به گزارش ایسنا، عصر روز گذشته یکشنبه ۳ بهمن ماه نشست ۵۴۴ باشگاه فیلم تهران با اکران فیلم «تومان» و با حضور مرتضی فرشباف (کارگردان)، امیرهوشنگ للهی (منتقد مهمان) و کورش جاهد (کارشناس و مجری) در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
مرتضی فرشباف در ابتدای این نشست اظهار داشت: وقتی ایده فیلم اولم «سوگ» را با آقای کیارستمی مطرح کردم، به من گفتند که اگر این فیلم را نسازم تا آخر عمر حسرت چنین فیلمی با من همراه خواهد بود و البته پس از ساخت هم نباید فکر کنم که فیلمساز خوبی هستم چرا که ایده خوبی داشتم و دلیل موفقیت فیلم همان ایده است. فیلم را که ساختم موفقیتهای بسیاری به دست آوردم و جایزه سال آسیا را برنده شدم، فیلم ۵ برابر بودجهاش درآمدزایی داشت و ۵۴ فستیوال رفت و بعد از «جدایی نادر از سیمین» موفقترین فیلم سال بود و باعث شد که من به آمریکا بروم و با ساندنس کار کنم.
وی خاطرنشان کرد: با این حال تصمیم گرفتم به کشورم برگردم و فیلم «بهمن» را در ایران کار کردم. موفقیت فیلم «سوگ» را مدیون ایده آن هستم و پس از این فیلم و «بهمن» فیلم «تومان» اولین اثری است که من سعی کردم از زیر شنل آقای کیارستمی که ۱۰ سال دستیار ایشان بودم بیرون بیایم. من این ایده را بیش از ۶ سال بود که در ذهن داشتم و مدتها بود که قصد داشتم این فیلم را بسازم. کاراکترهای فیلم کاملاً ما به ازای واقعی دارند و بخشی از زیست طبیعی بوده که در اطرافم اتفاق میافتاده. در واقع این ایده یک گنجینه برای من بوده و من سعی کردم جاهطلبیهای کارگردانیام را خرج آن کنم.
وی افزود: آدمهای این فیلم را به خوبی میشناسم و میتوانم به این شناختی که دارم تکیه کنم. ایده این فیلم با یک سوال برایم شروع و آن اینکه "آیا یک نفر میتواند طبقه اجتماعیاش را در یک شب تغییر دهد یا خیر؟". در واقع سوالی که برایم طرح شد، این بود که آیا یک انسان با تغییر یک شبه طبقه اجتماعیاش میتواند هویتی تازه پیدا کند و برای داشتن این هویت تازه چه چیزهایی را قربانی میکند؟
این کارگردان در ادامه گفت: عباس کیارستمی همیشه انتقاد میکرد که چرا اینقدر فیلم میبینی و به جای الهام گرفتن از شعری که در موقعیت بیرون جاری است مدام توجهت به فیلم است؛ ولی من همیشه فیلم میدیدم و مثلاً به من میگفتند که چرا اینقدر «چشمان کاملاً بسته» را دوست داری، به اعتقاد آقای کیارستمی این فیلم یک زباله تصویری بود. آنچه که برای من در فیلم دیدن وجود داشت این بود که چگونه میشود از تماشا کردن فیلم، سینما آموخت، به این معنی که چگونه میشود امر تماشا کردن فیلم را به عنوان یک تجربه زیست کرده به حساب آورد، بعد آن را درونی کرد و به عنوان تاریخ زیست کرده خودت برای فیلمسازی به آن رجوع کنی. این کار حاوی یک پروسه تکنیکال است که باید در زمان تماشای فیلم به کار ببری.
فرشباف خاطرنشان کرد: تمام ارجاعاتی که در فیلم «تومان» وجود دارد هیچکدام ارجاعات یک به یک مرتبط به یک فیلم نبوده اما ارجاعاتی به برخی فیلمها در این اثر وجود دارد. به عنوان مثال برای من زومهای ابتدای فیلم کاملاً الهام گرفته از سینمای رابرت آلتمن است یا زومهای روی موتور کاملاً به یکی از فیلم های قبل از انقلاب نزدیک است و نوعی نوستالژی در آن تصویر را من احتیاج داشتم. برای من فاصله بین آن فیلم و رابرت آلتمن وجود ندارد و من آن را برای خودم برداشتم و درونی کردم و تصمیم گرفتم که استتیک فصل بهارم را زوم بگذارم. به همین دلیل باید بگویم که هیچ فیلمی را جداگانه برنداشتم و برای فیلمم استفاده کنم؛ در واقع آن خاطره بصری که برایم ایجاد کرده را به کار بردهام. اگر بخواهم آدرس بدم فصل تابستان الهام گرفته از سینمای برایان دیپالما و اسکورسیزی است؛ فصل پاییز برای من سینمای روسیه است، فصل زمستان که دوربین روی سهپایه قفل است کیارستمی، هانکه و دومونت است. اینها تأثیراتی است که روی من گذاشتهاند ولی من به آنها تعمداً و مشخصاً به آنها رجوع می کنم.
وی افزود: تنها نشانه مشخصی که میتوانم عنوان کنم، گریم جک نیکلسون در فیلم «Five Easy Pieces» است که از آقای ملکان خواستم به این گریم رجوع کند یا لباس قرمزی که میبینیم کاملاً مشخص از فیلم «صورت زخمی» الهام گرفته شده است. این دو را میتوانم به عنوان مشخص بگویم که از این دو فیلم الهام گرفتهام.
در ادامه این نشست امیرهوشنگ للهی خاطرنشان کرد: نکتهای که در واقع من میتوانم درباره فیلم «تومان» و سینمای امروز ایران مطرح کنم به این موضوع مربوط است که ما در سالهای اخیر فیلمهایی داریم که در واقع فیلمهای حاد اجتماعی هستند و بدون هیچ قصه و روایتی که حاوی گره و گرهگشایی باشد تنها یک بحران را نشان میدهند اما در اینجا ما با یک فیلم مواجه هستیم که یک سوژه اجتماعی دارد و فیلمسازی را میبینیم که با وجود روایت یک قصه ملتهب اجتماعی فرم بلد است و به نظر من اگر قرار است فیلمهایمان موضوعات اجتماعی داشته باشند، فکر میکنم «تومان» نمونه خوبی است.
وی افزود: «تومان» یک فیلم اجتماعی است که موضوع اجتماعیاش را به خوبی مطرح میکند و به سینما نیز وفادار است. من به این جمله معتقد نیستم اما برخی منتقدان زمان فیلم را زیاد میدانند و من نقدهایی خواندهام که میگویند میشد زمان این فیلم کمتر باشد.
فرشباف خاطرنشان کرد: بله از یک لحاظ این انتقاد درست است. فیلم در واقع بازتاب درونیات داوود است، در فصل زمستان که او دلمرده است میبینیم که تصویرش کم است و کمتر صورتش را میبینیم. در فصل زمستان سکون بسیاری میخواستم که بعد از آن به سراغ انتقام برویم و دلم میخواست تا آنجایی که صبوری تماشاگر به مهک گذاشته میشود این دلمردگی را القا کنم و بعد یک بار دیگر یک کورس دیگر را شاهد باشیم. فکر میکردم هر چقدر مخاطب را از نفس بیندازم کورس آخر جذاب و دیدنی است.
للهی در ادامه گفت: در برخی نقدها که میخواندم گویا این نقد هم به فیلم شما بسیار بود که گویا فیلمساز منطقهای که قصه در آن روایت میشود را نمیشناسد و به نظر میرسد که آنها نمیدانستند که شما اصالتاً مربوط به همان منطقه هستید.
فرشباف: بله من همانجا به دنیا آمدهام و حتی در ۱۱ سالگی در اولین مسابقات سوارکاری هم شرکت کردم و اتفاقاً باختم اما اگر نشانههای فرهنگی و زیستی کاراکترها را دراین فیلم شاهد نیستیم به این دلیل است که من میخواستم از نگاه توریستی به این مسئله پرهیز کنم چرا که کاراکترهای فیلم «تومان» در آن محیط و فرهنگ غرق شدهاند و هیچ نشانه جذاب توریستی برایشان وجود ندارد که بخواهم در فیلم هم به آن تأکید کنم. به همین دلیل تعمداً این نشانهها را کنار گذاشتم.
در ادامه این نشست کورش جاهد طی اظهاراتی گفت: یک جا از فیلم شخصیتی که جانش را از دست میدهد به کاراکتر دختر کنایههایی چون "بدو دیگه دختر خانم" یا "النگوهات نشکنه" میگوید که به نظر کنایههایی جنسیتی است. این کنایهها را با چه هدفی در فیلم گنجاندهاید؟
فرشباف در پاسخ به این پرسش گفت: بله من تعمداً از این کنایهها استفاده کردم چرا که میخواستم چنین برچسبی به کاراکترهایم بچسبد.
اللهی منتقد مهمان این نشست در ادامه گفت: یکی از درخشانترین صحنههای فیلم، صحنه از بین بردن پراید بود که اتفاقاً مضمون جاری در فیلم را که تغییر یک شبه طبقه اجتماعی بود میشد در این سکانس به وضوح احساس کرد.
در پایان این نشست فرشباف در پاسخ به این اظهار نظر که فیلم در گیشه شکست خورده چرا که اثری بسیار خستهکننده است، گفت: افراد زیادی از دیدن این فیلم احساس دلزدگی کردهاند اما افرادی را هم میشناسم که فیلم را بارها دیدهاند و هر بار از آن لذت بردهاند. اگر با شخصیت داوود سمپات آشنا باشیم، حس خستگی نخواهیم داشت اما اگر اینگونه نباشد احساس میکنیم که محتوای فیلم گم شده است.
وی افزود: درباره میزان مخاطبان و شکست این فیلم در گیشه باید بگویم که من میدانستم فیلم قرار نیست فروش میلیاردی «گشت ۳» داشته باشد. اما اگر بخواهیم همین فیلم را مقایسه کنیم باید بگویم فیلمهای پرفروشی در دهههای گذشته ساخته شدهاند اما فیلمی چون «طعم گیلاس» که در گیشه موفقیتی ندارد امروز ماندگار است و در طول زمان میزان مخاطبان این فیلم نسبت به همان فیلمهای گیشهای پرفروش بسیار بیشتر است.
این کارگردان در پایان گفت: من گروهی را کنار گذاشتهام که میشد با همین قصه و همان بازیگران به فروش میلیاردی برسم. نوید محمدزاده، فرشته حسینی و... کست اولیه من بودند اما با ایمان و اعتقادی که به میرسعید مولویان داشتم او را برای فیلم انتخاب کردم و البته نکته جالب توجه این است که خود نوید محمدزاده هم از این اتفاق حمایت و استقبال کرد. هدف من چیز دیگری بوده و از همان ابتدا به دنبال فروش بالا و بُرد اقتصادی نبودم.
انتهای پیام
نظرات