اینجا خانه هنرمندان است؛ برای برخی به مثابه خانه دومشان. دست تقدیر اینگونه رقم زد که این خانه به جای نگهداری مهمات، مأمنی شود برای هنر و هنرمند؛ بنای این خانه که مربوط به دوره قاجار است، در دومین جنگ جهانی از سوی قوای متفقین برای انبار مهمات استفاده میشد و پس از آن نیز تبدیل به یک مرکز نظامی شده بود. در نهایت سال ۱۳۷۷ بازسازی و به مرکزی فرهنگی و هنری تبدیلش کردند. حالا فصلها میگذرند اما چراغ خانه هنرمندان روشن میماند؛ چرا که قلب تپنده این خانه نامیراست.
به گزارش ایسنا، کمی مانده بود به بهار که خانه هنرمندان بار زمستان را بست و برای فصلی نو آماده شد. هفت گالری خانه هنرمندان، از جمله گالری بهار، تابستان، پاییز، زمستان، استاد میرمیران، استاد ممیز و استاد نامی در روزهای پایانی اسفندماه خانه تکانی را شروع کردند و با برپایی یک گالری فروش آثار با فصل بهار همراه شدند؛ البته گالری استاد نامی کمی پیشتر از سایر گالری ها به استقبال بهار رفته بود و تا روز ۱۹ اسفندماه اثری را برای نمایش به بازدیدکنندگان نداشت.
اما تا روز ۱۹ اسفند، شش گالری دیگر این خانه نمایش آثاری از جمله، عکس، نقاشی، جواهرات و یک بزرگداشت را میزبانی میکردند.
«{نا}سازه» در گالری بهار، با حدود ۲۵ عکس به روی دیوارها رفت. نمایشگاه انفرادی عکسهایی از نگین پزنده که به دقت و نگاهی عمیق به ویرانی و بعد فیزیکی آن پرداخت. تصاویری از سازه هایی در اصفهان که او خود آنها را نامیرا و نامیراییشان را همچون منار جنبان در لرزه توصیف کرده بود. این هنرمند پروژه خود را ماحصل مواجهه با پس لرزههایی دانسته بود که به واسطه ناکارآمدی تصمیمات اتخاد شده از سوی مدیران شهریاش ادامه دارند. او در تصاویر به ثبت رساندهاش هم به این موضوع تاکید داشت که این تصمیمات نوک پیکان تخریب را به سمت مجسمه های شهری نشانه رفته و همین باعث شده تا ماجرایی تراژیک برای این مجسمهها رقم بخورد.
او با تاکید بر این موضوع که مجسمههای شهری میبایست منطق کیفی زیباییشناسی شهر را دستخوش تغییر کنند، میگوید: «به معنای دیگر میبایست (مجسمهها) اکنون از آلبومهای عکسهای خانوادگی سر درآورده باشند یا پای ثابت آدرسدهی به مسافران و توریستها شوند. پاتوق جوانان شبگرد یا مقصدی برای شهروندانش ...»
پزنده که با مشاهده و مصاحبه با شهروندان به این نتیجه رسیده که این مجسمهها نتوانستند تبدیل به فضایی آشنا شوند و حس تعلق را پدیدار کنند، با نمایش تصاویری از این مجسمهها تخریب و ویرانی آنها را به نمایش گذاشته بود. این هنرمند با طراحی استیکرهایی {نا}سازههایی را در شهر علامتگذاری کرده تا شهروندان را نیز به سوی پروژه خود کشانده و به تعامل و مشارکت دعوت کند.
او گمان میکند «زوال پیش از هرگونه اقدام فیزیکی زمانی معنادار می شود که سازه ها در میان روال زندگی روزمره ما از حافظه و چشم های ما زدوده میشوند و این سرآغاز پدیدار شدن {نا}سازهها خواهد بود.»
همزمان با {نا}سازه، «پیچش» نیز آثاری از سکینه قربانی را در گالری زمستان این خانه به روی دیوارها برد.
پیچش، متشکل از حدود ۱۶ اثر بود که با رنگهای گرمش، دل به پیچ و تاب درهها میداد و مشاهدهگر را با آن همراه میکرد و به سمت دیگر آثارش میکشانید.
در باب پیچش اینچنین نوشته شده بود که «من در پیچش هر رنگ به دنبال طرح و فرمی ناتمام میگردم. طرح و فرم در نقاشی، پایانی ندارد شاید با یک خط، ناتمام بودن اثر را نشان دهد یا ما را با خود به تابلوی دیگری وصل کند.»
در گالری استاد ممیز نیز آثار فراز مساحی با نام «ماه گمشده» بر دیوارههای خانه جای گرفته بود. او روند نابودی طبیعت را منعکس کرده بود.
مساحی نمایش آثار خود را با جمله ای از «ماریون مانگلسدورف» آغاز کرده بود «طبیعت مخالف ما نیست. بلکه ما بخشی از آن هستیم، در میانه آن در افق باریکه زندگی که زمین در بر گرفته است.»
این هنرمند با اعتقاد بر اینکه میتوان خود را درون طبیعت یافت اینچنین میگوید که «هر زمان که به طبیعت مینگریم بی شک مفهومی تازه را نیز می شود دریافت کرد. مفاهیمی از زیبایی و نابودی توامان.»
او به زعم خویش با ۶ اثرش، نگاه زیبایی را طور دیگری معنا کرده بود که مرگ و زندگی همزمان و از طریق هم درک شود.
«دست ها و فیگورها» نیز نماشگاه دیگری بود که تا ۱۹ اسفندماه مهمان خانه هنرمندان باقی ماند. در گالری پاییز، حدود ۱۱ اثر از عاطفه قیصری، به نمایش گذاشته شده بود. آثاری با رنگهای غالب آبی و زرد که این هنرمند دوستان و اعضای خانواده خود را از طریق مشاهده، حافظه و بداهه پردازی به تصویر کشیده بود.
سوژههایی که در حالتی تکراری در فضای داخلی نشسته و تلاش این هنرمند را برای رسیدن به مقصود خویش رقم میزدند؛ «تلاش من در این مجموعه مطالعه فیگور در فضا و چگونگی بیان تجسمی آن، به منظور فاصله گرفتن از فضای متعارف بوده است.»
در همین حین آثار نقاشی و حجم پانیذ اوتادی نیز در گالری استاد سید هادی میرمیران با عنوان «عبور» به نمایش درآمدند. ۱۰ حجم از جنس مروارید و ۹ نقاشی بر دیوارههای این گالری دیده میشدند.
این هنرمند درباره آثار خود اینچنین نوشته بود که «تبلوری در معنای هستی و هست شدن / رویارویی با تمام آنچه تو را در بر گرفته / رهایی و مرواریدگونه شدن»
این آثار نیز روز ۱۹ اسفند ماه از دیوارههای خانه هنرمندان برداشته شدند تا جای خود را به آثاری از هنرمندان دیگر دهند.
در همین زمان، در یکی از گالری های خانه بزرگداشتی «به یاد مسعود سپهر»، هنرمندی که ـ ۹ بهمن ماه ـ درگذشت برگزار شده بود. سپهر هنرمند و طراح گرافیک بود و طی سالهای فعالیت خود آثار بسیاری را به جای گذاشته که در روزمره با آن روبهرو میشویم.
در گالری تابستان خانه هنرمندان آثار سپهر از جمله طراحیهایش برای نشانه های مترو تهران، لوگوهای طراحی شده، خطوط فارسی طراحی شده و... به نمایش درآمده بود و دوستدارانش نیز با حضور در این نمایشگاه برای او چند خطی را نوشته بودند.
به گزارش ایسنا، این شش گالری تا روز ۱۹ اسفند ماه در خانه هنرمندان باقی ماند اما پس از آن برای چیدمان جدید در گالریها به روی بازدیدکنندگان بسته و پس از آن یک رویداد مرتبط با فروش آثار در خانه برپا شد.
«ویژناریوم»، که ویژه نمایش و فروش آثار بیش از صد هنرمند نقاش و عکاس ایرانی است، از تاریخ ۲۲ تا ۲۶ اسفند ماه در تمامی گالری ها به معرض نمایش گذاشته شد که حالا با رسیدن نوروز در تعطیلات بهاری به سر میبرد.
این نمایشگاه از روز پنجم فروردین، بار دیگر درهای خود را به روی بازدیدکنندگان باز کرده و تا روز ۱۲ فروردین ماه همراه آنها خواهد بود.
انتهای پیام
نظرات