انتشار مصاحبه ایسنا با محمود دولتآبادی به مناسبت روز بزرگداشت بیهقی (اول آبانماه) با تیتر «بیهقی پدر نثر فارسی نیست» بازخوردهایی مباحثهای به همراه داشته است.
این نویسنده با بیان اینکه لقب «پدر نثر فارسی» را مورد ایراد میداند، گفته بود: «پیش از بیهقی هم نثرنویسانی بودهاند، اگرچه اثر مفصلی از آنها باقی نمانده اما آنها هم نثر نوشتهاند؛ از جمله مقدمه شاهنامه منصوری و رسالهی علایی ابن سینا. دیگرانی هم نثر نوشتهاند و فکر میکنم این، عنوان خوشایندی برای من نیست که ذکر شود، بیهقی پدر نثر فارسی است و پیش از او دیگران نبودهاند. پیش از او دیگرانی بودهاند، و البته بیهقی میتواند مهمترینشان باشد.»
در پی این سخنان، ابوالقاسم رحیمی، استاد دانشگاه حکیم سبزواری و مهدی سیدی -مصحح تاریخ بیهقی - درباره اینکه آیا شایسته است، ابوالفضل بیهقی را پدر نثر پارسی بنامیم، گفتهاند.
ابوالقاسم رحیمی، درباره ابوالفضل بیهقی چنین میگوید: وقتی از نثر فارسی میگوییم، نثر یک مفهوم عام است که درون این مفهوم عام با گونههای گوناگون نثر روبهرو هستیم: از نثر ساده ساده در دوره سامانیان گرفته تا نثر بسیار پیچیده «تاریخ وصاف» و نثر بینابین چون «گلستان» سعدی و همینطور با نثر سخته، پخته و عمیق تاریخی بیهقی.
او با بیان اینکه بهنظر میرسد در هیچ برههای از تاریخ هیچکس زبان را مانند بیهقی با دقت و با در نظر داشت جزئیاتش بهکار نگرفتهاست، میافزاید: بیهقی یک جا میگوید: «روز شنبه، نیمه شوّال، نامه سلطان مسعود رسید، بر دست دو سوار از آن وی، یکی ترک و یکی اعرابی و چهار اسبه بودند و به چهار روز و نیم آمده بودند...» چه کسی اینگونه ظریف سخن گفتهاست؟! در نمونهای دیگر، ما معمولا میگوییم: «آهو را دیدم» اما بیهقی چگونه میگوید: «آهویی دیدم ماده و بچه با وی»! ما به نگاه بیهقی برای شناخت زبان بدن، برای حساس بودن به گزینش واژهها، کوتاه سخن، نیازمندیم زیرا نگاه بیهقی، نگاه دقیقی است؛
این مدرس دانشگاه، خاطرنشان میکند: ما به نگاه بیهقی نیازمندیم ما بهجای دیدن باید نگریستن داشتهباشیم، گوش سپردن غیر از به گوش رسیدن است، خوابیدن غیر از به خواب رفتن است. بنابرین با احترام به جایگاه استاد دولتآبادی، به نظر م رسد این یک نظر ایشان صحیح نباشد.
مهدی سیدی نیز در این زمینه میگوید: قدیمیترین نثر فارسی که از ادبیات باقیمانده است، مقدمه «شاهنامه ابومنصوری» است که در سالهای سیصد و سی و نه تا محرم سیصد و چهل و شش در ولایت طوس تدوین شده است. همه کتاب گم شده اما مقدمهاش که حدود بیست صفحه است، باقی مانده. این کتاب از قدیمیترین نمونههای نثر ساده است ولی جایگاهی ندارد. بعدی «تاریخ بلعمی» است که در سال سیصد و پنجاه و دو در بخارا تدوین شده که این کتاب ترجمه «تاریخ طبری» است آن هم نثر شستهرفتهای دارد اما در نثر فارسی جایگاهی ندارد. بعد از این کتاب «حدودالعالم» است که در سال سیصد و هفتاد و دو نوشته شده، همینطور که به جلو میآییم هیچکدام از اینها، آن شکوه و فخر و غنای ابوالفضل بیهقی را ندارند.
او سپس بیان میکند: در مقدمه تصحیح خود نیز گفتهام به لغتنامه دهخدا رجوع کنید، او وقتی میخواهد سوابق لغات کهن فارسی را بگوید، اگر در نظم شایعترین نمونه از شاهنامه است، در نثر از تاریخ بیهقی شاهد آورده است. این غنای بیهقی را میرساند. در اوایل قرن پنجم سه کتاب نثر فارسی با موضوع تاریخ نوشته شده است؛ «تاریخ گردیزی» در سال چهار صد و چهل و شش،«تاریخ سیستان » در سال چهارصد و بیست و پنج و «تاریخ بیهقی» در چهارصد و چهل و هشت تا پنجاه نوشته شدهاند. اینها نثرهایشان شبیه هم است؛ یک زیبایی و یک سادگی دارند ولی شکوه و هیبت نثر بیهقی کجا «گردیزی» کجا! «تاریخ سیستان» کجا! پس اگر میگوییم بیهقی پدر نثر فارسی است، با توجه به این پیشینه و سوابق است.
محمد دهقانی، نویسنده و پژوهشگر پیشتر در گفتوگو با ایسنا در پاسخ به این پرسش که آیا لقب «پدر نثر فارسی» را شایسته بیهقی میداند گفت: خیر، به هیچ وجه. به هیچ کس دیگری هم نمیشود این لقب را نسبت داد. مثل این است که بگوییم «پدر زبان فارسی» کیست؟ این قصهها چیست که درمیآوریم؟! حالا چون به رودکی گفتیم «پدر شعر فارسی» باید به دنبال «پدر نثر فارسی» هم باشیم؟ و «پدر زبان فارسی» را هم لابد باید پیدا کنیم. اینها قصه است و ممکن است به درد عوام بخورد. بیهقی از دل خلاء که پیدا نشد. او در همان تاریخش هم میگوید که «من مدیون استادم بونصر مشکان هستم»، این یعنی یکی از استادان مسلم بیهقی در نثر، بونصر مشکان است. آن سازمان بسیار عریض و طویل و پرقدرت دیوان رسالت غزنوی بود که بیهقی از آن بیرون آمد و پشت آن هم تاریخ طولانیای است. آنها هم خود وارث سامانیان هستند، گرچه دیوان رسالت سامانیان عربی بود اما محمودی غزنوی آن را فارسی کرد. در آن سالها هم زبان فارسی به جایی رسیده بود که به جای زبان عربی به عنوان زبان رسمی اداری مورد استفاده قرار بگیرد. متون شعر و نثر قبل از بیهقی بودهاند که فقط اسمهایشان به ما رسیده مثل ترجمه «تاریخ طبری» و قبل از آن «شاهنامه ابومنصوری» که فقط اسامیشان به ما رسیده و سالها قبل از تولد بیهقی نوشته شدهاند. بنابراین در زمان بیهقی نثر فارسی آماده و پرورده شده بود تا چنین وظیفهای را به دوش بگیرد. این متون آن زمان کاملا کاربرد داشتند؛ آن موقع ما ادبیات نداشتیم و هر چیزی به نظم یا نثر نوشته میشد برای این بود که استفاده و کاربرد داشت و به پیکره فعال جامعه مربوط بود.
انتهای پیام
نظرات