به گزارش ایسنا، شانزدهمین برنامه از سری برنامههای ادبی هنری «کافه کلمات» که به دیدار با علی باباچاهی در آستانه هشتاد سالگی او اختصاص داشت، توسط انجمن دوستی ایران و کوبا و مرکز نشر شعر با سخنرانی هرمز علیپور - شاعر- و علی قنبری - شاعر، مترجم و فیلمساز برگزار شد و علی باباچاهی در این مراسم درباره شعر اعتراضی سخن گفت.
متن سخنان او به این شرح است: «فکر میکنم شعر اعتراضی، "فعل اعتراضی" عنوان مناسبی باشد برای بحثی که هم اکنون با شما دوستان در میان میگذارم. اما در بدو امر باید تعریفی از شعر ارائه کنم:
شعر صفحه کاغذی سفید است که دیوانهای آن را خطخطی میکند و دیوانهای دیگر آن را میخواند.
دیدم این تعریفی جامع و مانع از شعر نیست. سراغ کتاب «این هنر شعر» بورخس را گرفتم، دیدم بورخس سطری از یک شعر انگلیسی را نقل کرده است: «دوستت دارم تا ابد و یک روز» و به جمله دیگری هم توجه خاصی داشت: هزار + یک شب! که این جمله (و البته جمله قبلی) زمانی دراز و طولانی را برای بورخس تداعی میکرد.
اما در نهایت این هنرمند بزرگ، تجلی شعر را به جای آن نشانده است.
راستش وقتی میخواهم تعریفی از هنر شعر ارائه کنم، ناگهان کلمهی شعار به ذهنم خطور میکند. وقتی عامهی مردم دچار فقر و تنگدستی و سرکوب میشوند، اعتراضاتشان را به صورت «شعار» سر میدهند که حافظه تاریخی ما سرشار از اینگونه شعارهاست، برخی از شاعران معاصر نیز به قصد اعتراض و دادخواهی شعرهایی شعارمحور مینویسند که پارهای از این شعرها تا دیر زمانی بر سر زبانهاست که این کار در خور تحسین است، اگر چه به عنوان هنر شعر، پذیرفته نمیشود.
اما دهه هفتاد بعضی دیگر از شاعران برای حفظ سرزندگی شعر خود، به عنصر اعتراض روی خوش نشان میدهند و آن را در لایههای درونی شعر ذخیره میکنند، در عین حال از تعهدگرایی رایج فاصله میگیرند و بر وجه زیباییشناسی شعرشان تأکید دارند. البته شعر زبان یا شعر تجربهگرا مقوله دیگری است اما اعتراض در عرصههای هنری و البته سیاسی- اجتماعی انواعی دارد:
مثلا ادوارد سعید معتقد است که وقتی فردی دست به قلم میبرد، موظف است که در برابر صاحبان قدرت ساکت نماند!
از سویی دیگر او (ادوارد سعید) شدیدا روشنفکران پسامدرن (غیرمتعهد؟) را مورد تاخت و تاز قرار میدهند و فیلسوفانی همچون لیوتار را متهم میکند که به مقولهی مهمی همچون حقیقت بیتوجه است.
میشل فوکو که همواره بحث قدرت را پیش میکشد میگوید: «من چیزی به اسم روشنفکر (متعهد؟) نمیشناسم، بلکه افرادی را میبینم که به طبابت، تدریس، معماری و نقاشی و... مشغولاند. (که این مقوله قابل تحلیل است)
فوکو اما در کتاب «مراقبت و تنبیه، تولد زندان» به طرح و بسط شکنجههایی میپردازد که سلاطین عهد قدیم و جدید بر جسم و جان مردم روا میدارند!
اکنون که بحث اعتراض در عرصههای شعر و هنر در میان است لازم میدانم از شاعرانی در سطح جهان نام ببرم که افزون بر اعتراض به ستمگران گفتمانهای مسلط ادبی- هنری را نیز به چالش کشیدهاند؛ شاعرانی همچون ریتسوس، آدونیس، ناظم حکمت، نرودا، پل سلان و بسیاری دیگر.
سوررئالیستها نیز با تأکید بر شعر غنایی، بیهودگی و بطالت را به شدت نکوهش میکنند.
جالب اینجاست که بودلر که به شاعر شعر ناب و شورشی معروف است، عنصر اعتراض را در ذهن و زبان مورد توجه قرار میدهد.
او مینویسد: هنر ناب، ورد افسونکنندهای دارد که همزمان دارای ذهنیت و عینت است.
در شعر مدرن ما نیز در جریانهایی از این نوع شعر وجود دارند.
شاید ذکر این نکات در مورد بودلر شاعری که در نیمه قرن نوزدهم میزیست لازم باشد
«نخستین بردگی»
او ارتعاش جدیدی در شعر فرانسه به وجود آورد.
ارتباطاش را با خوانندگانش قطع کرد و ذوق مبتذل و همه فهم متوسط آنان را به چالش کشید.
گفتهاند که بوف کور هدایت تحت تأثیر شعرهای بودلر است.
روح نفرین شدهی شهری پاریس را به زودی دریافت. نویسندگانی همچون مارسل پروست تحت تأثیر او بودهاند.
شور و شر و ارتعاش برانگیزی بودلر در شعر مرا به یاد نقاشان نوآور و مردودی (ردشدگان) آورد.»
در بخش دیگری از مراسم، هرمز علیپور در سخنانی اظهار کرد: درباره جناب باباچاهی اهل فن و خبره، بسیار گفته و خواهند گفت. من تنها به دوسه معیاری که برای خودم موجب نوعی تقسیمبندی است بسنده میکنم. آنچه در شاعران حرفهای مشاهده میشود و موثر است چون استمرار و عدم وقفه و مرخصی و بعد مسئله جنون و شور، اینها که شعر باباچاهی را نسبت به همسالانش متمایز کرده است.
او افزود: باباچاهی، شاعریاش را با شعرهای زمزمهپذیر برای همنسلهای من آغاز کرد و تا بعد از انقلاب که در طول سهچهار دهه طرحی دیگر انداخت و انشاءالله که برقرار و پایدار باشد. حضور من به قصد حرمت به رنج شاعری او در تمام عمر و نیز تاثیرش بر شاعران جوانتری است که به شیوه و طرزش علاقهمند هستند. زنده باشد و همچنان بنویسد که بیکلمه ناخوشحال میشود.
علی قنبری نیز در این مراسم اظهار کرد: علی باباچاهی در زمره شاعران آوانگارد و تجربهگرا بوده است و تاریخ نشان داده که تاریخ ادبیات یعنی تاریخ آوانگاردیسم. پس شاملو، رویایی، فروغ، براهنی و باباچاهی در تاریخ ادبیات خواهند ماند. نقطه عطف شعر باباچاهی کتاب «نمنم بارانم» بوده است، او با این کتاب نظیر عملکرد ویلیام کارلوس ویلیامز در شعر آمریکا رفتار کرده و بوطیقای نویی را عرضه کرده است.
او افزود: باباچاهی با این کتاب، شعرش را در مسیر شعر زبان قرار داد و از آن پس با رویکردی تجربهگرایانه برای شعر فارسی مسالهسازی کرده است. او هیچ ابایی ندارد که بگوید شعرش پیش از این شعری برزبانی بوده و نه درزبانی. شعر باباچاهی یک شعر خوانندهمحور است و جهان متن را به خواننده واگذار میکند. او با تکثیر دالها یک شعر دموکراتیک را عرضه کرده که خواننده را وادار میکند بهجای اینکه معنا را در بیرون شعر و در توافق جمعی دنبال کند، از آن خودسازی کند و معنا را نزد خود جستوجو کند.
قنبری سپس بیان کرد: شعر باباچاهی وجهی شقه شقه و فراگمنتال دارد یعنی همان چیزی که در غزل فارسی مسبوق به سابقه است. در شعر باباچاهی کلاسهبندی مطلق زبان ادبی وجود ندارد، بلکه هر زمینه نوشتاری میتواند نقطه عزیمت کار قرار بگیرد. او زبانی اسکیزوفرن دارد و عدم قطعیت به عنوان مهمترین مولفه شعر پستمدرن در شعر او خودنمایی میکند.
در این مراسم، فیلم مستند پنجاه و هفت دقیقهای «من نه منم؛ پرترهای از علی باباچاهی» ساخته علی قنبری نیز به نمایش درآمد. همچنین تابلویی از علی باباچاهی با تکنیک مداد کنته توسط خانم نسیم مدنی به او اهدا شد.
هادی خوانساری شاعر و رییس انجمن دوستی ایران و کوبا مدیریت و اجرای این برنامه را به عهده داشت و شاعرانی از جمله محمد آشور، سیروس موگویی، قباد حیدر، محمد منصور فلاه، اکبر قناعتزاده و جلال خسروی و سارا زارعی شعر خوانی کردند. همچنین چهرههایی چون رضا عامری در این نشست حضور داشتند.
سوء تفاهمی در انتهای برنامه بین هرمز علی پور و علی باباچاهی به وجود آمد که پس از لحظاتی، با در آغوش کشیدن پایان یافت.
انتهای پیام
نظرات