• شنبه / ۵ آذر ۱۴۰۱ / ۰۸:۴۰
  • دسته‌بندی: قم
  • کد خبر: 1401090502514

/سروهای آسمانی قم/۴۰

شهید جلیل جلیل زاده؛ برای مسئولیتی که دارم جان می دهم!

شهید جلیل جلیل زاده؛ برای مسئولیتی که دارم جان می دهم!

ایسنا/قم شهید جلیل جلیل زاده در وصیت ‎نامه‌اش نوشت: من روی مسئولیتی که در برابر خدای بخشنده احساس می‌کردم و به فرمان امام امت همه بیداریم اسلحه بر دوش می‌گیرم تا در جبهه حق علیه باطل مبارزه کنم تا مسئولیتی که برمن واجب است ادا کنم و امیدوارم که با کشته شدنم بتوانم قدمی در راه اسلام و انقلاب بردارم

شهید جلیل جلیل زاده در ۲۸ شهریور ۱۳۴۴ در قم به دنیا آمد. به درس خواندن و کار کردن علاقه داشت و روزها به سرکار می‌رفت و شب‌ها به درس خواندن مشغول می‌شد.

با اینکه سن کمی داشت اما به اندازه آدم‌های بزرگ و با تجربه شجاع و نترس بود و همیشه در تظاهرات حضور پیدا می‌کرد.

مادرش در خاطراتش بیان می‌کند:

یک بار به من خبر دادند که سید جلیل را کماندوها گرفته‌اند. وقتی به پاسگاه رفته و از ایشان خواستیم تا آزادش کنند ایشان جواب دادند: پسر شما مدت‌ها است که ما را آزار می‌دهد. یا مشغول شعار دادن است یا در حال سنگ‌اندازی به سمت ما است.

 ما الآن یک هفته است که مواظب پسرتان هستیم و امروز از روی رنگ لباسش که نشانه بوده دستگیرش کرده‌ایم. آن هم در کوچه ای که کماندوها آن را بسته بودند.

خلاصه هر چه کردیم راضی نشدند آزادش کنند. شب که پدر سید آمد به پاسگاه رفت و با کلی مکافات آن‌ها راضی به آزادی سید کرد. از پدرش امضاء گرفتند و او را آزاد کردند. ولی فردا صبح دوباره سید جلیل بود و تظاهرات و سنگ پرانی به کماندوها.

سرانجام جلیل جلیل زاده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۶۰ در جبهه بستان در عملیات طریق القدس بر اثر اصابت ترکش دشمن به شهادت رسید و در شیخان قم آرام گرفت.

شهید جلیل جلیل زاده در وصیت‌نامه‌اش آورده است:

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عندربهم یرزقون

آنانکه درراه خدا کشته می‌شوند مرده مپندارید بلکه زنده‌اند و در پیش خدا روزی می‌خورند.

بنام خداوند بخشنده مهربان و با درود به رهبر انقلاب که اسلام را پس از هزار و چهار صد سال (۱۴۰۰) زنده کرد و با سلام بر رزمندگان اسلام که در جبهه حق علیه باطل می‌جنگند و آن خواهران و برادرانی که در پشت جبهه با منافقین و دشمنان داخلی مبارزه می‌کنند.

من روی مسئولیتی که در برابر خدای بخشنده احساس می‌کردم و به فرمان امام امت همه بیداریم اسلحه بر دوش می‌گیرم تا در جبهه حق علیه باطل مبارزه کنم تا مسئولیتی که برمن واجب است ادا کنم و امیدوارم که با کشته شدنم بتوانم قدمی در راه اسلام و انقلاب بردارم و از ملت قهرمان پشت جبهه می‌خواهم که با وحدت و یکپارچگی خود مشت محکمی باشند بر دهان ابرقدرت شرق و غرب و پشتیبان رزمندگان جبهه باشند.

از پدر و مادر مهربانی که با رنج و مشقت مرا بزرگ کرده‌اند امیدوارم رضا باشند و برای من هیچ ناراحت نباشند چون طبق آیه بالا اگر ما شهید شویم در پیش خدا روزی می‌خوریم پس چه سعادتی بهتر از شهادت در راه خدا.

به امید ظهور حضرت مهدی (عج) و پیروزی اسلام بر تمام جهان.

بخشی از پیام مقام معظم رهبری به کنگره شهدای قم 1401:

البتّه نقاط برجسته‌ای هم وجود دارد که من اصرار دارم روی این نقاط برجسته کارِ زیادی بشود؛ [یعنی] همان دو خاصیّت «یاد» و «پیام». یکی از نقاط برجسته همین شهید مهدی زین‌الدّین است؛ خود این یک نقطه‌ی برجسته است. [این] شهید، یک جوان نوخاسته، بیست‌وچندساله، در فرماندهی یک یگان رزمی آن مهارت را از خود نشان میدهد؛ در میدان جنگ آن شجاعت را، آن تدبیر را، آن سازندگی را، آن فداکاری را و بعد در میدان اخلاق، میدان تدیّن، ملاحظات دینی و اسلامی [هم همین جور]. اینها واقعاً فوق‌العاده است؛ بایستی اینها به مردم گفته بشود، منعکس بشود.

با هیچ زبانی غیر از زبان هنر هم نمیشود اینها را گفت؛ فقط زبان هنر میتواند این ریزه‌کاری‌های زندگی اینها را بیان کند؛ حالا یا نوشته‌ی هنرمندانه یا شعر یا فیلم یا مستند یا امثال اینها که میشود کار کرد. مثلاً یکی این است: یک فرمانده جوان ارتشی اینجا هست [به نام] شهید امیر احمدلو؛ یک ارتشیِ قمی است که آخرین لحظه‌ی حیاتش آب می‌آورند یا یک نفری به فکر می‌افتد که آب به او بدهد که تشنه از دنیا نرود، این جوان نظامی آب را نمیخورد، اشاره میکند به آن سربازی که بغل دستش بوده؛ یعنی همان حادثه‌ی صدر اسلام(۳) که مدام ماها روی منبرها گفتیم و مردم شنیدند و تصوّر درستی از آن پیدا نکردیم، در واقع اتّفاق افتاد؛ یک افسر ارتشی این واقعیّت را به ما نشان داد. این چیز کمی است؟ چیز کوچکی است؟ با چه زبانی میشود این را بیان کرد جز زبان هنر؟ بروید دنبال این کار. یا شهدای گروه سرود که جزو اتّفاقات نادر در دوران دفاع مقدّس است؛(۴) یک تعدادی نوجوانِ مثلاً دوازده‌ساله، سیزده‌ساله، چهارده‌ساله، سرود میخوانند، بعد هواپیما می‌آید همین گروه را هدف قرار میدهد، شلّیک میکند، همه‌ی آنها ــ همه‌ یا نزدیک به همه ــ شهید میشوند. کو سرودشان؟ چه خواندند؟ چه گفتند؟ چه کردند؟ پدرمادرهایشان چه کار کردند؟ اینها احتیاج به تبیین دارد، اینها پیام دارد. این از خصوصیّات قم است؛ اینها نقاط برجسته‌ی دوره‌ی دفاع [مقدّس] در قم است. یا زنان شهید؛ حالا اشاره کردند به تعداد چندصد نفر زن شهید که یک عدّه‌ از این زنان شهید، در جلسه‌ی عزاداری حسینی به شهادت رسیدند. اینها همه واقعاً مسائل مهمّی است.

خب، این راجع به قم و خصوصیّات این دوران پُرحادثه و پُرافتخارِ دورانِ نزدیک به انقلاب تا امروز؛ این چهل و چند سال. هر کدام از این حوادثی که در این دوران هست، یک نقطه‌ی روشن تاریخی است، یک ستاره است. همین حادثه‌ای که چند روز پیش در شاهچراغ اتّفاق افتاد،(۵) این یک ستاره است، این تمام‌شدنی نیست، این میماند در تاریخ، این مایه‌ی افتخار و سربلندی خواهد بود در تاریخ. بله، عدّه‌ای داغدار شدند؛ بعضی از این حوادث، غم‌انگیز [است] و سرشار از اندوه میکند دل انسان را ولیکن ستاره است؛ اینها میماند در تاریخ، اینها حوادثی است که فراموش نمیشود. ما در این چهل و چند سال، چقدر از این حوادث داشته‌ایم! این، نشانه‌ی زنده بودن این ملّت است. حالا این راجع به قم.

راجع به شهادت؛ عنوان «شهید» یک عنوانی است که نباید از آن آسان عبور کرد. در کلمه‌ی «شهید»، مجموعه‌ای از ارزشهای دینی و ملّی و انسانی نهفته است. وقتی شما میگویید «شهید»، در واقع این کلمه یک کتاب است؛ مجموعه‌ای از معارف دینی در این کلمه هست، مجموعه‌ای از معارف ملّی در این کلمه هست، مجموعه‌ای از معارف و مکارم اخلاقی در این کلمه هست؛ این کلمه خیلی کلمه‌ی مهمّی است. اینکه شما می‌بینید و می‌شنوید بعضی از این شهدای ما عاشقانه آرزوی شهادت میکردند، خدای متعال یک نوری به دل آنها انداخته بود؛ با این نور یک حقیقتی را میدیدند، این بود که عاشق شهادت بودند. شهید سلیمانی میگفت من دارم در بیابانها دنبال شهادت میدوم، دنبالش میگردم. تهدیدش کردند که تو را میکشیم، گفت من دارم در بیابانها دنبالش میگردم، بلندی و پستی‌ها را طی میکنم دنبال همین؛ من را تهدید میکنید؟ این کتاب را بعضی‌ها یک ورقی زده‌اند، همان آنها را مجذوب کرده، همان آنها را عاشق کرده.

خب؛ گفتیم مجموعه‌ای است از معارف دینی، ملّی، اخلاقی. امّا مسائل دینی؛ اوّلین چیزی که شهید به یاد انسان می‌آورد، جهاد فی‌سبیل‌الله است؛ شهید در راه خدا حرکت کرده، مجاهدت کرده، به شهادت رسیده. شهید مظهر ایمان صادق است: صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه؛(۶) این همان «قَضیٰ نَحبَه» است؛ مظهر صداقت است، مظهر عمل صالح است. چه عملی اصلح از رفتن در راه خدا و تقدیم کردن همه‌ی وجود خود، همه‌ی هستی خود به این راه؟ ایمان صادق، عمل صالح. این جنبه‌ی دینی که حالا در همین کلمات کوتاه، دنیایی از معارف نهفته است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha