یکی از ایام باستانی که درحقیقت به نوعی سنت و زبان مشترک ایرانیان در ایجاد همبستگیهای خانوادگی بوده، چیلله گئجه سی(شب یلدا) است که اعضای خانوادههای ایرانی با خوردن هندوانه شب یلدا به بیان خاطرهها میپرداختند.
شب یلدا که با نقل داستان و افسانههای کهن و خوردن هندوانه سرد و تنقلات مختلف در ذهنها خاطرهانگیز شده است، بار دیگر امروز تکرار می شود ولی دیگر مثل گذشته شاید نباشد نه از برف های نیم متری و یک متری دراردبیل خبری است و نه سفره های رنگینی که برای همه پهن بود ولی دل مردمان همچنان مثل گذشته گرم و بلندتر از درازی این شب است.
استان اردبیل یکی از استانهایی است که در این شب روسمات خاص خودش را همچنان دراغلب مناطق و در بین بیشتر خانواده ها حفظ کرده است، مانند هدیه بردن به نوعروسان از سوی خانواده ها و خریدهایی که برای آنها می شود شاید خانواده هایی که فرزندان در آستانه عروس شدن یا داماد شدن دارند بیشتر از همه در تکاپوی خرید هستند. بازار میوه و تنقلات و شیرینی و پوشاک در این روزها داغ است.
از جمله سنتهای کهن این شب بردن «خنچه» برای نوعروسان است، در این استان رسم است که وقتی دختری به عنوان عروس یک خانواده انتخاب میشود، اگر زمان نامزدی آنها همزمان با شب یلدا باشد، برای او پیشکشی از میوهها و شیرینیهای مختلف با عنوان «خنچه» میبرند.
خرید هندوانه برای شب چله شاید یکی از رسوماتی است که از دیر باز تاکنون بدون تغییر باقی مانده است. از همینروست که میتوان در میان خونچههای خانواده داماد برای خانواده عروس هنوز آن را مشاهده کرد.
برخی خانوادهها بر این باور هستند که خوردن هندوانه در این شب موجب میشود، آنها از سوز و سرمای زمستان در امان باشند.
و برخی هم بر این عقیده دارند وقتی هندوانه شب یلدا توسط ریشسفید جمع برش زده میشود، دعای خیر و رفع بلا برای حاضران خوانده میشود.
شب یلدا در آذربایجان بهواسطه افسانههایی که در مورد برادران چیلله وجود دارد و این شب که طولانیترین شب سال است، مطلع چیللهی بزرگ محسوب میشود.
در افسانههای کهن آذربایجان، دو چیلله وجود دارد که چیللهی بزرگ همزمان با شب یلدا آغاز میشود و چهل روز طول میکشد.
مطابق افسانههای کهن، پیرزنی که در فولکلور آذربایجان «قاری ننه»(مادربزرگ پیر) خوانده میشود، دو پسر دارد که نام یکی «بؤیوک چیلله» یا چلهی بزرگ است و پسر کوچکتر، نام «بالا چیلله» را بر خود دارد و عمرش بیست روز است.
از ابتدای شب یلدا چیللهی بزرگ آغاز میشود. در روزهای پایانی چیللهی بزرگ، برادر کوچکتر که مغرور است، نزد برادر بزرگتر میآید و میگوید: در این مدت چه کردهای؟ چیلله بزرگ میگوید: دستان زنان را در داخل کوزههای آب منجمد کردم.
برادر کوچکتر میگوید: تو که کاری نکردهای! ببین من چه میکنم! کاری میکنم که نوزادان در گهوارههایشان یخ بزنند.
برادر بزرگتر به طعنه به او میگوید: «عُمرون آزدی، دالین یازدی»!(عمرت کوتاه است و به دنبالت بهار میآید.) چیللهی کوچک در طول فرمانروایی خود، سرما را در تمام سرزمینها حکمفرما میکند و در یکی از همین روزها، در یکی کوههای قلمرو خود به دست برف اسیر میشود.
خبر به قاری ننه میرسد و او برای آزادی فرزندش از زندان برف، به کوه رفته و با سیخی که روی آتش داغ و به نبرد برف رفته و در نهایت، برفها را آب میکند.
چیللهی کوچک بعد از آزادی متوجه میشود که در آن روز زمستان تمام شده و "بایرام آیی" یا همان اسفندماه آغاز شده است.
در زمانهای قدیم، خانوادههای آذربایجانی به رسم احترام، در این شب طولانی بە ملاقات بزرگ خانواده میرفتند. بزرگ خانواده نیز با فراهم کردن «چیلله یئمکلرین(خوراکیهای مخصوص چیلله)، آنها را داخل یک سینی مسی(مجمعی) میچید و روی کرسی قرار میداد.
آتش زیر کرسی در ابتدای شب روشن میشد و اشخاص خانواده دور آن نشسته، شادی و سرور میکردند.
به گزارش خبرنگار ایسنا، گرچه از آن شبنشینی و چلههای آخر سال این روزها دیگر چیزی نمانده، اما همچنان برخی مراسم و سنتهای شب یلدا در برخی روستاها و خانوادههای کهن این استان پا برجاست و در این شب تمام خانوادهها در کنار بزرگترها جمع شده و شب بلند سال را به خوشی و شادی میگذرانند.
عکس: بابک حقی
انتهای پیام
نظرات