به گزارش ایسنا، امروز ۲۲ اسفند چهل و چهارمین سالروز تاسیس حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران در سال ۱۳۵۷ است.
۱۲ روز بعد از ترک تهران و هجرت و سکونت آیتالله العظمی سید روحالله موسوی خمینی در قم، ایده تاسیس یک حزب سیاسی بین مقلدان و هواداران آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری و برخی شخصیتهای دینی و سیاسی نزدیک به او جدیتر شد و این ایده با حمایت آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری و پشتیبانی سید حسن شریعتمداری و همفکرانش به مرحله اجرا درآمد.
حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی همزمان با نوشتن مقدمه و اساسنامه این حزب با اتفاق حجتالاسلام سید حسن شریعتمداری، سید غلامرضا سعیدی بیرجندی، حجتالاسلام سید یوسف هاشمی حکمآبادی، حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا گلسرخی کاشانی، صدر بلاغی، رحمت الله مقدم مراغهای، امیر تیمور کلولی، شهاب فردوس، هاشم شبستریزاده، اشرف مهاجر و موسی شیخزادگان، رضا براهینی، حسن نزیه، محمود عنایت، علیرضا نوریزاده، احمد علیزاده، حسین منتظر حقیقی و حسین بشارت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران را تاسیس کردند.
این حزب از بدو تاسیس تا روز انحلال جز اختلافافکنی و دودستگی بین یاران انقلاب، ایجاد آشوب در کشور و برپا کردن بلوا در قم و تبریز کار دیگری نکرد. اولین اقدام حزب پس از تاسیس، تحریم انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بود و این در حالی بود که در مقدمه اساسنامه حزب تصریح شده بود: «محتوای مرامنامه حزب برای ابد باید مطابق ایدئولوژی اسلامی بماند و هیچ قدرتی حق ندارد روح اسلامی مرامنامه را تغییر دهد.»
با این حال گردانندگان حزب، چشم از انتخاباتی که خود آن را تحریم کرده بودند بر نداشتند و کاندیداهایشان را از تبریز در این انتخابات مشارکت دادند و با انتخاب مردم، سه نماینده این حزب از جمله رحمتالله مقدم مراغهای، حجتالاسلام سید محمدعلی انگجی و حجتالاسلام جعفر اشراقی راهی اولین نظام پارلمانی جمهوری اسلامی شدند.
با آغاز مذاکرات نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی، پیشنهادات نمایندگان طیفهای مختلف سیاسی و دینی یکی پس از دیگری در صحن علنی مطرح شد و مجلس پس از شور و مشورت فراوان مفاهیم و واژگان قانون اساسی را پس از گوش کردن نظرات مخالفان و موافقان پیشنهادات با اکثریت آراء برخی پیشنهادات را به تصویب رساند.
از جمله موارد مطرح شده، پیشنهاد آیتالله حسینعلی منتظری در خصوص اضافه شدن «ولایت فقیه» به قانون بود. مجلس خبرگان قانون اساسی پیشنهاد ایشان را به بحث گذاشت و پس از شنیدن نظرات مخالف و موافق با اکثریت آرا در قالب اصل ۱۱۰ قانون اساسی تصویب کرد.
ساعتی پس از تصویب پیشنهاد آیتالله منتظری و اضافه شدن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی، زمزمههای مخالفت آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری بلند شد و این زمزمهها مصادف بود با اوایل آذر ۱۳۵۸. او به بهانه اینکه در پیشنویس قانون اساسی چنین اصلی وجود نداشت، خواستار بازگشت قانون اساسی به متن غیر مصوب قبلی شد.
چند روز بعد از موضعگیری آیتالله شریعتمداری، در استانها و شهرهای سنینشین غرب کشور صدای مخالفت با همهپرسی قانون اساسی بلند شد و کشور در آستانه نابسامانیهای برنامهریزی شده ضد انقلاب قرار گرفت که البته با سخنان و موضعگیریهای به موقع بنیانگذار جمهوری اسلامی از شدت بحرانهای سیاسی و اجتماعی کاسته شد.
از این تاریخ به بعد بود که حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران از آرمانهای مندرج در اساسنامهاش فاصله گرفت و رفته رفته کادر طلایی نظام را ترک کرد.
موضعگیریهای سیاسی آیتالله شریعتمداری در کنار سوء استفادههای وابستگان حزبی ایشان موجب ایجاد دو دستگی بین اعضا و بالا گرفتن اختلافات داخلی در این حزب شد به نحوی که برخی اعضای موسس حزب از جمله حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی از حزب متبوعشان اعلام برائت کردند. حتی حزب شایعاتی مبنی بر اخراج خسروشاهی توسط شورای مرکزی حزب را بر سر زبانها انداخت.
با وجود شدت گرفتن آتش اختلافات داخلی حزب و بالا گرفتن دعواهای سیاسی بین نزدیکان سیاسی آیتالله شریعتمداری و نیروهای انقلاب، آیتالله و پسرش سید حسن که نماینده تامالاختیار پدر در حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان بود، به رفتاری که در پیش گرفته بودند، ادامه دادند.
بهانهتراشی
در جریان بلوای حزب خلق مسلمان یکی از اعضای انتظامات دفتر آیتالله شریعتمداری در قم با شلیک گلوله فردی ناشناس به قتل رسید. این اتفاق مشکوک از سوی اعضای حزب، حمله به بیت مرجعیت خوانده شد و به اهرمی برای فشار بیشتر به بنیانگذار جمهوری اسلامی مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
با این حال رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برای جلوگیری از لطمه به اعتبار و آبروی مراجع عظام تقلید و دلجویی، شخصا به بیت ایشان رفت. امام همچنین برای پایان دادن به غائله آشوبهای خیابانی در تبریز در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۵۸ اقدام به صدور پیامی مکتوب کردند.
ایشان در این پیام متذکر شدند: «در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ رو به رو با آمریکای خونخوار است و لازم است همۀ قشرها با هم هماهنگ و همصدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشههای گندیدۀ طرفداران رژیم سابق ندهند، معالأسف گاهی شنیده میشود که اشخاصی بیخبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله به پا میکنند و خدای نخواسته موجب اختلاف و شکاف میشوند.
من اکیدا از همۀ ملت شریف میخواهم که از مطالبی که باعث اختلاف و بهرهبرداری دشمن است، احتراز کنید و به مراجع عظیمالشأن و علمای اعلام احترام گذارید.
برادران بدانند که فاجعهای که در منزل حضرت آیتالله شریعتمداری پیش آمد به دست توطئهگرهاست که باید محکوم شود و توجه داشته باشند تا توطئهگران این نحو امور را تکرار نکنند.
من از تمام قشرهای جوان دانشگاهی، مدارس علوم دینیه، روشنفکران، دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا میکنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند.
من امروز این امر را تکلیف شرعی الهی و وظیفۀ ملی میدانم.»
اما موسسان و هواداران حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان و مقلدان و دوستداران آیتالله شریعتمداری دستبردار نبودند. سران حزب خلق مسلمان در تبریز با اوجگیری التهابات سیاسی، خواستار تغییر اصل ۱۱۰ قانون اساسی، محاکمه عاملان حمله به بیت آیتالله شریعتمداری، اخراج آیتالله سید حسین موسوی تبریزی رییس وقت دادگاه انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی و انتصاب امام جمعه، امام جماعت، استاندار، شهردار و مدیران دولتی تبریز توسط آیتالله شریعتمداری شدند.
پا در میانی دلسوزان
با تشدید ناآرامیهای سیاسی، شورای انقلاب اسلامی پیشنهاد پادرمیانی برای حل مشکلات را مطرح کرد. سید احمد خمینی، مهدی بزرگان، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید ابوالحسن بنیصدر، محمدرضا مهدویکنی و یدالله سحابی به صورت جمعی و فردی مستقل از هیاتی که متشکل از آیتالله جعفر سبحانی، حجتالاسلام شهابالدین اشراقی و حجتالاسلام سید یونس عرفانی بود به دیدار آیتالله شریعتمداری در قم رفتند و اما نتیجه مناسب حاصل نشد.
آیتالله سید روحالله موسوی خمینی آن فقیه بصیر و حاکم عادل، یک ماه قبل از غائله حزب خلق مسلمان در دی ۱۳۵۸ در تبریز، بیآنکه حساسیتی برانگیخته شود، پیکی را به بیت آیتالله شریعتمداری، رهبر معنوی حزب خلق مسلمان فرستادند تا با یادآوری دوران سخت مبارزه و اهمیت اسلام عزیز مانع از ریخته شدن آبروی ایشان بین علما و بزرگان قم و تبریز و مقلدان او شوند و تا دیر نشده ایشان را متوجه اهمیت موضوع و دور کردن از بازیهای سیاسی که چهرههای شناخته شده سیاسی حزب خلق مسلمان به راه انداخته بودند، کند که در نهایت با لجاجت و بیبصیرتی تذکرات و هشدارهای ایشان بیاثر ماند.
اصرار بر اشتباه
سخنان زیر خاطره حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی، پیک امام نزد آیتالله شریعتمداری است که به نقل از کتاب خاطرات ایشان به شرح چند دور مذاکره بین آیتالله شریعتمداری و امام خمینی پرداخته است.
مشروح سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی و پاسخهای آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری ملقب به میرکاظم تبریزی به روایت حجتالاسلام فلسفی به شرح زیر است:
«یک روز صبح امام به وسیلۀ یکی از دوستان پیغام داد که به فلانی بگویید اینجا بیاید. خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفتوگو دربارۀ حزب خلق مسلمان بود.
امام فرمودند: «ما میدانیم که اجانب به خصوص آمریکا با این انقلاب خیلی دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه میزنند. حالا اول کار است که آمدهاند و حزب درست کردهاند. این حزب خلق مسلمان علی التحقیق ریشۀ خارجی دارد. این کلمۀ «خلق» را داخل عنوان حزب گذاردهاند مثل اینکه کلمۀ «دمکراسی» را میخواستند داخل نام «جمهوری اسلامی ایران» کرده و بگویند: «جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران».
خلق مسلمان هم یعنی همین. خلق در فارسی همین توده است. اینها میخواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینۀ جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهوری اسلامی و حزب خلق مسلمان. این قضیه ضربه زدن به انقلاب و پایمال کردن خونهای مسلمانان است. میخواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.
مشکل این است که آقای شریعتمداری به نام یک آیتالله وابستگی خودش را به این حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفی کرده است. یعنی بین این حزب و بین آقای شریعتمداری ارتباط هماهنگی و همرنگی برقرار است. این کار خیلی خطرناک است. ممکن است تمام زحمتها به هدر برود.
اینکه گفتم شما بیایید، برای این است که بگویم پیش آقای شریعتمداری بروید و به طور خصوصی از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کردهاند، شما که این مطلب را پذیرا شدهاید یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فورا در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب برکنار هستید و مسائل آن به هیچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد. »
بنده همان موقع حرکت کردم و به منزل آقای شریعتمداری رفتم... م. پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقای شریعتمداری بنویسد و امضاء کند که من به هیچ وجه به این حزب ارتباط ندارم و این حزب نیز به من وابستگی ندارد.
وقتی به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقی کرد. گفت: «آقا این حزب متعلق به مسلمانهاست. من به این حزب بستگی دارم. این را علنا گفتهام و همه هم میدانند. اگر بگویم بستگی ندارم، مساوی با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگی به این حزب ندارم و آن را نمیشناسم؟ من این کار را نمیکنم.»
ایشان این عبارت منفی را خیلی محکم میگفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم «ایشان میگوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیاری از دوستانم را که پایهگذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمیکنم.»
امام اظهار تأسف کردند و گفتند: «این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگی به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه بر باد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملا محفوظ میماند و در قم «آقا» هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت میکنم. بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگی به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ میکنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضرری به حیثیت شما وارد نشود. »
من پیام امام را به ایشان گفتم بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم: «پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضا بکنید. با این کار، مقدمهای درست میشود و مجلسی در مسجد اعظم میگیریم. به رادیو و تلویزیون هم میگوییم بیایند، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت میکند. در آن مجلس من منبر میروم و آنطور که شما میخواهید، صحبت میکنم. میگویم آیتالله شریعتمداری که در انقلاب اسلامی قلما و قدما خدمات بسیاری کردهاند اخیرا متوجه شدهاند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامی است. اصلا انقلاب اسلامی یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیتالله شریعتمداری با مشورت امام و مصلحتبینی ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشتهاند که این حزب مربوط به من نیست».
... چون در بیان مطلب احترام زیادی نسبت به ایشان بود، قدری فکر کرد و گفت: «گمان نمیکنم امام این کار را بکند». گفتم: «من میروم و میگویم، اگر فرمود، این کار را میکنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را میکنید؟ گذشته از امام، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم هستند، آنها هم قطعا میآیند». باز متحیر ماند ولی بعد گفت: «خیلی خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.»
برای سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: «آقای شریعتمداری با این وعدهای که من به او دادم و گفتم به منبر میروم و آنطور که بخواهید صحبت میکنم، موافقند اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟» امام فرمود: «بله انقلاب اسلامی و حفظ عز اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آنقدر برای من مهم است که با این طرح حتما موافقت دارم و در مجلس هم شرکت میکنم؛ می آیم و مینشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت میدانید، در منبر بگویید. »
برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم. گفتم: «خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضا کنیم و مجلس را تشکیل دهیم».
گفت: «بله، بد نیست، موافقت میکنم اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمیدهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن را مینویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که تکمیل کنیم.»
مطلب را تقریبا تمام شده تلقی کردم. از منزل آقای شریعتمداری بیرون آمدم و به منزل امام رفتم... م. گفتم: تقریبا قبول کرده ولی گفته است باید امشب روی این مطلب مشورت کنم هم راجع به اصل قضیه و هم راجع به بعضی از کمبودهای احتمالی. من مشورت میکنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید.
امام فرمود: «خیلی خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید. »
فردا صبح که نزد آقای شریعتمداری رفتم ایشان گفت: «رفقای من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیاری از بین میرود ضربۀ بزرگی هم به شما میخورد. نباید اصلا پیرامون این مطلب فکر کنید. بنابراین من آن نوشته را نمینویسم.»
به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه میدانند.»
آشوب حزب
به دنبال اصرار آیتالله شریعتمداری بر حمایت از حزب خلق مسلمان، عوامل این حزب یک ماه بعد از درخواستها و هشدارهای بنیانگذار جمهوری اسلامی بیتوجه به درخواستها در تاریخ ۱۴ دی ۱۳۵۸ به بیت امام خمینی در قم حمله کردند. عوامل حزب بعد از ظهر همان روز شایعهای مبنی بر حمله افراد ناشناس به منزل آیتالله شریعتمداری در قم پخش کردند و اعضای حزب با میدانداری فردی به نام رستمخانی از اهالی شهر باکو با حکم آیتالله شریعتمداری، به سازماندهی هواداران و مقلدان و مسلح کردن آنان پرداخت.
عکسهایی از این مرجع تقلید تبریزی در اختیار معترضان قرار گرفت و جمعیت حاضر با شعارهای تندی علیه امام و انقلاب به سمت ساختمان سازمان رادیو و تلویزیون تبریز هجوم بردند و این ساختمان را در ساعت ۱۷ بعدازظهر همان روز تصرف کردند البته این ساختمان در ساعت ۲۱ همان شب با همکاری نیروهای انقلاب و مردم تبریز از اشغال مسلح حزب خلق مسلمان خارج کردند.
با ترور آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، امام جمعه تبریز و اولین شهید محراب به دست گروهک تروریستی فرقان در تاریخ دهم آبان ۱۳۵۸ فضای سیاسی تبریز متشنج شده بود. او از جمله نیروهای انقلاب بود که کمیتههای انقلاب اسلامی را در دو استان آذربایجان شرقی و غربی تاسیس کرد. حزب خلق مسلمان در هرج و مرجی که در دی ماه در تبریز به راه انداخت از خلاء حضور آیتالله قاضی طباطبایی بهره برد و در صدد بیرون کردن آیتالله سید حسین موسوی تبریزی رییس وقت دادگاههای انقلاب اسلامی از استان آذربایجان شرقی برآمد اما آیتالله اسدالله مدنی دومین امام جمعه تبریز مانع شد.
از ۴۳ کمیته انقلاب اسلامی در تبریز ۳۵ کمیته تحت کنترل هواداران آیتالله شریعتمداری و پنج کمیته در اختیار نیروهای انقلاب بود با این حال عوامل این حزب درصدد پاکسازی کمیتهها از نیروهای انقلاب بر آمدند. این حزب به جز دادگاه انقلاب و سازمان زندانها بقیه ادارات دولتی تبریز را نیز تحت کنترل خود داشتند.
حزب خلق مسلمان کمیتهای تحت عنوان «کمیته ایرانی» را تشکیل داد و با چندین قبضه تیربار، آرپیجی۷ و تعداد زیادی مسلسل مسلح کرد تا بتواند اقدامات آشوبگرانهاش در تبریز را به صورت متمرکز مدیریت کند. این کمیته در مقابل ساختمان خود چند نفر را دستگیر و به گروگان گرفت. در آشوبی که این حزب به راه انداخت حدود ۶۰ نفر زخمی، ۵۰ نفر دستگیر و پنج نفر به شهادت رسیدند.
عوامل حزب خلق مسلمان در تبریز تعطیلی نماز جمعه تبریز، حمله به اجتماعات دینی و نمازگزاران خیابان راهآهن تبریز و به آتش کشیدن محل برگزاری نماز آنان، به رگبار بستن دو دستگاه خودروی حامل نیروهای سپاه و به گروگان گرفتن ۱۱ نفر از نظامیان سپاهی و جهاد سازندگی را انجام دادند. با درگیریایی که برای آزادی زندانیان پاسدار بین نیروهای سپاه تبریز و عوامل حزب خلق مسلمان درگرفت یک نفر شهید و ۸ نفر مجروح شدند.
آشوبگران حزب خلق مسلمان برای تداوم اغتشاش در تبریز و حفظ نیروهای خود در خیابانها به طور مستمر شایعه تسلیم دستگاههای انتظامی و ارسال نیروی کمکی از جانب تجزیهطلبان کُرد را منتشر میکردند.
ریخته شدن آبرو
با بررسی اسنادی که از سفارت آمریکا در ایران به دست انقلابیون افتاد مشخص شد آشوبگران حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان مورد حمایت سیاسی و مالی آمریکا بودند. علاوه بر این، عوامل دستگیر شده حزب در جلسات رسیدگی به اتهاماتشان در دادگاه انقلاب با جزییات بیشتری به این موارد اعتراف کردند.
خلع از مرجعیت
با افتادن کوس رسوایی حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان و رسیدگی قضایی به اتهامات و جرمهای آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری و سران حزب متبوعش، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۶۱ اطلاعیه تندی علیه او صادر کرد و ایشان را از مرجعیت ساقط کرد.
در اطلاعیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آمد: «به این فقهایی که خود ساخته و پاسدار دین و مخالف هوای نفس و فرمانبر امام و مولای خود باشند، مردم میتوانند از آنها تقلید نمایند و همه فقها و عالمان دین جز بعضی چنین نیستند.
امت اسلامی طلاب و فضلای حوزههای علمیه، مردم مسلمان به ویژه مردم متدین و غیور آذربایجان:
از روزهای اول نهضت مقدس اسلامی از آقای شریعتمداری امور بسیاری صادر میشد که دستاندرکاران نهضت به ویژه جامعه مدرسین آنها را شایستة مقام مرجعیت شیعه نمیدانستند ولی برای حفظ وحدت و انسجام صف روحانیت مبارز از بازگو کردن آنها سخت دوری میجستند، تا به حمدالله انقلاب مقدس اسلامی پیروز گشت و مردم یک دل و یک جهت به این انقلاب دل بستند، ولی این شخص بر خلاف مصالح اسلام و انقلاب و بر خلاف اعتقاد و نظر فقهی خود که در مجله الهادی و در حضور عدهای از مدرسین تصریح کرده بود با اصل ولایت فقیه مخالفت کرد و دیدید آنچه دیدید و کرد آنچه نباید بکند، حتی فردی از همان اعوان و انصار خودش، یکی از پاسداران همان منزل را به قتل رساند و تا چند روز بهانهای برای کوبیدن انقلاب به دست آورد و همچنان به مخالفت و کارشکنی و براندازی ادامه داد تا شرکت در کودتای نوژه و براندازی اخیر که در مصاحبه تلویزیونی قطبزاده خائن ملاحظه فرمودید.
کیست که طرح کشتن امام و نابودی مردم جماران و براندازی جمهوری اسلامی را بداند و فریاد نزند؟ اگر بخواهیم امور خلاف عدالت را بشماریم مثنوی هفتاد من کاغذ شود لذا ضمن تأکید بر اینکه مراجع قضائی منحصرا باید به این امر رسیدگی نمایند، بنا به وظیفه شرعی بر خود لازم دانستیم که سقوط مشارالیه را از شایستگی مرجعیت بالصراحه اعلام نماییم تا افرادی از مسلمانان که در حالت تردید و دودلی بودند تکلیف خود را بدانند و احیانا با تقلید خود به اسلام و انقلاب ضربه وارد نکرده باشند، گرچه طلاب عزیز و فضلاء خود اعلان کردهاند که از گرفتن شهریه او خودداری خواهند کرد، ما هم تأکید بر خودداری همة آقایان را از گرفتن آن لازم میدانیم.
فمن کان مؤمنا کمن کان فاسقاً لایستوون ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.»
منابع
صحیفه امام، جلد ۱۱، صص ۱۶۹ - ۱۷۴
کتاب خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صص ۳۶۶ تا ۳۷۰
نعلبندی؛ مهدی (۱۳۸۸)؛ اعدامم کنید خاطرات محمد حسن عبد یزدانی؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
بهداروندیانی؛ غلامرضا (۱۳۹۸)؛ تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی؛ جلد اول؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلام
انتهای پیام
نظرات