به نقل از یونیورستی، اغلب تصور کسانی که از این باور حمایت میکنند، این است که شکافی بین تجارت و آموزش عالی وجود دارد که برای نوآوری مضر است بنابراین، مشارکت دانشگاه و صنعت بهعنوان راهحلی برای مشکل کمک به شرکتها در نوآوری در نظر گرفته میشود.
مشکلات متعددی در این ایده وجود دارد؛ اول از همه، این فرض که دانشگاهها با صنعت در کشوری مانند کانادا همکاری نمیکنند، اشتباه است. یک شاخص پرکاربرد را در نظر بگیرید، فعالیتهای تحقیق و توسعه که توسط صنعت تامین میشود. سهم تحقیق و توسعه با بودجه صنعت در دانشگاههای کانادا در دو دهه گذشته حدود ۸درصد بوده ممکن است زیاد بهنظر نرسد، اما بهطور مداوم بالاتر از رقم معادل برای دانشگاههای آمریکایی بوده که در همان دوره حدود ۵درصد نوسان داشته است.
فرض نادرست دیگر این است که تحریک بیشتر مشارکت دانشگاه و صنعت مشکل افزایش نرخ نوآوری در بین شرکتهای کانادایی را برطرف میکند. به طور خلاصه، این یک مشکل بسیار پیچیدهتر است که به عواملی فراتر از محدوده مشارکت های تحقیقاتی مربوط میشود.
مهم است بهخاطر داشته باشید، شرکتهایی که بهطور قابل توجهی در تحقیقات دانشگاه سرمایهگذاری میکنند، آنهایی هستند که منابع و دانش لازم برای انجام این کار را دارند. این اغلب در صنایع مبتنی بر علم رخ میدهد، جایی که رهبران تحقیق و توسعه شرکت، بهدنبال محققان دانشگاهی در رشته های مرتبط با تخصص مکمل هستند.
برای صنعت، علاوه بر پروژههای تحقیقاتی خاص، دسترسی به آخرین ایدههای علمی همچنین استخدامهای بالقوه در میان دانشجویان فارغالتحصیل، مزایای مشترکی است که از ارتباط با آزمایشگاههای دانشگاهی بهدست میآید. مشارکت برای محققان دانشگاهی، نه تنها بودجه بلکه دسترسی به تجهیزات تخصصی، دادهها و موضوعاتی را که در صنعت مهم هستند، فراهم میکند که میتواند محرک اساتید باشد و فرصتهای خوبی را برای دانشجویان فارغالتحصیل فراهم کند.
در نهایت، کسانی که مشتاق ترغیب مشارکتهای دانشگاه و صنعت هستند باید بهخاطر داشته باشند که هیچ اقدام سیاسی برای ترویج چنین فعالیتهایی در کانادا کم نبوده است بلکه برعکس دولتهای فدرال با گرایشهای سیاسی مختلف از این دستور کار در چهار دهه گذشته حمایت کردهاند. با وجود آن، مخارج تجاری برای تحقیق و توسعه کاهش یافته و میزان تحقیق و توسعه در صنعت کانادا به حدود نصف میانگین سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) است. نه تنها سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه تجاری در کانادا نسبت به سایر اقتصادهای صنعتی کمتر است بلکه تا حد زیادی در بخشهایی که پژوهش متمرکز نیستند نیز اتفاق میافتد.
با تأمل در این وضعیت، گزارش اخیر شورای دانشگاههای کانادا به این نتیجه میرسد که گرایش به افزایش همکاری و مشارکت بین صنعت و مؤسسات آموزش عالی همراه با مخارج ثابت کسب و کار برای تحقیق و توسعه در بخش آموزش عالی همچنان یک ناهنجاری گیج کننده باقی میماند که بهطور کامل در دادهها یا تحقیقات موجود، در دسترس فراخواندگان لحاظ نشده است.
بهطور حتم هیچ استدلال مبرمی برای ترویج همکاری بیشتر دانشگاه و صنعت از طریق سیاست عمومی وجود ندارد زیرا شرایط برای شکلگیری این مشارکتها از قبل فراهم است. آنها بیشک راهحل سریعی برای رسیدگی به عملکرد عقب مانده صنعت کانادا در نوآوری نیستند. در واقع، آنچه ما به آن نیاز داریم دانش بیشتر در مورد اثربخشی ابزارهای سیاستی متعددی است که بهدنبال تحریک نوآوری از طریق تحقیق و توسعه مشترک هستند زیرا ممکن است همیشه آنچه را که مورد انتظار است ارائه ندهند.
انتهای پیام
نظرات