوباما حمایتهای آمریکا از اسرائیل به ضعیفترین حد ممکن رسید. این رئیس جمهور آمریکا احیای مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل را در اولویت سیاست خارجی خودش قرار داد و جلوی هرگونه پیشروی شهرکسازی در اسرائیل را گرفت، اما مجددا در دولت ترامپ حمایتها از رژیم صهیونیستی اوج گرفت و این رئیس جمهور آمریکا دست اسرائیل را در منطقه باز گذاشت. ادامه روند شهرکسازی و افزایش اقدامات نظامی علیه فلسطینیها در این دوره رخ داده است.
در نتیجه شواهد به خوبی نشان میدهد حمایتهای آمریکا از اسرائیل در برخی مقاطع کم و کاست داشته، اما به صورتی نبوده که این رژیم از چشم مقامات کاخ سفید دور بماند. سپر امنیتی آمریکایی همواره اسرائیل را بر گرفته و بیشتر از گنبد آهنینی که مقامات تلآویو توهم رسوخناپذیری آن را داشتند، ضامن امنیت و موجودیت اسرائیل بوده است.
برگرفته از:
رابطه ویژه آمریکا و اسرائیل: پژوهشی درباره پشینه، ماهیت و گستره این رابطه، فرهاد عطایی و زهرا عالی
سیاست خاورمیانهای ترامپ و بازآفرینی سیاست منطقهای اسرائیل، آزاده الفتی و فرشته بهرامیپور
انتهای پیام
نظرات