به گزارش ایسنا، این پژوهشگر و استاد دانشگاه، در مقدمه کتاب خود با عنوان «نقشپوشی در شبیهخوانی» به تعریف هنر شبیهخوانی و سیر تحول آن در طول سدههای گوناگون پرداخته است.
او در مقدمه این کتاب که از سوی انتشارات نمایش به چاپ رسیده، نوشته است:
«گفتهاند که نمایش به معنی اعم یعنی انجام دادن عملی از پیش معلوم شده و یا در تعریفی جامعتر، که آثار مبتنی بر بدیههسازی را نیز دربرگیرد، «عبارت از انجام دادن و یا تظاهر به انجام دادن امری است که خود در هر لحظه واقف به چگونگی بروز آن هستیم». فرآیندی ارتباطی که طی آن به منظوری خاص، در محلی معین توسط گروه یا فردی قصه یا ماجرایی بازسازی شده و بدین ترتیب اندیشهای به گروه دیگر ـ تماشاگران ـ انتقال یابد.
«شبیهخوانی» یا چنانکه عوام آن را مینامند «تعزیه»، نیز نمایشی است که حول واقعه مبارزه و شهادت امام حسین (ع) ـ امام سوم شیعیان ـ در ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری، در صحرای نینوا (کربلا)، توسط سپاهیان یزیدبن معاویه به همت ایرانیان شیعه مذهب شکل گرفته و البته بعدها داستانهای دیگری از زندگانی پیامبران، ائمه و اولیاء و یارانشان نیز بدان افزوده گشته است. نمایشی مذهبی و آیینی که به عنوان بخشی از مراسم عزاداری شیعیان برای بزرگداشت اولیاء دین به مناسبتهای مختلف و به ویژه در ماههای محرم و صفر اجرا میگردد.
این مراسم دارای چنان بار نمایشی تاثیرگذاری است که برخی از صاحبنظران و مستشرقین را نیز تحت تاثیر قرارداده و حتی کسی چون «پیتر چلکوفسکی» ـ شرقشناس آمریکایی ـ آن را با عنوان «نمایش بومی پیشرو ایران» معرفی کرده است، نمایشی که بنا به گفته مورخین و صاحبنظران عرصه تئاتر براساس اسناد باقی مانده، همچون سایر اشکال نمایشی در شرق و غرب عالم، زاده آیینها است و ریشه در اعتقادات جادویی و فرهنگ اساطیری ما، که سرچشمه بسیاری از آداب و رسوم و سنتهاست، دارد.
بنا به اشارات مورخان در دوران صفویه، که بنیانگذارانش در پی ایجاد وحدتی ملی برای مقابله با ترکان عثمانی بودند، با توجه به سابقه تاریخی و نقش مذهب در بخشیدن قدرتی ویژه به ایرانیان، یکی از چارههای اندیشه شده رسمیت بخشیدن به مذهب شیعه و پشتیبانی از اشکال گوناگون تبلیغ مذهبی بود. روحانیت شیعه رسمیت یافت، «روضهخوانی» و «نقالی» ـ ویژه نقل مذهبی («حمزهخوانی» و «حملهخوانی») رونق گرفتند و به شعر مذهبی توجه شد و همه این حرکات حول محور عزاداری برای امام حسین (ع) و یارانش شکل گرفت. واقعهای که با توجه به ایرانی بودن همسر وی ـ شهربانو ـ که مادر تنها فرزند ذکور باقی مانده از وی نیز هست در کنار ابعاد مذهبی جنبهای ملی هم مییابد.
البته عزاداری برای امام حسین (ع) سالها پیش از این نیز یک بار در نیمه دوم قرن چهارم هجری توسط «معزالدوله دیلمی» و به فرمان رسمی او برگزار شده و سابقه داشت، اما در دوران صفویه بود که با تبدیل شدن «شیعه» به مذهب رسمی کشور گسترش یافت و به ایجاد «دستهرویها» و مراسم شکوهمندی انجامید که به مرور زمان موجبات پدید آمدن «شبیهخوانی» را فراهم آوردند.»
بهرام بیضایی در مورد چگونگی این سیر تکاملی مینویسد:
«ابتدا تنها دستههایی بودهاند که با سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانهها و علمهایی که بیشباهت به افزارهای جنگی نبوده و نیز همآوازی و همسرایی در خواندن نوحه، ماجرای کربلا را به مردم یادآوری میکردند. در مرحله بعدی آوازهای دستهجمعی کمتر شد و نشانهها بیشتر و یکی دو واقعهخوان، ماجرای کربلا را برای تماشاگران نقل میکردند و سنج و طبل و نوحه آنها را همراهی میکرده است. چندی بعد به جای نقالان شبیه چند تن از شهدا را به مردم نشان دادند که با شبیهسازی و لباسهای نزدیک به واقعیت میآمدند و مصائب خود را شرح میدادند. مرحله بعدی گفت و شنید شبیهها بود با هم، و بعد پیدایش بازیگران. شاید در آخرین نیم قرن دوره صفویه، تعزیه تحول نهایی خود را طی کرد و به آن شکلی که میشناسیم، درآمد.»
«شبیهخوانی» به جهت ابعاد مختلفی که پیدا کرده است، از بارزترین تجلیگاههای فرهنگ ایرانی است و هنرهایی از نوع آواز و موسیقی را که از چنگ محدودیتهای مذهبی گریختهاند، نیز میتوان در آن سراغ گرفت؛ به طوری که گروهی آن را حافظ و موجب احیاء و اشاعه موسیقی ایرانی دانستهاند. زیرا اولا تماشاگران به محض خواندن هر شعر از تعزیه با تداعی معانی لحن و حالتی که آن شعر در خوانده شدن به وسیله شبیهخوان داشت به خاطرشان میآمد و چون این تماشاگران از طبقات گوناگون مردم بودند و این مراسم نیز تقریبا در تمام نقاط کشور ـ حتی روستاهای کوچک ـ انجام میشد، شیوهای مناسب برای آشنایی مردمان با دستگاهها و الحان موسیقی ملی بود. به طوری که طبقات مختلف شرکتکننده در مجالس شبیهخوانی در اثر مکرر شنیدن اشعار آهنگ آنها را نیز به خاطر میسپردند (چنانکه با تذکر اشعار این مجالس به سالخوردگان مشاهده میگردید که ایشان لحن و آهنگ مخصوص آن ابیات را به طور صحیح میخوانند) و ثانیا با توجه به اینکه نه تنها در پایتخت بلکه در تمام شهرهای ایرانی و اکثر قراء و قصبات در ماههای عزا مراسم تعزیهداری برپا بود و در بعضی شهرها مراسم تعزیه و شبیهخوانی رونق فراوان داشت.
ضمنا دلبستگی ناصرالدین شاه به این نمایش و برپا داشتن آن در تکیه دولت و تشویق خوانندگان با پاداش و مقرری و همچنین پیروی شاهزادگان و اشراف از وی و مردم از بزرگان، که در کنار عقاید و ایمان مذهبی با تشکیل این مجالس به کسب اجر اخروی نیز میاندیشیدند، پرورش خوانندگان و تشویق دارندگان صوت خوش به تعلیم موسیقی و خوانندگی نیز رونق گرفت و سعی و اهتمام اساتید فن در «ادای صحیح الحان و نغمات موسیقی ملی ایران توسط جوانان خوش آواز که زیرنظر و تعلیم آنها برای خواندن تعزیه در تکیه دولت و دیگر مجالس بزرگ تربیت میشدند، خوانندگان استاد و بنامی پرورش داد که در فن خوانندگی و اطلاع از ردیف دستگاه و آواز و گوشهها و ادای صحیحالحان از اساتید عصر خود به شمار آمدهاند.»
همچنین چون جمعی از شبیهخوانان تکیه دولت از شهرها و ولایات و قصبات و قراء ایران، جهت ایام عزاداری، به پایتخت احضار میشدند، پس از اتمام این ایام به زادگاه خود مراجعت کرده و به سهم خویش تربیت شبیهخوانان محل خود را به عهده میگرفتند و بدین ترتیب دانش، تجربیات و نحوه تعلیم اساتید فن در سراسر ایران به علاقهمندان و دستاندرکاران منتقل میشد. از این رو شبیهخوانی یک پدیده فرهنگی مرکب است که پدیدههای فرهنگی و اجتماعی دیگری را نیز به خود جذب کرده و نگهداری کرده است و این از تنوع موضوع شبیهنامهها و گوشههای آن و آهنگها، نقشها، نمادها و نشانههایی که در ان به کار گرفته میشود، به وضوح پیداست.
شبیهخوانی برای شکلگیری از دو منبع اساسی بهره جسته است؛ یکی «مقتلها» و روایات مذهبی، که به ویژه با به طبع رسیدن «روضه الشهدا» توسط «کمالالدین حسین بن علی واعظ کاشفی سبزواری» معروف به «ملاحسین کاشفی»، موضوعات و قصص مورد احتیاج آن را انسجام بخشید و دیگری دستههای عزاداری که شبیهسازیهای اولیه آن، همچون حمل نعش و گهواره علیاصغر و حجله قاسم بن علی (ع)، به تدریج تبدیل به بازسازی صحنههای ابتدایی واقعه شد و در گسترش این مراسم آرام، آرام از دل آن نمایشهای کوچک مستقلی بیرون آمد، تکامل یافت و تا جایی رشد کرد که سرانجام در دوران حکومت سلسله زندیه اولین اجرای کامل از یک واقعه مستقل نمایشی در این شیوه گزارش شد و ««ویلیام فرانکلین» در کتابش «مشاهدات سفر از بنگال به ایران» با اشاره به مشاهداتش در شیراز طی محرم سال ۱۱۶۶ شمسی نوشت:
«... هر روز اشخاصی که برای این کار هستند گوشههایی از این داستان را نمایش میدهند، نشانهها هم در دستهها حمل میکنند که یکی از آنها نمایشی است به نام «آب فرات»، دستهای بچهها و جوانان که عدهیی به لباس سربازان ابن سعد و گروهی به قالب همراهان درمانده امام حسین در آمدهاند، در کوچهها میگذرند و با هم نزاعهایی میکنند که گاهی به جنگهای نسبتا شدیدی اطرافش قراولان ایستادهاند و کنارش سفیر فرنگی که داستان اسلام آوردنش را قبلا تعریف کردهایم، یکی از جالبترین نمایشهای این سوگواری نمایش عروسی قاسم جوان، پسر امام حسن است با دختر عمویش که دختر امام حسین باشد، این عروسی هیچگاه تحقق نیافت چون قاسم در یکی از نبردهای کنار فرات در هفتم محرم کشته شد، پسر جوانی نقش عروس را با همه تزیینات یک عروس بازی میکند این عروس همراه با زنهای خانوادهاش است و با لحن اندوهبار شعری راجع به پایان غمانگیز شوهرش که توسط کفار نابود شده میخواند. نمیتوان دقایق جدا شدن آنها را فراهم کرد؛ وقتی که شوهر نامزد جوانش را ترک میکند تا به جنگ برود با او لطیفترین وداعها را میکند و جامعه سوگواری به او میدهد و دختر هم جامه را بر روی شانههای خود میاندازد...»
این شکل نمایش، که با توجه به موضوعات مطروحه در آن و قرار گرفتنش در مجموعه اشکال مختلف عزاداری با اسم عام «تعزیه» مشهور گشت و بعدها با توجه به شکل اجرا توسط دستاندرکاانش «شبیهخوانی» نام گرفت، در دوران قاجار و به ویژه با ساخت «تکیه دولت» در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به اوج تکامل خویش رسید. چنانکه بیضایی در کتاب «نمایش در ایران» مینویسد:
«ناصرالدین شاه که از همه چیز وسیله تفریح میتراشید در این کار هم سعی فراوان به خرج داد و شبیهخوانی را وسیله اظهار تجمل و نمایش شکوه و جلال سلطنتش کرد و آن را به مقام بزرگی رساند، شاهزادهها و رجال هم به شاه تأسی میکردند و آنان هم تعزیهخوانی راه میانداختند. کمکم تکیههای سرمحل هم که سابقا تعزیههای عامیانه میخواندند از حیث نسخه و تجمل به بزرگان تأسی جسته و هر یک به فراخور توانایی اهل محل بیش و کم تجمل و شکوه را در عزاداری وارد کردند.»
و همین اعیانیت و تنوع طلبی بانیان و مخاطبان باعث شد که با پیدا شدن جنبههای سرگرمکننده در شبیهخوانی این شکل سنتی نمایش از وظیفه مذهبی خود گامی فراتر بنهد و با طرح افسانهها و حتی موضوعات روزمره تنوع بیشتری یابد.
به این ترتیب مجالس شبیهخوانی که ابتدا محدود به تعزیه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع)، طفلان مسلم، عروسی قاسم و تعزیه حُر و مجلس یزید و چند مجلس مشابه اینها بود، از نظر مضمون گسترش یافت. اموری که ربطی به مراسم عزاداری سیدالشهدا نداشتند، در آن وارد شدند و مجالسی چون «خروج مختار ثقفی»، «بازار شام»، «عروسی بلقیس و سلیمان»، «دیر راهب»، «حجهالوداع»، «شاه چراغ»، «بازار شام»، «عروسی دختر قریش» و «دره الصدف»، «امیر تیمور»، «حضرت یوسف»، «شست بستن دیو»، «مالیات گرفتن معین البکاء» و ... پدید آمدند.
در جریان تکامل شکل اجرایی نیز ما با دو گونه «شبیهخوانی در صحنههای ثابت» و «شبیهخوانی سیار» روبهرو میشویم که مردم مناطق مختلف کشور بنا به تجربیات، رسوم، مقتضیات و امکانات موجود در محل از آنها بهره جستهاند که در مورد شکل اخیر گزارشاتی از شهرستانهای اراک، شوشتر و اصفهان موجود و با نام «تعزیه دوره» نیز از آن یاد شده است.
اما در مجموع آنچه اینگونه نمایشی را از سایر تظاهرات مذهبی مربوط به وقایع تاریخ اسلام به ویژه حماسه عاشورا متمایز میسازد، نه آرایههایی چون دکور و صحنه و لباس و ... که وجود سه عنصر «کلام منظوم»، «موسیقی» و «نمایش» در پیوندی تنگاتنگ با یکدیگر است چنانکه اگر یکی از این سه عنصر را حذف کنیم آنچه باقی میماند، شبیهخوانی نخواهد بود.»
انتهای پیام
نظرات