این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره آینده بدون ادبیات و تأثیری که هوش مصنوعی ممکن است بر آینده ادبیات بگذارد، با تأکید بر اینکه اظهارنظر دقیق در این زمینه کار یک متخصص است و همچنین اطلاعات وسیعی از هوش مصنوعی به ما داده نشده است، اظهار کرد: کار هوش مصنوعی و امکانهایی نظیر آن، دادهپردازی است. در واقع بر حسب اطلاعات و دادههایی که به آن داده میشود، میتواند فعالیت کند یا درباره موضوعی نظر بدهد؛ درحالیکه ادبیات به معنای راستینش، بههیچوجه نیازی به این مقوله ندارد. فکر نمیکنم ادبیات از هوش مصنوعی تأثیر بپذیرد مگر نویسندهای بخواهد اطلاعاتی درباره یک تاریخ مشخص در گوشهای از داستانهایش بیاورد و به رایانه مراجعه کند.
او درباره آینده بدون ادبیات نیز گفت: تا زمانی که انسان روی کره زمین است، فکر نمیکنم چنین چیزی امکانپذیر باشد؛ از زمانی که انسانها در جنگل با وسایل ابتدایی آتش روشن میکردند تا تاریکی شب را پس بزنند، یکجور قصهگویی و روایت به وجود آمد، حتی در تصاویری که در غارها ترسیم شده، سعی شده نوعی روایت و شبه قصه گفته شود. این ماجرا تا به امروز ادامه داشته است. اساساً این تفکر را که جایگزینی برای ادبیات پدید آید، بعید میدانم.
شیرزادی در ادامه بیان کرد: وجه تمایز ادبیات با دیگر امور این است که ادبیات حاصل تخیل، خلاقیت و قریحه نیرومند است. هیچ داستاننویسی بر اساس نمودار و فرمول از پیش تعیینشده، داستان نمینویسد. شاید کسانی باشند که این کار را بکنند؛ اما آن داستان به تعبیری جعلی است. داستاننویسی فرمولبردار نیست و نمیشود با نمودار مشخصی نوشت، الگوریتم معینی ندارد بلکه بر خلاقیت و تخیل نیرومند متکی است. میتوان گفت تا زمانی که انسان در جستوجوی معنا و کشف مناسبات پیچیده انسانی باشد، داستان و ادبیات وجود خواهد داشت. به نظرم داستان با یک نکته و نغمه در ذهن شروع میشود و این موضوع نویسنده را رها نمیکند تا بر قلم بیاید و شکل بگیرد که حاصل آن میشود رمان و داستان.
نویسنده «طبل آتش» و «هلال پنهان» با تأکید بر اینکه ادبیات حاصل کشف معنا و تخیل است و نویسنده با موضوعی مشخص و از پیش تعیینشده بهصورت سازوکار سروکار ندارد، اظهار کرد: ادبیات داستانی ما حدود ۱۰۰ سال سابقه دارد و روندی را پشت سر گذاشته لست، بهرغم تفاوتهایی که در شیوهها، نوع نگاه و طرز تلقی و تفکرها میبینیم، درخشانترین آثار ادبیات داستانی ما حاصل کشف معنا هستند؛ مثلاً آثار بهرام صادقی که نوعی طنز تلخ در آن دیده میشود، همواره این قابلیت را دارد که بارها بخوانید و در هر خوانش مفهوم دیگری را بیابید و درک کنید. همچنین داستانهای صادق هدایت، غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری. مثلاً داستان «نمازخانه کوچک من» گلشیری را اگر با فاصلههای زمانی بخوانید، خواهید دید مفهوم چندگانه دارد و این موضوع به روانشناسی انسان و پیچیدگی مناسبات انسانی و همواره دگرگونهپذیری انسان ولو اینکه مشهود نباشد، بازمیگردد. در هر کدام از موضوعات مورد اشاره، یک مفهوم همواره سیال وجود دارد که با گذشت زمان باز میتوانیم به آن رجوع کنیم و برداشت دیگری داشته باشیم. این موضوع حاصل چیست؟ داستان که تغییر نکرده، ما تغییر میکنیم و تجربه زیسته ما تغییر میکند.
این نویسنده خاطرنشان کرد: رمان و داستان میتواند بهصورت گسترده به هستی فردی و جمعی انسان بپردازد. کار نویسندگی نوعی کشف و خلق معناست ولو اینکه کوچک باشد. داستان و رمان مانند روشنکردن یک شمع در تاریکی است. ادبیات تعطیلبردار نیست هرچند ممکن است درخششی نداشته باشد و شمارگان کتاب کاهش داشته باشد. نوشتن برای یک داستاننویس مانند نفسکشیدن است و متوقف نمیشود.
شیرزادی درباره اینکه چرا ادبیات ادامه پیدا کند، با اشاره به اینکه ایران میراثی غنی و گرانقدر در ادبیات دارد، گفت: ما بزرگانی در ادبیاتمان داریم که بیآنکه بخواهند و تصمیمی گرفته باشند، چهرههای جهانی هستند. ادبیات یک نیاز انسانی و بشری است؛ در واقع خاستگاه ادبیات، نیاز انسان به درک متقابل از هم است و بهترین وسیلهای است که انسانها را به یکدیگر ربط میدهد و به انسانها این امکان را میدهد تا خود و دیگری را بشناسند و در مقابل هر مصیبت، توسری خوردن و به ذلت کشیدهشدن به همدلی برسند. ادبیات میتواند آدمها را از یأس و سیاهی و تاریکی رهایی بدهد. مثلاً انسانها بر پایه حکایتهایی که در «گلستان» سعدی وجود دارد میتوانند روشناییها را در درون خود پیدا کنند، همچنین این حکایتها به انسانها کمک میکند دیگران را در بدترین حالت تحمل کنند، به خرد ارج نهند و بهتدریج اندیشهورز شوند.
او در پایان یادآور شد: ادبیات به نیازهای انسان پاسخ میدهد و هیچگاه نیاز ما به ادبیات متوقف نمیشود.
انتهای پیام
نظرات