به گزارش خبرنگار ایسنا، مراسم تشییع پیکر مسعود سپهر ـ هنرمند باسابقه عرصه گرافیک کشورمان ـ صبح چهارشنبه ـ ۱۲ بهمن ماه ـ از مقابل خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این مراسم خانواده و نزدیکان مسعود سپهر به همراه جمعی از همکاران و دانشجویان او حضور داشتند.
ابراهیم حقیقی (طراح گرافیک و عکاس)، ساعد مشکی (طراح گرافیک و ناشر ایرانی)، بهرام کلهرنیا (گرافیست)، ایرج میرزاعلیخانی (هنرمند گرافیست و رئیس انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران)، کاوه بیات (تاریخنگار و پژوهشگر ایرانی)، بهداد صالحی (گرافیست)، فرزاد ادیبی (گرافیست)، علی خسروی (گرافیست و تصویرساز)، بهروز متین صفت (گرافیست)، بهراد جوانبخت (گرافیست)، وحید حسینپور (گرافیست)، مرتضی آکوچکیان (گرافیست)، کتایون ارفعی (گرافیست)، زهرا پاشایی (گرافیست)، انوشیروان ممیز (پسر مرتضی ممیز و مدیر موسسه فرهنگی هنری ممیز) و ... از جمله حاضران در مراسم تشییع پیکر این هنرمند برجسته بودند که اغلبشان برای لحظاتی به بیان ویژگیهای شخصیتی و حرفهای مسعود سپهر پرداختند.
ستاره سپهر ـ فرزند مسعود سپهر ـ و فریده جمال کمالی ـ همسر این هنرمند فقید ـ از دیگر سخنرانان مراسم صبح امروز ـ چهارشنبه ـ ۱۲ بهمن ماه ـ بودند.
در جریان این مراسم، قطعه «چرا رفتی» با صدای همایون شجریان و «خداحافظ» احسان خواجهامیری برای حاضران پخش شد.
دانشجویانش را از همه مهتر میدانست
بهداد صالحی ـ گرافیست و از اعضای انجمن صنفی طراحان گرافیک ـ که به عنوان مجری هم در این مراسم حضور داشت، درباره «سپهر» گفت: آقای سپهر برای ما فراموششدنی نخواهد بود. او همیشه انجمن را مثل یک خانواده میدید و همه را کنار هم جمع میکرد. جمعی که همیشه آقای سپهر دوست داشت کنار هم باشند، امروز کنار هم برای خداحافظی با او جمع شدهاند. آقای سپهر از همه نگرانتر، دلسوزتر و پیگیرتر بود. ویژگی صلح طلبی و میانجیگری ایشان برای ما یک نعمت بود. آقای سپهر در زمینه طراحی گرافیک پیشرو بودند و من همیشه از او میآموختیم. ایشان هیچوقت به دنبال شهرت و بالاتر نشستن نبود بلکه به دنبال کار و اخلاق خوب بود. دانشجویانش را از همه مهمتر میدانست و سر کلاس همه تمرکزش را برای آنها میگذاشت.
او در ادامه خطاب به این هنرمند فقید گفت: «آقای سپهر ما انجمن را آنگونه که شما دلتان میخواست محکم و با اقتدار در جامعه هنر نگه خواهیم داشت.»
کاش یک نفر به ما تسلی دهد
ابراهیم حقیقی ـ هنرمند گرافیست ـ نیز درباره مسعود سپهر بیان کرد: از جانب خودم و انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، به خانواده محترم سپهر، کلیه اعضای انجمن و استادان دانشگاه و تمام دانشکدههای دانشگاههای ایران تسلیت میگویم. در این روزهای سرد بس ناجوانمردانه، کاش جایی و کسی پیدا میشد که به من، به ما تسلا بدهد. فقط زمان این تسلا را ایجاد میکند. من به شخصه یکی از بهترین دوستان عمرم را از دست دادم که دیگر جایگزین ندارد. انجمن نه یک انگشت از ۱۰ انگشت بلکه یک دستش را از دست داد. توانمندی مسعود سپهر در انجمن به اندازه یک دست از دو دست بود؛ یک نفر با تلاش بسیار. کاش یک نفر بتواند به ما تسلی بدهد.
بخش جداییناپذیر از زندگیام بود
کاوه بیات ـ تاریخنگار و پژوهشگر ـ نیز در مراسم تشییع پیکر مسعود سپهر بیان کرد: من با مسعود ۵۰ سال از دبیرستان دوست بودم و هستم. در دوران دبیرستان با اینکه از من یک سال پایینتر بود و با اینکه از آن مدرسه رفتم، ولی همیشه علایق مشترک و دوستی داشتیم. او در کارش یک نوع مدیریت و جدیت داشت. بر علم و دانش تاکید و به زیستشناسی علاقه داشت. من دانشگاه ملی، تاریخ میخواندم ولی او به انگلیس رفت. به من میگفت اگر بخواهیم چیزی یاد بگیریم باید به آنجا برویم. من هم به انگلیس رفتم و هر دو چاپ خواندیم. البته او در دانشگاه جدیتری درس میخواند و به من در دانشگاه بیشتر خوش میگذشت. به ایران که بازگشت در همان حوزهای که تحصیل کرده بود، کار کرد و با جدیت هم کار کرد اما من به همان رشته تاریخ بازگشتم چون به آن مقدار جدیت نیاز نداشت. در این سالها که با هم بودیم زندگی بود و تجربه. در این سالها در جریان مسائل انجمن صنفی و علایقی که داشت بودم. به نظرم بعد از ۵۰ سال نمیشود گفت دوستی را از دست دادم؛ چون بخشی جداناپذیر از زندگی بود.
بعضی که پنهان شد
بهرام کلهرنیا ـ گرافیست ـ هم در مراسم صبح امروز که برای بدرقه مسعود سپهر برگزار شد، خاطرنشان کرد: با بغضی که به سعی پنهان کردم، در خدمت شما هستم. فکر میکنم که جهان از تراژدی پر شده و وقتی تراژدی به انسان نزدیک میشود، حساسیتها را گم میکنیم. تراژدی انسان را آرام میکند و ایرانیها آن را بیشتر درک میکنند. رفتن او مثل یک ضربه بود و طنینی داشت که این جهان آرام گرفته را بهم ریخت حداقل برای من اینگونه بود. سعی میکردم باور نکنم و گرفتار تردید شدم ولی وقتی آقای حقیقی به من خبر داد گفتم شاید کسی سر به سر ایشان گذاشته و باز دچار تردید شدم. ولی نشد که نپذیرم؛ چون مسعود رفته بود. دوستی که میرود ریشه ما را استوارتر میکند. کوشیدم خودم را آرام کنم. کتاب بخوانم. کار کنم. ولی نشد هر چی که مییافتم از جنس تراژدی بود و غم مرا رها نمیکرد. تراژدی گوشه دنج وجود نیست، خود وجود است و ما ایرانیها به تراژدیهای عجیب و زیادی گرفتار هستیم. او آدم عادی و رایج نبود. جان او در عشق و شوری برای زندگی میتپید. از دیگران مراقبت میکرد. به شکل خودش نوازش میکرد که گاهی همراه بود با خشونت و البته اقتدار.
او ادامه داد: ما دوستی را از دست دادیم که دوست رایج روزمره نبود، دوست رایج روزمره آدم را پایین میکشد. امروزه ما در حال تنزل یافتن هستیم. مسعود مانند تذکری ما را از روزمره جا به جا میکرد و تکان میداد. او انتخابگر بود و دغدغه انضباط دادن به همه چیز را داشت. درباره جهان به انسان تعریف داشت. ما سهل انگارانه زندگی میکنیم ولی او اینگونه نبود. افراد به صورت روزمره و عادت زندگی میکنند ولی او عادت شکن بود و به ما یادآوری میکرد که چگونه پا بر جای نویی در وضعیتها بگذاریم. من از او آموختم با وجود اینکه به سال از من جوانتر بود. وجودی سرشار از آموزگاری داشت که میتپید. روانش شاد.
کاش در شرایط بهتری میآمدید
همچنین ستاره سپهر، فرزند «سپهر» فقید با روایت متنی برای پدرش گفت: خوش آمدید. ای کاش در شرایط بهتری میآمدید. مسعود جان، بابا جان، ما کنارت کیف کردیم، زندگی کردیم. عاشق، شجاع و زلال زندگی کردیم. پر از شور و شوق و اشتیاق برای زندگی بودی. مرسی که به ما زندگی بخشیدی. مرسی که شیوه زندگی کردن و صبوری را آموختی. همپا و همبازی زندگی بودی. با هم بازی کردیم و سر و کله زدیم زیاد. از ته دل خندیدیم زیاد. رفیق امروز ما بودی و هستی. عشق و دعای خیرت پشت و پناه ما هست. خوشحالیم که سالهای آخر را با آرامش در کنار کسی تجربه کردی که با او خوشحال بودی. به معنای دقیق کلمه زندگی کردی. دانشجوها، شماها خیلی برای او مهم بودید. جوانها شما خیلی برای او مهم بودید. هر کسی رفیقت بود، حتی اگر یک بار هم با او هم کلام میشدی انگار که دوستی عمیق چند ساله داشتی. امروز اگر کسی آمده به خاطر این است که روزی جایی بذری را در خاطر ما به نیکی کاشتی. حیف که دنیا برای روح بزرگ و نبوغ بیتکرارت کوچک بود. آمدی راهی روشن کنی برای همه ما. حالا که در ادامه سفرت این راه پر نورت را بدون ما میروی دعای خیر ما پشت سرت.
همچنین همسر او فریده جلال کمالی نیز در جملاتی کوتاه گفت: از تمام همدلیها، محبتها و دعاها در این دو هفته تشکر میکنم. صحبت کردن از یک دایرةالمعارف هنر، عشق و زندگی کار سختی است. این شخص دیگر تکرار نمیشود.
سخت است دیدن رفتن یاران
ایرج میرزاعلیخانی ـ هنرمند گرافیک و رییس هیات مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ـ در سخنانی برای یار دیرین خود، «سپهر» گفت: روزگار سختی است. هیچ چیز خوشایندی برای ما نمیرسد. حدود دو هفته پیش خبری شنیدم. گفتم میگذرد، امکان ندارد بلند میشود ولی نشد. هر چه از او بگوییم کم است. حالا حالاها جا دارد از او صحبت کنیم، از یاری که همیشه با ما بوده است. به طور دائم درگیر انجمن، آموزش، گرافیک و پژوهش بود. آخر درباره کدام صحبت کنیم؟ پیامی که مسعود برای ما میگذارد این است که زندگی جاری است، زندگی مجموعهای از رفتارهای اوست. سخت است، خیلی سخت است که آدم رفتن یارانش را ببیند. اینکه خودت بروی خیلی سادهتر است. همکار و پژوهشگر عزیزی را از دست دادیم. کسی که دغدغههایش برای یکی بودن و دور یک سقف جمع شدن را دیگر کمتر داریم. باید یاد بگیریم که چگونه باید این سقف و خانه را نگه داریم و آن را بزرگ کنیم. باید یاد بگیریم که چگونه به بزرگترهای خودمان که راهی را شروع کردهاند احترام بگذاریم. این یاد گرفتنها نشان دهنده وجود مسعود سپهر است.
پیکر مسعود سپهر پس از خواندن نماز در محوطه مقابل خانه هنرمندان ایران، برای خاکسپاری به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه شد.
به گزارش ایسنا، مسعود سپهر پس از دو هفته بیهوشی کامل، صبح یکشنبه ـ ۹ بهمن ماه ـ در بیمارستان شهدای تجریش درگذشت. این هنرمند از نسلی بود که بنیانهای گرافیک معاصر را تعریف کرد.
مسعود سپهر در سال ۱۳۳۵ در تهران به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۶ از کالج چاپ لندن فارغالتحصیل شد و دارای مدرک لیسانس طراحی گرافیک، تایپوگرافی و برنامه ریزی چاپ بود. او در سال ۱۳۵۱ مدرک فوق لیسانس خود را در این رشته اخذ کرد. سپهر همچنین دارای مدرک دکترای حرفهای از وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود و از سال ۱۳۷۲ آموزش تکمیلی را از مرکز آموزشی اپل پاریس دنبال کرد. بسیاری از نشانههای شهری و علائم مترو تهران از طراحیهای او بود.
انتهای پیام
نظرات