این شاهنامهپژوه و استاد دانشگاه در گفتوگو با ایسنا درباره اصالت و یا الحاقی بودن بیت «توانا بود هرکه دانا بود» با بیان اینکه «چنین پرسشی زمانی معنا پیدا میکند که اختلافنظر جدیای بین دو دسته از شاهنامهشناسان و یا مصححان شاهنامه وجود داشته باشد»، گفت: این بیت در همه شاهنامهها و همه دستنویسهای موجود و کهن هست، حال اینکه در شاهنامه استاد جنیدی نیست، باید یادآور شد که حدود ۳۴هزار بیت از بیتهای مرسوم و معمول فردوسی که در بقیه دستنویسها و چاپها موجود بوده و هست، در شاهنامه ویراسته ایشان نیست. استاد جنیدی، که زحمات بسیاری در راه اعتلای فرهنگ ایرانی و ترویج شاهنامهخوانی کشیدهاند، دلایل خود را گفتهاند که از نظر برخی پذیرفته شده و از نظر بسیاری هم قابلقبول نبوده و پاسخهایی هم در قالب مقالات و یادداشتهای علمی داده شده است.
زند با بیان اینکه بیت یادشده در ویراستههای خالقی، کزازی، مهری بهفر، عزیزالله جوینی، قریب، مسکو و ژول مول و حتی چاپهای هند و همه دستنویسهای قدیمی و معتبر موجود است، گفت: در تصحیح خالقی اگر بیتی در نسخهای نیامده باشد، ذکر شده و حتی اگر اختلافی در بیتها در نسخهها وجود داشته، عنوان شده است؛ مثلاً بیتی در یک یا دو دستنویس نیست یا مصراعش متفاوت است و تطابق ندارد. «توانا بود هرکه دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود» که بیت ۱۴ دیباچه و در ستایش خرد است، در همه دستنویسهای کهن و معتبر موجود است. فقط در دو نسخه در دو کلمه اختلاف وجود دارد. حرف اضافه «ز» که در نسخهای «به دانش» آمده و «دل» که «تن» ضبط شده است.
زند با یادآوری اینکه گام اول و مهم در تشخیص اصالت بیت این است که آن بیت در همه یا قریب بهاتفاق دستنویسهای قدیمیتر و معتبر موجود باشد، اظهار کرد: خیلیخیلی دشوار بتوان گفت و اثبات کرد که فردوسی آن بیت را نگفته و کاتبان عمداً یا سهواً بیت را وارد شاهنامه کرده و از این کار غرضی داشتهاند. سخت بتوان این را ثابت کرد. این موضوع در نسخهشناسی مهم است. باید خیلی احتیاط کنیم و دستوپایمان بلرزد که بگوییم همه دستنویسها اشتباه کردهاند و این بیت از فردوسی نیست.
او گام بعدی را در تأیید اصالت بیت، بررسی آن بیت به لحاظ سبکشناسی، واژهشناسی، ارتباط طولی میان ابیات و مفاهیمی که در آن آمده عنوان کرد و توضیح داد: میتوان فرض کرد بیتی در همه دستنویسها موجود باشد؛ اما واژههایی که در آن بهکاررفته، واژههایی نیست که شاعر از آن استفاده کند یا مفهوم غلط و آشکاری در آن بیت باشد که با بیتهای بالا یا پایینتر در تناقض است، که همه این را متوجه میشوند. در این بیت واژههای توانا، دانا، دانش، برنا و پیر (به جز فعل بود و «ز» و «که») بهکار رفته که همه فارسی هستند و هیچکدام عربی یا ترکی نیست، این واژهها بسیار در شاهنامه به کار رفتهاند و این واژهها در زبان، واژهنامه و قاموس فردوسی میگنجد. نکته مهم که باعث این تردید شده پیام بیت است که به گمانم بد معنا شده. اگر درست معنا شود مشکل حل خواهد شد. به اینصورت که: بیت با بیتهای بالایی خود ارتباط معنایی دارد. در بیتهای بالایی درباره دانایی و توانایی و مسائل خداشناسی صحبت میکند که این مسائل را میشود با عقل و استدلال فلسفی شناخت؛ «به هستیش باید که خستو شوی/ ز گفتار بیکار یکسو شوی/ پرستنده باشی و جوینده راه/ به ژرفی به فرمانش کردن نگاه». این بیتها را میباید اینگونه معنا کرد که: باید به وجود خدا معرفت داشت و با جدلهای بیثمر و بیهوده در آن نپیچی، با ابراز بندگی راه درست را پیدا کنی. البته اگرچه دانایی و دانش و خردورزی و تجربه، انسان را توانمند میکند؛ اما در بحث خداشناسی خرد انسانی از مراحلی بالاتر نمیرود و به پرسشهای عمیق و دشوار مانند اینکه ما از کجا آمدهایم و به کجا میرویم؟ چرا آفریده شدهایم؟ نمیتواند دست پیدا کند؛ زیرا آدمی محدود است و فردوسی یادآور میشود «از این پرده برتر سخن راه نیست/ ز هستی مر اندیشه آگاه نیست». حال با این تفسیر چرا بیت «توانا بود...» بیخود و نابجاست؟ چرا از فردوسی نیست؟
این شاهنامهپژوه درباره اینکه جنیدی با استناد به این بیتهای فردوسی «یکی مرد بینی که با دستگاه / کلاهش رسیده به ابر سیاه/ چو او دست چپ را نداند ز راست/ ز بخشش فزونی نداند ز کاست/ یکی گردش آسمان بلند/ ستاره بگوید که چون است و چند/ فلک رهنمونش بهسختی بود/همه بهر او شوربختی بود/ چپ و راست هر سو بتابم همی/ سر و پای گیتی نیابم همی/ یکی بد کند، نیک پیش آیدش / جهان بنده، بخت خویش آیدش» معتقد است «توانا بود» بیت الحاقی بوده و با بیتهای یادشده تناقض دارد، بیان کرد: نمیتوانیم با استدلالهای اینگونه و پیداکردن تناقض و تفاوت در این حد در شاهنامه دخل و تصرف کنیم و بهراحتی بیتها را کنار بگذاریم؛ شاهنامه ۵۰ هزار بیت دارد که تمام عمر حکیم را به خود اختصاص داده، شخصیتهای گوناگونی میآیند و در آن سخن میگویند، اتفاقهای گوناگون میافتد که گاه رزمی است، گاه شادی و گاه غم، گاه عاشقانه است، گاه خشم در آن است و گاه کسی بددهانی میکند، گاه منطق به میان میآید و گاه احساس. شاهنامه بالا و پایین بسیار دارد، پیشینه داستانها متفاوت است و حتی در دیباچه، هم بحثهای دینی و فلسفی و خداشناسی میشود و هم مدح. مسائل سیاسی و اجتماعی در آن دخیل است. بالاخره خود فردوسی نظریات و جهانبینیهایی دارد پس ممکن است از جاهایی از شاهنامه برداشتهایی شود که متناسب با موضوع داستان است و با جاهای دیگر شاهنامه متفاوت باشد و به نظر متناقض بیاید؛ بنابراین با این استدلال مجوز علمی نداریم بگوییم این بیت از شاهنامه نیست.
او در ادامه با اشاره به اینکه در شعرهای حافظ و سعدی و مولانا نیز میتوانیم بیتهای بسیاری پیدا کنیم که با هم تناقض دارند، گفت: شاعر در جایی میگوید در هیچ شرایطی نباید دروغ بگویی و در جای دیگری میگوید عیب ندارد در جایی مصلحتآمیز دروغ بگویی، در جایی عقل را ستایش و در جایی نکوهش میکند یا عشق را در جایی ستایش و در جای دیگری نکوهش میکند. اینها در ظاهر با هم متناقض هستند پس میتوانیم یکی را حذف کنیم و دیگری را نگه داریم؟ این شیوه شیوهای درست، علمی و منطقی در برخورد با متون نیست. البته در تفسیر، توضیح، شرح و گزارش مختارید باتوجهبه دانش و استدلالی که دارید بگویید این بیت با این توضیحات به نظر متناقض میآید و حتی جسارت کنید و بگویید در این جا گوینده به خطا رفته و این نتیجه را گرفته یا اطلاعاتش در این زمینه کم بوده، اما نمیتوانید بگویید چون به نظر متناقض میآیند، سروده فلان شاعر نیست و باید حذف شود. یا بگوییم چون به نظرم این حرف با فرهنگ ایران و یا اصول دین زردشتی متناقض است پس نمیتواند از آن حکیم فردوسی باشد و حذف کنیم و یا در جای بگوییم چون واژه غیرفارسی به کار برده و فردوسی خیلی سرهگرا بوده نمیتواند بیت اصیلی باشد. همه این مثالها که گفتم، مثالهای واقعی بودند و استاد جنیدی با همین استدلالها ۳۴هزار بیت یعنی دو سوم شاهنامه را کنار گذاشته و آنها را الحاقی خوانده است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: اینگونه برخور با متن نتایج درستی به بار نمیآورد، اینکه از منظر خودمان درست و غلط کنیم و بعد از هزار سال بگوییم به نظر نمیرسد این از زبان فردوسی باشد؛ زیرا با آموزههای فرهنگ ایران نمیخواند، یا با عقل و خرد نمیخواند. این خرد و فرهنگ در چه شرایطی و چگونه بوده؟ چه کسی گفته ما با یک متن کامل و جامع و بینقص و بسیار عالی ازهرجهت و از نظر ما مواجه هستیم و اگر بیتی این شرایط را نداشت باید کنار بگذاریم تا پیشفرضمان خراب نشود؟ این پیشفرض را از کجا آوردهایم؟ چرا باید مولانا و حافظ و نظامی و فردوسی بینقص و کامل و معصوم باشند و تناقضی نداشته باشند؟ چرا فراانسانی و فراتاریخی و مقدس باشند؟ چه کسی گفته؟ آیا خودشان هم چنین باوری داشتند؟ ما مقدسسازی میکنیم و در جاییکه چیزی با آن هاله قدسی در تناقص است، صورتمسئله را پاک میکنیم، البته این موضوع بیشتر از روی عشق و تعصب است نه کار علمی و روشمند.
زاگرس زند در پایان گفت: امروزه توجه به شاهنامه زیاد است، شاهنامهشناسان و شاهنامهپژوهان بسیاری داریم و مطالعات شاهنامه گسترده شده و دیگر هر حرفی نمیتوان زد، هر مقالهای نمیشود نوشت و هر کاری نمیتوان کرد. حرفها باید خیلی دقیق باشد و اکثر شاهنامهپژوهان را قانع کند. دیگر شیوههای قدیمی و نگاه ایدئولوژیک و متعصبانه در شاهنامهشناسی جایی ندارد، حتی عاشقان شاهنامه و عاشقان فرهنگ ایران هم اینگونه برخوردهای افراطی و سختگیرانه را نمیپسندند و این کار ممکن است به ضرر خود آن استاد محترم که بسیار مدیون او هستیم، هم باشد. باید به شیوههای علمی، دقیق و بااحتیاط و وسواس تن دهیم و یک پیشفرض کلی را بهصورت مطلق نپذیریم، ما سنگ محکی نداریم که بگوییم حتما اینطور است. این موضع حالت آرمانی و تخیلی دارد نه واقعی.
انتهای پیام
نظرات