سوده امیرخانی در کارگاه «با افکار، احساسات و خاطرات آزار دهنده خود چه کنیم؟» که به همت معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی اصفهان برگزار شد، با تأکید بر اینکه بهطورکلی نوع بشر در بسیاری از مواقع افکاری دارد که به آنها علاقهمند نیست، اظهار کرد: خیلی از مواقع احساساتی داریم که علاقهمند نیستیم ماندگار باشند، یا با بسیاری از خاطرات درگیریم که دوست داریم آنها را از یاد ببریم. اغلب افراد هنگام مراجعه به درمانگران میخواهند راهکاری به آنها ارائه شود تا بتوانند خاطراتی را از ذهنشان پاک کنند و این مسئله بسیار جدی و مهم است.
وی با بیان اینکه زمانی که راجع به فکر حرف میزنیم این فکر به هر جمله، عبارت یا واژهای که از ذهن شما رد میشود اطلاق میشود، افزود: افکار اتوماتیک یا خودآیند، افکاری هستند که لزوماً به آنچه اکنون در حال انجام هستیم یا حضور داریم ارتباط ندارند و خود به خود و بدون دخالت ما به ذهن میآیند و میروند. کلمه احساس راجع به تمام احساسهای خوب و بدی است که تجربه میکنیم و در این راستا امکان ندارد احساسی را تجربه کنیم که در بدنمان علائم بدنی نداشته باشد.
این روانشناس و مدرس دانشگاه درباره تفاوت خاطرات و افکار، توضیح داد: خاطره یعنی تصاویری از اتفاقاتی که در گذشته اتفاق افتاده و در ذهن ما ثبت شده، خاطره با فکر متفاوت است. فکر، احتمال دارد ولی خاطره یعنی اتفاقی که واقعاً رخ داده است. میل یعنی اراده شدیدی که قبل از انجام یک کار به سراغ ما میآید، به طوری که قبل از انجام هر کاری ابتدا میل شدیدی برای انجام دادن آن به سراغ ما میآید.
وی با اشاره به راهحلهای عبور از افکار آزار دهنده، گفت: اگر میخواهید بدانید با افکار، احساست و خاطرات آزاردهنده چه کنیم در قدم نخست باید بررسی کنیم که ببینم با این موارد چگونه رفتار میکنیم و سپس ببینیم این کاری که میکنیم درست است یا خیر؟ ما را به دردسر میاندازد؟ و اگر دردسرساز است چه کنیم؟ متأسفانه ما فکر میکنیم آنچه از ما سر میزند، به اتفاق آزاردهنده پاسخ میدهد.
امیرخانی پردازشهای مغز را ذهن دانست و تصریح کرد: مجموعه خانواده پنج عضوی افکار، احساسات، علائم بدنی، خاطرات و امیال، ذهن تلقی میشود. مشکل اصلی در حقیقت رابطهای است که ما با ذهن برقرار میکنیم و آن رابطه کنترلی است. کنترل یعنی حذف یا اجتناب و هرگونه تلاشی که برای حذف یا دوری از چیزی انجام میدهیم.
وی با بیان اینکه هر شخص دو دنیای درونی و بیرونی دارد، ادامه داد: منظور از دنیای بیرون یعنی هر آن چیزی که از پوست بدن من بیرون است و دنیای درون یعنی ذهن. بهطور مثال انسانهای اولیه زمانی که با حیوان وحشی روبهرو میشدند یا آن را میکشتند یا فرار میکردند. این یعنی قانون کنترل به شکل تکاملی در نوع بشر همواره برای مدیریت خطرات دنیای بیرون استفاده میشده است. اما مهم این است که اگر با قانون کنترل که در دنیای بیرون بسیار مثبت و نجات دهنده است در دنیای درون پیش برویم چه خواهد شد؟ شواهد پژوهشی نشان میدهد که کنترل کردن اعضای خانواده ذهن نهتنها آنها را از بین نمیبرد، بلکه تشدیدشان میکند.
این رواندرمانگر با بیان اینکه برای دنیای درون یا همان ذهن قانون پذیرش را باید به کار گیریم، اضافه کرد: ذهن دقیقاً همانند بچه عمل میکند، خاصیت بچه این است که اگر بدقلق شد سخت میشود او را آرام کرد. متأسفانه یاد گرفتیم ذهن را خفه کنیم، درحالی که ذهن طبیعت خودش را انجام میدهد و پافشاری میکند، اما قرار نیست هر آنچه ذهن گفت را انجام دهیم.
وی افزود: رفتار درست این است که هرچقدر ذهن پافشاری کرد ما بپذیریم که آزار دهنده است، اما نباید تسلیم شویم و کاری که نباید را انجام دهیم. نباید برای خلاصی از فشار ذهن به آن باج داد، بلکه اتفاقاً باید بدانیم که آزار دهنده است و بپذیریم این آزار را داریم، اما مجبور نیستم برای رهایی از آن کاری انجام دهیم. افکار تا وقتی در ذهن است حق انتخاب داریم که با آنها چه کار کنیم و میل را به رفتار تبدیل کنیم تا نه، یا آن را پذیرش کنیم و به برنامههای خودتان بپردازیم.
وی احساسات و افکار آزار دهنده را رنج پاک دانست و گفت: رنج پاک یعنی رنج و آزار طبیعی ناشی از اتفاق آزار دهنده، اما مجبور نیستیم رفتاری کنیم که از فشار آن خلاص شویم. در غیر این صورت برای خود رنج ناپاک تولید کردهاید. پس باید قانون پذیرش را به کار گیریم و فکر را بهعنوان یک فکر بپذیریم نه دلیلی برای عمل کردن، یک احساس را بهعنوان احساس بپذیریم نه دلیلی برای عمل کردن، یک علامت بدنی را بهعنوان یک علامت بدنی در نظر بگیریم نه دلیلی برای انجام دادن عملی خاص، یک خاطره را بهعنوان خاطره بپذیریم نه دلیلی برای عمل کردن، یک میل را بهعنوان یک میل بپذیریم نه دلیلی برای انجام دادن.
این روانشناس و مدرس دانشگاه با تأکید بر اینکه باید پذیرای همه افکار باشید، اظهار کرد: باید تلاش کنیم ذهنمان دست خودمان باشد، رابطه ما با ذهن بسیار مهم است و باید دنیای درون یا ذهن را همانگونه که هست بدون هیچ تلاشی برای پذیرش تجربه کنیم. آدمهایی که پیشآیند رفتارشان ذهن است، فاجعه است. ما مجبور نیستیم برای فکرهایمان کاری انجام دهیم. باید بدانیم که پذیرش به معنای تسلیم نیست و بین پذیرش و تحمل یک فرق بسیار مورد توجه است.
وی با اشاره به مفهومی به نام ارزشهای ۹ گانه، گفت: سلامتی جسمی و روانی، رابطه صمیمانه با همسر و ازدواج، شغل، روابط اجتماعی و دوستانه، مذهب و معنویت، هنر و مسائل ذوقی، تفریح و سرگرمی، تحصیل و یادگیری، روابط خانوادگی ارزشهایی است که باید براساس اولویت برای آنها در زندگی زمان بگذاریم.
امیرخانی درباره رهایی از افکار آزار دهنده، تأکید کرد: نباید به ذهنمان باج بدهیم، اما در پذیریش باید گفت همزمان با بدقلقیهای ذهن زمان را از دست نمیدهم و کارهایم میرسم. البته تحمل به معنای منفعل شدن و منتظر ماندن برای خلاصی از فشار ذهن عمدتاً محکوم به شکست است.
وی در خاتمه تأکید کرد: وقتی بدانیم که هر بار ذهن آزاردهنده را تجربه میکنیم برای خلاصی از فشار ذهن مجبور به انجام کاری نیستیم، بلکه باید انرژی خود را برای انجام عمل مطابق ارزشهایمان بگذاریم، بسیار رهاییبخش خواهد بود. اینکه بدانیم در هر لحظه ما بر سر یک دوراهی انتخاب قرار داریم که بر اساس ذهنم عمل کنم یا بر اساس ارزشهایم؟ هرچند عمل ارزشی من در آن لحظه به دلیل وجود فشار ذهن آزار دهنده کیفیت مطلوب و ایدهآل مرا نداشته باشد، ولی بههرحال مهم این است که من به ذهنم باج ندادهام و تلاش و تمرکزم بر عمل کردن در راستای اهداف و ارزشهایم بوده است.
انتهای پیام
نظرات