به گزارش ایسنا، در بخش دوم این یادداشت با عنوان «قرآن؛ کتاب دعوت» آمده است:
۱. پیشتر گذشت که ذات مقدس حق عمیقترین حقایق هستی را در جامهی «احسنالحدیث» در اختیار بشر نهاده است. جایگاه مهم و محوری مصحَف شریف، در سپهر اندیشه و فکر اسلامی و دینی، و نیز نقش مؤثر آن در شکلدهی ساختار فکری اندیشمند مسلمان، تأمل و تفکر درباره جایگاه این کتاب آسمانی را در اندیشه امام خمینی (در قامت مهمترین احیاگر اندیشه اسلامی در قرن چهاردهم) لازم و ضروری میسازد.
در نظر نگارنده این سطور امام خمینی، مسیر احیای اندیشه اسلامی را نیز در نگاه به قرآن پی میگیرد. چنانکه قرآن کریم خود نیز به این نقش و جایگاه خود توجه میدهد: «یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحُیِیکُمْ» (انفال ۲۴).
به این ترتیب امام خمینی (قدسسره) قرآن را کتاب «دعوت» میبیند که مردمان را به احیاء فرامیخواند؛ چنانکه به صراحت، جنبهی اعجاز قرآن را از سنخ اعجاز دیگر پیامبران صاحب عزم(علیهم السلام) جدا میداند. به این معنا که عصای موسوی و دم عیسوی، تنها برای اثبات صدق نبوت موسی و عیسی تجلی یافتهاند؛ لیکن قرآن جایگاهی فراتر و برتر دارد که همان دعوت است: «صاحب این کتاب سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودی و ابن خلّکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور، یا دمِ عیسی که احیاء اموات میکرد نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبیّ اکرم آمده باشد؛ بلکه این صحیفه الهیّه کتاب احیاء قلوب به حیوة ابدی علم و معارف الهیّه است؛ این کتاب خدا است و به شئون الهیّه جلّ و علا دعوت میکند.» (آداب الصلاة ۱۹۴)
۲. امام خمینی (قدسسره) البته به این نکته التفات دارد که دعوت این صحیفه الهی به احیای قلوب و حیات ابدی، تنها از راه تهذیب نفس و تزکیه باطن میسور است؛ به این معنا که برای رسیدن «معرفت الله» و فهم و درک معارف الهی، و به تعبیر خود ایشان «احیای قلوب به حیات ابدی علم»، باید از همه نقائص که موجب ضعفِ روح و جان آدم میشود، گریخت و از حضیض مراتب حیوانی به اوج کمال انسانی باریافت؛ به همین دلیل امام محتوای دعوت صحیفه حق را به این صورت تقریر میکند: «و دیگر از مقاصد و مطالب آن [قرآن]، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت، و بالجمله، کیفیّت سیر و سلوک الی اللَّه [است].» (آداب الصلاة، ص ۱۸۶).
این نکته البته ناگفته نیست و همه آنان که اندک آشنایی با امام و اندیشههای ایشان دارند، به نیکی دریافتهاند که در نظر امام قرآن کتابی است «انسانساز»! که در پی تربیت همه ابعاد وجودی انسان تنزّل یافته است. امام همواره بر این نکته انگشت مینهادند که هدف غایی حرکت انبیاء انسانسازی است و قرآن در قامت کتابی مهیمن بر رسالات همه انبیاء پیشین به انسانسازی و احیاء «حیات طیبه انسانی» دعوت میکند؛ لیکن نکته مهم در این بین آن است که در نظر امام روش قرآن در دعوت به حیات طیبه چگونه تحلیل میشود. در حقیقت نکته محوری در این فصل از این نوشته آن است که بدانیم، روش قرآن در دعوت به «حیات» چیست و امام خمینی که قرآن را کتاب دعوت میخواند، خود چه تحلیلی از روش دعوت قرآن ارائه میکند؛ به خصوص آنکه قرآن کریم به حکم آنکه با «رحمة للعالمین» همراه گشته و به «کافةً للناس» نازل شده، باید دعوتی همهنگر را ارائه کند؛ امام خمینی با التفات به این نکته مینویسد: «و چون این کتاب شریف برای سعادت جمیع طبقات و قاطبه سلسه بشر است، و این نوع انسانی در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امکنه مختلف هستند، همه را نتوان به یک طور دعوت کرد؛ ای بسا نفوسی که برای اخذ تعالیم به صراحت لهجه و القاء اصل مطلب به طور ساده حاضر نباشند و از آن متأثر نگردند؛ اینها را باید به طور ساختمان دماغ آنها دعوت کرد و مقصد را به آنها فهمانید. و بسا نفوسی که با قصص و حکایات و تواریخ سر و کار ندارند و علاقمند به لبّ مطالب و لباب مقاصدند؛ اینها را نتوان با دسته اول در یک ترازو گذاشت. ای بسا قلوب که با تخویف و انذار متناسبند؛ و قلوبی که با وعده و تبشیر سر و کار دارند. از این جهت است که این کتاب شریف به اقسام مختلفه و فنون متعدده و طرق متشتّته مردم را دعوت فرموده؛ و چنین کتابی را تکرار حتم و لازم است.» (آداب الصلاة، ۱۸۷)
چنانکه روشن است امام خمینی «تکرار» را مسئله لازم در چنین دعوت فخیمی معرفی میکند؛ امام البته به این نکته توجه دارد که «تکرار»، افزون بر آنکه میتواند بر فصاحت کلام و بلاغت آن خلل وارد آورد، موجب کسالت در روح و جان مخاطب میگردد؛ از این رو بر این نکته تأکید میکند که «دعوت» برای تأثیر، به تکرار ناگزیر است؛ لیکن خدای متعال برای دوری از آفت کسالت چاره اندیشیده است: «دعوت و موعظه بیتکرار و تفنن، از حدّ بلاغت خارج، و آنچه متوقّع از آن است، که تأثیر در نفوس باشد، بیتکرار از آن حاصل نشود. معالوصف، در این کتاب شریف قضایا به طوری شیرین اتفاق افتاده که تکرار آن انسان را کسل نکند؛ بلکه در هر دفعه که اصل مطلب را تکرار کند، خصوصیات و لواحقی در آن مذکور است که در دیگران نیست؛ بلکه در هر دفعه یک نکته مهمه عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرار داده و قضیه را در اطراف آن چرخ میدهد.» (آداب الصلاة، ۱۸۷-۱۸۸)
۳. چنانکه گذشت اساس دعوت قرآن «احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهی» است؛ به این بیان قرآن در دعوت به معرفت الله و رساندن انسان به کمال انسانی و انسانسازی که از مسیر تهذیب نفوس میگذرد، به اصلاح فرد و در پی آن اصلاح جامعه نظر دارد. در نظر امام «دعوت به صراط مستقیم» که نخستین گام در معارف قرآنی است، با همین رویکرد ارائه شده است. این نکات در بسیاری سخنان ایشان آمده است که این فراز، مشتِ نمونهی خروار است: «قرآن کتابی است برای انسانسازی، در تمام مراحلی که انسان طی میکند، قرآن در همه مراحلش دعوت دارد و راه دارد. و تمام قصههایی که در قرآن نقل شده است- گاهی هم تکرار شده است، برای این بوده است که مسأله اهمیت داشته است- این قصهها راهنمای مردم بوده است و برای تهذیب بوده است. قرآن کتاب احکام نیست؛ کلیات را، کلیات احکام را، اصولش را ذکر فرموده است [آن] هم نه به طور تمام آن. قرآن کتاب دعوت است و کتاب اصلاح یک جامعه است» (صحیفه امام، ج ۱۵، ص۵۰۴).
۴. امام خمینی البته دعوت به اصلاح جامعه را نیز با رویکردی خاص دنبال میکند؛ در حقیقت در نظر ایشان، دعوت در قرآن دعوتی شخصی میان یک فرد مسلمان و ذات مقدس حق نیست؛ نگارنده این سطور بر این باور است که امام در پس همه وظایف شخصی (که به صورت تعبدی و توسلی در رابطه بین بنده و خدا تعریف میشود) معنایی اجتماعی و به تعبیری سیاسی نهفته میبیند. این نکته البته در حیات عبادی، سیاسی و اجتماعی امام نمایان است؛ لیکن افزون بر آن در برخی سخنان ایشان به صراحت آمده است: «دعوتهای قرآن، هم در مکه مکرمه و هم در مدینه مشرفه دعوتهای شخصی بین فرد و خدای تبارک و تعالی نبود. میشود گفت که بیاستثنا دعوتهای خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است بین خود و خدا، از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار است.» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۴۲۱-۴۲۲)
امام البته معتقد است که قرآن در دعوت خود، پس از معنویات، اقامه عدل را هدف قرار داده است و اساساً علت محوری تشکیل حکومت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) اقامه عدل بوده است. در حقیقت مصلحت اجتماعی اسلام در گستره و نفوذ اقامه عدل است: «اسلام برای یک کشور، برای چند کشور، برای یک طایفه، حتی برای مسلمین نیست. اسلام برای بشر آمده است. خطابهای اسلام «یا أیها الناس» است. گاهی «یا ایّها المؤمنون» و یا «یا ایها الناس» است. و همه بشر را اسلام میخواهد زیر پوشش عدل خودش قرار بدهد» (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۲۹۵).
ناگفته نیست که قرآن در دعوت خود افزون بر آنچه گذشت، مؤلفههای دیگری را هم در نظر دارد؛ چنانکه مسئله وحدت اجتماعی اسلام، برادری و برابری و ... را میتوان در عناوین دعوت جای داد و اتفاق آنکه امام خمینی نیز به این مولفهها توجه بسیاری دارد؛ لیکن کوتاهی مجال این نوشته ما را از پردازش به آن باز میدارد.
انتهای پیام
نظرات