به گزارش خبرنگار ایسنا، در روزهای پایانی سال دیوارهای ۹ گالری موزه هنرهای معاصر تهران، قابهایی از زندهیاد قربان خلیلی (۱۳۷۷ ـ ۱۳۲۶) را بر خود جای داده است؛ تصاویری از تهران در سال ۵۷ از دریچه نگاه این عکاس.
این آثار از روز ۱۸ بهمن ماه همزمان با دهه فجر در رویداد «آینه در آینه ۲» به معرض نمایش گذاشته شده اند؛ عکسهای سیاه و سفیدی که به کیوریتوری مجتبی کوچکی بر دیوارههای موزه هنرهای معاصر نقش بستند و تا ۲۰ فروردین ماه سال ۱۴۰۲ بر جای خود باقی خواهند ماند.
روی دیوار گالری شماره یک، چند خطی درباره این عکاس نوشته شده «قربان خلیلی در سال ۱۳۲۶ در محله خانی آباد قدیم، به دنیا آمد. برای کسب درآمد از ۱۴ سالگی تحصیلات را رها کرد و به دلیل علاقه به عکاسی در یک آتلیه مشغول به کار شد. در همین دوران که از اساتید خود شناخت انواع دوربین، ظهور نگاتیو، چاپ عکس و ... را می آموخت، واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران اتفاق افتاد. او که در شروع آموختن بود از این واقعه فقط عکسهای شخصی گرفت و از آن عکسها نیز چند فریم بیشتر برای امروز ما باقی نمانده است.»
در ادامه توضیح داده میشود که قربان خلیلی از میان همه شاخههای عکاسی، عکاسی مطبوعاتی را انتخاب کرده است و در نهایت با سرک کشیدن به هر سوژه، به صورت آزاد به روزنامه و نشریات عکس میداده است.
«او از شهریور ۱۳۵۷ تا فروردین ۵۸ در بسیاری از اتفاقات مهم شرکت داشته و با تمام محدودیتهای فنی و امنیتی توانست ۱۲۴۱ فریم عکس را ثبت کند.»
موزه هنرهای معاصر تهران حالا با جمعآوری آثار قربان خلیلی، حدود ۶۰ تصویر که اغلب آنها مرتبط با زمستان سال ۵۷ است را در معرض دید عموم قرار داده است. در روزهایی که البته حال و هوای موزه آرام و سکوتش با ازدحام آخر سال پشت دیوارهها در تضاد است. اینجا انگار نه کسی میرود و نه کسی میآید. تنها کسی که اینجا راه میرود، «مرد در حال قدم زدن» اثر آلبرتو جاکومتیست.
مجسمه «مرد در حال قدم زدن» یکی از دو اثر جاکومتی است که در گالری شماره یک، پشت به پنجرهای بزرگ جای گرفته است. مجسمه دیگر جاکومتی «زن ایستاده» نیز در کنار آن قرار دارد. این دو اثر برنزی از نگاه بعضی کارشناسان هنری، تصویری اگزیستانسیالیستی از وضعیت بشری، بحران روحی و ذهنی انسان را ارائه میکنند. دو مجسمه با پیکرههایی بلند و باریک از مردی که راه میرود و زنی که ایستاده است. نمادی از تنهایی، بیگانگی و مالیخولیای انسان معاصر که در خلوت خود با جنون دست و پنجه نرم میکند (علیرضا سمیع آذر).
جاکومتی مجسمهساز و نقاش سوئیسی بدن این دو اثر ناهموار اما ظریف را از برداشتن تکههای گل خلق کرده؛ لاغری این فیگورها نیز به دلیل برداشتن مداوم از توده خاک رس است. «...ابتدا حجم مشخصی توده خاک رُس متناسب با پیکر مجسمه دارید، سپس برای اینکه واقعیترش کنید، از آن برمیدارید. این فرآیند را میتوانید تا بینهایت ادامه دهید.» انسانی که برای بهتر شدن تا بینهایت به سمت نیستی پیش میرود، تغییر را ادامه میدهد تا از وجودش چیزی باقی نماند.
«زن ایستاده» و «مرد در حال قدم زدن»، این دو مجسمه سودازده، چندی پیش بعد از حدود پنج سال به فضای داخلی موزه هنرهای معاصر بازگشتند. آنها پیشتر در حیاط موزه هنرهای معاصر دیده میشدند که مدتی بعد برای جلوگیری از آسیب، با کمک موسسه بیلر به داخل گنجینه منتقل شدند.
همزمان با بازگشت مجسمههای آلبرتو جاکومتی به فضای موزه، مجسمه ایلا هیلتونن نیز در سالروز تولد یکصد سالگیاش در فضای داخلی موزه جای گرفت؛ اثر «آب زندگانی» با اندازه ۷۳ . ۶۳ . ۲۱۴ از مجموعه گنجینه موزه هنرهای معاصر.
حجم برنزی و آلمینیومی هیلتونن . هنرمند فنلاندی. با رنگ طلاییاش در گوشهای از گالری شماره ۹ جا گرفته تا نگاه مخاطبان را به سمت خود بکشاند؛ گویی قرار است آنها را به سمتی هدایت کند تا در پی کشف تصورات ذهنی هنرمند و رابطه اثر با آب برآیند.
از میان مجسمههایی که حالا در موزه هنرهای معاصر دیده میشود اثر دیگری هم چندی پیش، بعد از پنج سال از مخزن به فضای موزه منتقل شد. «ماهی نارنجی» الکساندر کالدر؛ اثری با شهرت جهانی از مجموعه گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران.
مجسمه متحرک آویخته شده کالدر، در راهروی رمپ و جایی نصب شده است که همان ابتدا در زمان تأسیس موزه جانمایی شده بود. ماهی رنگین حدودا ۷۷ سالهای که از چندصفحه و پایه تشکیل شده؛ این اثر در نقطه ای نصب شده تا از دید پنهان نماند و مخاطبانش را به سویی ببرد که مجسمهها را از دریچهای فرای مرزهای فکری خود نگاه کنند.
اثر برنزی «بیضی با دو گوشه» هنری مور در مسیر رمپ موزه، جایی بین دفاتر اداری قرار گرفته است. اثری که گویی صیقل خورده و جهت نگاه را به سمت گوشههای تیزش هدایت میکند. هنری مور هنرمند ـ مجسمهساز انگلیسی ـ اغلب، آثاری در اندازههای بزرگ و موضوعات انتزاعی دارد. این اثر او هم که از همین ویژگیها پیروی میکند، سالهاست که در فضای عمومی موزه هنرهای معاصر نگهداری میشود.
کمی پایین تر از «بیضی با دو گوشه»، «ماده و فکر» هاراگوچی، در میان فضای هشت ستونی موزه قرار گرفته است. این حوض بزرگ و مشکی رنگ که انعکاسی تاریک اما شفاف از اطرافش است، سکوت و سکون حاکم بر موزه را به رخ میکشد. خاموش و آرام است؛ مملو از معنا. در جای همیشگی خود نظارهگر اتفاقات است. مانند سیاهچاله گنگ است و جاذبهاش به سمت بینهایت میل میکند؛ حتی نور هم نمیتواند از کشش آن بگریزد.
موزه هنرهای معاصر که روزهای نسبتا آرامش را میگذراند اثر دیگری را نیز در فضای داخلیاش جا داده است؛ نقشی بر روی پردهای بزرگ به سبک نقاشی قهوهخانهای. اثری از عباس بلوکیفر که سال ۱۳۶۴ به اتمام رسیده است. این اثر که به سبک قهوهخانهای بیانگر یک رویداد است، واقعه عاشورا را روایت میکند. اثری با رنگهای تند و زنده که بر یک سطح پرده نقاشی شده و راوی چند پرده از رخدادهای مرتبط با عاشوراست.
عباس بلوکیفر هنرمندی است که به گواه همفکران خود در راستای اعتلای این سبک تلاشهای قابل توجهی انجام داده است. با این وجود گفته میشود که این سبک همچنان دچار خلاء است و حمایتهای لازم از آن صورت نگرفته است. البته جانمایی این اثر در موزه هنرهای معاصر که تا حدودی دور از چشم بازدیدکنندگان قرار گرفته، صرفا به دلیل ابعاد آن انجام شده است.
با وجود این آثار، فضای تنهای موزه هنرهای معاصر تهران، که در روزهای پایانی سال گهگاه میزبان بازدیدکنندهای میشود با «تهران ۵۷»، «مرد در حال قدم زدن»، «زن ایستاده»، «ماهی نارنجی»، «بیضی با دو گوشه»، «آب زندگانی»، «ماده و فکر» و پرده حماسی عباس بلوکی فر میماند تا بهاری دیگر را آغاز کند.
انتهای پیام
نظرات