تدریس در رشتههای تعلیق، شکسته و نستعلیق در انجمن خوشنویسان ایران، تجربه حضور در نمایشگاههای مختلف فردی و گروهی در تهران، اصفهان، خوزستان، شاهینشهر و بسیاری از شهرهای دیگر، همچنین رمزگشایی و خوانش کتیبه سردر مسجد گناباد بعد از چند قرن توسط این استاد حاذق، تنها بخش کوچکی از فعالیتهای غفور اسکندری در زمینه خوشنویسی و بهویژه خط تعلیق است. او متولد سال ۱۳۵۳ در شهرستان ایذه است و از سال ۹۶ در استان اصفهان و شاهینشهر سکونت دارد.
یادداشت زیر تأییدی است بر کرامت استاد غفور اسکندری سخندری و مهارت او در خط تعلیق.
حسین فیضآبادی، مدرس خط شکسته و تعلیق انجمن خوشنویسان ایران و مؤلف کتابهای آموزشی خط شکسته، در یادداشت خود درباره «غفور اسکندری سخندری» و احیای خط تعلیق توسط او، چنین آورده است:
پس از فراز و فرودهای بسیار و درخشش بزرگانی چون؛ خواجه ابوالعال، خواجه تاج سلمانی، خواجه عبدالحی منشی، خواجه اختیار منشی گنابادی، آقا محمدکاظم واله اصفهان و... خط تعلیق، خطِ ویژه ایرانیان در محاق خاموشی فرورفته و غبار فراموشی، این خط پررمز و راز را فراگرفته بود، بهگونهای که زیبایی و کرشمههای سحرآمیز آن از دید هنر دوستان و هنرمندان پنهان مانده بود. ولی خوشبختانه سرنوشت این خط کهن به گونه دیگری رقم خورد و در گوشهای از این سرزمین پاک و پرمهر، انسانی عاشق دل به تعلیق بسته و با تمام وجود، عاشقانه و بیادعا، با تلاشی بیمانند و خستگیناپذیر میکوشید تا افسونگریهای تعلیق را به همه معرفی کند.
غفور اسکندری سخندری، استاد برجسته خط تعلیق، شاعر و خوشنویسِ باذوقِ همروزگار ما، مردی است از ایرانِ اهورایی و ایل بزرگ بختیاری که عمر شریف خود را در راستای احیاء این میراث ارزشمند صرف نموده است.
او نخست درس عاشقی و شیدایی را در زادگاه خود نزد اسماعیل ترکان، آموزگار مدرسهاش آموخت و سپس از محضر معلمانی چون؛ ایوب کیانی هفت لنگ، منوچهر امیرزاده، علی حسین صانعی، ایرج خواجوی و استاد حسین کی منصور استفاده کرد. اسکندری با ارادهای خاص و عزمی راسخ توانست در کلاسهای آموزشی انجمن خوشنویسان ایران (تهران) شرکت کند و دوره ممتازی خط نستعلیق را با استاد محمدرضا یزدانی بگذراند و چندی بعد در کلاسهای فوق ممتاز استاد یدالله کابلی خوانساری (چهره ماندگار خوشنویسی) حاضر شود و پس از چندی این مرحله را با موفقیت طی کند؛ و اما روح بلند و ذهن کاوشگر غفور اسکندری، هنرمندِ همروزگار ما آرمان دیگری میجست و دل خویش به سودای تعلیق و جان را به طرههای ترَسُل آویخته بود. القصه؛ غفور اسکندری با شور و شیدایی، کمر همت به برکشیدنِ خط تعلیق بست و مشتاقانه کوشید تا غبار فراموشی از چهره آن بزداید. او علیرغم کمبود منابع و آثار قابلدسترس و نداشتن استاد مرتبط، بهتنهایی قدم در این راه سخت و دشوار نهاد و پس از سالها تحقیق، نوشتن و پایمردی در راه رسیدن به هدف خود و تلاشی ریاضت گونه، توانست به دنیای پرراز و رمز این خط پیچیده وارد آید و با درکی درست از قواعد و قوانین آن و خلاقیت و طبع ظریف خویش آثار دلپذیر، فاخر و ارزشمندی را با قلم مانای خود خلق کند.
شیوهاش سرشار از حرکات روان و نرمشهای خیالانگیزی است که ضمن پایبندی به سنت بزرگان قلم تعلیق، بسیار خلاقانه، بدیع و دلنواز است.
اشراف بینظیر او در قلمرانی و انجام اتصالات سخت و دشوار و ریتم سطور؛ چشم هر بینندهای را خیره میسازد.
استاد غفور علاوه بر تسلط در اجرای دقیق کلمات، ایجاد فضاهای جدید و آرایش صفحه و خلق فرمهای تازه، بدیع، چشمنواز و نیز استفاده از دانگهای مختلف قلم توانمندی خود را نشان داده و آثار بیمانند را خلق نموده است.
بیشک این دستاورد درخشان از همت بلند، صفای دل و درون پرمهر و بیآلایش او سرچشمه گرفته است.
«داند آنکس که آشنای دل است
که صفای خط از صفای دل است»
نام استاد غفور اسکندری برای همیشه در آسمان هنر ایران چونان ستارهای پرفروغ و درخشنده میمانَد و آثارش زینتبخش هنر خوشنویسی خواهد بود. «او آقای تعلیق ایران است»
انتهای پیام
نظرات