تنها ۱۲ سال داشت که رویای المپیک را در سر پروراند و برای رسیدن به رویایش راههای طولانی را رفت. سالها برای رسیدن به هدفش تلاش کرد، زمین خورد اما قویتر از قبل بازگشت. همه سختیها و مشکلات پیش رویش را یک پل در نظر گرفت تا با عبور از آنها به خواستههایش برسد.
به گزارش ایسنا، ثریا آقایی تنها دختر بدمینتونباز ایران است که در دو دوره از بازیهای آسیایی شرکت کرده و راهی المپیک شده است. از ۱۰ کلمهای که میشنوید، ۸ کلمه آن ناامید کننده بود اما "جانسختتر" از آن بود که مصدومیت ها و زخم زبانها او را از رسیدن به المپیک ناامید کند. او برای رسیدن به المپیک ۱۰ سال تلاش کرد و بالاخره با وجود همه مشکلات و سختیها به عنوان دهمین دختر ایران راهی المپیک توکیو شد و توانست اولین بدمینتونباز ایرانی باشد که در اولین دیدارش در المپیک به پیروزی میرسد.
او حالا با ۲۷ سال سن و با کولهبازی از تجربه امیدوار است بتواند آموختههایش را به نسل بعد خود منتقل کند تا آنها راحتتر بتوانند قلههای موفقیت را بپیمایند، هر چند هنوز در مورد پایان دوران بازیگری خود تصمیم نگرفته و شاید بازیهای آسیایی او را دوباره وسوسه کند.
ثریا آقایی با حضور در ایسنا از نحوه علاقهمند شدنش به بدمینتون، راه رسیدنش به المپیک، سختیها و مشکلات این رشته، اهداف و آرزوهایش سخن گفت که در ادامه میخوانید.
با کادوی تولدم به بدمینتون علاقهمند شدم
متولد هشتم بهمن ۱۳۷۴ هستم و در تهران به دنیا آمدهام. در هفتسالگی پدر مادرم برای کادوی تولد یک راکت اسباب بازی خریدند. شروع بدمینتونم همان کادوی تولد بود. با آن راکت به بدمینتون علاقه مند شدم و با پدر، خواهر و برادرم در پارک بازی میکردم. در گذر زمان علاقه من به بدمینتون بیشتر شد و دیگر آنقدر بدمینتون را دوست داشتم که هر روز اصرار میکردم کسی با من بازی کند. با توجه به این شرایط، خانوادهام تصمیم گرفتند مرا در باشگاه ثبت نام کنند تا بدمینتون بازی کنم. آن زمان من خیلی کوچک بودم و قد و قامت ریزی داشتم، به طوری که راکت به زمین میخورد. مربی به من گفت سنم کم است و باید از سال دیگر بدمینتون را شروع کنم. آن سال را هم مجبور شدم همچنان با پدر، خواهر و برادرم بازی کنم.
اگر راکت کادو نمی گرفتم شاید راهم این نبود
بدمینتون را خیلی دوست دارم ولی شاید اگر هیچ وقت آن کادو را نمیگرفتم راهم این نمیشد. البته خانواده ورزشی دارم. پدر و مادر من ورزشکار بودند. مادرم هندبال و پدرم فوتبال بازی کردهاند. برادرم در تیم فوتبال جوانان پرسپولیس بازی میکرد و خواهرم بسکتبالیست بود. او تا چند سال پیش در تیم جوانان بازی میکرد. ما کلا خانواده ورزشکاری هستیم اما من خیلی درگیر ورزش شدم. در موفقیت من حمایت خانواده خیلی مهم است. خانواده ام مرا خیلی حمایت کردند. آنها نه زمانی که دلسرد بودم به من خرده گرفتند و نه زمانی که با انگیزه خواستم ادامه دهم.
از همان ابتدا برای هر باخت گریه میکردم
بالاخره در کلاس ثبت نام کردم و روز به روز علاقهام به بدمینتون بیشتر شد. دیگر ۹ ساله بودم که نزد خانم جلالیان (سرمربی تیم ملی) رفتم و تمریناتم را پیوسته شروع کردم. از همان سوم دبستان بود که در مسابقات منطقهای و استانی شرکت میکردم. آن موقع تجربه بازیکنان دیگر بیشتر بود و من اکثرا همه بازیها را میباختم. سخت بود چون از همان کودکی دوست داشتم همه بازیهایم را ببرم. برای هر بازی که میباختم گریه میکردم. همیشه پدر و مادرم به من امید میدادند که تازه اول راهم و نباید از باختها ناراحت باشم. میگفتند اول راه میبازی و بعد بردها آغاز میشود. خودم هم کم کم فهمیدم که قطعا همیشه بهتر از من هم هستند و من باید تلاشم را بیشتر کنم. به مرور پیشرفت کردم و و وارد تیم منطقه ۲ شدم.
۱۴ سالگی وارد تیم ملی نوجوانان شدم
سال ۱۳۸۵ در اولین مسابقه قهرمانی کشور نونهالان زنجان شرکت کردم. همه بازیکنان از من خیلی قویتر بودند و همه بازیهایم را باختم. سال بعد در مسابقات قهرمانی کشور نونهالان کرمانشاه با مریم مجتهد مقام دوم دوبل را به دست آوردیم. حدود ۱۰۰ نفر از نونهالان به اردوی استعدادیابی دعوت شدیم که با توجه به تستهای استعدادیابی و بدنسازی به مرور تعداد کمتر و کمتر میشد. در نهایت دو نفر باقی ماندیم و وارد اردوهای تیم نونهالان شدیم. سال ۸۸ بود که وارد اردوی تیم ملی نوجوانان شدم و کارم به طور جدی آغاز شد.
از نوجوانی رویای المپیک داشتم
داستان المپیک من به سن ۱۲ یا ۱۳ سالگی برمیگردد. همان زمان تیم مردان برای کسب سهمیه المپیک ۲۰۰۸ تلاش میکرد. هربار که به فدراسیون میرفتم و حال و هوای آنها را میدیدم این در ذهنم تداعی میشد که چرا دختران برای المپیک تلاش نمیکنند. در خانه هم همیشه مسابقات ورزشی و المپیکها را پیگیری میکردیم. المپیک همیشه از کودکی در ذهنم بود اما حضور در آن مثل یک رویای خام بود. این حس از همان کودکی در من شکل گرفت که کاش دختران هم روزی به المپیک برسند، ای کاش روزی آنقدر خوب باشم که در المپیک رقابت کنم. این رویا از کودکی در ذهنم به وجود آمده بود.
حضور در اردوهای بینالمللی برایم یک جهش بود
کم کم نتایجی که به دست می آوردم بهتر میشد. قهرمان نوجوانان ایران و بعد هم نفر اول جوانان ایران شدم. سال بعد قهرمان هر دو رده نوجوانان و جوانان ایران شدم. با این نتایج سال ۲۰۱۳ از سوی کنفدراسیون آسیا به عنوان ورزشکار منتخب انتخاب شدم و به اردوهای بین المللی اعزام شدم. حضور در آن اردوها یک جهش برایم بود تا آنجا که در ۱۷ سالگی قهرمان بزرگسالان ایران شدم. کم کم برای مسابقات برون مرزی انتخاب شدم. اولین اعزامم سال ۸۸ بود که به خاطر نتایج خیلی خوبم به اردو و مسابقه اندونزی اعزام شدم. به مرور برای مسابقات قهرمانی آسیا هم انتخاب میشدم که واقعا مسابقات سختی بود. بهترین های دنیا در رده جوانان در مسابقات آسیایی حضور دارند.
کسب سهمیه المپیک در بدمینتون کار سختی است
هدف کنفدراسیون آسیا این بود که کشورهایی که هنوز در بدمینتون مقام آور نیستند بتوانند سهمیه المپیک بگیرند. البته در این رشته کسب سهمیه المپیک واقعاً کار سختی است. باید ورزشکار در هر سال در ۲۰ یا ۳۰ مسابقه شرکت کند تا امتیاز ۱۰ مسابقه برتر محاسبه شود. این یک فرصت خیلی خوب شد که من با برنامه ریزی فدراسیون بتوانم در مسابقات بیشتری شرکت کنم. به من کمک هزینه تعلق میگرفت و با آن میتوانستم به مسابقات بیشتری اعزام شوم. با حضور بیشتر نتایجم بهتر میشد و کم کم میتوانستم رویای المپیک را در سرم واضحتر کنم.
برای اولین بار رنکینگم قبل المپیک ریو به زیر ۱۰۰ رسید
نگین امیری پور از بهترین و پرافتخارترین بازیکنان بدمینتون ایران و ۱۰ سال از من بزرگتر بود. با هم تصمیم گرفتیم برای کسب سهمیه المپیک انفرادی و دوبل ریو تلاش کنیم. سال اول مسابقات کمتری را شرکت کردیم اما سال دوم ۱۶ مسابقه دادیم و نتایج خوبی هم گرفتیم. برای اولین بار در بخش زنان رنکینگ دوبل ایران به ۶۰ و من در بخش انفرادی به رنک ۹۴ رسیدم. دیگر ۷ هفت ماه به المپیک مانده بود. من همراه چند بدمینتونباز دیگر در مسابقات آفریقا بودم که در دیدار فینال آسیب دیدم. گیم اول را برده و گیم دوم را هم جلو بودم اما رباط صلیبی پای چپم آسیب دید و رویایی المپیک برای من تمام شد. من ۱۹ سال بیشتر سن نداشتم و با آن حال و درد پا باید تنها به ایران برمیگشتم.
بعد از اولین آسیبم تمام روزنامهها، رسانهها و خبرگزاریها تیتر زدند که ثریا آقایی باید با بدمینتون خداحافظی کند و رویای المپیک برایش تمام شده است، اما ته ذهن خودم همیشه این بود که باید به المپیک برومتیتر زدند رویای المپیک برای آقایی تمام شد!
بعد از این آسیب تمام روزنامهها، رسانهها و خبرگزاریها تیتر زدند که ثریا آقایی باید با بدمینتون خداحافظی کند و رویای المپیک برایش تمام شده است، اما ته ذهن خودم همیشه این بود که باید به المپیک بروم. کارهای درمان را آغاز کردم. سعی کردم زودتر جراحی کنم تا به المپیک ریو برسم. چند ماهی تا المپیک فرصت داشتم اما دکتر به من گفت اصلاً فکر المپیک را نکنم. از طرفی تا گرفتن سهمیه المپیک هم راه زیادی داشتم و باید ۵ مسابقه دیگر شرکت میکردم. با این وجود خیلی سریع تر از چیزی که خودم، مربیان و دکترم تصور میکردیم به تمرین برگشتم. البته دیگر فرصتی نبود که بتوانم برای ریو سهمیه بگیرم و المپیک ۲۰۱۶ را از دست دادم.
برای شروع دوباره نیاز به انگیزه داشتم
آن همه تلاش و نتیجه خوب بیثمر شده بود. ناامید شده بودم و دوران خیلی سختی را گذراندم. خیلی سخت بود که دوباره بخواهم شروع کنم. باید دوباره به دوران اوج خود برمیگشتم. در تمام مدتی که من درمان داشتم رقبایم تمرین میکردند و مسابقه میدادند. می خواستم برای المپیک توکیو تلاش کنم اما شروع تمریناتم نیاز به آمادگی روانی و انگیزه بزرگ داشت. سفرهای پشت هم، دوری از خانواده، فشار تمرینات، هزینههای بالا همه و همه را باید پشت سر میگذاشتم. هر مسابقه را که از دست میدادم کلی هزینه هدر میرفت، هر ورزشکار برای مسابقه فقط یک بار در سال فرصت داشت و اگر امتیاز را از دست میداد دیگر جایگزینی برای مسابقاتش نداشت. اینها از نظر روانی فشار زیادی را برایم داشت اما بالاخره ۹ ماه بعد از جراحی در مسابقات کشوری شرکت کردم.
دلسرد شده بودم اما نمیخواستم سالها حسرت بخورم
زمانی که میخواستم دوباره مسابقات را با هدف کسب سهمیه المپیک توکیو شروع کنم با فدراسیون برنامهای نوشتیم. اما با گران شدن دلار، هزینه هر مسابقه دو سه برابر شده بود. اینها کار را برایم سختتر میکرد. کمی دلسرد شده بودم، نمیدانستم که میتوانم در المپیک شرکت کنم یا نه! حتی یادم میآید که یک روز با مادرم به تمرین رفتم. در راه به او گفتم که دیگر نمیخواهم برای المپیک تلاشی کنم، چون احساس میکنم نمیشود. کشش این همه فشار را ندارم و نمیتوانم یک سال و نیم دیگر شب و روز برای رسیدن به آن تلاش کنم.
مادرم به من گفت " ما به نظرت احترام میگذاریم. هر کاری که فکر میکنی درست است را انجام بده، مگر من یا پدرت به المپیک رفتهایم؟ تو هم نروی مشکلی نیست." انگار خیالم کمی راحت شده باشد اما فقط برای چند ساعت. بعد مدام به خودم میگفتم یعنی دیگر نمیخواهی برای المپیک تلاش کنی؟ میخواهی همه چیز را رها کنی؟ میتوانی تا آخر عمر حسرت بخوری که چرا یک بار دیگر تلاش نکردهای؟ نتوانستم تحمل کنم. صبح فردا به مادرم گفتم با همه سختیها یک بار دیگر تلاش میکنم حتی اگر نشود، در آن شرایط میدانم که تلاش کردهام و نشده است. مادرم به من گفت "ما هر کمکی که از دستمان برآید برایت انجام میدهیم. لیاقتش را داری، نترس و به سمت هدفت برو."
در اوگاندا بودم که مرزها به خاطر کرونا بسته شد
مسابقات را شروع کردم. با همه سختیها دوباره توانستم نتایج خوبی بگیرم. از سوی فدراسیون جهانی برای کمپ دانمارک انتخاب شدم و دو ماه آنجا تمرین میکردم. نتایجم بهتر و بهتر میشد. سال آخر منتهی به المپیک در ۱۷ مسابقه شرکت کردم و توانستم عناوینی چون مقام سوم مسابقات بنین، مقام اول دوبل آفریقا، مدال طلای کامرون و نقره پاکستان و مغولستان را به دست آورم. اسفند ۹۸ تقریبا چهار یا پنج ماه تا المپیک توکیو زمان مانده بود که به اوگاندا رفتم. این آخرین مسابقه قبل از شیوع کرونا بود. تازه این ویروس در ایران شایع و چند نفری درگیر آن شده بودند.
مرزها بسته شده بود و در برگشت، به من اجازه نمیدادند به ایران بیایم. من هم تنها به اوگاندا رفته بودم. شرایط خیلی بد بود. باید تا بهتر شدن شرایط ایران در آنجا میماندم. ماندن در اوگاندا بسیار سخت بود. کلی التماس کردم و لحظه آخر بود که به من اجازه دادند پرواز کنم و تا ترکیه بروم. پروازم ترکیش بود و از من تعهد گرفتند که هر مشکلی پیش بیاید مسئولیتش با خودم است اما من فقط میخواستم به ترکیه برسم.
همه کشورها درگیر کرونا و اکثر مسابقات لغو شدند. تمام آن یک سال، شب و روز در فکر این بودم که المپیک چه میشود؟ حین مسابقه لیگ متاسفانه باز هم از ناحیه رباط صلیبی آسیب دیدم. برای بار دوم حضورم در المپیک با اما و اگر همراه شد. نمیدانستم که به المپیک میرسم یا نه؟بعد آسیب دوم باز هم حضورم در المپیک با اما و اگر همراه شد
از اسفند ۹۸ تا خرداد همه کشورها درگیر کرونا و اکثر مسابقات لغو شدند. تمام آن یک سال، شب و روز در فکر این بودم که المپیک چه میشود؟ برای رنکینگها چه اتفاقی میافتد؟ دوران خیلی خیلی سختی برای همه ورزشکاران بود. در اوج آمادگی خانه نشین شده بودم و از ترس بیرون رفتن در خانه تمرین میکردم. مسابقات بین المللی که لغو بود. من درگیر مسابقات داخلی شدم. دی در مسابقات لیگ برتر شرکت کردم. هفته نهم و یکی مانده به هفته پایانی لیگ بود که حین مسابقه متاسفانه باز هم از ناحیه رباط صلیبی آسیب دیدم. برای بار دوم حضورم در المپیک با اما و اگر همراه شد. نمیدانستم که به المپیک میرسم یا نه. البته اینبار تجربهام بیشتر شده بود. سریعتر جراحی شدم و کار و تمرینات را شروع کردم.
تا لحظه آخر به کسب سهمیه المپیک امید داشتم
پارسال همین موقعها بود که اصلا نمیخوابیدم، باید لیست المپیک اعلام میشد. تا لحظه آخر امید به کسب سهمیه المپیک داشتم. در بدمینتون تا روزهای آخر تکلیف سهمیهها مشخص نمیشود چون تبصرههای زیادی وجود دارد و با توجه به مادهها مشخص نیست کدام ورزشکاران از کدام قارهها سهمیه خواهند گرفت. به خاطر موقعیتی که داریم کسب سهمیه برای ما سخت تر هم است. خیلی از بازیکنان اروپایی به خاطر همین تبصرهها راحتتر وارد لیست المپیک میشوند.
برای المپیک ریو رزرو ششم اما برای توکیو رزرو چهارم بودم. کاوه محرابی هم برای المپیک ۲۰۰۸ در لیست رزرو بود و از همان لیست وارد المپیک شده بود. بازیکن اسپانیا با آسیبی همانند آسیب من مواجه شد و به المپیک نرسید. از طرفی حضور بازیکن استرالیایی و بازیکن مصر در دو ماده سبب شد که سهمیهها جابجا شود و من از لیست رزرو، وارد لیست اصلی المپیک شوم. خداراشکر توانستم به هدف و رویایم برسم.
یک مربی خارجی داشتیم که به من پیغام داد و برای انتخاب شدنم تبریک گفت. یک لحظه جا خوردم که برای چه انتخابی تبریک میگوید؟ که لیس المپیکیها را برایم فرستاد. او اولین کسی بود که خبر المپیکی شدن را به من اعلام کرددر جشن تولد بودم فهمیدم المپیکی شدهام
پنج تیر بود که با برادرم تولد یکی از دوستانمان میرفتیم. گوشی همراهم تنها ۸ درصد شارژ داشت. قبلا یک مربی خارجی در ایران داشتیم، که او به من پیغام داد و برای انتخاب شدنم تبریک گفت. یک لحظه جا خوردم که برای چه تبریک میگوید؟ گوشی را چک کردم تا ببینم لیست المپیک اعلام شده است که همان مربی خارجی لیست المپیک را برایم فرستاد. یکی از بازیکنان مصر هم پیغام داد و به خاطر تلاشم و کسب سهمیه تبریک گفت. بعد هم فدراسیون با من تماس گرفت. دیگر گوشیام هم تنها دو درصد باتری داشت. خیلی خوشحال بودم و فقط میخواستم به پدر و مادرم خبر دهم تا در شادیام شریک باشند. آن تولد خیلی برای من خوب بود، خیلی خوشحال بودم.
حس المپیکی شدنم قابل توصیف نیست
واقعاً نمیتوانم حس خودم، خانوادهام، دوستانم و جامعه بدمینتون را بعد از شنیدن خبر المپیکی شدنم بیان کنم. غیر قابل توصیف است. من خیلی واژه غیرممکن شنیده بودم. خیلیها به من میگفتند کار بیهوده میکنم، از جانم، بدنم، سلامتی، خانواده، تفریح و ... میگذارم تا به یک غیرممکن برسم. حتی خانوادهام به اندازه من امید نداشتند. هیچکس اندازه خودم به کسب سهمیه امید نداشت چون همه میدانستند که کسب سهمیه در بدمینتون کار بزرگ و سختی است. ماههای آخر حتی خانوادهام به من میگفتند اشکالی ندارد مهم این است که تلاش خود را کردهای. همین ها سبب شد که وقتی خبر المپیک را شنیدم خیلی خوشحال شوم. حسم در آن روز غیر قابل توصیف است.
واژه منفی زیاد شنیدم اما ناامید نشدم
میتوانم بگویم از ده واژهای که میشنیدم هشت کلمه آن منفی بود. "سخته، گرانه، بازیهایمان در آن سطح نیست، المپیک کار آسانی نیست، نمیشود و ..." ولی در درونم یک چیزی میگفت میشود. حتی زمانی که زانویم آسیب دید دردی را حس نکردم. فقط شک کرده بودم که یکبار دیگر المپیک را از دست دادهام. حتی یک ربع بعد هم که به رختکن رفتم به خودم امید دادم که شاید قرار است ثریا آقایی با همه این مشکلات و سختیها وارد المپیک شود پس جا نزدم.
صبورم و همیشه از حواشی دوری کردم
خیلی به حرف کسی توجه نکردم. نه با حرفهای مثبت پر و بال گرفتم و نه با افکار منفی عقب نشینی کردم. فقط مسابقات و پلهای روبه رویم را میگذراندم تا به هدفم برسم. از حاشیه هم دور بودم. اگر با دوستانم صحبت کنید همه میدانند من از حواشی دور میشدم. حتی از حواشی مثبتی که مرا معروف هم کند دوری میکردم.
آدم صبوری هستم و تا چیزی که میخواهم را بدست نیاورم تلاشم را قطع نمیکنم. فکر میکنم همین دو عامل صبوری و دور بودن از حواشی سبب شد که با همه ناامیدیها مقابله کنم.
در ورزش ایران به ریزهکاریها توجه نمیشود
بدنسازی در ورزش خیلی مهم است. برخی از ورزشکاران زن ایران در رشتههای مختلف آمادگی کافی بدنی را ندارند و باید از نظر فنی جلوتر از حریفان باشند تا موفق شوند. حجاب هم که برای زنان ایرانی عادت شده است. من احساس میکنم بیشتر ریزه کاریهایی که کشورهای دیگر دارند در ورزش ما وجود ندارد. آنها حرفهایتر زندگی می کنند، حرفهایتر بدنسازی میکنند، در هر زمینه مربی تخصصی دارند. مثلا مربی سینگل، دوبل مردان، دوبل زنان و میکس آنها کاملا با هم متفاوت است، آنقدر تخصصی کار میکنند. کمپ دانمارک که رفته بودم در تمام تستهای بدنسازی از بازیکنان آنها بهتر بودم اما در نهایت در زمین آنها از من بهتر بودند چون میتوانند به خوبی تمرینات بدنسازی و تخصصی را با هم ترکیب کنند. من در زمین کم میآوردم اما در دوی ۱۶۰۰ متر اول میشدم. من احساس میکنم تجربه، دقت و نظم ما در نهایت کمتر است.
پیوستگی در تمرینات خیلی مهم است
باید ورزشکاران ایرانی در هر سطحی که فعال هستند پیوستگی در تمرینات را داشته باشند. باید اردوهای ملی منظم و پیوسته باشد. در دانمارک تمرینات قطع نمیشود. بازیکن بعد مسابقه مجدد به اردو برمیگردد. در ایران اما اردوها برگزار میشوند و ورزشکار بین هر اردو وقفههایی دارد. حریفان در این وقفهها تمرین میکنند و اختلاف بینمان زیاد میشود.
با گران شدن دلار وضعیت اعزامها سخت میشود
در بدمینتون حضور مداوم در مسابقات مهم است و سبب رشد و پیشرفت میشود اما با توجه به چندین برابر شدن دلار اعزامها برای فدراسیونها سخت میشود. شنیدهام یک پرواز به مالزی ۳۶ میلیون شده که خیلی زیاد است. خیلی برای مسابقات و کمپ به مالزی میرفتیم. من یادم میآید که گرانترین پرواز یک میلیون و ششصد هزار تومان بود و می گفتیم چه خبر است؟ حالا با این وضعیت کار خیلی سخت تر شده است.
با حمایت فدراسیون ایران و آسیا عازم مسابقات میشدم
واقعیت اینکه خانواده من سر گنج ننشسته بودند که بتوانند من را حمایت کنند (با خنده). من به خاطر نتایجی که داشتم از سوی فدراسیون حمایت میشدم و واقعا من را حمایت میکردند چون به المپیک امید داشتند. از طرف دیگر از سوی آسیا هم انتخاب شده بودم، تقریبا ۳ هزار دلار و سال آخر به خاطر نتایج بهترم بیشتر هم به من کمک میکردند. این خیلی برایم کمک بود. همراهی فدراسیون و آسیا سبب شد که تعداد خیلی کمی از مسابقات را با هزینه شخصی خودم اعزام شوم. تا جایی که شد از این هزینهها استفاده کردم اما اینطور هم نیست که بگویم اصلا هزینه شخصی نکردم. البته در بدمینتون در همه جای دنیا همین شرایط وجود دارد. علاوه بر کشورهای اول دنیا که شرق آسیاییها هستند خیلی از دوستان اروپایی من هم با هزینه شخصی به مسابقات میآمدند. البته حضور اسپانسرها به آنها خیلی کمک میکرد؛ چیزی که در ایران برای ما کمتر اتفاق میافتد.
مجبوریم برای کسب نتیجه به مسابقات آفریقایی برویم
بدمینتون در کشور ما آنقدر پیشرفته نیست که بتوانیم مسابقات داخلی زیادی داشته باشیم اما مثلا شرق آسیاییها و اروپاییها به راحتی با کشورهای اطراف خود بازی میکنند و نتیجه میگیرند. من زمانی که دانمارک بودم با پرواز ارزان و راحت به بلژیک و اوکراین میرفتم و مسابقه میدادم اما در ایران این شرایط نیست. من نفر اول غرب آسیا هستم. قبلا سوریه به بدمینتون توجه میکرد اما بعد جنگ این امکان برایش وجود ندارد. اردن مربیان خوبی داشت و یا عراق به این رشته توجه میکرد اما بعدا کمرنگ شدند.
در سالهای اخیر جز ترکیه کشوری نبود که مسابقه داشته باشد. ما مجبوریم به کشورهای آفریقایی سفر کنیم تا نتیجه بهتری بگیریم اما هزینه این سفرها هم خیلی زیاد است. با این شرایط در سالهای آخر سطح مسابقات آفریقایی هم بالا رفته است. من حدود ۱۲ کشور آفریقایی را رفتهام. در سالهای آخر اروپاییها و هندیها در تمام دنیا بازی میکردند. هندیها خوب بازی می کنند و در همه مسابقات هم با تعداد زیاد حاضر میشوند.
بازیکنان خارجی دوست دارند در ایران مسابقه بدهند
جام فجر در سالهای اول با تعداد کمی از بازیکنان خارجی برگزار میشد اما حالا بهترینهای دنیا در این مسابقات شرکت میکنند. بازیکنانی با رنک ۱۷ در این مسابقات حضور دارند. در آخرین دوره جام فجر هندیها تعداد زیادی نماینده داشتند. جایزه مسابقات هم بالا رفته و ۲۷ هزار دلاری شده است. از طرف دیگر هم ایرانیها مهمانپذیر هستند و بازیکنان خارجی را دعوت میکنند، برای شام بیرون میبرند. آنها دوست دارند که به ایران بیایند و کلی کادو و هدیه بگیرند. اینها در کشورهای دیگر وجود ندارد.
برای اولین بار مسئولیت مربیگیری تیم تبریز را به عهده داشتم و به لحاظ حیثیتی برایم خیلی مهم بود. فشار مسئولیتی و بار مدیریتی من خیلی زیاد بود تا اینکه دی ماه گذشته لیگ برتر به اتمام رسید و قهرمان شدیم. آن جا بود که کمی آسوده خاطر شد. در اولین تجربه به عنوان مربی قهرمان لیگ برتر شدیم
بعد از المپیک بدون هیچ استراحتی در مسابقات لیگ برتر شرکت کردم. مسابقات لیگ برتر سال گذشته هم به لحاظ اسپانسرینگ و هم به لحاظ برگزاری (هر هفته برگزار میشد) خیلی خوب شده بود. برای اولین بار مسئولیت مربیگری تیم تبریز را به عهده داشتم و به لحاظ حیثیتی برایم خیلی مهم بود. اکثر اوقات در تبریز بودم و هم خودم تمرین میکردم و هم به ورزشکاران تمرین میدادم. همه چیز را مدیریت میکردم تا قهرمان شویم. دور رفت به تیم تهران باخته بودیم و کارمان سختتر بود. فشار مسئولیتی و بار مدیریتی من خیلی زیاد بود تا اینکه دی ماه گذشته لیگ برتر به اتمام رسید و قهرمان شدیم. آن جا بود که کمی آسوده خاطر شدم.
بعد لیگ نیاز به استراحت داشتم
از زمانی که آسیب دیده بودم استراحتی نداشتم. چند ماه اول که درمان و فیزیوتراپی کردم و در عین ناباوری توانستم تمرینات را آغاز کنم و خودم را به المپیک رساندم. بعد از المپیک به لیگ رفتم و هیچ استراحتی نداشتم. بعد هم مسابقات جام فجر بود که با نظر فدراسیون و مربی شرکت نکردم. قبل مسابقه انتخابی تیم ملی برای بازیهای آسیایی هم آنطور که میخواستم نه به لحاظ ذهنی و روانی و نه به لحاظ بدنی درمان نشده بودم. به همین خاطر احساس کردم نمیتوانم ادامه دهم.
بعد از المپیک زیر ذرهبین بودم و انتظارات از من بیشتر بود
بازیهای آسیایی در بدمینتون بسیار وحشتناک است چون همه ورزشکاران قویاند. من هم که کلا دوست ندارم فقط برای سر باز کردن وارد زمین بازی شوم و نتیجه خوبی نگیرم. مخصوصا که بعد از المپیک بیشتر زیر ذرهبین بودم و انتظارات از من زیاد شده بود. انتظار خیلی طبیعی که ثریا آقایی بعد از المپیک چه اتفاقی برایش میافتد.
تصمیم گرفتم در انتخابی تیم ملی شرکت نکنم
در همین شرایط و بالا بودن انتظارات با مشورت خانواده تصمیم گرفتم مقداری دست نگه دارم. باید یا خودم را آنقدر آماده میکردم که در بازیهای آسیایی نتیجه خوب بگیرم یا اصلا در آن شرکت نمیکردم. وقتی در تستهای آمادگی جسمانی نتوانستم آن نتیجه رضایت بخش را داشته باشم، با فدراسیون صحبت کردم تا اگر بشود در انتخابی شرکت نکنم. فدراسیون و کمیته ملی المپیک هم به من اعلام کردند که حتی بعد از انتخابی اگر بتوانم ملیپوشان را ببرم می توانم جزو نفرات اعزامی باشم اما دوست ندارم که چون فقط در المپیک شرکت کردهام جای ورزشکاران دیگر را بگیرم و در نهایت در بازیهای آسیایی هم فقط بازی معمولی از خود نشان دهم. البته مسابقات انتخابی هم تا آخر برگزار نشد و چهار نفر اصلی انتخاب شدند و قرار بود در اردوها انتخابی بدهند اما بازیهای آسیایی به تعویق افتاد.
شاید میدان را برای سایر ملیپوشان باز کنم
باید انگیزهایی که برای رسیدن به المپیک در من ایجاد شد به همان اندازه در من ایجاد شود تا بتوانم دوباره حضور قدرتمند داشته باشم. هنوز هم حرفهای منفی مانند اینکه نمیشود، یا شرایط سختتر شده را میشنوم. برای رسیدن به المپیک من ۴ صبح بیدار می شدم، تمرین و بعد بدنسازی میکردم. خودم لباس میشستم، غذا میپختم، رفت و آمدم با خودم بود. ۱۴ ساعت ترانزیت بودم و بعد در مسابقه شرکت میکردم. یک قهرمان با همه اینها درگیر است. اگر بخواهم باز به اوج برگردم باید از همه لحاظ آماده باشم. از طرفی هم هدفم واقعا المپیک بود. حالا که به این هدف رسیدهام دوست دارم اگر آماده بودم به مسابقات بعدی فکر کنم و اگر توانایی مقابله با سختیها و حضور در مسابقه در من وجود ندارد میدان را برای بقیه ورزشکاران باز بگذارم. در طی ۶ یا ۷ سال اخیر به خاطر نتایج بهتری که داشتم تمام مسابقات را من شرکت کردم. بدمینتون انفرادی است و ۱۰ نفر برای مسابقه اعزام نمیشوند.
میخواهم ثریاهای زیادی را بسازم
رویای بعدی من این است که ثریاهای زیادی را بسازم. میخواهم تجربیاتی که خودم کسب کردم را به دیگران منتقل کنم. خیلی از تجربههایم را با دیدن بازیکنان خارجی آموختم. ریز به ریز به رفتار ورزشکار خارجی توجه میکردم. حتی در المپیک بعد از اینکه بازیهایم تمام شد همه فکرم این بود که بهترینهای دنیا چه میخورند، چه میکنند، چگونه مدیتیشن میکنند. همه اینها انگار در ذهنم حک شده و حریص هستم که اینها را آموزش دهم. میخواهم چند سال آینده بازیکنان با مشکلاتی که من و امثال من دست و پنجه نرم کردهاند روبه رو نشوند و راه برایشان بازتر باشد.
قطعی نمیگویم از دنیای حرفهای خداحافظی کردهام
هنوز قطعی نمیتوانم بگویم دنیای حرفهای را کنار گذاشتهام و ۱۰۰ درصد خداحافظی کردم. اگر بازی نکنم دوست دارم مربیگری کنم و به لحاظ تجربه و فنی برای دیگران کمکی باشم. شاید هم دوباره آن انگیزه در من ایجاد شد و برگشتم و دوباره برای بازیهای آسیایی شرکت کردم (با خنده).
حالا که بازیهای آسیایی به تعویق افتاده و مشخص هم نیست که چه زمانی انجام میشود. باید ببینیم چه اتفاقی میافتد و در آن زمان در چه حد از آمادگی هستم. اکنون که تمریناتم را نسبت به قبل کمتر کردهام و بیشتر بدنسازی میکنم تا آمادگی بدنیام حفظ شود. باید ببینم در ماههای آینده چه پیش میآید.
بازیکنان خوبی بعد از من هستند فقط تجربه ندارند
از لحاظ بازی بازیکنان خوبی بعد از من هستند. چند تن از جوانان واقعا خوب بازی میکنند و امید دارم که میتوانند نتایج خوبی بگیرند. فقط از لحاظ تجربه مقداری مشکل دارند چون مسابقه زیادی شرکت نکردهاند و نهایت یک یا دو مسابقه رفته باشند. همین داستان باعث میشود کار برای آنها سختتر باشد. من بزرگترهای خودم را دیدم و روز به روز بازیهایم بهتر شد. آنها من را دیدند و از من بهتر میشوند. اگر مقداری شرایط کرونا بهتر شود و مسابقات بدمینتون مثل سابق برگزار شود و آنها بتوانند در کمپها و مسابقات شرکت کنند شرایط بهتر خواهد شد.
اگر مسابقاتم بعد از المپیک ادامهدار میشد مسابقات جهانی هم میرفتم
مسابقات جهانی بدمینتون سهمیه ای است. باید ورزشکار رنکینگش را به آن سطح برساند تا بتواند در آن مسابقات شرکت کند. در واقع نیاز داریم تا در مسابقات بیشتری شرکت کنیم. اگر کرونا نبود و مسابقات به شکل قبل برگزار میشد و بعد از المپیک هم میتوانستم پیوسته در مسابقات شرکت کنم رنکینگم بالا میرفت و در جام جهانی حاضر میشدم. آنطور چیزی نیست که بگویم قهرمانی جهان شرایط خاصی دارد اما مثل المپیک پیوستگی و حفظ رنکینگ را میطلبد.
این سوال را زیاد از من میپرسند. اگر باز هم به عقب برگردم باز هم بدمینتون را انتخاب میکنم.پشیمان نیستم که بدمینتون را انتخاب کردم
اگر باز هم به عقب برگردم باز هم بدمینتون را انتخاب میکنم. این سوال را زیاد از من میپرسند. ۹۹ درصد فکر میکنند بدمینتون همان است که همه در پارک بازی میکنند و یک رشته آسانی است. وقتی از تیم ملی بدمینتون میگویی انگار از تیم ملی منچ حرف می زنی! (با خنده) همه مدعیاند که بدمینتون بلد هستند و اگر مسابقه بدهند برنده می شوند. فکر میکنم ارزشی که بدمینتون دارد در ایران جا نیفتاده البته در سالهای اخیر مقداری توجه به این رشته بیشتر شده است. پخش شدن بازی من در المپیک برایم واقعا جای تعجب داشت که سبب شد برای همه سنین حضور در المپیک یک انگیزه شود. خیلی از باشگاهها و هیاتها بعدتر به من گفتند تعداد ثبت نامیها زیاد شده است. این حس خوبی برای من بود. پشیمان نیستم که بدمینتون را انتخاب کردهام ولی دوست دارم جایگاه بدمینتون بالاتر برود.
مهمترین موضوع در بدمینتون حضور در مسابقه است
اگر روزی مسئول بودم تمام سعیام را میکردم که بازیکنان در مسابقات و کمپهای بیشتری شرکت کنند. به نظرم مهمترین موضوع در بدمینتون این است. همچنین حضور مربیان خارجی در ایران قطعا تاثیر گذار است. نیاز است که مربیان خوبی در این رشته داشته باشیم.
به مربی خارجی نیاز داریم
از سال ۸۵ دختران بدمینتون به مسابقات برون مرزی اعزام شدند و قدمت این رشته هنوز ۱۰ یا ۱۵ سال است. من اولین دختری هستم که در المپیک و بازیهای آسیایی شرکت کردهام، اما مگر مربیان ما چند المپیک دیدهاند، چند بازیهای آسیایی و قهرمانی جهان را رفتهاند؟ تمام اینها تاثیرگذار است. مربیان تقصیری ندارند، آنقدر قدمت این رشته کم است که نیاز داریم مربیان دیگری هم بیایند و اطلاعات بیشتری به ما بدهند. تعدادی از کشورها مثل مالزی، اندونزی، چین و کره نکته جالبی که دارند و من همیشه میگویم جا به جا کردن مربیانشان است. مربی چین، کرهای است، مربی کره اندونزیایی است، مربی اندونزی هندی است. مگر میشود اندونزی با این قدمت در بدمینتون مربی خوبی نداشته باشد اما آنها برای ریزه کاریها از مربیان دیگر استفاده میکنند. اگر یک ذره زاویه راکت تغییر کند شاید بازی آن بازیکن از آسمان تا زمین متفاوت شود. البته مربیان ایرانی در کلاسهای مربیگری بینالمللی شرکت میکنند و از لحاظ تمرینی هم تفاوتی با ورزشکاران خارجی نداریم اما من اعتقاد دارم جدا از سطح مربیان ایرانی نیاز به مربی خارجی داریم تا ریزه کاری ها را آموزش دهند.
با دیدن دست بازیکن خارجی چیزهای زیادی یاد گرفتم
یک مربی خارجی برای مردان به اسم نوا آوردند که واقعا تاثیر خوبی در مردان ایجاد کرد و نتایج خیلی خوبی هم کسب شد. دو مربی خارجی خانم هم آوردند که بعد مربی ما شد و تاثیر خیلی خوبی داشت. قطعا حضور مربیان خارجی اگر ادامه دار باشد خیلی مثمرثمر خواهد بود. من حتی با دیدن دست بازیکن خارجی چیزهای زیادی یاد گرفتم، شبها هم خواب آن را میدیدم و فردا آن را در تمرین انجام میدادم. تاثیر ذهن و تصویری که میدیدم مفید بود. بازیکنان خارجی هم اگر بتوانیم دعوت کنیم و اردوهای خارجی با آنها داشته باشیم خیلی سطح بدمینتون ایران را بالا خواهد برد.
تشنه انتقال تجربیاتم هستم
خیلی تشنه هستم که هر چیزی که یاد گرفتهام را به دیگران آموزش دهم. واقعا هم اینکار را میکنم. آنهایی که در این مدت با من کار کردهاند میدانند از هیچ چیزی دریغ نمیکنم حتی اگر آنها رقیب من باشند. خودشان به من میگویند ما باورمان نمیشود تو حالا با ما بازی میکنی قرار است فردا با هم مسابقه دهیم. امسال که در لیگ تبریز مربی بودم خیلی از ورزشکاران بودند که میدانستم در سالهای آینده میتوانند قهرمانان ایران باشند و نتایج بهتری از من کسب کنند و شاید المپیک رفتن و نتایج بین المللی برای آنها راحتتر باشد ولی قلبا میگویم دوست دارم برای بهتر شدن بدمینتون تلاش کنم. خیلی چیزها را شاید میشد در گذشته به من بگویند اما نگفتند. اما من دوست دارم اینها را در اختیار دیگران قرار دهم.
برای دیده شدن به سمت صفحات مجازی میروند
متاسفانه حضور در فضای مجازی و پررنگ شدن مسائل حاشیهای زیاد میان زنان ورزشکار باب شده است. من دوستان خارجی ام را میبینم که چه طور هستند. آرایش برخی از ورزشکاران ما در المپیک بسیار بازخورد داشت. آنها بیشتر دنبال جمع کردن فالور هستند و مسیرشان در حال تغییر است. به نظر من از یک طرف احساس میکنم شرایط سبب شده آنها برای دیده شدن به سمت این اتفاقها بروند. البته آنها میتوانند سادهتر و بهتر با همین مصاحبه ها دیده شوند. اگر اینها فراهم شوم شاید آن نیازی که دیده شدن است برطرف شود.
ورزشکاران بیشتر دنبال جمع کردن فالور هستند و مسیرشان در حال تغییر است. شرایط سبب شده آنها برای دیده شدن به سمت این اتفاقها بروند. خیلی موافق این داستانها نیستم چون باید هر روز سر تمرین به جای اینکه به تمرین فکر کنم به این فکر کنم که یک لوکیشن خوب و لگ خوشگل داشته باشم. شرایطی است که در اینستاگرام ایجاد شده است و هر کسی بیشتر نمایان باشد بیشتر مردم را جلب می کند. آنقدر از خود تعریف میکنند و خود را بزرگ میکنند تا همه آنها را دنبال کنند. به نظرم اینها برای ورزشکاران ما کشنده است.برای معروف شدن باید وارد فاز نمایشی شوی!
من خودم خیلی موافق این داستانها نیستم. حتی برادرم به من میگوید "چرا فعالیتت در اینستاگرام کم است اما فلانی، فلانی و .. را ببین چه میکنند، هر روز عکس می گذارند. تو چرا نمی کنی؟" من خودم شخصا این شرایط را دوست ندارم. برای اینکار باید ورزشکار وارد یک فاز دیگری شود که مردم دوست دارند. باید از لحاظ ظاهری طوری باشی که مردم دوست دارند. آنها کاری به این ندارند که ثریا آقایی چقدر تلاش میکند، اگر ظاهرش خوب باشد او را فالو میکنند. باید هر روز سر تمرین به جای اینکه به تمرین فکر کنم به این فکر کنم که یک لوکیشن خوب و لباس خوشگل داشته باشم و عکس بگیرم که این داستان خواهد شد.
اکنون جز جلب توجه در فضای مجازی کاری نمیتوانم کنم
خیلی از ورزشکاران ما آنقدر کار خاص نکردهاند اما به خاطر این شبکه ها دیده میشوند اما برخی خیلی کارهای خاصتر کردهاند ولی چون با آن تم و لباس خاص عکس نمیگذارند محبوب نیستند. شرایطی است که در اینستاگرام ایجاد شده است و هر کسی بیشتر نمایان باشد بیشتر مردم را جلب می کند. در ورزشکاران این مدلی شده و روز به روز بیشتر هم میشود. نمیدانم چه پیشنهادی به آنها بدهم اما نظر خودم این است که این فضا را دوست ندارم. حتی فعالیت من در اینستاگرام از قبل هم کمتر شده است. یک زمانی که درگیر مسابقات و سفر بودم و بچههای کوچک در صفحه من بودند از من میخواستند عکس بگذارم تا مرا دنبال کنند اما حالا جز جلب توجه کاری نمی توانم کنم و این برایم جذاب نیست.
فضای مجازی برای ورزشکاران ما کشنده است
برخی از ورزشکاران شاید اصلا در رشته خودشان نتیجهای هم نگرفتهاند اما آنقدر از خود تعریف میکنند و خود را بزرگ میکنند تا همه آنها را دنبال کنند. به نظرم اینها برای ورزشکاران ما کشنده است. خیلی هم چشم و هم چشمی شده و شاید برخی این شرایط را ندارند ولی به خاطر اینکه کم نیاورند و از چشمها دور نمانند عکسهای رنگانگ میگذارند. این موضوع برای ورزش زنان ایران یک معضلی شده است.
با دعای پدرم دهمین مسافر المپیک شدم
من خاطرات زیادی در راه ورزش دارم اما بهترین آن حسی بود که با حضور در المپیک توکیو تجربه کردم. ۱۰ تیر تولد پدرم است و من سال المپیک به پدرم گفتم برای تولدت چه کادویی میخواهی؟ آن زمان ۹ زن ایرانی مسافر المپیک توکیو بودند و پدرم گفت " ای خدا من دوست دارم ثریا دهمین دختری باشد که به نیت ۱۰ تیر در المپیک بازی میکند." من هم شدم دهمین دختری که در المپیک بازی کرد و بعد از آن خانم وزنه بردار سهمیه گرفت که البته نتوانست در المپیک شرکت کند. خیلی حس شیرینی بود. بهترین روزها را در آن مدت با خوشحالی خانواده تجربه کردم.
خاطرات تلخ ریزی دارم که برایم پله شدند
آنطور خاطره تلخ ندارم. در پایان همه اتفاقات تلخ به این نتیجه رسیدم که درست است که خیلی ناراحت شدم اما در نهایت به نفعم بوده است. از خیلی از آسیبها، باختهای غیر منتظره یا رفتارهایی که در راه المپیک تجربه کردم عذاب و درد کشیدم. خاطرات تلخ ریزی دارم که تعدادی از آدمها در راه المپیک با من کردند اما همه آنها یا برای ادامه راهم یک انگیزه شدند و یا به این نتیجه رسیدم که این اتفاق افتاد تا تجربه بهتری را به من یاد دهد. شاید آن خاطرات تلخ برایم پله شدند.
در کمیسیون ورزشکاران هم جنجال بود ولی آنقدر چیز خاصی نبود، شاید مقداری از نظر رسانهها بلد شد.واقعا به چشم دیدم که چقدر برای ورزشکارانی که جایی حقشان ضایع شده، شرایط زندگی و مالی خوبی ندارند و یا قهرمانانی که ورزش را کنار گذاشتهاند تلاش میکنند. برنامههایی جدیدی برای کمیسیون داریم و فکر میکنم اتفاقات خوبی میافتد. شاید نتیجه جلسات الان مشخص نشود اما در سالهای آینده تاثیرات این دوره کمیسونها را میبینیم.در کمیسیون ورزشکاران دیگر جنجال نیست
قطعا هر جایی که بهترینهای هر صنفی حضور داشته باشند اختلاف نظر و برتریهای شخصی وجود دارد. در کمیسیون ورزشکاران هم جنجال بود ولی آنقدر چیز خاصی نبود، شاید مقداری از نظر رسانهها پررنگ شد. البته من هم خیلی داخل داستان نبودم. یک تیمی بین خودشان تشکیل شده بود که زود هم تمام شد و ادامه دار نبود. جلساتی که اکنون داریم واقعا بدون جنجال است. تنها چیزی که خیلی خیلی جالب است این است که چقدر قهرمانان در تلاش هستند تا بتوانند برای سایر ورزشکاران کمک باشند. واقعا به چشم دیدم که چقدر برای ورزشکارانی که جایی حقشان ضایع شده، شرایط زندگی و مالی خوبی ندارند و یا قهرمانانی که ورزش را کنار گذاشتهاند تلاش میکنند. مهمترین داستانها به نظر من همین است.
در سالهای آینده تاثیر کمیسیون ورزشکاران را خواهید دید
کمیته ملی المپیک هم واقعا ساختارها و شرایط را فراهم می کند. تازه شروع سال ۱۴۰۱ است و برنامههای جدیدی برای کمیسیون داریم و فکر میکنم اتفاقات خوبی میافتد. شاید نتیجه جلسات الان مشخص نشود اما در سالهای آینده تاثیرات این دوره کمیسیونها را میبینیم. خودشان میگویند در دوره قبل آنطور خوب پیش نرفته چون دوره اول بوده و سخت، اما این دوره فکر میکنم اتفاقات بهتری بیفتد. اکنون دیگر اختلافی نیست و واقعا همه یکدست تلاش میکنند تا برای ورزشکاران کاری کنند.
نمیخواهم در هر چیزی اولین و آخرین باشم
خیلی دوست دارم افرادی را بسازم که خودم را کنار بزنند. پریچهر شاهی که اکنون دوومیدانی کار میکند و شاگرد خانم ابراهیمی است قبلا در بدمینتون شاگرد مربی من بود. خیلی از کلاسهایمان با هم بود. اصلا نمیخواهم در هر چیزی اولین و آخرین باشم. برای هر کسی که یک قدم از من بالاتر بردارد خوشحال میشوم. خانواده من می بینند فقط دغدغهام این است. مدام در فکر این هستم که چرا ورزشکاران مسابقه نمیدهند یا نتایج آنها در جام فجر چه شد؟ میدانم که هر کسی که یک کاری در ورزش انجام دهد واقعا تمام جامعه ورزش سود میکنند. اگر این ذهنیت در همه ما وجود داشته باشد ورزش ما خیلی خیلی پیشرفت خواهد کرد.
باید میزبانی مسابقات بین المللی بیشتری را بگیریم
تا حالا در ایران فقط مسابقات رنکینگی برگزار میشد اما امسال قرار است مسابقات بیشتر شود. فدراسیون برنامه خوبی که امسال دارد این است که مسابقات لیگ هفتهای برگزار میشود و پوشش خبری هم داشته باشد. دیگری هم اینکه امسال مسابقات سطح بندی شده است. قبلا یک ورزشکار در اولین بازی اش مثلا با من بازی میکرد و حذف میشد. او دیگر تا سال دیگر هیچ مسابقه ای نداشت. اکنون آنها با هم سطحهای خود بازی میکنند که اتفاق خوبی است. قهرمانی کشوری در بدمینتون نداریم ولی به جای آن چند دوره رنکینگها برگزار میشود. بازیکنان از مجموع امتیاز این مسابقات به اردوی تیم ملی دعوت میشوند. اگر بتوانیم مسابقات بین المللی بیشتری داشته باشیم خوب است. ما مسابقات چلنج داریم که جایزه آن ۲۷ هزار دلاری است اگر بتوانیم مسابقات سریز هم اضافه کنیم خوب است. البته فکر می کنم در برنامه فدراسیون هست. باید بدمینتون بیشتر حمایت شود.
همیشه برای تجهیزات اسپانسر داشتم
برندهایی هستند که اسپانسر شوند. در سالهای اخیر من همیشه از لحاظ تجهیزات اسپانسر داشتم. اکنون مقداری هزینهها بالاتر رفته اما برندهای داخلی هنوز هم ورزشکاران را حمایت میکنند. این حمایتها کم کم بهتر هم میشود. با توسعه بدمینتون در صفحات مجازی این توجهها بیشتر میشود.
یکی از هدفهایم تاسیس آکادمی است
در فکر تاسیس آکادمی بدمینتون هستم. یکی از اهداف بزرگم که دوست دارم اول کامل شود و بعد به سراغش بروم همین تاسیس آکادمی است. میخواهم حجم زیادی از ورزشکاران را حمایت کنم و همانند کلاب های خارجی باشد. مثلا کلابهای اندونزی آنقدر قوی است که ورزشکاران را به مسابقه اعزام می کند، آنها را حمایت میکند. ان شاءالله در سالهای آینده این کار را خواهم کرد.
علاقهمند به بدمینتون زیاد است اما کم میآورند
تعداد علاقه مندان به بدمینتون زیاد است اما وقتی وارد آن میشوند و مقداری که زمان میگذرد کم میآورند. واقعا بدمینتون رشته سختی است و به همه فاکتورهای آمادگی جسمانی نیاز دارد. اگر یک روز تمرین نکنی کلی عقب میمانی. بدمینتون یک رشته دو ابزاره، مهارتی و با سرعت توپ بالا است یعنی اگر از لحاظ بدنی آماده باشی اما از لحاظ تکنیکی نتوانی خود را به آن سطح برسانی واقعا ضعیف هستی. یا اگر دو مورد را آماده باشی اما روانی نتوانی در سرعت بالا بهترین تصمیم را بگیری ضعیف هستی. ریزه کاری زیاد دارد.
بدمینتون را در خانه و پارک نمیشود تمرین کرد
با لیلا رجبی و دوومیدانیکاران به آکادمی میرفتیم. آنها در یک ماه تمرین یک کار تکراری را هر روز انجام میدادند. مثلا یک روز با وزنه و یک روز روی تردمیل می دویدند یا مثلا ۱۰۰ بار پرتاب را تمرین میکردند. من ولی هزاران نوع ضربه، از جهات مختلف را باید تمرین میکردم. پینگ پنک هم رشته سختی است اما باز محدوده زمینی خود را دارد. با ندا شهسواری که صحبت میکردم میگفت من در خانه یک میز دارم و صبح تا شب تمرین میکنم. اما زمین بدمینتون بزرگ است و اینکار را هم نمیتوانیم کنیم. در پارک هم نمیشود تمرین کرد چون یک باد کوچک بازی را تغییر می دهد.
شرایط آب و هوایی تغییر نکرده اما جنس لباسها بهتر شده است
صدای توپ در بدمینتون خیلی مهم است. وقتی مقنعههای ما خیس شود صدای توپ بم میشود و فکر میکنیم زیر دریا ورزش میکنیم. دیگر صدای کات را دقیق نمیشنویم. صدای پر توپ سرعت آن را تا حدودی برای ما مشخص میکند. ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم که به مسابقهای در هند رفته بودم. حریفم یک دختر تایلندی قوی بود و من فقط میدویدم، صدای توپ را هم که نمیشنیدم. هوا شرجی و لباسها گرم بود. دوران سختی بود اما حالا خیلی بهتر شده است.
شرایط آب و هوایی و یا لباسها فرقی نکرده اما برخی چیزها بهتر شده است. جنس لباسها بهتر شده است. قدیم وقتی عرق میکردیم آب در لباس میماند، هوا رد نمیشد، بدن دم میکرد، اکسیژن نمیرسید و عضله خسته میشد. بعد مدام از خودم میپرسیدم که چرا در ایران حین تمرین خوبم ولی در مسابقه بعد یک ساعت چشمهایم سیاهی میرود و حالت تهوع میگیرم. اینها خیلی بهتر شده و دائم به ورزشکاران میسپرم که همه چیز را کنترل کنند. دقیقا همه کارهایی که در زمین کمبود داشتم را برایشان گوشزد میکنم.
هیچ وقت تلاش برای چیزی که میخواهید دیر نیست
دوست دارم به کسانی که این مصاحبه را می خوانند بگویم اگر به چیزی علاقه دارید هیچ وقت برای رسیدن به آن دیر نیست. خیلی از دوستانم به من میگویند از کودکی بدمینتون را آغاز کردهای ولی ما نمیتوانیم. باید بدانند که قرار نیست همه قهرمان باشند، برخی وقتها شروع یک ورزش حرفهای یا یک کار هنری میتواند زندگی آدم را از این رو به آن رو کند و درهای جدیدی را برویش باز کند. این نیست که آدم در ۲۰ سالگی، ۲۵ سالگی یا در ۴۵ سالگی به خواستهاش برسد مهم این است که در طول زندگی به یکی از اهدافش برسد. برای همین باید بدانید که هیچ وقت برای چیزی که می خواهید دیر نشده است.
کلام آخر ...
در نهایت میخواهم اول از شما که من را دعوت کردیم و بعد هم از خانوادهام که همیشه حامی من بودند تشکر کنم. پدر و مادرم، خواهر و بردارم، دوستان و مربیام، مسئولان فدراسیون، آقای پوریا، خانم مددی که در راه المپیک مرا حمایت کردند را باید نام ببرم. بدون حمایت فدراسیون نمیتوانستم در المپیک حضور پیدا کنم. فدراسیون و مسئولانش در تعداد مسابقات و اردوهایی که شرکت کردم برای من خیلی کمک بودند. خانم جلالیان مربیام از کودکی برای من خیلی زحمت کشید. از خودش گذشت تا من و امثال من در چندین نسل نتیجه بگیریم.
انتهای پیام
نظرات