مالک شیخی، نویسنده رمان «بد زخم» به ایسنا گفت: نگارش این رمان را حدود سال ۹۵ شروع کردم که تا سال ۱۴۰۱ زمان بُرد و شاید این مدتزمان برای نوشتن یک رمان ۳۰۰ صفحهای زمان زیادی باشد، اما من روی نوشتن این رمان خیلی وسواس داشتم و نمیخواستم به مخاطب کمفروشی کرده باشم؛ به همین دلیل رمان «بد زخم» بارها و بارها بازنویسی شد و چندین بار قصه را از نو شروع کردم. اگرچه ساختار اصلی داستان از ابتدا در ذهنم بود، اما در بخشهایی حس میکردم که مناسب نیست و یا شاید نمیخواستم به کلیشههای مرسوم وارد شوم به همین دلیل زمان نوشتن این رمان طولانی شد.
او با بیان اینکه رمان «بد زخم» یک اثر کاملاً اجتماعیِ عاشقانه غیر آپارتمانی است و سعی نویسنده این بوده است که به کلیشههای قبلی وارد نشده و چیزی را بنویسد که متفاوت از سایر رمانها باشد، گفت: موضوع این رمان در مورد دعوای دیرینه بین سنت و مدرنیته است که همچنان در کشور ما و شاید در جهان وجود دارد. ما همیشه تلاش میکنیم که این دو نگاه را به لحاظ فلسفی، ذهنی و یا به لحاظ روابط انسانی به هم نزدیک کنیم، چراکه نگاه صرفاً سنتی به موضوعات و یا دید کاملاً مدرن قطعاً با آسیبهایی همراه است و من دعوای سنت و مدرنیته را در قالب یک داستان بیان کردم که در بعضی قسمتها نگاهی فلسفی دارد، در برخی بخشها نگاه طنز و در قسمتهایی نگاه ناتورالیستی و حتی در برخی بخشها نیز سیاسی است، اما نگاه فلسفی بر کُل کتاب حاکم است.
بارها نوشتم و پاک کردم...
شیخی ادامه داد: بخشی از این رمان تجارب زیسته من است، بخشی نیز روایتهایی بوده که در اطراف من و در میان دوستان و آشنایان شکلگرفته و بخشی دیگر نیز تخیل است. در این میان اگرچه نام یکی از شخصیتهای داستان به نام من است و شاید این تلقی را در مخاطب ایجاد کند که این رمان، داستان زندگی من است، اما اینطور نیست.
نویسنده رمان «بد زخم» یادآوری کرد: تصور من این بود که اگر این رمان را براساس همین سه مؤلفه بنویسم کار تمام است، ولی واقعاً این ترکیب، ترکیب سختی است، چراکه وقتی یک نویسنده میخواهد از تخیل خود استفاده کند قاعدتاً از ارزشها و انگارههای خودش استفاده میکند، اما وقتی رویدادها و روایتهای اطراف را میبیند متوجه تناقضات آنها با خودش میشود و باید همه این مباحث را آنقدر درهم بیامیزد تا اصطلاحاً جا بیفتد و همین مسئله زمان نگارش این رمان را بیشتر کرد، یعنی بارها پیش آمد که نوشتم و سپس همه را پاک کردم یا نوشتم و جلو رفتم و بعد به گرهی برخورد کردم که باز نشد و مجبور شدم کل روایت را از ابتدا تغییر دهد؛ بنابراین رمان «بد زخم» با جرح و تعدیل بسیاری همراه بود؛ ضمن اینکه در این ۵ سال تمام این قصه روی من سوار شده بود، چراکه اگر نویسنده حتی یکلحظه از قصه فارغ شود آدمهای قصه را گم میکند و ذهن او باید در طول نوشتن بهطور مداوم درگیر داستان باشد، یکلحظه فراموشی و غفلت و پرداختن به یک موضوع دیگر باعث میشود که داستان از دست نویسنده خارجشده و مجبور شود آنچه خودش نوشته را دوباره از ابتدا بخواند همانطور که من نیز بیش از ۵۰ بار این رمان را خواندم چون باید بهطور مداوم بازآوری میشد.
پذیرش، گرهگشای مناقشات
او گفت: من در رمان «بد زخم» ضمن پرداختن به سنت و مدرنیته، راهکار نیز ارائه دادهام یعنی قرار نیست که ما سنت و مدرنیته را کنار هم نگهداریم و همزیستی پیدا کنند، بلکه آنچه اهمیت دارد پذیرش است که میتواند گرهگشای بسیاری از مناقشات بین سنت و مدرنیته باشد، همانطور که پذیرش میتواند کلید بسیاری از مناقشات اجتماعی ما نیز باشد، به این معنا که اگر ما دیگری را در مقام خودش قبول داشته باشیم چنین مسئلهای نقضکننده ارزشهای ما نیست. البته به نظر من بین این دو مسئله مرز خیلی باریکی وجود دارد و هرکس بتواند با مسامحه و تساهل از این مرز عبور کند هنر خود را نشان داده است؛ ضمن اینکه علاوه بر مناقشات بین سنت و مدرنیته، مناقشات بسیاری مانند مناقشات بین حوزویان و دانشگاهیان، مناقشات مدرنیته و پستمدرنیته، مناقشات مختلف در بین هنرمندان، نویسندگان، سیاستمداران و قشرهای مختلف دیگر نیز وجود دارد و کلید آن پذیرش است، پذیرش این نکته که آدمها حقدارند به شکل دیگری فکر کرده به شکل دیگری زندگی کنند و کنش سیاسی، اجتماعی، هنری و فرهنگی دیگری داشته باشد، فقط کافی است به عقاید یک جمع احترام گذاشت یعنی از حدود مرزها خارج نشویم و یکدیگر را بپذیریم.
شیخی گفت: رمان «بد زخم» از سوی انتشارات اسپانه راهی بازار کتاب شده و از روز گذشته دهم بهمنماه به شیوه اینترنتی در بعضی از سایتهایی که فروش اینترنتی دارند و همچنین در کتابفروشیهای خوب اصفهان روی گیشه قرارگرفته است، همچنین به دنبال این هستم که در صورت استقبال و پخش مناسب رمان «بد زخم»، برای ترجمه آن نیز اقدام کنم.
استفاده از شیوه بوک کراسینگ
او با بیان اینکه شیوه «بوک کراسینگ» را برای خوانده شدن رمان «بد زخم» در نظر گرفته است، ادامه داد: شیوه «بوک کراسینگ» به لحاظ تحت الفظی به معنی «تقاطع کتاب» است ولی این معنی، موردنظر ما نیست، بلکه من به شیوه بوک کراسینگ در توزیع و خواندن کتاب تأکید داشتهام که در این شیوه، کتاب توسط افرادی خریداری و مطالعه میشود و سپس توسط آنها و بهصورت عمدی در مکانی عمومی مانند مترو، مطب پزشکان، داروخانه، کتابخانه، کلاس، روی نیمکتهای پارک و هر مکان عمومی دیگری قرار داده شده یا بهاصطلاح جاگذاشته میشود تا افراد دیگری آن را بخوانند. سایر افراد که به کتاب دسترسی پیدا میکنند با دیدن صفحه نخست کتاب، متوجه این موضوع میشوند چون فردی که کتاب را جا میگذارد صفحه نخست کتاب را امضا میکند و شماره تلفن خود را نیز در کنار آن مینویسد. این موضوع به همین صورت ادامه پیدا میکند، یعنی نفر بعدی وقتی کتاب را خواند صفحه اول کتاب را امضا میکند و شماره موبایل خود را مینویسد و سپس کتاب را در مکان عمومی دیگر قرار داده یا بهاصطلاح جا میگذارد و بهاینترتیب کتاب در گردش خواهد بود.
نویسنده رمان «بد زخم» تأکید کرد: ما میگوییم کتاب برای نشر آگاهی است یعنی یکی از ابزارهای ارتقای آگاهی، کتاب است؛ اگر چنین است بنابراین کتاب برای نگهداشتن و زینت کتابخانهها نیست و وقتی من کتابی را میخوانم باید آن را در اختیار دیگران نیز قرار دهم تا آنها نیز بخوانند. به همین دلیل در ابتدای رمان «بد زخم» به همین موضوع اشاره کرده و آوردهام که این کتاب با ایده بوک کراسینگ چاپشده و هرکس که مایل است میتواند کتاب را بعد از خریدن، توزیع کند یا به شیوه بوک کراسینگ در مکانی جا بگذارد تا نفر بعدی نیز از آن استفاده کند.
بوک کراسینگ به شیوه دیجیتال
شیخی افزود: من بخشی از ذخیره چاپشدهی این کتاب را نیز به همین موضوع اختصاص دادهام، یعنی خودم قبل از اینکه مخاطبان بخواهند این کتاب را خریداری کنند تعدادی از آن را امضا کرده و در مکانهای عمومی مختلف در شهرهای اصفهان و تهران قرار میدهم یا جا میگذارم تا مورداستفاده دیگران قرار بگیرد و کتاب در گردش باشد.
این نویسنده با بیان اینکه تمایلی برای ورود کتابِ خود به چرخه بیزینس ندارد، گفت: ممکن است یک ایده این باشد که «باید چرخه اقتصاد فرهنگ نیز بگردد، اگرچه این موضوع صحیح است اما من چنین ایدهای ندارم و با اجازه ناشر از شیوه «بوک کراسینگ» استفاده کردهام و امیدوارم این شیوه آرامآرام در ایران نیز راه بیفتد. البته بوک کراسینگ در کشورهای دیگر به این صورت است که توسط نهادهای صادرکننده مجوز کتاب، بارکدهایی روی کتابها قرار داده میشود و با انتشار کتاب، اپلیکیشنی نیز در اختیار مخاطبان میگیرد و آنها بعد از خواندن کتاب میتوانند از طریق این اپلیکشنها و بهواسطه وجود بارکدها این موضوع را پیگیری کنند که کتابی که خواندهاند چه مسیری را طی کرده و در کدام نقطه قرار دارد که بهنوعی یک تفریح یا سرگرمی لذتبخش است، ضمن اینکه خوانندگان میتوانند اطلاعات خود درباره کتاب را نیز به اشتراک بگذارند.
او تصریح کرد: من نیز در حال پیگیری برای طراحی چنین اپلیکیشنی برای کتابهای سایر دوستان هستم، اما چنین موضوعی به هماهنگیهای گسترده و ایجاد زیرساختهای عظیم نیاز دارد که فراهم کردن آنها برای رمان «بد زخم» مقدور نبود ولی امیدوارم بتوانیم شیوه بوک کراسینگ به شیوه دیجیتال را در ایران اجرا کنیم.
دردسرهای انتشار کتاب...
شیخی با اشاره به سختیهایی که در نگارش رمان خود با آنها مواجه بوده است، گفت: من بهعنوان فردی که تجربه فعالیت در زمینه کاریکاتور و همچنین ساختن فیلم مستند را نیز دارم و در هر دو زمینه در سطح حرفهای موفق به دریافت جایزه شدهام، پروسه انتشار کتاب را بهمراتب بسیار سختتر میدانم، چراکه از یکسو در مورد کاریکاتور نیازی به مجوز نیست و در خصوص فیلم نیز به یک مجوز اولیه نیاز است، درحالیکه کتاب ماجرای متفاوتی دارد و بعد از نگارش باید نسبت به دریافت مجوز اقدام کرد یعنی باید برای کاری مجوز گرفت که تمامشده است و اگر ممیزی شامل حال شود جرح و تعدیل باید در مورد کل کتاب انجام شود.
او اضافه کرد: از سویی دیگر، متأسفانه جریان نشر در کشور ما دچار یک رانت است که این رانت، هم به دلیل وضعیت اقتصادی تحمیل میشود و هم بعضی از ناشران نیز به این چرخه وارد شدهاند یعنی ناشرانی هستند که با افراد خاص کار میکنند و نویسندهای که اصطلاحاً کار اولش است را به این چرخه وارد نمیکنند؛ گویا نویسندههای پیشین نیز از ابتدا نویسنده به دنیا آمدهاند! ضمن اینکه بسیاری از نویسندگان ایران و جهان با نخستین رمان خود موفق به ارائه مهمترین آثار ادبی جهان شدهاند.
نویسنده رمان «بد زخم» بیان کرد: این در حالی است که چنین فرهنگی در ایران وجود ندارد و نویسنده یا باید خودش در فرایند نشر مشارکت کند یعنی صفرتا صد مراحل انتشار کتاب به عهده او است در همین مورد نیز معمولاً ناشران زیر بار انتشار کتاب نمیرود و از سوی دیگر استقبال و بازار کتاب نیز مسئله بغرنجی است یعنی نویسنده باید ناشر را در نظر بگیرد، ناشری که معتقد است به دلیل اینکه از کتاب استقبال نمیشود و هزینههای کاغذ بالاست او نیز به این ریسک وارد نمیشود. ضمن اینکه جریان توزیع نیز دارای یک مافیا شده که هر کتابی را به این جریان وارد نمیکنند؛ یعنی مافیای نشر و مافیای پخش تصمیم میگیرند که این کتاب، خوانده شود یا خوانده نشود.
شیخی ادامه داد: این موضوع تا حدی نویسنده را ناامید میکند، مثلاً من که ۵ سال برای نوشتن رمان «بد زخم» وقت گذاشتم و حالا کتابم در دستانم است چطور باید به این چرخه وارد شوم؟! من در مدت ۵ سال کتاب نوشتم، اما یک سال به دنبال کتاب میدویدم. حتی بعضی از ناشران درحالیکه کتابی را نخواندهاند آن را رد میکنند و فقط اسم شما را میپرسند و بهخصوص اگر شما شهرستانی باشید باید قید انتشار کتاب را بزنید چراکه موضوعِ پایتختی بودن و پایتختنشینی مانند بسیار امور شامل حال انتشار کتاب نیز شده است و این موضوع تا حدی ناامیدکننده است، به همین دلایل انگیزهای برای دوباره نوشتن ندارم و شاید تا چند سال هیچ کتاب دیگری کتاب ننویسم و مدیای فیلم و کاریکاتور را ادامه دهم چون واقعاً پروسه انتشار کتاب دردسرهای بسیاری دارد.
در پشت جلد رمان «بد زخم» آمده است:
«شروع زندگی همه آدمها با یک زخم همراه است، بریدن بند ناف! بعضیها اما بَد زَخماند. بد زخم بودن یعنی اینکه هر زخمی حتی کوچک، مدتها طول میکشد تا ترمیم شود. آدمهای بد زخم، زخمهایشان دیر خوب میشود!
از مصیبتهای بد زخم بودن، غیر از دردهای مزمنی که دارد این است که همیشه جای زخم میتواند نشانهای باشد برای یادآوری خاطراتی که باید فراموش شوند اما نمیشوند. زخمهایی که حالا اگرچه درد و خونریزی ندارند اما نگاه کردن به محل جراحت آن میتواند یادآور دردهایی باشد که روح را آزار میدهد.
آدمهای بد زخم هیچوقت دردشان تمام نمیشود چون همیشه نشانهای از زخم را همراه دارند. جای زخمها... جای زخمها.. جای زخمها...»
انتهای پیام
نظرات