به گزارش ایسنا و به نقل از روابطعمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم رونمایی از کتاب «شطرنج باد» به کوشش امیرحسین سیادت و سحر خوشنام، شامل مجموعه نقدها و گفتوگوهایی درباره فیلم «شطرنج باد» به کارگردانی محمدرضا اصلانی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این برنامه امیرعطا جولایی میزبان و مجری برنامه توضیحاتی را درباره فیلم و کتاب «شطرنج باد» ارائه کرد.
در ادامه ناصر فکوهی، انسانشناس، که بهصورت آنلاین در برنامه حضور داشت، بیان کرد: من از علاقهمندان سینمای محمدرضا اصلانی هستم. درباره «شطرنج باد» نیز بسیار نوشتهام و گفتوگوهای زیادی با او داشتهام. همچنین تحلیلی ساختاری از شخصیتهای فیلم ارائه دادم و از تقابل سنّت و مدرنیته در فیلم صحبت کردم. درست است که فیلم به دوره خاصی از تاریخ ایران رفرنس میدهد، اما بیزمانی نیز دارد.
او با ارائه تحلیلهایی از این فیلم گفت: بعد از ترمیم «شطرنج باد» توانستم آن را در نسخه رنگی ببینم و وقتی نقش رنگ را در فیلم دیدم، میتوانم بگویم ابتدا ذهنم به تکنیکهای نقاشی رسید که تضاد شدیدی بین رنگ و بیرنگی و تاریکی و نور مطرح میکرد و بهترین مثالهای آن را در آثار رامبرانت در قرن ۱۷ میبینیم.
این انسانشناس توضیح داد: فیلم «شطرنج باد» ارزش بسیار بالایی دارد که بهدلیل بهروز بودن آن است. من این بهروز بودن را سعی کردهام در تحلیلهایم که به واسطه نقاشی میتوان ارائه کرد، نشان بدهم.
امیرعطا جولایی مجری مراسم در ادامه از محمدرضا اصلانی، مرتضی پورصمدی و سعید عقیقی دعوت به حضور روی سن کرد.
سعید عقیقی در ابتدا بیان کرد: من اولین بار سال ۶۹ فیلم شطرنج باد را در نسخه رنگی دیدم که انتهای فیلم آنونس اثر با صدای منوچهر انور را هم دربرمیگرفت. ما در کشوری زندگی میکنیم که فیلمهای خارجی را معمولا در نسخهای غیر از روی پرده سینما دیدهایم. اما در همان فرمتها هم فیلم خوب را میتوان تشخیص داد. بنابراین مباحثی درباره تاریک بودن فیلم که قبلاً گفته شدهاست، برایم جای تعجب داشت. متأسفانه نظرات آن دوران درباره فیلم عمدتاً منفی بود. اما در نسخه وی.اچ.سی که من در اختیار داشتم، هم افراد در آن دیده میشدند و هم داستان فیلم قابلفهم بود. همچنین تا حدی حرکات دوربین را مخاطب میفهمید و ابزار بیان موضوع فیلم را میشد کاملاً فهمید. فیلم را میشد کاملاً با داستانگوییاش، فرارویاش از نوع رایج داستانگویی درباره طرح ماجرای جنایت که بهتدریج آن را حل میکند، بهخوبی درک کرد. من آن زمان آثار برگمان، پازولینی و آنتونیونی را زیاد میدیدم و تشابهی بین الگوی مدرن آثارشان با «شطرنج باد» احساس کردم.
این نویسنده و مدرس سینما با اشاره به برخی انتقادات ناروا به فیلم «شطرنج باد» در دوران ساخت اثر ادامه داد: متنهای موجود درباره «شطرنج باد» درباره سرهمبندی کارگردان در این کار بودهاست! متأسفانه شرایط طوریست که گویی در ایران همه روشنفکرند تا وقتی که از آنها نخواهیم درباره فیلمی نظر بدهند! همچنان میبینم هنوز عزیزانی هستند که شبیه به دهه ۵۰ درباره این فیلم نظر میدهند. اما نکته کلیدی آن ساده است؛ اینکه چگونه باید فیلم ببینیم؟
او ادامه داد: اگر درک فیلم «شطرنج باد» برای جامعه روشنفکری سخت است، پس کارهای ویسکونتی را چطور میبینند و میفهمند؟!
این منتقد بیان کرد: حالا جالب است بگویم اکنون محمدرضا اصلانی بهعنوان فیلسوف سینمای ایران شناخته میشود و دقیقاً از سوی همانهایی که درباره «شطرنج باد» گفتند کارگردانش سینما را بلد نبودهاست! دستکم باید آدم به یک حرف اعتقاد داشتهباشد.
عقیقی درباره «شطرنج باد» گفت: برای تحلیل «شطرنج باد» به ابزاری نیاز است که یکی از راههای آن از طریق نقاشی و الگوی روایت مدرن است که ایده محرکی دارد و از مرحلهای که به راه میافتد بهتدریج تغییر مسیر داده و به سمت الگوی تماتیک میرود.
مرتضی پورصمدی نیز در ادامه درباره کیفیت فیلمبرداری هوشنگ بهارلو در «شطرنج باد» بیان کرد: ۵۰ سال پیش سربالایی خیابان جامجم هنوز خاکی بود و یک دوره فیلمنامهنویسی با تدریس فرمان آرا برگزار میشد. چند سال بعد او تصمیم گرفت مقابل فیلمفارسی تشکیلاتی را راه بیندازد که متفاوت از جریان رایج فیلمسازی باشد. اولین فیلمنامه مصوب بعد از این تصمیم شطرنج باد بود و بهمن فرمانآرا استوار پای این کار ایستاد. سال ۷۵ آشنایی من با اصلانی آغاز شد و بعدتر شانس همکاری در دهها مستند با او و همچنین فیلم بلند «آتش سبز» را نیز داشتم.
او افزود: محمدرضا اصلانی از فلسفه میآید و اندیشهاش تناور و عمیق است. کار کردن با او ساده نیست. در نتیجه رنج بسیار خوشیست که وقتی با او روبهرو هستیم در کار نصیبمان میشود، جذابیت آن در یادگیریست. او یکبار قبل از شروع کار 50 نقاشی را آورده بود و چند ماه این نقاشیها را با یکدیگر میدیدیم. و در چندتایی از آنها منبع نور شمع بود. شمعی که گاهی پنهان است و بازتاب آن روی اشیاء و صورتها وجود دارد. قطعاً اصلانی در شطرنج باد بارها نقاشیها را با بهارلو چک کرده و ذرهای نیز از تفکرش کوتاه نیامدهاست. ترکیب عوامل این فیلم از الیتترین افراد آن او افزود: بهارلو نیز در این فیلم دست همه ما را میگیرد و به جهان نیمهتاریکی با دهها نقاشی درخشان میبرد.
در ادامه محمدرضا اصلانی بیان کرد: در زمانهای که مردم گرفتار هستند، شاید چندان خوشایند نباشد اینجا درباره «شطرنج باد» بگویم. من دلچرکینتر از آن هستم که درباره اثری ازدسترفته صحبت کنم. شاید حقناشناسانه باشد اگر بگویم چندان خوشحال نیستم که امروز به این فیلم توجه میشود. نه بهمعنای بیاحترامی من، بلکه معتقدم این اثر میتوانست در زمان خود نقش راهگشایی داشتهباشد و اگر نتوانست، اکنون هم نقشی ندارد و این مراسم فقط یک ستایش است و راهی را باز نمیکند؛ تنها هشداریست که جامعه کنونی دریابد تا سره را از ناسره درست تشخیص بدهد. اما این هم نامحتمل است. زیرا ناسرهها فضای جامعه را پر کردهاند.
او اضافه کرد: بازگشایی صحبت درباره این فیلم برای من بازگشایی زخمی کهنه است که تا قبل از آن بسته مانده بود. این رنج دوبارهای برای من است. مسئله بعدی تشکر از سعید عقیقیست که در دهه 60 فیلم را به اصطلاح با قلدری دید! همچنین باید بگویم من میخواستم صدا در صحنه کار کنم اما امکانپذیر نبود و خود بازیگرها جای خود صحبت کردند و این کاری نبود که در آن تاریخ معقول باشد.
این سینماگر گفت: وقتی راهی بسته میشود، تنها راه یک فیلم نیست که بسته شده. بلکه راه یک جامعه و نگرش آن است که تنزل مییابد. به دنبالش، خرافهها به جامعه راه مییابند که عمدتاً اجتماعی هستند. جامعهای که زیبا نمیبیند، اخلاقی نیست. اگر این جامعه اکنون پوشش غیراخلاقی به خود گرفته، به این دلیل است که چشمانداز زیبایی ندارد. و این کاریست که منتقدان آن دوران و این دوران و مدیران حوزهای مختلف با هم انجام میدهند.
اصلانی بیان کرد: ما با حذف فیلمهای مهم تاریخ ایران، تاریخی بودنِ سینمای خود را از دست دادهایم و سینما که امروز پرچم همه ملّتهاست در ایران گویی افراشته نیست. زخم کهنه من هم یک زخم کهنه ملیست. در نهایت باید از تهیهکننده و بازیگرانم و همه کسانی که در «شطرنج باد» با اشتیاق با من همراهی کردند، تشکر کنم. از نویسندگان کتاب «شطرنج باد» بهویژه مقاله اول ممنونم. روند این کتاب را راسخ دیدم و همچنین مطلب سحر خوشنام ظرافتمندی دارد.
انتهای پیام
نظرات