به گزارش ایسنا، خبرگزاری راشاتودی در گزارشی به این پرسش پرداخته که آیا ارتش ایالات متحده برای مقابله با چین یا روسیه آماده است یا نه: "ضعف توان نظامی آمریکا خبر جدیدی نیست. گزارشهای متعددی پیش از این نشان دادهاند که ارتش آمریکا در نبرد با یک ابرقدرت، مشکلاتی تجربه خواهد کرد. تعدادی از تحلیلگران و کارشناسان غربی اظهار کردهاند که برتری آمریکا در حوزههای تسلیحات نقطهزن، اطلاعات و هدفگیری شاید برای سرکوب کردن کشورهای جهان سوم یا تشکلات شورشی کافی باشد، اما در مواجهه با یک قدرت بزرگ کارآمد نخواهد بود.
واشنگتن این هشدارها را نادیده و قدرت رقبای خود (از جمله روسیه) را دستکم گرفت. در نتیجه این سیاست، حمایت آمریکا از اوکراین ناکافی از آب در آمد. از سوی دیگر، واشنگتن و متحدانش در ناتو که شاهد تخلیه انبارهای تسلیحاتی خود هستند، دیگر نمیتوانند کمک چندانی به اوکراین ارسال کنند. چه شد که چنین بلایی بر سر ماشین جنگ آمریکا آمد؟
تا دهه ۱۹۹۰، آینده برای ارتش آمریکا روشن و درخشان به نظر میرسید. برتری ارتش آمریکا در حوزههای اطلاعات، مدیریت، هدفگیری و توانایی اجرای عملات در تمامی شرایط آبوهوایی و در هر زمانی از روز، ظاهراً برای شکست دادن هر دشمنی کافی به نظر میرسید و این تا حدی در حمله به عراق و یوگوسلاوی مشهود بود. اما در ۱۹۹۰ با عملیات آمریکا در سومالی، کفایت این برتریها برای پیروزی زیر سوال رفت.
در سالهای نخست فروپاشی شوروری آمریکا فکر نمیکرد روزی روسیه به یکی از بزرگترین رقبا و دشمنانش تبدیل شود. همچنین در آن سالها چین هم تنها به فکر رشد اقتصادی بود. واشنگتن هم که بجز مسکو و پکن رقیب احتمالی دیگری نداشت، از توسعه تسلیحاتی غافل شد.
این در حالی است که جورج فراست کنان، دیپلمات و سیاستمدار آمریکایی در ۱۹۹۷ هشدار داد که گسترش ناتو اشتباه بزرگی است که تنش میان روسیه و آمریکا را در آینده تشدید خواهد کرد. در نسخه ۱۹۹۷ سند بازنگری چهارساله دفاعی آمریکا هم آمده است که «بعد از ۲۰۱۵، این احتمال وجود دارد که یک قدرت بزرگ منطقهای یا جهانی ظهور کند. روسیه و چین از گزینههای بدل شدن به چنین قدرتهایی هستند.»
با این وجود، در آن زمانها گوش کسی در واشنتگتن به این هشدارها بدهکار نبود و در نتیجه، در دهه ۲۰۱۰ با ازسرگیری رقابت آمریکا و قدرتهای بزرگ، آمریکا و متحدانش خود را در موقعیتی یافتند که برای آن آماده نبودند.
پس از آنکه ارتش آمریکا یک دوره کوچکسازی را پشت سر گذاشت، دورههای آموزش رزمی هم چنین کاهش مقیاسی را تجربه کرد و رزمایشها کمتر و کوچکتر شدند. ارتش آمریکا هم ابعاد خود را ازدست داد و هم توانایی گردآوری سریع نیروها را؛ چرا که دیگر فرماندهانی را در اختیار نداشت که بتوانند در مدت زمانی کوتاه، تعداد زیادی از نیروها را مدیریت کرده و گردآوری کنند.
این تغییرات نه تنها بر ارتش، بلکه بر نیروهای هوایی و زمینی هم تاثیر گذاشتند.
ایده تجهیز تمامی انواع نیروها به تسلیحات با دقت بالا و دور برد، روی کاغذ عالی به نظر میرسید. اما در عمل مشخص شد که کافی نیست. حتی تعداد جنگندهها هم کافی نبود. گردآوری مجموعه تجهیزاتی که در ۱۹۹۱ در عملیات طوفان صحرا استفاده شد، امروزه ممکن نیست و در همان زمان هم به همکاری نزدیک نیروی دریایی و هوایی و استفاده از تمامی منابع موجود نیاز داشت.
از سوی دیگر، تجمیع تسلیحات دوربرد با دقت بالا ممکن است در نبردهای محلی مفید باشد، اما این تسلیحات در جنگ با ابرقدرتها به کار نمیآیند. بر اساس تخمین مارک گونزینگر، کارشناس نظامی برجسته آمریکا، واشنگتن در درگیری با روسیه یا چین باید به بیش از ۱۰۰هزار نقطه مختلف در فواصل مختلف حمله کند و این از توان صنایع نظامی آمریکا خارج است.
در عین حال، همانطور معاون «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» در گزارشی اشاره کرده، موجودی موشکهای دوربرد متعارف ایالات متحده (انواع JASSM، JASSM-ER، و LRASM) تا سال ۲۰۲۵ حدود ۶۵۰۰ واحد خواهد بود و این انبارها در صورت بروز درگیری با یک قدرت بزرگ، تنها در هشت روز به اتمام خواهند رسید.
با فروپاشی شوروی، نیروی دریایی آمریکا هم تقلیل یافت، زیرا هیچ رقیبی دیده نمیشد. در سطح جهانی، نیروی دریایی شوروی دیگر وجود نداشت و نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق چین هم تا دهه ۲۰۱۰ بیشتر یک نیروی دفاع شخصی ساحلی بود. با این حال، در اوایل دهه ۲۰۲۰، مشخص شد که پکن یک ناوگان سطحی بهسرعت در حال رشد دارد که میتواند واشنگتن را در تلاش برای تسلط بر اقیانوس هند و اقیانوس آرام به چالش بکشد، و ایالات متحده پاسخ به این چالش را دشوار دید. ناوگان چینی از نظر تعداد بیشتر از ناوگان آمریکایی است و اگرچه در شمار کشتیهای بزرگ مانند ناوهای هواپیمابر، رزمناوها و زیردریاییهای هستهای از آمریکا ضعیفتر است، اما این شکاف را با روشهای دیگری جبران کرده است. اقیانوس آرام غربی یک منطقه کلیدی برای چین است که قصد دارد در آن سلطه نیروی دریایی ایالات متحده را به چالش بکشد. این مناطق آبهای اصلی چین هستند و پکن میتواند تمام ناوگان خود را در آنجا متمرکز کند؛ اما واشنگتن، به دلیل تعهدات جهانیاش، تنها بخشی از نیروهایش را به این منطقه اعزام خواهد کرد. علاوه بر این، چین میتواند در نزدیکی ساحل خود کمبود کشتیهای بزرگ را با ناوگان قدرتمندی از کشتیهای کوچکتر، و همچنین موشکهای ساحلی و البته نیروی هوایی جبران کند.
از اینها گذشته، واشنگتن زمانی یکی از بزرگترین کشتیسازان جهان بود؛ اما حالا سه کشور شرق آسیا بیش از ۹۳ درصد کشتیهای جهان را تولید میکنند: چین (۴۷ درصد)، کره جنوبی (۳۰ درصد) و ژاپن (بیش از ۱۷ درصد). ژاپن و کره جنوبی از متحدان آمریکا بوده و در حال گسترش ناوگان دریایی خود هستند؛ اما به عنوان قدرتهای نظامی، این دو کشور توانایی حمایت از سلطه دریایی آمریکا را ندارند.
خود آمریکا هم نمیتواند سریعاً سرعت تولیدات تسلیحاتی خود را افزایش داده و نیروی دریایی، هوایی و زمینی خود را برای یک درگیری بزرگ با یک ابرقدرت آماده کند.
در ۱۹۴۱، ناتوانی امپراتوری بریتانیا در دفاع از خود در شرق دور در عین جنگیدن برای برتری دریایی در مدیترانه و آتلانتیک، وینستون چرچیل را بر آن داشت تا منشور آتلانتیک را امضا کرده و خواستار آمریکا با شرایطی شود که در نهایت به پایان امپراتوری انگلیس منجر شد. اما لندن دستکم این فرصت را داشت تا برای کمک به سراغ آمریکا برود. اقتصاد آمریکا از اقتصاد ژاپن و آلمان بزرگتر بود و در کنار شوروی و انگلیس، ائتلافی ایجاد شد که سه مورد از چهار اقتصاد بزرگ دنیا در آن حضور داشتند.
اما حالا تواناییهای صنعتی ایالات متحده از چین پایینتر است و جایگاه آن در حوزههای مالی و فناوری نیز به چالش کشیده شده است. بنابراین، پکن، رقیب استراتژیک بسیار مهمتری نسبت به آلمان در دهه ۱۹۴۰ است.
انتهای پیام
نظرات