دکتر نادر کریمیراد مدرس دانشگاه پیام نور و دانشکده فنی و حرفهای شهید چمران اهواز و عضو فرهنگستان اهل قلم ایران است. از وی تاکنون ۲ مطلب «یادداشتی برای روز قلم»، درنگی بر «دانش پارسی» (نقد و تحلیل کتاب) و درنگی بر «مالا» اثر پوشپا ویکه در این خبرگزاری منتشر شده است. وی همچنین مؤلف کتابهای «فارسی عمومی»، «شاهد شکرفشان» (بررسی و شرح عزلیات سعدی) و «رمانتیسم در شعر فروغ فرخزاد» است.
«قرن چهارم را میتوان مبدا تلاقی عرفان اسلامی و ادبیات فارسی دانست. اما در قرن ششم برای نخستین بار «سنایی» با سرودن اشعار ذاهدانه و تعلیمی به طور جدی مباحث عرفانی را در قالبهای شعری مثنوی و قصیده جای داد و پس از وی ادامه دهنده راه سنایی «عطار» بود که با نگاه و کلام عارفانه خود سبب استمرار این مسیر گردید. با تمامی تفاسیر بدون شک نقطه اوج تبلور مباحث عرفانی مولوی میباشد.
مولانا با نام جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم میباشد. پدر وی بهاءالدین از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود که به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون شد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت. مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهانالدین محقق ترمذی قرار گرفت. ملاقات وی با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری انقلابی درونی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. در واقع شمس دریچهای را به روی مولوی گشود که با تاثیر آن بر روح و جانش، او را به تحقیق و جستجو درباره خویشتن واداشت و این دیدار به نقطه عطف زندگی او بدل شد.
اگر بخواهیم مختصری در مورد عرفان مولانا سخن بگوییم باید به این نکته اشاره کرد که به باور مولانا سالک واقعی در مسیر کشف و شهود عارفانه خویش به این حقیقت دست مییابد که ریشه تمامی رنجها در نفس انسان نهفته است و این آگاهی از ماهیت نفس سبب میشود تا خود را به طور تمام و کمال به معبود واگذار نماید. همچنین از دگر مباحث مطرح شده در شعر وی اندیشیدن مولانا به «مردن پیش از مرگ» است. «مردن» به رهایی از قید تعلقات دنیوی و وابستگیهای نفسانی اشاره دارد و «مرگ» همان مردن واقعی و پایان حیات است.
در اندیشه او عارف واقعی کسی است که بتواند پیش از فرارسیدن زمان مرگش از علایق دنیوی خویش دست بردارد و به منبع عشق الهی متصل شود. مولانا شاعر و صوفی است که مبدا عرفان را عشق میداند و عارف نه با عقل و علم که با ابزار عشق به کشف رمز و راز هستی میرود. از این روست که عارف واقعی در مقام قیل و قال نیامده و آنچه را که حقیقت است میبیند و پیوسته نیز میجوید.
دکتر نادر کریمیراد
از اشعار مولانا که در مورد عشق به خداوند سروده است میتوان به این قصیده معروف اشاره کرد:
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتی
یک بار از این خانه بر این بام برآیی
شعر و شور مولانا بیپایان است و فقط در قلمرو عرفانی خود او میگنجد و با هیچ فلسفه، منطق و علمی قابل محک نیست. همین شور و وجد عرفانی است که به معرفت او جذابیت بخشیده است؛ جذابیتی که نمونهاش را در کلام و بیان هیچ عارف دیگری نمیتوان یافت.»
انتهای پیام
نظرات