این استادیار گروه زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه شهید بهشتی و مترجم در گفتوگو با ایسنا درخصوص نمود مقوله جنگ در ادبیات، بهویژه آثار ادبی آلمانی، با بررسی آن در دو گروه زمانی، در آغاز با بیان این مقدمه که جنگ ظاهرا همزاد انسان است و کهنترین مثال آن برادرکشی هابیل و قابیل است، اظهار کرد: اولی، جنگهای ۳۰ساله است. در آلمان در قرن هفدهم که قرن عبور از قرون وسطا(به تاریکی لقبدار بود) بود، یک جنگ عقیدتی درگرفت؛ به دلیل اینکه کیش مسیحیان که تنها نماینده آن کاتولیسیسم بود، دچار فساد اخلاقی و مالی و آلوده به قدرت زمینی شده بود. در نتیجه بخشی از مسیحیان اعتراض و کیش خود را جدا کردند و به پروتستانها تبدیل شدند.
او ادامه داد: این جنگ عقیدتی ۳۰ سال میان آنها ادامه پیدا کرد و عملا دو نسل از انسانها را قربانی خود کرد. در آن زمان، جنگ تنها به جنگ محدود نمیماند و بیماریهایی مثل وبا و طاعون را هم با خود به همراه میآورد. در نتیجه این از فجایع بسیار بزرگ در میانه قرن هفدهم به شمار میآید. تمام اشعار دوران باروک آلمان و بسیاری از رمانها هم متاثر از همین جنگ هستند.
محمود حدادی سپس از آثار ادبی آلمانی متاثر از جنگ جهانی دوم نیز گفت: مورد دوم، جنگ جهانی دوم است. هم آثار معاصر ترجمهشده به آلمانی و هم بسیاری از رمانهای زمان جنگ جهانی دوم و بعد از این جنگ، به مسئله جنگ جهانی دوم پرداختند؛ از جمله آنها میتوان به آثار استفان فرانک و آرنولد سوایگ که شاید در ایران چیزی از او ترجمه نشده باشد، اشاره کرد. این نویسنده چندین رمان درباره جنگ جهانی اول و دوم دارد.
این مترجم همچنین گفت: دیگر نویسنده معروفی هم که به مسئله جنگ پرداخته، برتولت برشت است. او که خود از آوارگان جنگ جهانی دوم بود، یک شعر کوتاه دارد که میگوید جنگی که خواهد آمد، اولین جنگ نیست، پیش از آن هم جنگهایی بوده است، جنگ آخر که تمام شد، پیروزی در من بود و شکستخوردهای، در بین ملت پیروز، مردم گرسنگی میکشیدند، در کشور شکستخورده هم مردم گرسنگی میکشیدند. به این ترتیب، میخواهد بگوید که جنگ، پیروز و شکستخوردهای دارد اما برندهای ندارد و هر دو بازنده هستند. البته درمورد جنگ میهنی یا دفاع از وطن استثناء وجود دارد، اینکه کسی از وطنش دفاع میکند، فرق میکند.
حدادی سپس با اشاره به جنگ فعلی میان روسیه و اوکراین، جنگ را پدیده شومی دانست و افزود: منظور برشت وقتی از جنگ صحبت میکند، بیشتر فاشیسم هیتلری است. او میگوید که قدرت مثل آب شور دریاست هر چه بیشتر بنوشید، تشنهتر میشوید. کسانی هم که به قدرت میرسند، همین حالت را از نظر روانی دارند. دائم در پی قدرت بیشتر هستند و جهان را از موضع خودشان میبینند. در نتیجه، فاجعه جنگ ممکن است بنا بر قدرتطلبی کسانی باشد که یا مقام دیکتاتوری دارند یا عوامفریبان ماهری هستند و میتوانند مردم را با عوامفریبی به دنبال خود بکشند.
او در عین حال بیان کرد: در مورد جنگ فعلی روسیه و اوکراین هم نمیتوانم حرفی بزنم، چون نمیدانم واقعیت این امر چیست. در اخبار هم یکجانبه به این مسئله نگاه میشود.
محمود حدادی در پایان و در پاسخ به پرسشی درباره غلبه ادبیات بر جنگ نیز گفت: در ادبیات همه کشورها صلحجویی وجود دارد. مگر ادبیات ما صلحجویانه نیست؟ اما من یک روز جهان را بدون جنگ ندیدهام. درست است که ادبیات فرهنگ میسازد؛ ما نیز بدون حافظ، مولوی و فردوسی حتما ملتی خامتر از حالا بودیم و مردم زمانی که بافرهنگتر هستند، در برابر جنگطلبی قدرتها مقاوت میکنند اما تاکنون در هیچجا فرهنگ مانعی جدی بر سر راه جنگ نبوده است. مگر ملت روسیه تولستوی، تورگنیف و... را ندارند؟ اینها همه افرادی هستند که بر ملت روسیه تاثیر معنوی میگذارند اما حالا روسیه در حال جنگ است!
انتهای پیام
نظرات